eitaa logo
شعر انقلاب
2.6هزار دنبال‌کننده
519 عکس
160 ویدیو
2 فایل
انقلاب اسلامی ایران در آینۀ شعر ارسال پیام: @Shaere_Enghelab
مشاهده در ایتا
دانلود
وجدان جهانیان به هوش آمده است رودی شده است و در خروش آمده است از خون بنویس شاعر از خون شهید! خون کلمات هم به جوش آمده است ✍🏻 🏷 شهید والامقام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
نصر خدا شصت و سه سال اهل بکاء و نبرد بود در اوج این زمانهٔ نامرد، مرد بود شصت و سه سال مثل نبی، مثل مرتضی مانند حاج قاسم ما، اهل درد بود دلتنگ کودکان و یتیمان بی‌پناه دلگرمی همیشهٔ شب‌های سرد بود سنگی رها شد از کف دیوانه‌ای، سپس ذکر تمام آینه‌ها «بازگرد» بود وقتی که بود، غزه از او رنگ و رو گرفت وقتی که رفت رنگ جهان _آه_ زرد بود نصر خداست شامل او، پس شهید شد شصت و سه سال در دل زخم و نبرد بود ✍🏻 🏷 شهید والامقام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
شهادت افتخار ماست امید من شهادت و نگاه من به رجعت است قیام می‌کنم ببین قیام من قیامت است زهیر می‌رود بُریر می‌رسد، بیا ببین چه رفت و آمدی میان جبههٔ رشادت است پیام کربلاست؛ دست از عَلَم می‌افتد و عَلَم به حکم عاشقی همیشه راست‌قامت است به مُهر سر نهاده‌ایم و فرقِ باز ما گواه که سجده در میان خون، نهایت عبادت است شکسته باد دستمان اگر تفنگ برنداشت زبانمان بریده باد اگر پی خیانت است سعید، ما؛ شهید، ما؛ همیشه روسفید، ما شهادت افتخار ماست، آری این حقیقت است ✍🏻 🏷 شهید والامقام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
حزب الله پیروز است دلی که بر ندارد چشم از آن دلخواه، پیروز است قدم تا پایمردی می‌کند در راه پیروز است زمان پلکی زد و بانگ رحیل آمد سواران را هر آن‌کس زنده شد زین فرصت کوتاه، پیروز است به جز صبح وصال دوست، فتحی نیست در عالم دلت گر شعله‌ور شد در شهادتگاه، پیروز است بکش ما را، که ما را زنده‌تر کرده‌ست مرگ آری بترس از داغ غزه، اشک لبنان، آه پیروز است جهان روشن شد از نور شهادت، جاء نصرالله که باشم من؟! خدا فرموده حزب الله پیروز است ✍🏻 🏷 شهید والامقام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
خورشیدهای شعله‌ور آرام از سواحل بیروت رد شدی بی‌اختیار باعث این جزر و مد شدی دریا نداشت طاقت دیدار با تو را رودی که رو به سوی فلک می‌رود، شدی آن‌سان در انفجار شکفتی که گفته‌اند خورشیدهای شعله‌ور بی‌عدد شدی سرخوش میان خیل شهیدان نشسته‌ای اما دلیل این غم بی‌حصر و حد شدی از ما هم ای طنین گل سرخ! یاد کن در نزد او که عاشقی‌اش را بلد شدی ✍🏻 🏷 شهید والامقام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
نامیرا جاء نصرالله... او اما نمی‌میرد آن نگاه نافذ گیرا نمی‌میرد چشم او آمیزهٔ آرامش و طوفان موج دریا بوده و دریا نمی‌میرد هر که او را می‌شناسد، خوب می‌داند این شهید حَیّ نامیرا نمی‌میرد باطل‌السّحر است لبخند غریب او تا نسازد غرب را رسوا، نمی‌میرد کوه اگر صدپاره باشد، کوه می‌ماند او همان کوه است و پابرجا، نمی‌میرد از یمن تا حلّه و بغداد و تا بیروت آتش خشم تو در دنیا نمی‌میرد خانه و آتش، مضامین غریبی نیست زیر آتش، شیعهٔ مولا نمی‌میرد کودکی فریاد می‌زد: «صبح نزدیک است» شب به پایان می‌رسد فردا نمی‌میرد! ✍🏻 🏷 شهید والامقام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
