eitaa logo
شعر هیأت
10.8هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
192 ویدیو
17 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام 🔹قحطی پروانه🔹 با اینکه روزی داشتی کاشانه در این شهر اینجا نیا، دیگر نداری خانه در این شهر... یادم می‌آید تا کجاها کیسه‌ای نان را می‌برد آن شب‌ها علی بر شانه در این شهر وقتی تمام مردمانش عاقل‌اند ای عشق! پیدا نخواهی کرد یک دیوانه در این شهر آواره، گشتم کوچه‌ها را یک یک اما نیست جز طوعه هرگز قامتی مردانه در این شهر هرکس که روزی نامهٔ یاری برایت داد شد نیزه‌دار لشکر بیگانه در این شهر دورت بگردم! بادهای شام آوردند انگار با خود قحطی پروانه در این شهر این نامه از مسلم به دستت می‌رسد اما کشتند او را ناجوانمردانه در این شهر 📝 🌐 shereheyat.ir/node/633@ShereHeyat
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🌟 لوح| بالاتر از ایثار جان 🔺️ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: اگر به حکمت مندرج در #عید_قربان توجه شود، خیلی از راهها برای ما باز میشود. بالاتر از ایثار جان، در مواردی ایثار عزیزان است. #حضرت_ابراهیم علیه‌السلام در راه پروردگار، به دست خود عزیزی را قربان میکرد؛ آن هم فرزند جوانی که خدای متعال بعد از عمری انتظار به او داده بود. ۱۳۸۹/۰۸/۲۶ 🖨 نسخه چاپ👇 http://farsi.khamenei.ir/photo-album?id=40324
💠 1️⃣ با آن که شعر، عرصه بیان عواطف است نه افکار؛ اما می‌تواند با هنرنمایی‌های شاعر، به فضایی تبدیل شود برای مواجهه با مخالفان و منکران یک حقیقت؛ آن‌گاه که شاعر با استدلال‌های هنری احتجاج کند و با بیان حسی و تاثیرگذارش مخاطب یا منکر را اقناع نماید. 2️⃣ این نوع اشعار که عموماً مضمون‌محور، استدلال‌محور یا پیام‌محور است طبق شرایطی سروده می‌شود: ۱. استدلال‌های ارائه شده باید با محوریت عکس‌العمل‌های عاطفی شاعر همراه باشد. ۲. نحوه بیان شعر حتماً باید غیرمستقیم باشد تا به نظم و شعار کشیده نشود. 3. اقتضائات و شرایط بلاغت کلام در آن رعایت شود. 3️⃣ برای ارائه استدلال‌های شاعرانه چند راه جذاب و کلنجارآفرین وجود دارد: الف) حقیقی: بهره‌گیری و الهام از آیات و روایات اقتباس از باورهای مردمی و ارائه به شیوه تمثیل یا اسلوب معادله ب) مجازی و غیرحقیقی: مثل حسن تعلیل 4️⃣ ببینید حافظ در مواجهه با فردی که گناهکارش خوانده چه عکس‌العمل عاطفی اما شاعرانه‌ای نشان داده است؛ تا مخالف او به خوبی مجاب شود و دیگر در باره گناه حافظ حرفی نزند. به این دو بیت حافظ دقت کنید: عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت! من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را کوش(باش) هر کسی آن دِرَوَد عاقبت کار که کشت! 5️⃣ ظاهراً این دو بیت برگرفته از این آیه قرآن است: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَيْهَا» (سوره جاثیه، آیه ۱۵) شاعر با اتکا بر مفهوم آیه قرآن و با نگرشی شاعرانه درباره یک رفتار