eitaa logo
شعر انقلاب
3.4هزار دنبال‌کننده
743 عکس
238 ویدیو
4 فایل
انقلاب اسلامی ایران در آینۀ شعر ارسال پیام: @Shaere_Enghelab
مشاهده در ایتا
دانلود
حیات طیبه ...چه خوب، مرگ خریدار زندگانی توست حیات طیبه تصویر نوجوانی توست چه قد کشیده درون تو شوق رزم ای ماه که هست قامت جوشن برای تو کوتاه به پای شوق تو پای رکاب هم نرسید کسی شبیه تو دست از جوانی‌اش نکشید لبت به تلخی دنیا حلاوت افزوده که شهد، شاهد شیرین‌زبانی‌ات بوده چقدر از نفست دشت عطرآگین شد چقدر از سخنت کام شهد شیرین شد... تمام حُسنِ حَسن‌زاد خویش را بردار برو به جمع شهیدان «اولئکَ اَلاَبرار» برو به بحر رجز بین دشت طوفان کن به موج عشق بزن، مرگ را هراسان کن رجز بخوان که شود زنده کوفۀ اموات که گوش هلهله‌ها کر شود از این آیات برای عقل مگر نقشی از جنون بکشی برو که معرکه را هم به خاک و خون بکشی برو به کوری چشمان مست هلهله‌ها بدوز چشم خودت را به تیر حرمله‌ها بگو به تیغ که از فرق ماه ما پیداست! که فرق آل علی با بنی‌امیه کجاست! که ننگ نام کجا، عزت قیام کجا!؟ حسینِ صبح کجا و یزیدِ شام کجا!؟... بگو حسین ندارد دمی سر سازش به پا نکرده در این دشت خیمۀ خواهش... برو که رفتن تو ماندگار خواهد شد پس از تو لشکر دشمن غبار خواهد شد گرفته‌اند فقط نیزه‌ها تو را در بر حسین می‌چکد از پیکر تو سرتاسر چقدر کام زمین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ تشنۀ شهادت توست تو می‌روی و ‌دلم ‌‌‌کشتۀ حکایت توست... ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
ایستاده در غبار دلم جغرافی جنگ است ویران است در آتش دلم باریکۀ غزّه است سوزان است در آتش دلم تقدیر زیتونی‌ست افتاده به دست باد دلم گیسوی معشوقی پریشان است در آتش دلم طفلی‌ست، طفلی ایستاده در غبار جنگ چنان خواب عروسک‌ها هراسان است در آتش.. چرا ای شعله‌های دوزخی از خود نمی‌پرسید؟ که این آیندۀ معصوم انسان است در آتش! کجا فریاد باید زد تناقض‌های غمگین را یهودا هست در باغش! مسلمان است در آتش! اگر چه گرم آتش‌بازی جنگی، نمی‌فهمی؟ که آه شعلۀ مظلوم پنهان است در آتش هَلا ای هالۀ مهلک، هلاکت باد زودازود از این اخمی که نامش خشم طوفان است در آتش خودت با دست خود می‌سوزی از این شعلۀ تاریک چنان بمبی که عمرش رو به پایان است در آتش ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
سنگر شهادت چه آشناست صدایی که رنگ غربت داشت و دفتر لب او از پدر روایت داشت صدا به لهجۀ صبح است و روشنایی روز که در سیاهی ابهام‌ها صراحت داشت شبانه کوبۀ دل‌های خفتگان را زد زنی که خانه به خانه غم هدایت داشت همان زنی که قدم‌های آفتابی او برای سایه‌نشینانِ شهر برکت داشت زنی که روی زمین شاخه‌شاخه شادی کاشت نهال زندگی‌اش ریشه در محبت داشت... حیات سرخ‌تر از خون او شهادت داد درون خانۀ خود سنگر شهادت داشت... خیال باطل افسانه‌ها نمی‌دانند! صدای مادرم آن سوی در، حقیقت داشت :: نشسته است کمی خاک روی چادر تو خوشا به مرتبه‌اش، خاک هم سعادت داشت سجود پیش تو نگذاشت سر به روی زمین رکوع از قد خم گشته‌ات خجالت داشت سلام می‌دهی امشب پس از قیام، مگر نماز عمر تو ای عشق چند رکعت داشت؟... ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
ایرانِ من بختت بلند باد و بلندا ببینمت! ایرانِ من مباد که تنها ببینمت! یک عمر روی پای خودت ایستاده‌ای بگذار چون گذشته سرِ پا ببینمت زیبای چارفصلِ انار و بهارِ من بر شاخه‌های شوق، شکوفا ببینمت.. همچون حماسه‌های خودت باشکوه باش تا هم‌چنان در اوج تماشا ببینمت پُرحوصله چو خاک خراسان و سیستان یکرنگ مثل آبی دریا ببینمت پیش هزار رنگ شغالان شومِ شب ای شیرِ نر، شکسته مبادا ببینمت من رأی می‌دهم به تو ای خاک جاودان! در خاک و خون معرکه حاشا ببنیمت! ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