تابوت سرخ ماه شب،‌ شتابان می‌برد تابوت سرخ ماه را اشک می‌گیرد در این تشییع، دست آه را خون؟ نه، این راهی‌ست بر خاکِ سیاهی ریخته داغ؟ نه، این مشعلی باشد دم بی‌گاه را تا ابد، تا آسمان، تا بی‌نهایت می‌رود خون او؛ بنگر شکوه و وسعتِ این راه را کهکشان در کهکشان بانگ هواللَّه می‌وزد چشم بگشا و ببین خورشیدِ الا الله را سیل نور است این که از آن‌سوی هستی می‌رسد می‌برد با خویشتن همراه و ناهمراه را قصه کوته کن که خود ظرفیتی در دهر نیست تا کند هضمِ غمِ این قصهٔ کوتاه را: ماه عزت، ماه غیرت، ماه ایثار و شرف کز طلوع ِخویش، روشن کرد قربانگاه را نیست دیگر تا شناسیم از شعاعِ نور او در شب تاریک، از مردان حق، اشباه را تا پناه کودکان غزه باشد باز... آه... نیست دیگر... آه بس کن این غم جانکاه را آه از صبحی که در بین زمین و آسمان آفتاب اندوهگین خوانَد نماز ماه را خونِ شیرانِ خدا چندان نمانَد بر زمین چند روزی کن تحمل خندهٔ روباه را چند روزی دولت جهل و جنون را صبر کن تا ببینی انقلابِ مردمِ آگاه را گفتی این خوکان کنون شاه جهان ما شدند کوه دیدی ظاهراً تو پشته‌ای از کاه را شاه می‌خوانی گدای دهر را؟ باشد چه باک انقلاب ما به‌زیر آورده قبلاً شاه را شیر اگر در خون بغلتد باز هم شیر است شیر موش بازیگر نیابد با خباثت، جاه را می‌شود از حُسنِ یوسف عالمی لبریزِ حُسن پر کنند از خونِ یوسف گر دهان چاه را زهرِ خاموشی‌ست در کام جهان، آری، ولی زهر خاموشی نَمیراند مگر گمراه را چشم بگشا و ببین در ماه، آن رخسار را گوش وا کن، بشنو از شب، لهجهٔ دلخواه را می‌شود از سرخیِ گوش شیاطین هم شنید تا قیامت سیلیِ فریاد نصرالله را ابر خون افشانده؟ یا که لاله پرپر کرده‌اند؟ - می‌برند از آسمان تابوت سرخ ماه را ✍🏻 🏷 شهید والامقام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
نصر من الله ضاحیه گریان، بیروت حیران ایران پر از خشم، غزه پریشان در آتش و خون سیب است و زیتون گریان و مجنون در زیر باران باران موشک، باران رگبار باران آتش بین گلستان می‌گرید از غم حوا و آدم عیسی بن مریم، موسی بن عمران می‌سوخت می‌سوخت در هرم آتش آیات انجیل، آیات قرآن صد دانه یاقوت در بین تابوت چشمان مبهوت گریان ایشان سخت است و دشوار، ای مرد پیکار در زیر آوار باشی تو بی جان اما خبرها داغ است داغ است کم شد عزیزی از شهر کنعان سیدحسن هم شد آسمانی برخیز قاسم، برخیز چمران یک چشم اشک و یک چشم خون است در سوگ غزه، در سوگ لبنان هرچند با داغ ما خو گرفتیم ماییم اما پیروز میدان با غصه و آه گفتیم با ماه نصر من الله این نیست پایان ✍🏻 🏷 شهید والامقام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