سوء، واکنش عاطفی خود را نشان داده است. می‌بینید که به‌ظاهر نشانی از آیه در بیت نیست اما مضمون آن قرآنی است؛ این نوع اقتباس در شعر«حل» نام دارد؛ درست مثل حل شدن شکر در آب که به‌ظاهر نشانی از شکر نیست ولی آب را شیرین کرده است... 6️⃣ از ظاهر بیت می‌فهمیم شاعر دارد به رفتار فردی پاسخ می‌گوید: در کار من دخالت نکن! (من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش) یعنی: تو بیشتر از من به این دقت نیاز داری! این نوع کلام، به‌جز این که عکس‌العمل عاطفی شاعر را نشان می‌دهد محتوایی را نیز انتقال می‌دهد. دلیل محتوایی او را دقت کنید: گناه دگران در تو نخواهند نوشت! یعنی: هر کسی نتیجه عمل خود را خواهد دید! 7️⃣ بعد از مطالعه شعر متوجه می‌شویم نوعی تمسخر و تعریض در کلام حافظ وجود دارد، در برابر کسی که بیش از حد، نگران دین و ایمان دیگران است اما به رفتار خود توجهی ندارد! از اعتقادات خود بی‌خبر است اما درباره اعتقادات دیگران پرس‌وجو می‌کند و نسبت به آن حساسیت دارد! حافظ با این عکس‌العمل عاطفی به او می‌فهماند: نگران من نباش! گناه من برای تو نوشته نمی‌شود! خیلی نگرانی باغچه خودت را بیل بزن! در این ابیات می‌بینیم حافظ بدون آن‌که نصیحت کند یا مستقیماً پیامی ارائه دهد، نوعی عکس‌العمل عاطفی مردمی را در شعر خود بازسازی می‌کند؛ در عین حال استدلال منطقی و قانع کننده‌ای نیز ارائه می‌کند. 8️⃣ یادمان باشد: برای انتقال افکار خود، بهتر است به جای شعار دادن و رو حرف زدن، تلاش کنیم استدلال‌ها و مواضع فکری خود را باید اولاً در قالب عکس‌العمل‌های عاطفی و ثانیاً به بیانی شاعرانه نشان دهیم. راز شاعرانگی حافظ و مریدان او جز این نیست. 9️⃣ در این غزل از محمدحسین ملکیان نیز ردپای استدلال‌گرایی در شعر را به‌وضوح می‌بینیم که شاعر سعی دارد درلابلای واکنش‌های عاطفی آن را شاعرانه جلوه دهد: تصور کن تو در سنگر، وَ داعش در کمین باشد تصور کن جهانت شکل یک میدان مین باشد تصور کن بیفتی دست داعش، تازه در دستت عقیق سرخ باشد، «یاعلی» نقش نگین باشد تصور کن که روی بازویت لبیک یا زینب و نامت نام فرزند امیرالمؤمنین باشد تصور کن علی باشی و تنها، آن‌طرف اما سپاه ناکثین و مارقین و قاسطین باشد... تصور کن بپرسند از کجایی؟ شیعه‌ای؟ باید برای هر سؤالی پاسخت در آستین باشد تصور کن لبانت خشک باشد مثل اربابت فقط دلواپس طفلت نباشی، فرقش این باشد! تصور کن نفربرهای دشمن اسب باشند و ببینی پیکر یاران تو روی زمین باشد تصور کن کسی که می‌برد با خود تو را، شمر است تصور کن برادر! کربلا شاید همین باشد چه خواهی کرد؟ مثل من تو هم پاهات می‌لرزد؟ اگر یک سمت دنیا باشد و یک سمت دین باشد؟ هزاران بار دیدم عکس آخر را، نفهمیدم چه باعث می‌شود یک مرد تا این حد متین باشد گمانم چشم «محسن» رو به قاب تازه‌ای وا شد گمانم حق در آن تصویر، با «روح الامین» باشد جوابم را ندادی ای برادرجان! چه خواهی کرد؟ تصور کن تو باشی، شمر باشد، دوربین باشد!
