eitaa logo
اشعار ناب آئینے
21.8هزار دنبال‌کننده
630 عکس
14 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
@shere_aeini دیدم به چشم خویش غمی ناشنیده را در یک غروب سرخ بلای عدیده را با ناله‌ام زمین و زمان گریه می‌کند از مادر ارث برده‌ام این اشک دیده را من با همین لبان خودم نیمه‌های شب بوسه زدم گلوی بریده بریده را یعقوبم و بدست خودم بین بوریا چیدم به گریه یوسف پیکر دریده را یادم نمی‌رود که چگونه مقابلم بستند دست عمّۀ قامت خمیده را یادم نمی‌رود سر شب لحظه فرار فریادهای دختر گیسو کشیده را هنگام جابه‌جائی سر روی نیزه‌ها دیدم شکاف حنجر و خون چکیده را لعنت به آنکه مرکب خود نعل تازه زد دیدم سپاه روی بدنها دویده را یک تار موی عمّۀ ما را کسی ندید پوشانده بود نور حسین این حمیده را بزم شراب و طشت طلا جای خود ولی خون کرده صحنه‌ای دل محنت کشیده را دشمن کنیز خواست و دیدم به چشم خویش طفل یتیم و وحشت و رنگِ پریده را 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini عمری به جگر ، داغ پدر داشت ، چه شد؟ جاری ز بصر ، خون جگر داشت ، چه شد؟ این روضه‌ی او نمی‌رود از یادم: "یعقوب دوازده پسر داشت... چه شد!" 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini بگذارید برای پدرم گریه کنم اشک تا هست به چشمان ترم گریه کنم تشنه کشتند عزیزان مرا ، حق بدهید تا که بر آب می افتد نظرم گریه کنم پیش من وقت وضو طشت نیارید ،که من... یاد طشت زر و راس پدرم گریه کنم یاد آن ضرب عمود و عمویم می افتم تا گذارم روی سجاده سرم گریه کنم حرفی از کشته شدن نیست،اسیری سخت است بگذارید به داغ جگرم گریه کنم غم خاکی شدن چادر زینب بس بود به خدا تا به قیامت اگرم گریه کنم خواهرم بسکه کتک خورد زناقه افتاد به زمین خوردن این همسفرم گریه کنم ما و بازارچه برده فروشان ،ای وای تا به بازار می افتد گذرم گریه کنم دست بسته به خدا روی گرفتن سخت است به گرفتاری زنهای حرم گریه کنم وسط هلهله ها مادر اصغر میگفت بگذارید برای پسرم گریه کنم 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini ناله یِ واعطشا بر جگرش می افتاد آب میدید به یادِ قمرش می افتاد بی سبب نیست که از جمله یِ "بَکّائون" است دائما اشک ز چشمانِ ترش می افتاد شیرخواره بغل ِتازه عروسی میدید یادِ لالایِ رباب و پسرش می افتاد با دلی خون شده میگفت که الشام الشام تا به بازار ِمدینه گذرش می افتاد روضه ی گم شدن و دفنِ رقیه میخواند تا به صحرا و خرابه نظرش می افتاد گوسفندی جلویش ذبح که میشد، یادِ خنجر ِکُند و گلویِ پدرش می افتاد وای از آن لحظه که از لایِ حصیری کهنه قطعه هایِ پدرش دور و برش می افتاد جلوی پای سکینه دم دروازه ی شهر از رویِ نیزه علمدار سرش می افتاد 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini چل سال هرشب روضه گردان تو بودم با عمه ها پاره گریبان تو بودم چل سال شد حرف از تنت چل سال مردم رفتم سر سفره ولی چیزی نخوردم چل سال تقدیر دل من درد و غم بود هرچیز میدیدم گریز روضه ام بود نعلین پا کردم بیابان یادم آمد رفتن روی خار مغیلان یادم آمد چشمم به زیر انداز حجره خورد تر شد داغ حصیری بر دل من شعله ور شد هرجور میشد روضه را مکشوفه کردم هرکس سلامم داد یاد کوفه کردم وقتی عبا دوشم کشیدم گفتم ای وای تا اشک دختر بچه دیدم گفتم ای وای در کوچه ها رد طناب آمد به چشمم نوزاد تا دیدم رباب آمد به چشمم رفتم.