نحن الغالبون نمی‌فهمند ما را عقل‌های بی‌جنون هرگز بگو سید نباشد راه ما بی فتح خون هرگز نشستن را نمی‌دانیم در سوگت به پا خیزیم که طوفان نسبتی هرگز ندارد با سکون هرگز درنگ و جنگ ما در فتنه‌ها موقوف فرمان‌ است نباشد سربلندی‌های‌ ما بی‌آزمون هرگز اَلا إنَّ الدَّعِیَّ ابن الدّعی قَد رَکَّزَ... هیهات که بی‌سر می‌‌شویم امروز اما سر نگون هرگز متون را خوانده‌ام، ما آنچنان پیروز فرداییم که حتی نامشان باقی نماند در متون هرگز چنان در خون نصرالله صهیون غرق خواهد شد که از یادش نخواهد رفت نحن الغالبون هرگز ✍🏻 🏷 شهید والامقام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
صبح امید خونی به زمین ریخته و داغ جدیدی افراشته شد پرچم دردانه شهیدی رنجی‌ست مدام و به دلم داغ عظیمی آغشته به خونش شده دستان پلیدی نامش به سر دست گرفته‌ست نسیمی از خشم به جوش آمده طوفان شدیدی ای بیرق خورشید، که الله نشانی داری دل پر خون شده و روی سپیدی.. هر بار تفأل زده ام نام تو آمد ای «نصر خدا» نام تو دارد چه نویدی؟ گویا که در این معرکه از خون شهیدان تابیده شده روزنهٔ صبح امیدی ✍🏻 🏷 شهید والامقام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
پس از حاج قاسم... به آسایش جان و تن فکر کردم به آرامش خویشتن فکر کردم به دلبستگی‌های این زندگی آه چه خودخواه بودم به من فکر کردم اگر چه فلسطین و لبنان در آتش به امنیتِ در وطن فکر کردم چرا جای این‌که بسوزم از این غم به با غصه‌ها ساختن فکر کردم؟ پس از حاج قاسم ولی شب به شب من به آن ماه خونین‌بدن فکر کردم شدم‌ عاقبت غرق نصر من الله به چشمان سیدحسن فکر کردم ✍🏻 🏷 شهید والامقام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
خون‌بهای تو تمام پنجره‌های دِه آشنای تواند چکاوکان همه دیوانهٔ صدای تواند ستاره و سحر و ماه با تو همسایه درخت و چشمه و گل اهل روستای تواند هزار قطرهٔ بارانِ در صف بارش هنوز در طلب بوسه بر عبای تواند بدون بودنت ای کوه! گریه هم سخت است که ابرها همگی جلد شانه‌های تواند دویده‌اند کسانی به سمت درک غمت دویده‌اند ولی تازه ابتدای تواند بخوان! دوباره بخوان خطبه‌ای به وسعت درد خوشا به آن کلماتی که مبتلای تواند به صبح خیره شو، از بزم آفتاب بگو که سایه‌ها همه افتاده پیش پای تواند مباد فتح‌نکرده، نبُرده، برگردند جماعتی که به دنبال خون‌بهای تواند ✍🏻 🏷 شهید والامقام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
بازمی‌گردی بر کران ساحل نزدیک می‌گریند یارانت می‌خروشد در مصاف صخره، موج‌ سوگوارانت ای شهادت را گرفته تنگ در آغوش، نوشت باد! لذت سیر و سفر در عرش سوی هم‌قطارانت وقت ایمان نیست فصل سرد را، ققنوس خواهی شد شعله شعله می‌شکوفد از میان خون، بهارانت مژده دادی فتح نزدیک است، صبحی زود بی‌تردید در دل خورشید می‌تازند بر ظلمت، سوارانت بر مژه آویخته فانوس اشک سرخشان روشن! عهد خون بستند در شام غریبان، بی‌قرارانت شیرْآهنْ‌کوهْ‌مردا! در سکوت تشنه کامی‌ها می‌رسد از بی‌کران آسمان‌، فریادِ بارانت صبح جمعه، در رکاب مقتدایت بازمی‌گردی خنده‌ات گل ‌می‌کند در دیدۀ چشم‌انتظارانت ✍🏻 🏷 شهید والامقام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