🔟 در شعر معاصر به‌ویژه در شعر ولایی نیز شعر پیام‌محور، روشنگرانه و استدلال‌گرا به وفور وجود دارد؛ اما هنگام مطالعه شعر، این سؤال مهم، گاهی ذهن ما را به خود مشغول می‌دارد که: ـ شاعر محترم چقدر در بیان استدلال‌ها به نحوه شاعرانه دقت داشته است؟ ـ آیا قوانین سرایش شعر روشنگرانه و استدلال‌محور را می‌شناسد؟ حال به این نمونه ـ که با همان موضوع سروده شده ـ دقت کنید: ای پاسدار حرمت سالار اهل‌بیت از ما سلام بر تو علمدار اهل‌بیت مثل حسین پخش شدی در همه جهان بختت بلند، ای که شدی یار اهل‌بیت رأس الحسین بر سر تو افتخار کرد وقتی بریده شد سرِ سردار اهل‌بیت خون تو مثل خون خدا جوشد از زمین خون‌ها به‌جوش آمده، سرشار اهل‌بیت یک اربعین ز قبل محرم شدی شهید چله‌نشینی تو ز اسرار اهل‌بیت گشتند اهل‌بیت خریدار نیّتت دیدند چون دل تو خریدار اهل‌بیت منصور هم چنان تو أناالحق نگفته است رفتی تو در عمل به سر دار اهل‌بیت الحق مدافع حرم پاک زینبی اصلاً وجود توست گرفتار اهل‌بیت دیدم که بر سر تو لگد می‌زند عدو یاد آمدم ز سید و سالار اهل‌بیت با طعم تازیانه تنت آشنا که شد در خاطرت گذشت ز آزار اهل‌بیت ای روضهٔ تو روضهٔ گودال قتلگاه غم‌های توست مونس و غمخوار اهل‌بیت با این وجود رأس تو بر نیزه‌ها نرفت خون گریه کن به غربت غمبار اهل‌بیت تیر سه‌شعبه بر گلوی کودکت نخورد این دردِ بی‌دواست فقط کار اهل‌بیت(؟) بیت تو را به دست اسیری نبرده‌اند(؟) ای وایِ من ز دیدهٔ خونبار اهل‌بیت زینب کجا و کوفه و شام بلا کجا بازار شام شد سرِ بازار اهل‌بیت سجاد را به ناقهٔ عریان نشانده‌اند باید که مُرد از غم بیمار اهل‌بیت بر این حدیث دیدهٔ زهرا گریسته ای جان فدای چشم گهربار اهل‌بیت دیدم که سر درِ حرمت غرق پرچم است یعنی تویی همیشه عزادار اهل‌بیت 📝 برگرفته از نوشتار استاد سیدمهدی حسینی رکن‌آبادی ✅ @smhroknabadi@ShereHeyat
💠 (علیه‌السلام) «اَلتَّوَاضُعُ أَنْ تُعْطِيَ النَّاسَ مَا تُحِبُّ أَنْ تُعْطَاهُ» فروتنی در آن است که با مردم چنان باشی که دوست داری با تو چنان باشند. 📗 الكافی، ج۲، ص۱۲۴ 🔹فروتنی🔹 جانا! به فروتنی، گر ایمان داری یا میل به رفتار کریمان داری با مردم روزگار خود همدل باش آن‌گونه که انتظار از آنان داری @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹اشرَقَتِ الاَرض🔹 نور خدا گرفته فضاى مدینه را تغییر داده حال و هواى مدینه را با جلوه‏هاى «اَشرَقَتِ الاَرض» قدسیان، بستند چلچراغ، سماى مدینه را... در وادى قُبا به تماشا نشانده‌اند آن نخل‌هاى سبز قَباى مدینه را آن‌گونه خرم است که گویى گشوده‌اند بر هشت خُلد پنجره‌هاى مدینه را نور جمال حضرت هادى‌ست، اینچنین روشن چو روز کرده فضاى مدینه را ماهى دگر به محور خورشید عشق تافت تا روشنى دهد همه جاى مدینه را... گل‌بانگ شادى است به گوش فرشتگان امشب رسانده است نداى مدینه را: این ماه جلوه‏اى ز جمال محمد است ابن الرضاى دوم آل محمد است ای آسمان ز شرم مَهَت را دوپاره کن تکرار معجز نبوی را دوباره کن تا بشکند غرور تو در اوج آسمان ای آفتاب! ماه زمین را نظاره کن از خانۀ جواد دمیده‌ست آفتاب بر مقدمش نثار، هزاران ستاره کن تا سرنهند بیت جوادالائمه را ای جبرئیل سوی ملائک اشاره کن... از کهکشان نور بیاویز سُبحه‌ها هر روز و شب فضائل او را شماره کن این ماه جلوه‏اى ز جمال محمد است ابن الرضاى دوم آل محمد است لطف امام هادی و نور ولایتش ما را اسیر کرده به