🏴 اشعار #شب_عاشورا
========================
#امام_حسین #گودال
@shere_aeini
تا زمین را تیره دید و آسمان را تار دید
خونجاریخدا از عرش بر هامون چکید
داغ اکبر زخمکاری بود بر قلب حسین
از کمان حرمله تیری سهشعبه هم رسید
نیزه این قدِ کمان را قدکمانیتر نکن
آخر او بعد پسر، داغ برادر هم چشید
آنقدر زخم تن از زخم جگر پیشی گرفت
شاه عالم لحظه آخر چو بسمل میپرید
از حرم تا قتلگاهش را دوید اما چهسود
شمر ملعون زودتر از خواهرش زینب رسید
کند بوده خنجرش، نه، احتمالا مست بود
پیکرش را پشت و رو کرد، از قفا سر را برید
🔸شاعر:
#امیر_عظیمی
===========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_عاشورا
========================
#امام_حسین
@shere_aeini
چه بلایی سرت ای خون خدا آمده است
مادرم پیش تو با هول و ولا آمده است
چشمَم از فرط عطش دود فقط می بیند
عطرِ سیب تن تو راهنما آمده است
من که نه، چاره ی غمهای ربابت را کن
گفتمش تا ته گودال نیا، آمده است
سینه ات عرش خدا نیست مگر ای مظلوم
وسط عرش خدا شمر چرا آمده است
پنج تن گرم عزاداری تو در گودال
ساربان هم وسط بزم عزا آمده است
رفتی و بعد تو یک شهر دم دروازه
در پی دیدن و آزردن ما آمده است
دست بردارِ عزیزان دلت نیست حسین
شمر با قافله تا شام بلا آمده است
بیشتر از دل زینب، سر تو سوخته است
چه بلایی به سر زلف رها آمده است
همه از وضعیت لعل لبت دل خون اند
چوب هم آخر کاری به صدا آمده است
🔸شاعر:
#گروه_یا_مظلوم
===========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_عاشورا
========================
#امام_حسین
@shere_aeini
روضه خوانِ ناب و خیلِ سینه زن حاضر کنید
یک حسینیه برایِ حالِ من حاضر کنید
زینتِ دوش ِ نبی افتاده بینِ قتلگاه
نیزه را بد ميزنند و لطمه-زن حاضر کنید
پاره کردند عاقبت آن یادگارِ کهنه را
تا بسوزد عالمی؛ داغِ کهن حاضر کنید
با نوک شمشیرِ زهرآلوده کَندند از تنش
پیرهن رفته به غارت! پیرهن حاضر کنید
پشتِ هم؛ از جای جای پیکرش خون میچکد
مرهمی فوراً برای زخم ِ تن حاضر کنید
مرهم ِ زخم ِ تنش اشکِ مدام است و سریع-
گریه کُن هایی برایِ این بدن حاضر کنید
تا بر این جسم ِ به خون آغشته برگردد نفس
از مدینه! مُشتی از خاکِ وطن حاضر کنید
زودتر تابوتِ اربابِ مرا کنجِ بقیع
نیمه شب، آهسته؛ با ذکرِ حسن(ع) حاضر کنید
جسم عریانِ حسینش(ع) را نبیند غرقِ خون
مادرش دارد می آید! یک کفن حاضر کنید!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
===========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_عاشورا
========================
#امام_حسین
@shere_aeini
کمی مراعاتش کن مویش شکستنی است
شبیه مادرمان پهلویش شکستنی است
دگر تو نیزه نزن بس که از سنان خورده
مگر ندیده ای که نیزه از دهان خورده
هزار تیر به قد کمانش افتادند
همین که دیر رسیدم به جانش افتادند
نفس نفس زدنت را تو از گلو ننداز