یاران نصرالله چون لشکر انجم به حکم ماه می‌آیند بهرِ نجات از این شبِ کوتاه می‌آیند مانند سیل از شرق و غرب عالم اسلام لبنان ببین یاران نصرالله می‌آیند یک لحظه هم در سنگرت تنها نخواهی ماند جان‌برکفان و مردم آگاه می‌آیند این مردمان مانند مولامان حسین امروز بهر دفاع از حق به قربانگاه می‌آیند هم اهل سنت می‌رسند از راه ای لبنان هم شیعیانِ بای بسم‌الله می‌آیند با دشمنان خویش شاید، لیکن این مردم با دشمنان دین مگر کوتاه می‌آیند پیروز این میدان تویی ای کشور لبنان یاران نصرالله‌مان والله می‌آیند ✍🏻 🏷 شهید والامقام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
أینَ نصرُالله؟ باغ ما این است؛ طوفان شد، صنوبر ایستاد سروی از پا اوفتاد و سرو دیگر ایستاد روی نی می‌رفت بی‌سر آفتاب کربلا باغ شاهد بود از آن پس نخل، بی‌سر ایستاد حال ما را خوب می‌دانند عاشوراییان هر زمان اکبر زمین افتاد، اصغر ایستاد یک اُحُد دردیم آری، حمزه رفت امّا چه باک مصطفی هر وقت تنها ماند حیدر ایستاد «قل هو الله أحد» را دست بستند و چه غم هر کجا قرآن در آتش رفت، کوثر ایستاد عین تسلیم و رضاییم این تمام حرف ماست زیر خنجر رفت اسماعیل و هاجر ایستاد أینَ نصرُالله؟ نزدیک است اذان آمد ببین! روی بام خانه با الله اکبر ایستاد ✍🏻 🏷 شهید والامقام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
خون‌خواهی با خون تو می‌بندم اینک عهد و پیمان جانم فدای غزه و لبنان و ایران با این‌که راه و رسم تو پایان ندارد ما با تو می‌مانیم اما تا به پایان دل‌های ما با هم گره خورده‌ست دیری‌ست خون‌های ما با هم عجین گشته‌ست هر آن تصویری از بیت‌المقدس بود آری در چشم‌های حاج قاسم، حاج رضوان باید یکی باشیم تا پیروز باشیم وقتی یکی گشته‌ست لشکرهای شیطان آری برای دشمنان جانی ما فرقی ندارد غزه و بیروت و تهران تو رفتی و این عرصۀ خون‌خواهی اما خالی نخواهد ماند از مردان میدان دنیا جلودارش نخواهد بود وقتی از آه فرزندان تو برخاست طوفان ✍🏻 🏷 شهید والامقام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
مطلع امید ای سید مقاومت ای مطلع امید بی مهر شد بدون تو پاییزِ سررسید آخر شهید خواست ببیند خدا تو را از «دِرعِکَ الحَصینَه» رسیدی به «مَن تُرید» رفتی به آرزوت رسیدی، فراق را باید چه خواند؟ شام عزا یا که صبح عید؟ گفتی به روز واقعه «لبیک یا حسین» تا بشنوند خلقِ هم اندیشه با یزید با ما که فاتحیم نباشد هوای صلح بر قلبمان مباد کفن، پرچم سفید ای چرخ کج‌ نهاد که دلبسته‌ای به باد! ما راست پرچمی به گران‌سنگی حدید قائم به فرد نیست قیام مقاومت فرمانده‌ای‌ست در پس فرمانده شهید ✍🏻 🏷 شهید والامقام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
کرب‌وبلای ما هم غزه، هم لبنان، هم شام، هم ایران یک آرمان داریم، یک روح، یک پیمان در جادۀ بیروت، هم‌راه «مُغنیّه» پای جبل عامل، هم‌گام با «چمران» تنها سلاح ماست مردانه جنگیدن بی‌ خُود، بی جوشن، در شام بمباران تا بر زمین خون «سیدحسن» جاری‌ست فریاد می‌جوشد از قلب این میدان «سیدحسن» یعنی از پا نیفتادن وقتی تبرزار است دنیای دژخیمان لب باز کن ای مرد، ای واژه واژه درد همسایۀ «میثم»، هم‌مسلکِ «سلمان» دریایی و زنده‌ست، قلب پر آشوبت ای گونه‌هایت سرخ، از سیلی طوفان.. ظهر است و عاشوراست، در علقمه غوغاست کرب‌وبلای ماست: هم غزه، هم لبنان ✍🏻 🏷 شهید والامقام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