به تشییع جوانها گریه کردم با خنده های ساربانها گریه کردم عمامه ام افتاد و بی حد روضه خواندم انگشتر از دستم درامد روضه خواندم هرجا شلوغی بود ماتم سهم من شد شرمندگی از خواهرانم سهم من شد قرآن که میخوانم ز غصه نیمه جانم یاد لب خشک تو زیر خیزرانم حق میدهی از تشنگی قلبم کباب است در ظرف آبم روضه ی جام شراب است 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini صبور بوده برای بریدن سرت اما برای غارت خیمه ببین چطور دویده تو را شبیه به مادر لگد زدند عزیزم مرا شبیه پدر دشمنت به بند کشیده 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini قلب همه را پر از تاسف می کرد دارایی خیمه را تصرف می کرد از بس پی آزار حرم ، حرمله بود گاهی به رباب آب تعارف می کرد 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini چشمان تو زیباست حتی روی نیزه می ایستم پای تو رودرروی نیزه باالنشینی جایگاه قاریان است ای قاری زینب نه دیگر روی نیزه این زخمهای تازه یعنی کوفه تا شام با حنجرت بد بوده خلق و خوی نیزه تو با سر نیزه اگر آزار دیدی ماهم کتک خوردی م با پهلوی نیزه در این نشانی بی نشان خوابیده بودی شهر بال میدان دشنه کوی نیزه دریای خون تشکی ل شد در قتلگاهت با سیل تیغ و رود تیر و جوی نیزه خیلی غریبانه مرا از تو جدا کرد ساعات آخر شمر با نیروی نیزه قبری که کندی نبش شد؛ د یدی چه میکرد؟! با پیکر ششماهه جستجوی نیزه فریاد میزد مادرش ای بی حیا نیست حجم سر شش ماهه پاسخگوی نیزه سربازها پیش نگاه بچه هایت مشغول تعمیرند و شستشوی نیزه آنقدر روی نیزه بودی که تنورِ خولی گرفته از تو حتی بوی نیزه با اشک های دیده ام تا آخر عمر تأمین برایت می کنم داروی نیزه 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini بعد از اذان و بعد اقامه به گوشِ من گفتند تویی غلامِ حسین ، نوکرِ حسن وقتی غلام خانه ی این دو برادری دیگر به سوی مردمِ بی پایه رو مزن این را هزار مرتبه تکرار می‌کنم سنگ علی و آل علی را به سینه زن دنیا چگونه معتبر است نزد اهلِ دل دنیا چگونه محترم است نزدِ اهل فن ؟ وقتی ندارد این پسر فاطمه حرم وقتی ندارد آن پسر فاطمه کفن 🔸شاعر: =============================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@Shere_aeini «اول ماه صَفر بد سَفری بود حسین ساربانِ من عجب بدنظری بود حسین» راهِ یکساعته یک روز به طول انجامید کار این بی شرفان ، پرده دَری بود حسین سنگ خوردم سرِ بازار عجب دردی داشت دردِ سَر داشتَنَم ، دردسری بود حسین ای جگردارترین مَحرَم زینب ، بر نِی آنکه زن میزند از بی جگری بود حسین بعدِ بازار همه صورت مان نیلی شد بخدا از اَثرِ بی سپری بود حسین ته بازار یکی نام محلّی را گفت مردک مست عجب فتنه گری بود حسین آن محل چشمِ خریدار به ما داشت فقط کاش این شام بلا را سحری بود حسین حرف بد زد به ربابه بخدا آب شدم بی سبب بود فقط رهگذری بود حسین سر تو بر روی نِی بند نمی شد دیگر نیزه دارِ سر تو ، خیره سری بود حسین  چه شد آنشب که تو به خانه ی خولی رفتی بعد از آن زلف سرت مختصری بود حسین ما عزیزان تو بودیم ولی خوار شدیم بعد تو قسمت ما دربه دری بود حسین 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@Shere_aeini بعدِ دوری از تو تنها گریه شد کارم پدر روضه ی بی وقفه ام ، در حال تکرارم پدر من چه شب‌هایی که پای نیزه‌ات خوابم نبرد پس خیالت تخت ، امشب با تو بیدارم پدر می توانی سر روی پاهام بگذاری خودت؟ نا ندارم تا تو را از طَشت بردارم پدر تک‌تک آمار زخم صورتت دست من است این چنین آموختم تا خوب بشمارم پدر! این اواخر راه می افتم شبیه مادرت هر زمان پا می شوم دنبال دیوارم پدر گوشوارم باعث این گوش‌های پاره شد تا ابد از هرچه زیور هست..،بیزارم پدر عاشق بازار رفتن با تو بودم، نه سنان... تو ندیدی با چه وضعی بُرده بازارم پدر زجر می خوابید و پا می شد..،کتک می زد مرا هیچ تفریحی ندارد غیر آزارم پدر من فقط یک خُرده جا خوردم ، زبانم کُند نیست آه! کُلِّ شام می خندد به گفتارم پدر من کجا ، عمّه کجا ، بزم حرامِ مِی کجا... رنگِ چوب خیزران شد رنگِ رخسارم پدر ناگهان بحثِ کنیزی شد ، سکینه آب شد... حرف خود را قطع خواهم کرد ، ناچارم پدر! ▪️ جان هرکس دوست داری با خودت من را ببر راحتم کن از خیال اینکه سربارم پدر 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@Shere_aeini شباش که سوز داشت اما خرابه از آهِ غربت من گرم می شد دو دست سردی داشت این زجر اما تا می زد صورت من گرم می شد جامون داد ماها رو بین خرابه چقدر این شهر امیر پستی داره بابا ، این دختره مثل باباشه همیشه با خودش چوب دستی داره رو دستام جای شلاقای زجره کی گفته واسه تو من خون نمیدم دارم میرم دلم می سوزه واسش دیگه زحمت به عمه جون نمیدم مثه زینب عزادار تو هستم اینم از معجرم رد خونابه من اینجا میمونم روضه بگیرم حسینیه میشه اخر خرابه چقد خاکی شدی موهای بابام لبای خشکیدش ، خسته نباشی چشای مهربونش قول میدی تا وقتی زنده ام بسته نباشی 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@Shere_aeini این است پیامی از دردانه به دردانه از نی بنگر ما را ویرانه به ویرانه یک خانه پر از سنگ و یک خانه پر از هیزم فرق است پذیرایی کاشانه به کاشانه زخم است سرم از بس شانه نشود مویم خون است دل شانه دندانه به دندانه چون شمعم و از اهم  یک قافله می‌سوزد شرمنده از آن هایم پروانه به پروانه هم چوب لبت میخورد هم جام به دستش بود می ریخت به دلها خون پیمانه به پیمانه 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@Shere_aeini تو بهشت این جهانی که به شوکتم می آیی چه شبی شود شبی که ، تو  به خلوتم می آیی... به دویدنت ز خیمه، دم احتضار اصحاب تو درست لحظه ای که  پُرِ حسرتم می آیی ... نه به وصل، ناز داری، نه به پا نیاز داری پدر منی و با سر  به عیادتم می آیی شده مرقد تو نیزه ، به طواف تو دویدم شده مرقدم خرابه ، به زیارتم می آیی ؟! تو شبی بدون دعوت به تنور رفته بودی به سر مزار من نیز ، به دعوتم می آیی 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@Shere_aeini دختر غم زده خرابه هام آرزویی ندارم غیر بابام می‌خوام امشب تا سحر صدات کنم ولی لکنت افتاده توی صدام من که تو آغوش تو می‌خوابیدم قبل خواب باید تورو می بوسیدم حالا سر به روی خاکا می‌زارم دیدنت تو خوابه  تنها امیدم اگه من پرم شکست بابا فدات چشامم نمی‌بینه فدا چشات پر زخمم ولی من یه درد دارم بابایی خیلی دلم تنگ برات روی خاکا بابایی کشیدمت خم شدم یه دل سیر بوسیدمت تموم غصه من همین شده وقتی رفتی خواب بودم ندیدمت رفتی و با سیلی از خواب پریدم نفسم بند اومد از بس دویدم تا صدات زدم بابا منو زدن پناهی جز عمه زینب ندیدم بابا کل حرم و آتیش سوزوند چادر خواهرمو آتیش سوزوند اگه شونه نمیشه موی سرم معجر رو سرمو آتیش سوزوند گل سر دیگه برا موهام نخر دیگه خلخال واسه پاهام نخر لاله گوشم