برات آب میارم به شمر رو ننداز
جواب گریه ی من خنده های قاتل شد
تو رفتی و حرم تو پر از اراذل شد
تو رفتی و همه ی حس مادری ام رفت
میان ولوله ی خیمه روسری ام رفت
بگو چه کار کنم من مجال دیگر نیست
قسم به جان تو گودال جای مادر نیست
بگو چه کار کنم تا که دست بر دارند
هنوز نقشه ی دیگر به زیر سر دارند
تن شهید من و نیزه و چهل تا نعل
بگو چه کار کنم ای غریب من با نعل
طناب را چه کنم من رباب را چه کنم
بگو که یک تنه بزم شراب را چه کنم
ز گاهواره نپرس از لباس پاره نپرس
ز گوش دخترکان و ز گوشواره نپرس
میان کرب و بلا قتل صبر هم دیدم
کنار خیمه ی تو نبش قبر هم دیدم
🔸شاعر:
#یاسین_قاسمی
===========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_عاشورا
========================
#امام_حسین
@shere_aeini
سرش آمد بلایی از همه نوع
دید چشمش جفایی از همه نوع
از لبش نذر دستگیری ما
رفت بالا دعایی از همه نوع
ته گودال قتلگاهش خواند
زیر لب ربنایی از همه نوع
درد زخمش نه بلکه او را کشت
درد بی اعتنایی از همه نوع
قاتل حجت خدا شده بود
لشگر بی حیایی ازهمه نوع
روی مرکب از این و ان میخورد
ضربه هایی نهایی از همه نوع
داشت خولی بی حیا مثل
حرمله اشتهایی از همه نوع
نیزه داری حریص می انداخت
نیزه ی بی هوایی ازهمه نوع
زیر هر نعل تجربه بکنند
دنده ها جابجایی از همه نوع
جهت قتل صبرش اوردند
دشمنان حربه هایی از همه نوع
میشمارم یکی یکی همه را
میکِشم بین روضه فاطمه را
همه جا بود صحبت شمشیر
صحبت از فرط کثرت شمشیر
همه بالاتفاق می گفتند
بعد نیزه است نوبت شمشیر
دوستان را همه خبر کردند
دشنه امد به دعوت شمشیر
جه بگوییم از چکاچک ان ؟
گریه دارد حکایت شمشیر
کار دست تن ضعیفش داد
کینه ی بی نهایت شمشیر
وسط دشت ریخت برگ و برش
گل زهرا به ضربت شمشیر
در تنی تکه تکه پیدا بود
شدت هر اصابت شمشیر
وقت تقطیع ؛ استخوان هایش
شده اسباب زحمت شمشیر
زخم هایش همه دهن وا کرد
بعد کلی لجاجت شمشیر
نیت استلام رویش داشت
آه از قصد قربت شمشیر
می کشیدند روی صورت او
شبث و شمر با خط شمشیر
به همین ضربه ها بسنده نشد
کم به اشک حسین خنده نشد
هرکسی داشت بین دامان سنگ
این چنین جمع شد هزاران سنگ
همه را کرده بود در خیمه
سخت دلواپس و پریشان سنگ
بغض حیدر بهانه ای شده بود
تا بگیرد دوباره تاوان سنگ
چقدر مثل نیزه جولان داد
دم مغرب میان میدان سنگ
به بزرگ قبیله رحم نکرد
ذره ای هم نداشت وجدان سنگ
وسط کشمکش چه می بارید
بر سر او شبیه باران سنگ
دردش از تیر تیز کمتر نیست
مثل تیری سه شعبه سوزان سنگ
دهنش را هدف گرفتند آه
تا اصابت کند به دندان سنگ
لحظات گرسنگی میخورد
عوض چند لقمه ی نان سنگ
تا همان لحظه های اخر زد
بوسه ها بر لبان عطشان سنگ
ذره ای هم خطا اگر رفته
میکند شهر شام جبران سنگ
طلب سکه ی دوچندان کرد
ان که انداخته دوچندان سنگ
وای از ضربت به پیشانی
سر او را شکست یک آن سنگ
بهتر ان است تا بگویم که