دام محبتش بر لطف بی‌کرانۀ او بسته‌ایم دل امشب که جلوه‌گر شده خورشید طلعتش... ماه تمام و نیمۀ ذی‌حجه مطلعش خیر کثیر و کوثر قرآن بشارتش... این است آن امام که ذرات کائنات اقرار کرده‌اند به جود و کرامتش... این است آن امام که دشمن به چندبار رخسار عجز سوده به درگاه عزتش سر تابه پای، عاطفه و مرحمت ولی دشمن به لرزه آمده از برق هیبتش... افزون ز ریگ‌های بیابان عطای او بیش از ستاره‌های درخشان فضیلتش... این ماه جلوه‏اى ز جمال محمد است ابن الرضاى دوم آل محمد است آن نازنین که وصف جمالش خدا کند امشب خدا کند که نگاهى به ما کند آن دلنوازِ از دل و از جان عزیزتر باشد که درد جان و دل ما دوا کند... آن محو ذات خالق و بى‌اعتنا به خلق شاید به ما شکسته‌دلان اعتنا کند آن چشمۀ دعا که دعا مستجاب از اوست چون می‌شود به حال دل ما دعا کند؟ پیوند خورده زندگى ما به مهر او این رشته را کسی نتواند جدا کند گویى على به روى محمد کند نگاه چون این پسر به‌روى پدر دیده وا کند... دیدار او کدورت دل را جلا دهد ایماى او حوائج مردم روا کند آنکه کند فصیح، تکلم به هر زبان کى از جواب راز دل ما اِبا کند؟... باید رضای خاطر او آورد به دست خواهد ز خود هر آنکه خدا را رضا کند اى یادگار آل محمد! خدا به ما لطفى اگر کند ز طفیل شما کند عالم به خوان رحمت تو میهمان، ولی یک تن نشد که حق نمک را ادا کند... صاحب‌دلى کجاست که چون ابن مهزیار بر دیده خاک پاى تو را توتیا کند... افتاده‌ام به دام بلا، یا ابالحسن! غیر از تو کیست؟ آنکه ز دامم رها کند... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3993@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹 آینۀ قرآن🔹 یادتان هست نوشتم که دعا می‌خواندم داشتم کنج حرم جامعه را می‌خواندم از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد محکمات کلمات تو مسلمانم کرد کلماتی که همه بال و پر پرواز است مثل آن پنجره که رو به تماشا باز است کلماتی که پر از رایحۀ غار حراست خط به خط جامعه آیینۀ قرآن خداست عقل از درک تو لبریز تحیر شده است لب به لب کاسۀ ظرفیت من پر شده است همۀ عمر دمادم نسرودیم از تو قدر درکِ خودمان هم نسرودیم از تو من که از طبع خودم شکوه مکرر دارم عرق شرم به پیشانی دفتر دارم شعرهایم همه پژمرد و نگفتم از تو فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو دل ما کی به تو ایمان فراوان دارد شیرِ در پرده به چشمان تو ایمان دارد بیم آن است که ما یک شبه مرداب شویم رفته رفته نکند جعفر کذاب شویم تا تو را گم نکنم بین کویر ای باران دست خالیِ مرا نیز بگیر ای باران من زمین‌گیرم و وصف تو مرا ممکن نیست کلماتم کلماتی‌ست حقیر ای باران یاد کرد از دل ما رحمت تو زود به زود یاد کردیم تو را دیر به دیر ای باران نام تو در دل ما بود و هدایت نشدیم مهربانی کن و نادیده بگیر ای باران ما نمردیم که توهین به تو و نام تو شد ما که از نسل غدیریم، غدیر ای باران پسر حضرت دریا! دل ما را دریاب ما یتیمیم و اسیریم و فقیر ای باران سامرا قسمت چشمان عطش‌خیزم کن تا تماشا کنمت یک دل سیر ای باران 📝 🌐 shereheyat.ir/node/194@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹و بِکُم عَلَّمَنا الله🔹 رود از راز و نیاز تو حکایت می‌کرد نور را عمق نگاه تو هدایت می‌کرد ماه اگر ـ ذکر به لب ـ گِرد زمین می‌چرخید صورت ماهِ تو را داشت زیارت می‌کرد دهمین بار هوالحق متجلی شده