ببین زخمی شده گوشواره بابا دیگه برام نخر من که بودم روز آهوی حرم نمیتونم دیگه حتی راه برم همش از قافله ها جا میمونم تازیونه می رسه تا ببرم بابایی بال و پرم درد می‌کنه زخمای چشم ترم درد می‌کنه از شبی که افتادم از رو ناقه هنوزم موی سرم درد می کنه مثل شمعی پیکر من آب شده صورتم با زخم سیلی قاب شده مثل مادرت که بی هوا زدن بی هوا زدن تو این جا باب شده شبی که گم شده بودم زجر اومد عمو جون نشنوه بابا بد می زد قد به من به چکمه هاش نمی رسید بی هوا به پهلو هام .... می زد  اومدی و گره من وا شده آخرای  عمر این زهرا شده هر کسی منو تورو دیده می گه این سه ساله پیرتر از بابا شده 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@Shere_aeini به شانه بار غمت را نبرده بودم و بردم مرا به عمه سپردی تو را به خاک سپردم شبی شبیه تو افتادم از بلندی مرکب چه زجرها که ندیدم چه زخم‌ها که نخوردم به روی خار دویدم که بی تو زود بمیرم مرا ببخش پدر جان اگر هنوز نمردم به جای آب گوارا شراب سهم لبت شد به بزم شام چه زهری زمانه داد به خوردم برای آنکه بخوابم تو را به خواب ببینم هزار و نهصد و پنجاه تا ستاره شمردم نشد به پای تو خیزم مرا ببخش عزیزم گُل تو بوده‌ام اما شکسته ساقه‌ی خُردم تو بوریا کفنت شد من این لباس سیاهم به رسم عشق، کفن هم در این مزار نبردم 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@Shere_aeini طفلی که بار محنت ایّام برده بود در عین خردسالگی‌اش سالخورده بود چون غنچه‌ای که در وسط آتش اوفتد اعضای پیکرش همه در هم فشرده بود سر زخم و شانه زخم و کمر زخم و چهره زخم از زخم ها تمام وجودش فسرده بود از بس که زخم داشت، شبانگاه وقت خواب جای ستاره زخم تنش را شمرده بود بر صورتش که برده شباهت به فاطمه ردّی کبود داشت! مگر ارث برده بود؟ مُردم ازین مصیبت و جا داشت حین غسل غساله گر ز غصه‌ی آن طفل مُرده بود دانی چه بود علت جان دادنش "یتیم" وقتی به سینه، راس پدر را فشرده بود... ... می‌خواست بر لبان پدر بوسه بسپرد جان را به جای بوسه بر آن لب سپرده بود ارزان لبانِ‌تشنه مپندار بوسه زد! بوسیدنش به قیمتِ جان، آب خورده بود 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@Shere_aeini مرادشمن به قصد کُشت می زد به جسم کوچک من مُشت می زد هرآن گه پایم از ره خسته می شد مرا با نیزه ای از پُشت می زد بیا بشنو پدرجان صحبتم را غم تو بُرده از کف طاقتم را دوچشم خویش را یک لحظه وا کن ببین سیلی چه کرده صورتم را مرا باتو سرگفت وشنود است یتیمی من مظلومه زود است بگو با دخترت دراین دل شب چرا لب های توبابا کبود است 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@Shere_aeini همه شادند دخترت گریان همه خوابند دخترت بیدار خیلی امروز مردم این شهر دادنم با نگاهشان آزار دخترت را ببر به همراهت خسته از دست روزگار شده یا که تشخیص تو شده مشکل یا دو چشم رقیه تار شده گر به دور سرت نمی گردم پر و بالم ببین که بسته شده مثل سابق زبان نمی ریزم دو سه دندان من شکسته شده وسط ازدحام و خنده ی شام بغض تنهایی ام ترک میخورد هر کجا تا که گریه میکردم عمه‌ام جای من کتک میخورد میکشم دست بر سر و رویت چه  قدر پلک  تو ورم  دارد بر لبت زخم تا بخواهم هست ولی انگار  بوسه کم دارد آن قدر روی خارها رفتم به‌خدا هردو پای من زخم است لرزش دست من طبیعی نیست نوک انگشتهای من زخم است 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@Shere_aeini