خورده بر ایه های قران سنگ
سنگباران او تمام نشد
سوره ی فجر احترام نشد
وقت گشت و گذار تیر و کمان
سخت باشد مهار تیر و کمان
چه بگویم که بی خبر باشید ؟
ازقرار و مدار تیر و کمان
عصر روز دهم به چشم امد
جرات بی شمار تیر و کمان
هرکه طوری خودی نشان می داد
حرمله پای کار تیر و کمان
باز آمد به قصد ازار
پدر شیرخواره تیر و کمان
رفت بالا همین که دشداشه
شد "سپیدی" شکار تیر و کمان
مثل مسمار داغ اینجاهم
سینه را کرد پاره تیر و کمان
هیچ کس مثل او نخواهد شد
تا قیامت دچار تیر و کمان
بر دل اهل خیمه داغ گذاشت
تا که امد دوباره تیر و کمان
کم می امد اگر که تیر ان وقت
کعب نی بود یار تیر و کمان
حرمله قصد داشت اخر کار
سازد از گاهواره تیر و کمان
چشم بر راه نوبت خویش اند
تیغ های کنار تیر و کمان
در بگو و بخند زخم زدند
باز هم امدند زخم زدند
وای از لحظه ی فرود عمود
از قیام و سپس قعود عمود
بی گمان بندگی شیطان است
حاصل چندتا سجود عمود
بچه های امام دل نگران
ترس دارند از وجود عمود
نفسی تازه کرد سر نیزه
از همان لحظه ی ورود عمود
غرق خون کرد کاکل او را
صاحب بزدل و حسود عمود
تار و پود حسین ریخت بهم
از زمختی تار و پود عمود
سر اقای ما چه اورده
رفت و برگشت دیر و زود عمود
زخم فرق حسین پس از چیست ؟
بین میدان اگر نبوده عمود
باهرانچه که شد زدند او را
لگد ازرده کرد پهلو را
باعث هرچه دردسر چکمه
دارد از هر نظر خطر چکمه
دشمنانش امان نمی دادند
نیزه میخورد پشت سر چکمه
گاه میخورد روی لبهایش
گاه میخورد بر کمر چکمه
امد از راه ناسزا هم گفت
تا زند زخم بر جگر چکمه
به کسی چکمه های خود را داد
که از او خورد بیشتر چکمه
اینکه میراث مادرش زهراست
پهلویش میخورد اگر چکمه
پای سنگین گریز روضه ماست
گریه دارد از این نظر چکمه
نذر کردند تا که پرت کنند
سوی جسمش چهل نفر چکمه
وقت گودال رفتنش زینب
چقدر دید دور و بر چکمه
در غیاب سنان می امد چوب
پیرمردی به صورتش زد چوب
شرم دارم ز گفتن خنجر ...
این روضه ادامه دارد...
🔸شاعر:
#علیرضا_خاکساری
===========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_عاشورا
========================
#امام_حسین #گودال
@shere_aeini
گذاشت پا بهدهان رکاب باگریه
حرم به بدرقهاش ریخت آب باگریه
برای غربت ارباب در دل تاریخ
نوشتهاند هزاران کتاب باگریه
میان روضهی گودال، مادر ارباب
به صورتش زده بااضطراب، باگریه
هزار و نهصد و پنجاه و چند مصراع است؟
که زخمهای تنش شد جواب باگریه
کنار علقمه شد سرخ صورتش از شرم
به یاد ماه حرم آفتاب باگریه
به یاد دست علی، دور دست اهل حرم
چقدر خورده گره هر طناب باگریه
چنان به پای سر او گریستند همه
که شد به کوفهوشام انقلاب باگریه
نشست بر دل هر باغبان غمش، دیدم
گرفت از گل چشمش گلاب باگریه
چهحکمتیست دراین اشک روضههایحسین
که شد تمام گناهان ثواب باگریه
خداکند وسط روضهها، برای فرج
دعایمان بشود مستجاب باگریه...