بود چارمین بار علی بود امامت می‌کرد درد را نسخۀ خال تو شفا می‌بخشید عاشقان را دل نرم تو شفاعت می‌کرد «و بِکُم عَلَّمَنا الله» تو می‌خواندی و ... آه! آه از آن شهر که بی‌قبله عبادت می‌کرد جامعه حرف دلت را که به خود باخته بود «طلب از گمشدگان لب دریا می‌کرد» متوکل به تماشای شرابت آورد به دل مست تو از بس که حسادت می‌کرد و نفهمید که مستی اثری بود که داشت با طلوع تو به هر ذره سرایت می‌کرد... کوه هر صبح به صبر تو سلامی می‌داد ماه هر شب به رخت عرض ارادت می‌کرد ری پُر از عطر سخن‌های تو می‌شد وقتی، سید عارف ری، از تو روایت می‌کرد «از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر» وقتی از پنجرۀ شعر صدایت می‌کرد... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2136@ShereHeyat
در باغ دعا اگر بهار است از اوست هر شاخه اگر شکوفه‌بار است از اوست برخیز و بخوان زیارت جامعه را این فصل اگر که پایدار است، از اوست #غلامرضا_شکوهی ✅ @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹مَن اَتاکُم نَجَی🔹 دلم امشب گدای سامراست از تو غیر از تو را نخواهم خواست یا علیَّ النَّقیّ و یا هادی حرم تو بهشت قرب خداست آسمان خاکبوس گنبد تو کهکشان پیش پای تو برخاست «مَهْبِطَ الْوَحْي» و «مَعْدِنَ الرَّحْمَة» دل دریایی و زلال شماست ذره با یک اشاره‌ات خورشید قطره با یک نگاه تو دریاست «مَن عَصاکُم فَقَد عَصَی الله» است که مطیع شما، مطیع خداست... «قَد نَشَرتُم شَرایِعَ الاَحکام» راه غیر از شما فریب و خطاست «قولُکُم صِدق، فِعلُکُم حَقٌّ اَمرُکُم مُتَّبَع» که حکم قضاست بسته بر بال هر ملک آمین نَفَس جاری تو عین دعاست... مشعل جامعه کبیرۀ تو به یقین رهگشای اهل ولاست... و خدا در طلیعۀ خلقت عرش خود را به نورتان آراست... 📝 (کمیل کاشانی) 🌐 shereheyat.ir/node/3994@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹میزبان تویی🔹 خورشید سامرا و کریم جهان تویی ما را بده پناه، که کهف امان تویی هادی تویی در این شب ظلمت، به داد رس گمگشته‌ایم و مشعلۀ کاروان تویی کاخ ستم به لرزه فکندی به حرف حق حقا که جان عدلی و حق را زبان تویی مستی ربودی از سر بزم شراب، لیک مستی‌فزای جان و دل عاشقان تویی جَدّت امام هشتم و سلطان دین رضاست جَدِّ امام عصر و ولی زمان تویی با «جامعه کبیره» سلامم شنیدنی‌ست مهمان هر امام شوم، میزبان تویی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3995@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹فالق الاصباح🔹 در میان جامعه از آه خود با ماه گفتم أیها الهادی النقی؛ یابن رسول الله گفتم نامتان تا بر زبان آمد به سامرّا رسیدم ذکرکم فی الذاکرین را در میان راه گفتم نیمه شب از مویتان از لیلةالقدرم نوشتم صبح شد از رویتان از فالق الإصباح گفتم آسمان چشم‌هایم را کمی ابری کشیدم زیر باران قطره قطره از شما آنگاه گفتم خاک‌های صحنتان مرطوب شد مانند ساحل رو به دریا ایستادم از غمی جانکاه گفتم خانه‌ات آباد ای مرد غریب، ای مرد تنها خواستم از غربتت چیزی نگویم؛ آه گفتم آبرو دارم ولی با شوق لبخند رضایت از گناهان خودم بینی و بین الله گفتم بیت هشتم بود سامرّا برایم مشهدی شد سمت خورشید خراسان جمله‌ای کوتاه گفتم گفتم از شمس الشموس و تو همان شمس الشموسی من ندانسته شما را تو، شما را ماه گفتم... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/196@ShereHeyat