نصرالله می‌ماند عنایاتِ خدا تا آخر این راه می‌ماند اگر چه رفت نصرالله، نصرالله می‌ماند برون می‌آید او ققنوس‌وار از آتش بیروت چنان‌که تا ابد این مکتب دلخواه می‌ماند نهال استقامت سرو شد از رهبریِ او یقیناً برکت این سیّد آگاه، می‌ماند شعار لشکر حق تا ندای «حَسبُنا الله» است همیشه دست حق با مؤمنین همراه می‌ماند به حق وعدۀ صادق، به اِنَّ الباطل زاهِق که عمر لشکر شیطان، دمی کوتاه می‌ماند یقیناً آتش این ظلم، ظالم را بسوزاند همیشه چاه‌کَن، خود در درون چاه می‌ماند به نام نامی حیدر، به یُمن فاتح خیبر که اسرائیل گردد محو و حزب‌الله می‌ماند ✍🏻 🏷 شهید والامقام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
آیۀ استقامت از درختان سرخ حماسه همچنان سیب می‌روید اینجا از تنومندی سرو لبنان من چرا؟ کوه می‌گوید اینجا مثل ذکر مقدس، شکُفته نام تو روی لب‌های لبنان می‌خروشد به سیلاب صهیون با عصای تو دریای لبنان چون شهابی نشان داده بودی در شب واقعه یاری‌ات را ما تَرَکناکَ یابن الحسینت کرد روشن وفاداری‌ات را کربلا زنده شد بار دیگر با حسین زمان عهد بستی دست عباس شد تکیه‌گاهت پشت شمشیرها را شکستی تو امان عدو را بریدی تیرها را بغل کردی ای مرد سیدالصادقت گفت صهیون چون به قولت عمل کردی ای مرد.. هست از جنس باروت؛ بیروت منفجر می‌کند دشمنان را می‌شود تَل خاکی، تِلاویو کرده پُر موشکت آسمان را «نصر» پسوند اسم تو بوده‌ست دستِ دشمن ز کوه تو کوتاه فتح تو آیۀ استقامت! هست مصداق نصرُ من الله!.. بر دهان شیاطین صهیون می‌زند خون تو مشت دیگر بر مقامت سلام ای مجاهد! بر روانت درود ای دلاور! ✍🏻 🏷 شهید والامقام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
پس چه شد آن انتقام سخت‌؟ یک به یک پرپر شدند این روزها عمّارها پس چه شد آن انتقام سخت‌؟ میدان‌دارها! پس چه شد آن انتقام سخت؟ ای مردانِ مرد! خسته‌ایم از این همه اصرارها... انکارها... داغداریم؛ آری آری... داغدار لاله‌ها بی‌قراریم؛ آری آری... بی‌قرارِ یارها می‌کُشند از ما چه بی‌رحمانه، بی‌احساس‌ها می‌کُشند از ما چه بی‌اندازه، بی‌مقدارها این که زیر خاک و خون مانده‌ست «حزب‌الله» نیست آرزوی انتقام ماست در آوارها آه... پرپر گشت «اسماعیل»... «ابراهیم» سوخت از غم «سیدحسن» آتش گرفتم بارها «انتقام ماست قطعی... انتقام ما...» چه شد؟ آه از این تکرارها... تکرارها... تکرارها... آرزوها ابر شد، چون فرصتی کوتاه رفت «جاء نصرالله» می‌خواندیم، «نصرالله» رفت ✍🏻 🏷 شهید والامقام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
تماشا کن شکوهش را شروع ماجرای اوست، پایانی که ما دیدیم در این دنیا نمی‌گنجید، انسانی که ما دیدیم مسیحا بود و انفاسش به دل‌ها زندگی می‌داد نخواهد شد اسیر مرگ‌، آن جانی که ما دیدیم از این سروی که افتاده، هزاران سرو می‌روید حریف او نخواهد شد، زمستانی که ما دیدیم تماشا کن شکوهش را که حتی در دل آتش تلاطم می‌کند موج خروشانی که ما دیدیم بخوان «انا فتحنا» و بخوان از «جاء نصرالله» سراسر آیۀ فتح است، لبنانی که ما دیدیم بدان ای ریشۀ صهیون، اگر در سنگ هم باشی به بادت می‌دهد یک روز، طوفانی که ما دیدیم ✍🏻 🏷 شهید والامقام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