🔸شاعر:
#سجاد_روانمرد
===========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_عاشورا
========================
#امام_حسین #گودال
@shere_aeini
آه ، ای بی کفنِ کرببلا وایحسین
تنت اینجاست سرت رفته کجا وایحسین
خاک عالم به سرم خاک نکردند تو را
خاک آلود تنت گشته رها وایحسین
آنقدر دور تو شمشیر و سنان ریخته است
شده گودال تو چون کوه منا وایحسین
پدرت از زرهِ قیمتی عَمْر گذشت
از لباست نگذشتند چرا وایحسین
چادر سوخته ای دارم اگر بگذارند
میکشم بر تن تو جای عبا وایحسین
روز جمعه نه ، تو را روز دوشنبه کشتند
قاتل مادرمان کشت تو را وایحسین
هرکجا مادر تو بوسه زده نیزه زدند
جایی یک بوسه نداری به خدا وایحسین
قطعه قطعه شدی و بعد از آن ذبح شدی
قتلِ صبرت به خدا کُشت مرا وایحسین
تو کریمی غم انگشتریت را نخورم
بگو انگشت تو افتاده کجا وایحسین
من که یک عمر فقط با تو سفر می رفتم
حال با شمر روم شام بلا وایحسین
کعب نی میخورم اما چه کنم این نامرد؟
بین مردم نبرد اسم مرا وایحسین
روی نی حرف بزن ، آیه بخوان ، کاری کن
نشود خواهرت انگشتنما وایحسین
🔸شاعر:
#عبدالحسین_میرزایی
===========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
برای دسترسی به اشعار ایام اسارت آل الله
بر روی هشتگ های زیر بزنید 👇👇
.
#شام_غریبان
#مصائب_شام
#کاروان_اسرا
#امام_سجاد
#حضرت_زینب
#حضرت_رقیه
#مرثیه_حضرت_رقیه
#دیر_راهب
#دروازه_کوفه
#مرثیه_حضرت_زینب
#مرثیه_امام_سجاد
#حضرت_سکینه
#تنور_خولی
#مجلس_یزید
May 11
🏴 اشعار #شام_غریبان
==========================
#حضرت_زینب
@shere_aeini
راه ما با سر تو تا به خرابهست بلند
بعد تو بر حرمت شامِ عذاب است بلند
علم میر سپاه تو اگر افتادهست
پرچم عفت و ایثار و حجاب است بلند
وقت آن شد که تنت را بگذارم بروم
آه عباس کجایی که رکاب است بلند؟
بر سر دخترکانت عوض سایهی تو
نعرهی حرملهی خانه خراب است بلند
با وجودی که نفسهای همه سوخته است
بین این سوختگان، آهِ رباب است بلند
ترسم این بود یتیمان تو را گم بکنم
دشمنت گفت نترسید! طناب است بلند
کودکانت همه با گریه ز من پرسیدند
از سم اسب چرا بوی گلاب است بلند؟؟
با وضو از همه سو وارد گودال شدند
بود فریاد «ثواب است، ثواب است» بلند
🔸شاعر:
#گروه_یا_مظلوم
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شام_غریبان
#گودال
==========================
#حضرت_زینب
@shere_aeini
سوی مقتل به زور سرنیزه
شاه را بی حبیب می بردند
تطمئن القلوب را آن روز
با غضب با نهیب می بردند
تا که دفنش کنند در گودال
تشنه را سمت شیب می بردند
سنگ انداختند جای لحد
از کفن بی نصیب می بردند
ماند عریان به خاک و خنجرها
جسم را از غریب می بردند
بدنی هم نماند پس با خود
نعلها بوی سیب می بردند
🔸شاعر:
#حامد_آقایی
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شام_غریبان
==========================
#حضرت_زینب
@shere_aeini
گفت بسم الله و نازل گشت عرش از روی زین
راویان گفتند افتادهست از سمت یمین
میزنندش آن کمانداران به تیر سهمناک
واین عربها دستهاشان پر ز سنگ سهمگین
امت پیغمبرند اینان که سنگش میزنند
این چنین از احمد مختار شد شرمنده دین
آنکه روزی جایگاهش سینهی محمود بود
حال بین مسلمین سر میگذارد بر زمین
عرشیان را نیست پروا از حوادث، پس چرا
چشم های خویش را بستهست جبریل امین
فضه آنجا بود اما لحظهی ذبح حسین
مادرش فریاد میزد یا امیرالمومنین!