احوال من که جای شرح و بیان ندارد از آن رقیه دیگر طفلت نشان ندارد بعد از تو مبتلاییم پیری زودرس را این کاروان پدر جان دیگر جوان ندارد مهمانی تو در شام شب سرد و روز گرم است این خانه هیچ سقفی جز آسمان ندارد بوی غذا می آید خیلی گرسنه هستم این شهر لامروت یک مهربان ندارد ما پیش پات خوردیم از دستشان کتک را با رفتن تو دیگر این سفره نان ندارد بابا ببخش انقدر از دست من میفتی باید تورا بگیرم دستم توان ندارد شیرین زبانی ام نیز با گوشواره ام رفت لکنت گرفته دختت، دیگر زبان ندارد خون‌مردگی دستم از تنگی النگوست این زخم ارتباطی با ریسمان ندارد در حال جستجوی انگشتر تو هستم غمگین نشو رقیه قد کمان ندارد جز کاسه ای پر از خون در چهره‌ات نمانده انگار صورت تو اصلا دهان ندارد باید تقاص خود را از خیزران بگیرم من را نبوس امشب؛ لبهات جان ندارد 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@Shere_aeini ای‌سر فدای گیسوانت، ابروانت می‌بوسم‌ امشب خشکی دور لبانت صافی مویم، صافی ریش تو بابا پیچیده‌ شد در پنجه‌های دشمنانت موهای مشکی تو را جوگندمی کرد خاکستری که مانده لای گیسوانت بابا تو از بالای نی، از آن بلندی دیدی اسیری زنان و دخترانت؟! بعد از نواز‌ش‌های تو شد قسمت من دستان زجر و خنده‌ی شمر و سنانت این دشمنان پست‌تر از چارپایان خیلی شکستند استخوانم، استخوانت با چشم کم‌سویی که دارم لمس کردم پاره شده با ضربه‌ی دشنه رگانت وقتی یزید خیره‌سر از روی مستی با خیزران می‌زد به دندان ‌و دهانت جاخورد پشت خواهرت آن دختر تو لکنت گرفت این دختر شیرین‌زبانت 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@Shere_aeini حال من از این خراب ترم بشه کسی نیس که سایه ی سرم بشه بدون عمه سفر نمیره که یه چیزی بگید که باورم بشه . دیگه از کسی سوال نمی کنم خودم و دیگه وبال نمی کنم بد جوری موی سرم کشیده شد عمه من زجر و حلال نمی کنم . زخمامو به عمه هام نشون دادم گوشواره هامو به ساربون دادم من باید بابامو امشب ببینم نمی خوام بیاد ببینه جون دادم . دخترت از عمه شرمنده میشه روزی صد بار میمیره زنده میشه بسکه هر کسی رسیده کشیده دس به موهام میزنم کنده میشه . دردای بی دوا مو چیکار کنم من نماز شبامو چیکار کنم هی به من میگن بدو نمیتونم آبله های پامو چیکار کنم . تو ندیدی آخه پژمردن مو سر به زیر بال و پر بردن مو وقتی از شتر می افتادم بابا عمه هم ندید زمین خوردن مو 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@Shere_aeini شب سرد خرابه آمد اما «سر» نمی‌آید بیا با سر بیا که بغض‌هایم سر نمی‌آید به من گفتند با زور لگد بابا نگو‌ اینقدر ولی از دختران ، بابا نگفتن بر نمی‌آید سرت با بوی نان آمد ولی خود نان نیاوردی پدر جان از تنور کوفیان نان در نمی‌آید پر از لاله شده پیراهنم از بس زمین خوردم لباس گل گلی به دختر لاغر نمی‌آید برای دیدنت از کربلای پر بلا تا شام دویدم پس نفس‌هایم از این بهتر نمی‌آید نخواه از من که موهایم رسد بر شانه‌های من اگر  زلفی به آتش خورد دیگر در نمی‌آید حساب کوچکی داریم من با خیزران بابا تو را بوسیده قبل از من ؟ مگر محشر نمی‌آید؟ 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
برای دسترسی به اشعار ایام اربعین حسینی بر روی هشتگ زیر بزنید @shere_aeini
برای دسترسی به اشعار شهادت رسول اکرم امام حسن مجتبی (ع) و امام رضا (ع) بر روی هشتگ های زیر بزنید 👇👇 .