خطبهٔ شمشیر هم‌مرز غم، با رنج و غربت هم‌وطن بودن تفسیر بی‌باکانه‌ای از زیستن بودن در راه طولانی و ناهموار تا قله همواره سرگرم عبور از خویشتن بودن در صلح، لبخندی وسیع و خاطری روشن در جنگ، محکم‌آذرخشی نقطه‌زن بودن با خطبهٔ شمشیر تا ظهر دهم رفتن بر منبر خون و جنون صاحب‌سخن بودن در کسوت استاد، در دارالفنون عشق از کودکی، از نوجوانی اهل فن بودن فصل نویی در صفحهٔ تاریخ وا کردن چیزی فراتر از اساطیر کهن بودن این‌ها فقط یک چشمه از دریای روحش بود سخت است حتی یک نفس سیدحسن بودن ✍🏻 🏷 شهید والامقام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
مردان میدان چه سخت است داغ علمدار دیدن غم یار، در اوج پیکار دیدن چه سخت است در اوج غوغای صفین علی را عزادار عمار دیدن به بی‌تابی موج‌های فراتیم به هنگامهٔ چشم خونبار دیدن نمی‌دید در خواب هم دیدهٔ ما به خون خفته آن چشم بیدار دیدن ز یوسف به یک پیرهن خیره ماندن ز یحیی سری دست اغیار دیدن به گفتن نیاید، به باور نگنجد چنان کوه را زیر آوار دیدن همین است تقدیر مردان میدان به پیکارها پیکر یار دیدن تنی را به میدانِ مین ارباً اربا تنی را پر از خون به رگبار دیدن ولی نیست هرگز به قاموس مردان هراسی از این راه دشوار دیدن هراس است بر جان خیبرنشینان سَنابرق شمشیر کرّار دیدن مَهیب است فریاد یا حیدر ما مهیب است هان! قهر قهار دیدن همه هیبت گنبد آهنین را بر این عنکبوتان چنان تار دیدن مهیب است در بارش «رعد» و «سجیل» زمین و زمان، تیره و تار دیدن به‌ناگاه «فتاح» و «خیبرشکن» را بر این قلعهٔ کهنه آوار دیدن جسدهای مشئوم دیوانه‌دیوان به هر کوی و بازار بر دار دیدن «بعثنا علیکم عباداً لنا» را به سربند گُردان احرار دیدن! زمان «فجاثوا خلال‌الدیار» است شرر بر سراپای اشرار دیدن ✍🏻 🏷 شهید والامقام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرزند روح‌الله خدا پر کرده از شور و شهامت چشم‌هایت را که زیر آتش دشمن دلم دارد هوایت را رجز خواندی برای ظلم، در هر جای عالم هست! که دنیا بشنود بین هیاهوها صدایت را ولایت بارها تکبیر گفت و اقتدا کردی به بال عرشیان بستی دخیل ربنایت را تو نصراللهی ای فرزند روح‌الله و حزب‌الله! که یاری می‌کنی هر آینه گویی خدایت را نسیم از دوردست عاشقی همراه خود برده‌ست برای هر که غربت دیده عطر آشنایت را حسینی بود ای سید حسن! راه تو از آغاز اگر دنبال کردم خط سرخ رد پایت را شدی آیینه و راه شهادت را نشان دادی به ما که مرگ می‌دیدیم شام بی‌نهایت را ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
در باور تو چشمهٔ دین می‌جوشد در جان تو غیرت و یقین می‌جوشد ای سید جاودان حسن نصرالله خون تو همیشه از زمین می‌جوشد ✍🏻 🏷 شهید والامقام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