این حسین توست: زیر نیزهی تیز سنان
این حسین توست: زیر چکمهی شمر لعین
این حسین توست: خلقی میکِشندش آنچنان
این حسین توست: جمعی میکُشندش اینچنین
این حسین توست: عریان روی خاک افتاده است
این حسین توست: رأسش را به روی نی ببین
از نجف برخیز و بنگر رشتههای گردنش
پاره شد در زیر تیغ خصم، یا حبل المتین
تکه های پیکر او زیر سم اسبهاست
پارهی پیراهنش در دست های آن و این
جسم بی سر را که جانی نیست بین پیکرش
خود دلیلش چیست پس این ضربههای آخرین
در هجوم بی امان کوفیانِ دزد و هیز
دخترانش را پناهی نیست غیر از آستین
دخترت بر روی خاک افتاد و دورش دشمن است
یا علی! برخیز هنگام عبا آوردن است
🔸شاعر:
#سید_محمد_حسین_حسینی
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شام_غریبان
==========================
#حضرت_زینب
@shere_aeini
عصر در آتشِ خیمه دل پیغمبر سوخت
آنچنان سوخت که از شعله دل حیدر سوخت
نه فقط دامن طفلان، نه فقط معجرها
گوشهی خیمه عبا سوخت، تن اکبر سوخت
وسط سرخی آتش دل زینب اما
یاد مسمار درو سوختن مادر سوخت
بعدها کنج خرابه به پدر دختر گفت:
تو نبودی کمکم، روی سرم معجر سوخت
از غم سوختن اهل حرم بود اگر
نیمهشب آمد و در کنج تنور آن سر سوخت
خیمهها سوخت و باد آمد و خاکستر رفت
دشت آرام شد اما دل یک مادر سوخت
دید آزاد شده آب! ولی طفلش نیست
ناله زد از جگر و یاد لب اصغر سوخت
🔸شاعر:
#محمد_جواد_مطیع_ها
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
برای دسترسی به اشعار ایام اسارت آل الله
بر روی هشتگ های زیر بزنید 👇👇
.
#شام_غریبان
#مصائب_شام
#کاروان_اسرا
#امام_سجاد
#حضرت_زینب
#حضرت_رقیه
#دیر_راهب
#دروازه_کوفه
#مرثیه_حضرت_زینب
#مرثیه_امام_سجاد
#حضرت_سکینه
#امام_سجاد #مرثیه_امام_سجاد
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
@shere_aeini
نالهیِ واعطشا بر جگرش میافتاد
آب میدید به یادِ قمرش میافتاد
بی سبب نیست که از جملهیِ "بَکّائون" است
دائما اشک ز چشمانِ ترش میافتاد
شیرخواره بغل ِتازه عروسی میدید
یادِ لالایِ رباب و پسرش میافتاد
با دلی خونشده میگفت که الشام الشام
تا به بازار ِمدینه گذرش میافتاد
روضهی گم شدن و دفنِ رقیه میخواند
تا به صحرا و خرابه نظرش میافتاد
گوسفندی جلویش ذبح که میشد، یادِ
خنجر ِکُند و گلویِ پدرش میافتاد
وای از آن لحظه که از لایِ حصیری کهنه
قطعههایِ پدرش دور و برش میافتاد
جلوی پای سکینه دم دروازه ی شهر
از رویِ نیزه علمدار سرش میافتاد
🔸شاعر:
#گروه_یا_مظلوم
_______________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#جسارت_به_بانوی_ناهی_از_منکر
آقا مرا به خاکِ روی چادرِ زنی
که راهِ اهلبیتِ تو را میرود ببخش
#حمید_رمی
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_زمان #آدینه
#مناجات_با_امام_زمان
@shere_aeini
به گریههای یتیمانهی گدایانت...
اراده کن برسد دست ما به دامانت
بریدهایم ز شهر و به خاکراه زدیم
به این امید که باشیم در بیابانت
گناهکاری ما خشکسالی آورده
نمیرسد به نفسهای شهر، بارانت
"بُطونهم مُلئت بالحرام" هم شدهایم
که نیستیم زمان عمل مسلمانت...