امیر صف‌شکن بی تو می‌ماند فقط رنج عبادت‌هایشان بی‌اطاعت از تو بیهوده‌ست طاعت‌هایشان حرف‌ها در سینه داری و نداری محرمی مردها در سینه می‌ماند شکایت‌هایشان.. سکه‌ها، سردار‌ها را چون غلامی می‌خرند وه در آن بازار، پایین بود قیمت‌هایشان خون دل از سرزنش‌ها می‌خوری و می‌خورد بر دل آیینه‌ات سنگ ملامت‌هایشان ای امیر صف‌شکن! صفین به خود لرزیده است پیش شمشیر تو پوشالی‌ست هیبت‌هایشان بر تن دشمن به جز پیراهن نیرنگ نیست نیستی یک لحظه غافل از سیاست‌هایشان شانه‌هایت کم نیاوردند زیر بار درد خم نخواهد کرد پشتت را خیانت‌هایشان خار‌ها رفته‌ست در چشم حقیقت‌بینِ تو کوچه‌ها شرمنده از دست جسارت‌هایشان انتظار تیز تیغ ما به پایان می‌رسد تازه آن دم هست آغاز مصیبت‌هایشان ✍🏻 🏷 علیه‌السلام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
جاء نصرالله و الفتح خبر سرخ است مثل پرچم پیکار بعد از این نخواهد ماند ساکن خون پرچم‌دار بعد از این بترس ای خصم از خشمی که در چشمانمان سرخ است همین خشمی که بگذارد تو را بیدار بعد از این دمادم داغ دیدیم و لبالب داغ می‌بینی که ما بسیار پیش از این، که تو بسیار بعد از این... ببین دشمن خودی‌ها را به خاک انداخته، ای دوست تو هم بی‌خود سلاحت را زمین مگذار بعد از این! اگر چه بارها سنگ گران بر دوش ما بوده‌ست ولی بر شانه‌ها سنگین‌تر است این بار بعد از این زبان تیغ‌هامان «جاء نصرالله و الفتح» است زبان ذوالفقارِ حیدر کرار بعد از این اگر بیروت و تهران بود تلخ هر خبر تا حال تل‌آویو است داغ صفحه اخبار بعد از این... ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
بی‌نام و نشان‌ها بستند حجله در میان آسمان‌ها با خون سربازان ما رنگین‌کمان‌ها روی دل ما داغی و بر شانهٔ ماست، باری به سنگینی تابوت جوان‌ها عمری‌ست در این خاک پیدا می‌کند عشق نام‌آوری را بین بی‌نام و نشان‌ها اِنَّا فَتَحْنَاخوان به میدان می‌رود تا هم بگذرد از خویش، هم از هفت‌خوان‌ها نقش است بر دل نقشه‌های عاشقانه بی‌حدّ و بی‌مرز است عشق مرزبان‌ها.. در ادعای کذب خود ماندیم و رفتند یاران صادق در تنور امتحان‌ها ما راویان رودهای بی‌قراریم دنباله دارد شعرها و داستان‌ها ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
چشمه‌های عشق رو می‌کند به سمت نگاه تو چشمم که بر دو راهی تردید است دیگر چه جای شبهه و شک وقتی چشمت حیاط‌خلوت خورشید است رازی که در تلفّظ نامت هست چون ابر «اِهدِنا»ست هدایت‌بار شد هدهد هدایت ما نامت نامی که بر دل همه تابیده‌ست آن دل که کوه و دشت در او گم بود دریای بی‌دریغ تبسم بود صحرای لاله و گل و گندم بود دردا زمانه‌ای که نفهمیده‌ست عشقی که از حضور تو در دل‌هاست اسباب نفرت متوکل‌هاست این چشمه‌های عشق چه دارد که بعد از هزار سال نخشکیده‌ست؟ بنیان بزم خوش‌گذران‌ها را لرزانده است اخم علی‌وارت وقتی لبت به عیش تعارف شد دست و دل شراب نلرزیده‌ست؟ شادی نبود محرم اسرارت اعیاد لحظه لحظه عزادارت هر شب شکنجه می‌شود اشعارت غم هم چقدر دور تو چرخیده‌ست دیوان قطعه قطعهٔ «سِکّیتم» مزدور سکه نیست زبانم، نه! شعری که دل به آل علی بسته پیش بنی‌امیه نرقصیده‌ست... ✍🏻 🏷 علیه‌السلام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