سرو سرافراز جهاد عشق فصلی‌ست که پروانه فراوان دارد آفتابی‌ست که در خون تو جریان دارد عشق آن پرچم سرخی‌ست که «لبیک حسین» روی پیشانی چین خوردۀ او جان دارد.. سینه‌ات کوه پر از درد ولی بر سخنت کلماتی‌ست که صد رود خروشان دارد دلت ای مرد به تبیین حقایق خون شد آری عشق است و گل زخم هزاران دارد گفت: «آن یار کز او گشت سر دار بلند» ظلم از هیمنه‌اش خواب پریشان دارد قامتت خم نشود سرو سرافراز جهاد صبح بر نصرت شمشیر تو ایمان دارد ✍🏻 🏷 | شهید والامقام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
جاء نصرالله در غیبت خورشید عالم، ماه برخاست فریاد از قلبی عدالت‌خواه برخاست وقتی زمین اندوه خود را چاره می‌کرد از بی‌کرانِ آسمان هم آه برخاست دریای غم در خون مردم غرق می‌شد از عمق جان‌ها ناله‌ای جانکاه برخاست سبزِ درختان را خزان تاراج می‌کرد سرمای جان‌سوزی در این بی‌گاه برخاست ظلمت‌نشینی رسم رَه‌گم‌کردگان شد شب بی‌امان بود و چراغ راه برخاست حق مژدۀ پیروزی‌اش را در جهان داد روزی که بانگ جاء نصرالله برخاست ✍🏻 🏷 | شهید والامقام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
فتح خون «ای کاش می‌شد در کنارت...» آرزو کردیم در باب استشهاد چشمت گفت‌وگو کردیم مست آمدیم و مشورت‌ها با سبو کردیم از سیب‌های سرخ لبنان پرس‌وجو کردیم گفتند هر جا هست، دشتی لاله‌گون دارد گفتند لبخندش نشان از فتح خون دارد تو کیستی که از شهادتگاه می‌آیی؟ در خشم شب‌ها در رکاب ماه می‌آیی با وعده‌های صادقت از راه می‌آیی از امتداد «جاء نصرالله» می‌آیی ما از تو و دیروز و فردایت چه می‌دانیم؟ از سجده‌های نیمه‌شب‌هایت چه می‌دانیم؟ کو چشمی از چشمان تو آیینه‌کاری‌تر؟ کو رودی از سرچشمۀ غم‌هات جاری‌تر؟ کو باغی از باغ شهیدانت اناری‌تر؟ کو تیغی از تیغ کلامت ذوالفقاری‌تر؟ جاری شبیه رود و مثل کوه محکم تو ما؛ پشت جبهه، سنگر خط مقدم؛ تو از شور گفتارت الفباها رجز خواندند آهو به آهو دشت و صحراها رجز خواندند موسی عصا آورد و دریاها رجز خواندند ضد یهوداها کلیساها رجز خواندند از صور تا بیروت دشت لاله‌پوشت بود هل من معین می‌گفت هنگام خروشت بود در کوه از لبیک تو پژواک می‌افتاد انگور دانه دانه از هر تاک می‌افتاد هر سو شهیدی تشنه روی خاک می‌افتاد خون جوانان گردن ضحاک می‌افتاد شأن نزول آیه‌های فتح و پیروزی می‌شد شهادت قسمت یاران خوش‌روزی سوگند به صبحی که نزدیک است و عالم‌گیر سوگند به برندگیِ خطبۀ شمشیر سوگند به خیل شهیدانِ جوان و پیر به برکت زیتون و به خوش‌نامی انجیر در جنگ، باغت لشکری از نخل بی‌سر داشت تسبیحِ خون سی و سه تا الله‌اکبر داشت رد می‌شد از قلب خطر هر لحظه راه تو سرهای بر نیزه غریبانه گواه تو مغنیه‌ها شمشیرداران سپاه تو می‌سوزد اسرائیل از برق نگاه تو در چشم تو دشمن رصد کرده سقوطش را نابود خواهی کرد بیت‌العنکبوتش را ✍🏻 🏷 | شهید والامقام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ناصر فیض که چندی پیش به همراه جمعی از هنرمندان از مجروحان حادثه پیجر لبنان عیادت کرده‌ بود، از زبان مادر پسربچه مجروح لبنانی، تعریف می‌کرد: وقتی خبر شهادت اعلام شد ما بی‌قراری می‌کردیم. پسرم وقتی متوجه گریه کردن من شد گفت: برای چی گریه می‌کنید؟ مگر قرار بود سیدحسن به شکل دیگری از این دنیا برود؟ ✍🏻 این ماجرا را به زبان شعر بیان کرده است. 🇮🇷 @Shere_Enghelab