ز ره نیامدی و جمعه جمعه پیرشدند
تمام پیرغلامان ز داغ هجرانت
بیا بهار به پا کن بهار یعنی تو
بیا که گل بدهد دانه دانه گلدانت
**
عزای جد غریبت رسیده آقاجان
فدای شال عزا و دوچشم گریانت
برات کرببلا را بیا محبت کن
بحق خشکی لبهای جد عطشانت
🔸شاعر :
#سید_پوریا_هاشمی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مناجات_با_امام_حسین
=======================
@shere_aeini
ای کشتهٔ زخم زبان
داغِ تو آتش زد به جان
دورِ تنت هفت آسمان
گریه کنان، ضجّه زنان
میگفت با کلّ فلک
یا لَیتني کنتُ مَعکْ
با ماه؛ بیطاقت، وهب
دورِ تو گشته شب به شب
مانده زمین در تاب و تب
شمشیر خوردی تشنه لب
بر سر زنان گوید فدک
یا لَیتني کنتُ مَعکْ
گفته ست از عهدِ قدیم
با حسرت و حالِ وخیم
بی بهره از فیض عظیم
در کربلایت شد مقیم
شد بر دلِ جامانده حک
یا لَیتني کنتُ مَعکْ
ایکاش ملحق میشدم
سربازِ مطلق میشدم
یارِ موفّق میشدم
قربانیِ حق میشدم
بر زخم ِ جانم زد نمک
یا لَیتني کنتُ مَعکْ
ایکاش در کرب و کربلا
آنجا که شد غارت به پا
در شعله هایِ بیهوا
میسوخت وقتی خیمه ها
می آمدم محضِ کمک
یا لَیتني کنتُ مَعکْ
آشفته حال و سینه زن
مثلِ اویس ِ در قرَن
با پیکری دور از وطن
با هر شهیدِ بی کفن
دارم شعارِ مشترک
یا لَیتني کنتُ مَعکْ!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسین #دیر_راهب
#کاروان_اسرا
@shere_aeini
قدمت روی دیده ام خیر است
راهت امشب به گوشه دیر است
سربریده عجب ملیحی تو
نکند که خود مسیحی تو
دیدم از روی نیزه می تابی
در دل شب شبیه مهتابی
نگران است از چه احوالت
این زن و بچه کیست دنبالت
تو که آواره بین هر شهری
لب چرا بسته ای مگر قهری
هرچه سرمایه داشتم دادم
تاکه امشب به دامت افتادم
شانه وظرف آب آوردم
کوزه ای از گلاب آوردم
مثل گل صورت تو می بویم
زخم های سر تو می شویم
صبر من وضع چهره ات بُرده
بارها صورتت زمین خورده
حنجرت نیزه نیزه است چرا
سر تو گشته دست به دست چرا
ناگهان دیر عرش اعلا شد
آن لبان ترک ترک واشد
گفت ای پیرمرد نصرانی
تو از امشب دگر مسلمانی
زینت دوش مصطفایم من
پاره قلب مرتضایم من
بانویی که کنار ما اینجاست
مادر قد خمیده ام زهراست
آه راهب بدان أنا المظلوم
شدم از مِهر مادرم محروم
آه راهب سرم جدا کردند
پیکرم بی کفن رها کردند
این اسیران که دستشان بستند
همه ناموس مصطفی هستند
دور ما کف زدند و رقصیدند
گیسویم را به شاخه پیچیدند
گر شده وضع چهره ام ناجور
صورتم سوخته میان تنور
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسین #دیر_راهب
#کاروان_اسرا
@shere_aeini
این چه وضعی ست که در این سر و صورت باشد
این سر سوخته مملو جراحت باشد
روضه ی صورت تو دامنه اش بس باز است
راهب دیر پی ذکر مصیبت باشد
از تنور آمده ای یا ز سر شاخ درخت ؟
هر چه کردند به این رأس جنایت باشد
لبت از سنگ ترک خورده و یا چوب زدن ؟
این لب پاره گرفتار چه ضربت باشد ؟
لب و دندان تو مجروحِ عبیدالله است
لب و دندان تو زخمی ز جسارت باشد
گونه های تو چرا جای کبودی دارد
این هم انگار که سوغات تلاوت باشد
دِیر من آمدی و مسجد مردم نروی
ای مسلمانِ تو عالم ! چه حکایت باشد؟
مریم و آسیه و هاجر و حوا دارند
میرسانند زنی را که روایت باشد
هودج فاطمه امشب به کلیسا آمد
این پریشانی از آداب زیارت باشد
دخترت کاش نبیند سر تو اینگونه
دختران عاطفه دارند حواست باشد
من سرت ریخته ام مشک و گلاب اما حیف
دستِ فرزندِ زنا ، ظرف نجاست باشد
برو ای سر به سلامت ! برو ای سر به سفر !