جاء نصرالله و الفتح خبر سرخ است مثل پرچم پیکار بعد از این نخواهد ماند ساکن خون پرچم‌دار بعد از این بترس ای خصم از خشمی که در چشمانمان سرخ است همین خشمی که بگذارد تو را بیدار بعد از این دمادم داغ دیدیم و لبالب داغ می‌بینی که ما بسیار پیش از این، که تو بسیار بعد از این... ببین دشمن خودی‌ها را به خاک انداخته، ای دوست تو هم بی‌خود سلاحت را زمین مگذار بعد از این! اگر چه بارها سنگ گران بر دوش ما بوده‌ست ولی بر شانه‌ها سنگین‌تر است این بار بعد از این زبان تیغ‌هامان «جاء نصرالله و الفتح» است زبان ذوالفقارِ حیدر کرار بعد از این اگر بیروت و تهران بود تلخ هر خبر تا حال تل‌آویو است داغ صفحه اخبار بعد از این... ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
پای «ولی» می‌مانیم گوش دین کر شده از قهقهۀ شیطان‌ها صف کشیدند سر راه علی مروان‌ها صف کشیدند که اندوه بی‌اندازه شود نعش برگردد و داغ دلمان تازه شود بس که از مشت گره خورده به درد آمده‌اند پشت در پشت، شیاطین به نبرد آمده‌اند.. دست تاریخ مبادا بنویسد از ننگ هرچه گفتند بگویند نترسیم از جنگ هفت‌خوان روبرو ای مرد نترس از تهدید خوان اگر دیو سپید است اگر کاخ سفید اوست شیطان به جز ابلیس صدایش نکنیم یقه‌اش را که گرفتیم رهایش نکنیم در دل آتش سوزندۀ هنگامه‌شان دل نبندیم به ترفند امان‌نامه‌شان دل نبندیم به لبخند که دلسوزی نیست صلح این مرتبه دروازه پیروزی نیست تیغ باشیم فقط روبروی حرمله‌ها که بخوابد فقط از تیغ غضب، غائله‌ها نخل‌های وطنم! راست بمانید اینک آیۀ «نصر من الله» بخوانید اینک ایستادیم در این وادی پر خوف و خطر آه مظلوم ولی مثل علی سینه‌سپر گرچه داغیم سراپا و لبالب دردیم ننگمان باد اگر از راه علی برگردیم عشق از جنس قدم‌های سیاوش داریم ما که در معرکه پا بر سر آتش داریم ما همانیم همان یار قدم‌ها در راه الذین بَذَلوا مُهجَتَهم عندالله گفته بودیم که این اول بسم‌الله است بهراسید که شمشیر علی در راه است دیگر اکنون نفس آخر سفیانی‌هاست پرچم عدل علی دست خراسانی‌هاست دلشان نیز چو آینده‌شان تاریک است چشم ما روشن و پیروزی ما نزدیک است دست دشمن به خدا خاطره‌ای ننوشته‌ست روی خاکی که به خون شهدا آغشته‌ست می‌رسد تیزتر از تیغ زبان حیدر ذوالفقاری که سر صلح ندارد دیگر پای هر کس نه! ولی پای «ولی» می‌مانیم همچنان شیعۀ مظلوم علی می‌مانیم ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
حسینِ صبح مدینه، بصره، کوفه، شام، حتی مکه خوابیده‌ست نشانی نیست از اسلام و هر چه هست پوسیده‌ست! حسینِ صبح! در این شبکده برخاستی تنها یزیدِ خواب، از بیداری چشم تو ترسیده‌ست در این بازار بی‌رونق خریداری ندارد حق دریغا هر که را دیدی به جیب سکه چسبیده‌ست شکوه خون تو شمشیر را تسلیم کرد اما هنوز آن عارف بالله در میدان تردید است چه خونی خرج بیداری این اسلام خواهی کرد بهای این همه روشنگری‌ها، خون خورشید است صدای تیز حق را خنجر باطل نمی‌بُرَّد صدایی را که سرتاپا لباس رزم پوشیده‌ست نمی‌داند «صدای شمس» را هرگز غروبی نیست نمی‌بیند حسین از هر طرف بر خاک تابیده‌ست حسین است این درخت سربلند قرن‌ها گریه حسین است این که از چشم زمین خشک جوشیده‌ست ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
امیر صف‌شکن بی تو می‌ماند فقط رنج عبادت‌هایشان بی‌اطاعت از تو بیهوده‌ست طاعت‌هایشان حرف‌ها در سینه داری و نداری محرمی مردها در سینه می‌ماند شکایت‌هایشان.. سکه‌ها، سردار‌ها را چون غلامی می‌خرند وه در آن بازار، پایین بود قیمت‌هایشان خون دل از سرزنش‌ها می‌خوری و می‌خورد بر دل آیینه‌ات سنگ ملامت‌هایشان ای امیر صف‌شکن! صفین به خود لرزیده است پیش شمشیر تو پوشالی‌ست هیبت‌هایشان بر تن دشمن به جز پیراهن نیرنگ نیست نیستی یک لحظه غافل از سیاست‌هایشان شانه‌هایت کم نیاوردند زیر بار درد خم نخواهد کرد پشتت را خیانت‌هایشان خار‌ها رفته‌ست در چشم حقیقت‌بینِ تو کوچه‌ها شرمنده از دست جسارت‌هایشان انتظار تیز تیغ ما به پایان می‌رسد تازه آن دم هست آغاز مصیبت‌هایشان ✍🏻 🏷 علیه‌السلام 🇮🇷 @Shere_Enghelab