هر کجا میروی ای سر به سلامت باشد
🔸شاعر:
#علیرضا_وفایی
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_سکینه #مرثیه_حضرت_سکینه
@shere_aeini
باوضو سمت قبله رو کردم
نذر تو شعری آرزو کردم
هرچه روح القدس حواله کند
نظر لطف اگر سه ساله کند
از شکوهت مدام بنویسم
شعر با احترام بنویسم
گفتمت کوه باز کم گفتم
به همان شیوه ی خودم گفتم
خواندمت نور بیش از آن هستی
برتر از وصف شاعران هستی
دختر و خواهر ولی خدا
همه جا یاور ولی خدا
عصمت الله دختر معصوم
سینه ات مهبط تمام علوم
آینه زاده ای و آینه ای
اسما و رسما عین آمنه ای
در دل ما بروبیا داری
عطر و بوی حسین را داری
نوه ی فاتح حنین تویی
ان که دل برده از حسین تویی
متقن است این حدیث صد در صد
دوست دارد حسین بیش از حد
خانه ای را که تو در ان هستی
عشق بابا سکینه جان هستی
دختر ماه و آفتابی تو
دست پروده ی ربابی تو
مستحق نوازش عباس
ذکر نامت نیایش عباس
به حیایت کسی ندارد شک
زینبی در قواره ای کوچک
عمه سنجاق بر سرت می زد
بوسه از روی معجرت می زد
وارث اقتدار فاطمه ای
مظهری از وقار فاطمه ای
در گلویت طنین غرنده
خطبه ات تند و تیز و برنده
خطبه ات تیغ ذوالفقارت شد
کوفه از مرد و زن دچارت شد
خطبه ات شد مفتح الابواب
مرحبا شیردختر ارباب
دیدنی بود نطق حیدری ات
جلوات علی اکبری ات
همه دیدند انقلابت را
نور جاری در حجابت را
روسری دگر نیاز نشد
گره معجر تو باز نشد
مدح ناب تو را روایت گفت
از بزرگی ات از عفافت گفت
روزگاری شدید عازم حج
خبر امد که در مراسم حج
گرم تکبیر غرق در صلوات
موقع رمی تک تک جمرات
ریگ از دست خسته ات افتاد
کی به مکروه نفس تو تن داد ؟
نفس پاک تو کی بهانه گرفت ؟
خاتمت کفر را نشانه گرفت
همسفر بود اگرچه دور و برت
نشدی وامدار همسفرت
نشدی خم که ریگ برداری
شرم داری چه شرم بسیاری
پیش از ان که به خیمه ات برسی
حجم جسم تو را ندید کسی
شام اما نظاره ات کردند
ملاعام اشاره ات کردند
سیلی از شمر بی حیا خوردی
دم دروازه سنگ ها خوردی
"وابتلاکم بنا " ی تو روضه ست
بغض در گفته های تو روضه ست
قدری از روضه بیشتر گفتی
"کَأَنَّا أَوْلَادُ تُرْکٍ... " اگر گفتی
گره افتاده بود در مویت
زجر دزدیده بود النگویت
لحن نامحرمان عذابت داد
شمر با ناسزا جوابت داد
با دلی غرق درد و غم رفتی
بین بزم شراب هم رفتی
اب پیش رباب می خوردند
پیش چشمت شراب می خوردند
سر در بین تشت را دیدی
هر چه انجا گذشت را دیدی
بی جهت گیسویت سپید نشد
"خیزران خسته شد یزید نشد"
🔸شاعر:
#علیرضا_خاکساری
________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسین #مناجات_با_امام_حسین
=======================
@shere_aeini
خاک بودیم و زر شدیم همه
بعد از آن معتبر شدیم همه
گریه کردیم و نخلمان بَر داد
خشک بودیم و تر شدیم همه
به سگ کهف اقتدا کردیم
مقتدای بشر شدیم همه
زاهد از هر نظر شدن بس بود
عاشق از هر نظر شدیم همه
از دلی که شکسته باده زدیم
مَثَل کوزه گر شدیم همه
خبر یار را کسی نرساند
عطرش آمد خبر شدیم همه
حسرت ما به شک مبدل شد
"کاش" بودیم، "اگر" شدیم همه
نیمه شب خاک پای یار شدیم
سحرش تاج سر شدیم همه
پر ما زیر پای دلبر بود
حکم داد و "بِپَر" شدیم همه
کارفرمای ما حسین شد و..
تا ابد کارگر شدیم همه
صوت "حی علی الحسین" رسید
راهی این سفر شدیم همه
خواب دیدم که فاطمه آمد..
دور بانو سپر شدیم همه..
ناله زد یا بنی غوغا شد
ناله زد خونجگر شدیم همه..
🔸شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن #سیده_بی_بی_شریفه
دختر بزرگوار امام حسن مجتبی علیه السلام
=======================
@shere_aeini
سالها به غیر احتشام ندیدی
محترمی غیر احترام ندیدی
بیم کجا داشتی ز جنگ و حوادث
صلح پدر را به جز قیام ندیدی
ای که سلامت رسیده از تو به عالم
بعد کربلا دگر سلام ندیدی
ای که طبیبی به درد غربت مردم
زخم گرفتی و التیام ندیدی
نان خور اجداد تو فقیر و اسیرند
وقت اسارت ولی طعام ندیدی
شب شده روزت اگر چه از غم کوفه
شکر خدا کن که روز شام ندیدی
حرف شنیدی ز شمر و حرمله اما
فحش شنیدن ز روی بام ندیدی
نای عمو دیدهای اگر چه سر نی
چوب به روی لب امام ندیدی
شکر خدا کن نرفتهای به خرابه
شکر خدا مجلس حرام ندیدی
🔸شاعر:
#سید_محمد_حسین_حسینی
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن #سیده_بی_بی_شریفه
دختر بزرگوار امام حسن مجتبی علیه السلام
=======================
@shere_aeini
در شهر حله دختری از آل مصطفی
زد خیمهای به وسعت تاریخ کربلا
دختی شریف از شَجَرِ پاک فاطمه
طفلی عفیف، میوهای از باغ مرتضی
بوی مدینه میرسد از حله بر مشام
انگار آرَمیده در این خاک مجتبی
بوی حسین میوزد از نالههای او
خیلی گریست در غم سلطان سر جدا
نامش شریفه، مرتبتش برتر از شرف
صحنش بهشت، خاک درش برتر از طلا
شهرت طبیبه، معنیِ "مَنْ اِسْمُهُ دَواْ"
خصلت کریمه، جلوهای از "ذِکْرُهُ شفا"
عجز طبیب را به حضورش بیاورید
زیرا که اوست داروی هر درد بی دوا
قلبش رئوف و دست عنایات او بسیط
روحش لطیف و وارث سرچشمهی سخا
چون پا به طوف مرقد پاکش گذاشتی
یک "رَبَّنا" بگو و ببین شرح "آتِنا"
رأس برادران به روی نیزه دید و گفت
خواهر فدای همت مردانهی شما
شد کشته از جفای گروهی سیاه دل
در آن اسارتی که شرر زد به ماسوا
🔸شاعر:
#رضا_خوبرو
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن #سیده_بی_بی_شریفه
دختر بزرگوار امام حسن مجتبی علیه السلام
=======================
@shere_aeini
ای دختر کریم، کرامت گدای توست
درمان درد هر دوجهان از دوای توست
حاذقترین طبیب دوعالم فقط تویی
دنیا شفاگرفتهی دارالشفای توست
تنها نه شیعیان جهان ریزهخوار تو
عالم دخیل بستهی جود و سخای توست
تو یادگار کوفه و شام و مدینهای
حلّه نماد کوچکی از کربلای توست
این حرفها که بر در و دیوار حک شده
تنها نشان اندکی از ماجرای توست
چون مرقد تو قبلهی حاجات عالم است
پس کعبهی دلم حرم باصفای توست
هرچند زائر تو نبودم، ولی دلم
از راه دور شاهد حال و هوای توست
با دستهای خود گرههای بزرگ را
وا کردهای و زخم اسارت به پای توست
حالا ببین که شهر به شهر جهان ما
پیراهن سیاه به تن در عزای توست
باشد که با رضای خدا مستجاب باد
"تعجیل در ظهور" که تنها دعای توست
🔸شاعر:
#مجتبی_خرسندی
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini