eitaa logo
شعر هیأت
10.1هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
172 ویدیو
14 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 علیه‌السلام «اَلسَّمَاحَةُ الْبَذْلُ فِي الْيُسْرِ وَ الْعُسْرِ» بزرگی آن است که در سختی و در گشایش، بذل و بخشش کنی. 📗 الکافی، ج۴، ص۴۱ 🔹بزرگی و بخشش🔹 هر کس که دلش به آسمان پیوسته‌ست از کوچکی دغدغه‌ها وارسته‌ست در سختی و راحتی، کَرَم خواهد کرد می‌بخشد اگرچه دست و بالش بسته‌ست 📝 @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹گلبانگ تکبیر🔹 امشب که ماهِ آسمان پرتوفشان است با حُسن خود چشم و چراغ کهکشان است در امتداد نور پاکش دیدۀ من چون ذره سرگردان و بی‌نام و نشان است خواهم از این سیر و سفر طرفی ببندم با عشق هم‌پیمان شوم چون گل بخندم شاید دلم تأثیری از آهی بیابد آهم به اوج آسمان، راهی بیاید هر قطرۀ اشکم به دامان محبت اشراق نور از پرتو ماهی بیاید وقتی گل اشک مرا بر چهره دیدند فریاد یا رب‌ها به فریادم رسیدند یا رب! به نور‌افشانی فیض وجودت یا رب! به بی‌پایانی دریای جودت یا رب! به شور و جذبۀ دلدادگانت یا رب! به شوق اهل عرفان در سجودت یا رب به ماه آسمان آفرینش بدر‌الدّجا، چشم و چراغ اهل بینش ماهی که تا از مشرق عصمت بر آمد لبخند شادی بر لب پیغمبر آمد روشن‌ترین خورشید صبر و استقامت صدق و صفا را آیتی روشنگر آمد شان نزول «هَل اَتی» شرح کمالش جبریل حیران مانده از سیر جمالش ای مجتبی! ای غنچه با یادت سحرخیز افلاکیان محو جمالت، خاکیان نیز ای نور انسان‌ساز تو ظلمت بر‌انداز صلح تو شور سرخ عاشورا بر‌انگیز ای عارفان را جوهر اندیشه از تو نخل قیام کربلا را ریشه از تو ای در وجودت، رمز مصباح‌الهدایی ای صلح تو آیینۀ صبر خدایی در سایۀ صلح و صفای تو مُحال است افتد میان عترت و قرآن جدایی ای رهبر تنهای تنها مانده در راه ای قافله‌سالار «قالوا ربنّا الله» روزی که باطل، جای حق، مسند‌نشین شد در چشم دنیاباوران، دینار، دین شد روزی که لبیک تو را لب وا‌ نکردند پیمان صلح تو، سلاحی آتشین شد آری تو خود دست خدا در آستینی پیغمبر صلحی، امام راستینی ای مجتبی، ای نور عصمت در جبینت ای اولیا در زهد و تقوا خوشه‌چینت ای رایت توحید و آزادی به دوشت ای آیت نصر خدا نقش نگینت همراه خود اصحاب دین‌باور ندیدی یک یارِ هم‌پیمان و یک یاور ندیدی ای ترجمان شوق تو گلبانگ تکبیر ای خواب سبز عشق را صلح تو تعبیر هر شب تو را چون مرغ شب می‌خوانم از دور صبح امید و آرزویم دیر شد دیر من چون شقایق خسته از داغ بقیعم در حسرت گل چیدن از باغ بقیعم هر چند مهمان دل ما درد و داغ است ما را هوای دیدن و گلگشت باغ است آنجا که در تنهایی و در خلوت شب در لاله‌زار اشک و آهم چلچراغ است با یک نگاه مهر برگردان ورق را آنجا به مهمانی بخوان اشک «شفق» را 📝 🌐shereheyat.ir/node/5004@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹ماه خدا🔹 گل‌خنده‌ای که مهر به ماه خدا کند از پای روز، حلقۀ شب را جدا کند بر شانۀ سپیده‌ترین صبح بی‌غروب خورشید، آبشارِ طلایی رها کند میلاد مجتبی‌ست که اعجاز مقدمش با باغ، آن کند که نسیم صبا کند آمد که با فروغ شب‌افروز روی خویش هر سو دری به خانۀ خورشید وا کند شب را به یمن مقدم او صبح کرده است هرکس چو ماه، در دل شب‌ها دعا کند امشب که باغ خاطره‌ات را به یک نسیم غرق شکوفه، لعلِ لب مجتبی کند چون آسمان عاطفه، باران اشک باش! تا گلشنِ ضمیرِ تو را با صفا کند چشم ستاره باش و به دامان شب ببار! تا دردِ سینه‌سوزِ غمت را دوا کند بیگانه با تبسّمی! این فصل را بخند! تا باغ را به خنده لبت آشنا کند گل‌واژۀ نگاهِ تو در روح زردِ باغ جشن بهارگونه‌شدن را به پا کند 📝 🌐 shereheyat.ir/node/386@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹نور علی نور🔹 از سمت مدینه خبر آورد نسیمی تا مژده دهد آمده مولود عظیمی آن‌قدر فرشته به زمین آمده انگار در کل سماوات نمانده‌ست مقیمی گل‌های بهشتی‌ست به دستان ملائک در شهر از این واقعه پیچیده شمیمی از طایفۀ نور خودش، نورٌ عَلی نور با نور رسیده‌ست کریمی به کریمی او آمده تا دل ببرد با دو سه لبخند در بین زمین باب کند لحن صمیمی او آمده دستی بکشد از سر لطفش تا از سرمان پاک کند گرد یتیمی... 📝 🌐shereheyat.ir/node/3893@ShereHeyat
علیه‌‌السلام 🔹كریم‌ترین كریم‌ها🔹 با ذكر یا كریم همه یاكریم‌ها خواندند با تو یا علی و یا عظیم‌ها تا بوده‌ام همیشه فقیر تو بوده‌ام باشد حكایت من و تو از قدیم‌ها باید تمام مردم دنیا گدا شوند وقتی تویی كریم‌ترین كریم‌ها هم سرخوش‌اند از کلماتت فقیه‌ها هم جرعه‌نوش بادهٔ فضلت حكیم‌ها هم زنده‌اند از دم گرمت مسیح‌ها هم در تكلم‌اند به لطفت كلیم‌ها ای حاء و سین و نون شما ریشهٔ حسین ای مقصد خدا ز الف لام میم‌ها... حتی نوادگان حسن هم حسینی‌اند كرب‌و‌بلاست مرقد عبدالعظیم‌ها ما عاشقان قاسم و عبداللَه توایم بر ما نگاه كن پدر این یتیم‌ها من در بقیع حاجت خود را گرفته‌ام آن گوشه کز نگاه تو دارد شمیم‌ها 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1444@ShereHeyat
💠 (علیه‌السلام) «اَلْإِعْطَاءُ قَبْلَ السُّؤَالِ، مِنْ أَكْبَرِ السُّؤْدَدِ» بخشش قبل از تقاضا، از بزرگ‌ترین آقایی‌هاست. 📗 نزهة الناظر، ص۷۱؛ بحارالأنوار، ج۷۵، ص۱۱۳ 🔹بزرگ‌ترین آقایی‌ها🔹 می‌جویی اگر رسم جوانمردان را بشنو ز امام، سیرت آنان را بی‌خواهش و دست‌طلبی بخشش کن تقدیم زمین تشنه کن باران را 📝 @ShereHeyat
علیه‌‌السلام فرازی از یک 🔹تبسمت🔹 با نیت نگاه تو آغاز می‌کنم احساس خویش را به تو ابراز می‌کنم شوقی درون سینۀ من جا گرفته است حسی غریب در دل من پا گرفته است حسی میان غربت و شادی و شوق و غم حسی که گاه می‌چکد از چشم در حرم ماه مبارک رمضان روی ماه توست باید سرود شعر که مضمون نگاه توست من زائر نگاه تواَم از دیار دور آن ذره‌ام که آمده تا پیشگاه نور در نام تو چه حس غریبی نهفته است در نام تو چه خاطره‌ها می‌شود مرور آقا غریب هستی و وقت سرودنت حسی غریب در دل من می‌کند ظهور من هم غریب مثل تو یا ایها الغریب من کی صبور مثل تو یا ایها الصبور با تو چقدر ماهیتم فرق می‌کند مانند ایستادن شب در حضور نور در پیشگاه آینه مرد مقرّبی تو بضعة‌الرسولی و ریحانة‌النبی ای نور روشنای دل و خانۀ نبی ای جایگاه عرشی تو شانۀ نبی روح تو آسمان نه که هفت آسمان کم است نور تو ابتدای جهان روح عالم است از قلب تو ندیده‌ام آقا رحیم‌تر از بخشش و کرامت دستت کریم‌تر حاتم به دست بخشش تو بوسه‌ها زده‌ست نزد فقیر بر لب تو نه نیامده‌ست مضمون بی‌بدیل غزل‌ها تبسمت می‌آورد به وجد غزل را تبسمت غمگین‌ترین روایت دنیاست اشک تو شیرین‌ترین حکایت دنیا تبسمت در هر نگاه تو چقدر غم نشسته است غم می‌چکد ز چشم تو اما تبسمت... یک شهر پیش روی تو دشنام هم دهد پاسخ نمی‌دهی تو مگر با تبسمت شیرین‌تر است نزد فقیران کدام‌یک خرمای دست بخشش تو یا تبسمت؟... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/389@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹روزه یعنی...🔹 ای که از سوز تو پیداست تمنای حسین «روزه یعنی عطش و روضۀ لب‌های حسین» روزه یعنی که به تکبیرة الاحرام سحر قصد قربت کنی از مسجد الاقصای حسین... روزه چون «حر» به کنار آمدن از راه خطاست چشم پوشیدنِ از غیر و تماشای حسین... این «حبیب» است که یک روزه به دست آورده‌ست سندِ دیدن محبوب به امضای حسین روزه یعنی که بخواهی به دعای شب قدر شوق پیوستنِ یک قطره به دریای حسین روزه یعنی که به صحرای بلا، جام به دست آب بردن به سوی خیمۀ گل‌های حسین روزه یعنی که توقف به لب شط فرات اقتدا کردنِ سی روز به سقای حسین وقت افطار شد ای سوخته در آتش دل «روزه یعنی عطش و روضۀ لب‌های حسین» 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3877@ShereHeyat
نه از سر درد، سینه را چاک زدیم نه با دل خود، سری به افلاک زدیم از خون شهید لاله‌ها روییده ماها چه گُلی بر سر این خاک زدیم؟ 📝 @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹شوق سفر🔹 امشب از محراب خون، شوق سفر دارد علی خلوتی خوش با خدا، شب تا سحر دارد علی با خدا نجوای او «فُزْتُ و رَبِّ الکعبه» است در شب قدری که فرصت تا سحر دارد علی... نخل‌های کوفه را یک عمر در ماتم نشاند داغ‌هایی کز مدینه بر جگر دارد علی بازتاب خاطرات آشیانی سوخته‌ست گوشۀ چشمی که بر دیوار و در دارد علی... لاله‌زار سینۀ او چون نسوزد از فراق وقتی از داغ دل زهرا خبر دارد علی... بی‌نوایان عرب، صد کاسه شیر آورده‌اند تا به دست مرحمت یک جرعه بردارد علی با نگاهی می‌نوازد عاشقان خسته را با کدامین اهل دل امشب نظر دارد علی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3897@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹جهان نگران🔹 آن صبح سراسر هیجان گفت اذان را انگار که می‌دید نماز پس از آن را قد قامت...قد قامت... قد قامت دیدار در حی علی خیرِ عمل دید نهان را تسبیح به دست چپ و قرآن به کف راست آماده که تسلیم نماید سر و جان را این عطر صلات است؟ نه، عطر صلوات است خوشبو به گل نام نبی کرد دهان را! اکنون به نماز آمده این مردتر از مرد انگار که در دست گرفته‌ست زمان را آن سایه که شمشیر کشیده‌ست، ندیده‌ست در پشت سر عشق، جهانی نگران را؟ این سجده همان سجدۀ سرخ است که باید از قدر تو لبریز نماید رمضان را محراب به خون شسته شد و مسجد کوفه از حادثه‌ای سرخ خبر داد جهان را! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2632@ShereHeyat
🏴 فزتُ و رب الکعبه 📝 مشاهده و دریافت نوحه‌های شهادت علیه‌السلام در پایگاه شعر هیأت به نشانی: 🌐 shereheyat.ir/n/01@ShereHeyat_Nohe
علیه‌‌السلام 🔹خطبۀ دریغ🔹 سلمان! تو نیستی و ابوذر نمانده است عمار نیست، مالک اشتر نمانده است قرآن به نیزه می‌رود این‌جا هزار بار جز خطبۀ دریغ به منبر نمانده است... در کوچه‌های هاشمی آتش هنوز هست باور مکن که حادثه دیگر نمانده است دشمن خیال کرد کتاب غدیر سوخت دشمن خیال کرد که کوثر نمانده است... تکفیر می‌کنند پیاپی امام را ایمانشان به مصحف و دفتر نمانده است شمشیرهای یکسره کوفی‌ست در نیام راهی ورای گریۀ پرپر نمانده است دیگر کجای شب تهی از ابن‌ملجم است؟ در کوفه جز سیاهی خنجر نمانده است فردا تمام جامه‎دران‌اند پشت در فردا ولی چه فایده حیدر نمانده است! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4438@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹نذر محرّم🔹 گریه کن لؤلؤ و مرجان، که هوا دم کرده چاهِ کوفه عطشِ چشمۀ زمزم کرده ذوالفقاری‌ست که سر خم نکند پیشِ کسی پشتِ ابروی تو را خونِ جگر خم کرده شانه‌ای محرمِ غم نیست که این ابرِ حزین رو به چاه آورده، پشت به عالم کرده: «آه! ای چاه، به این قومِ وفادار بگو که علی خوبی در حقّ شما کم کرده؟» صبر کن صبر، علی! کرب‌وبلا نزدیک است مزدِ احسانِ تو را کوفه فراهم کرده مصحف این‌بار به شمشیر ورق خورد و علی ختمِ قرآنش را نذرِ محرّم کرده 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4667@ShereHeyat
ای خواب به چشمی که نمی‌خفت بیا ای خنده به غنچه‌ای که نشکفت بیا دیوار و در کوفه زبان شد که مرو امّا چه کنم فاطمه می‌گفت بیا 📝 @ShereHeyat
🔹به لطف علی🔹 بخوان که اشک بریزم کمی به حال خودم دل شکستۀ من! ای شکسته بال خودم بخوان به لهجۀ اشک و بخوان به لحن سکوت چقدر خسته‌ام از لحن قیل و قال خودم اگر رسید صدایت به شور عشق بگو مرا رها نکند لحظه‌ای به حال خودم شب معاشقه قرآن به سر بگیر و بخوان که رزق گریه بگیرم برای سال خودم قرار بود من و تو به آسمان برسیم مرا ببخش که این‌گونه خود وبال خودم شبی به لطف علی می‌رسم به صحن نجف تمام عمر، خوشم با همین خیال خودم 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2250@ShereHeyat
🔹سورۀ اخلاص🔹 ناگهان در یک سحر ایمان خود را یافتم جان سپردم آن‌قدر، تا جان خود را یافتم سورۀ اخلاص را می‌خواستم پیدا كنم لای شب‌بوها، شبی، قرآن خود را یافتم... یک شب «قدر» آسمان گل كرد در آیینه‌ام ذکر «یا منّان» و «یا رحمان» خود را یافتم ذكر می‌گفتم ولی حالی پریشان داشتم در شب «الغوث‌ها» درمان خود را یافتم شانه‌ام لرزید و برپا شد قیامت در دلم تا به سر قرآن گرفتم، جان خود را یافتم... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3881@ShereHeyat
🔹خانه‌تکانی🔹 تشنه‌ام این رمضان تشنه‌تر از هر رمضانی شب قدر آمده تا قدر دل خویش بدانی لیلةالقدر عزیزی‌ست بیا دل بتکانیم راستی روزه مگر چیست؟ همین خانه‌تکانی ماه کنعان! ندهد سلطنت مصر فریبت تو چرا مثل پدر نیستی ای یوسف ثانی؟ نیست تقصیر عصا، معجزۀ موسوی‌ات نیست کاش می‌شد که شعیبت بپذیرد به شبانی بی‌نشانان زمین، زنده‌به‌گوران زمانیم همه همسایۀ مرگیم، همین است نشانی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2683@ShereHeyat
هدایت شده از حسینیه امام خمینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 فزت و ربّ الکعبه ▪️روضه‌ی سحر نوزدهم ماه رمضان و ضربت خوردن امیرالمؤمنین علیه‌السلام 🚩 صفحه ویژه مراسم‌های حسینیه امام خمینی 💻 @hoseinie_emamkhomeini
علیه‌‌السلام 🔹اشک یتیم🔹 کنار من، صدف دیده پر گهر نکنید به پیش چشم یتیمان، پدر پدر نکنید توان دیدن اشک یتیم در من نیست نثار خرمن جان علی، شرر نکنید اگرچه قاتل من سخت کرده بی‌مهری به چشم خشم، به مهمان من نظر نکنید اگرچه بال و پر کودکان کوفه شکست شما چو مرغ، سر خود به زیر پر نکنید از آن خرابه که شب‌ها گذر گه من بود بدون سفرۀ خرما و نان گذر نکنید به پیرمرد جذامی سلام من ببرید ولی ز مرگ من او را شما خبر نکنید 📝 🌐 shereheyat.ir/node/422@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹طبیب را ببرید🔹 به نسخه نیست نیازی طبیب را ببرید برای مرگ علی دست بر دعا ببرید نیاز نیست مداوا کنید زخم مرا بر آن مریض خرابه‌نشین دوا ببرید اگر بناست تسلی دهید بر دل من برای قاتل سنگین دلم غذا ببرید دلم برای یتیمان کوفه تنگ شده کمک کنید مرا در خرابه‌ها ببرید جنازۀ من مظلوم را چو مادرتان شبانه، مخفی و آرام و بی‌صدا ببرید سلام گرم مرا در خرابه‌ها دل شب بر آن یتیم که خوابیده بی‌غذا ببرید به ملک خویش ز بیگانگان غریب‌ترم مرا به دیدن یاران آشنا ببرید سلام من به شما ای فرشتگان خدا به نزد فاطمه با خود مرا شما ببرید 📝 🌐 shereheyat.ir/node/417@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹أین عمار🔹 مَردمِ كوچه‌های خواب‌آلود، چشم بیدار را نفهمیدند مرد شب‌گریه‌های نخلستان، مرد پیكار را نفهمیدند وصله‌های لباس و پاپوشش، و یتیمان مست آغوشش راز آن كیسه‌های بر دوشش، در شب تار را نفهمیدند مردمِ دل‌بریده از بعثت كه فقط فكر آب و نان بودند مثل اشراف عهد دقیانوس، قصهٔ غار را نفهمیدند با تبر باغ را درو كردند، حالی از باغبان نپرسیدند خم به ابرویشان نیاوردند، در و دیوار را نفهمیدند نیمه‌شب بود و سایه‌ها آرام، كوچه را خیس اشک می‌كردند گفت مولا كه زود برگردیم، تا غم یار را نفهمیدند لات‌هایی كه عبدود بودند، ابتدا با هبل بلی گفتند بعد از آن هم كه یاعلی گفتند، «أین عمّار» را نفهمیدند آخر قصه‌اش بهاری بود، سورهٔ انفطار جاری بود عالمان قرائت و تفسیر، شوق دیدار را نفهمیدند كودكانی كه باخبر بودند، از همه روزه‌دارتر بودند بس كه لب‌تشنه سحر بودند، وقت افطار را نفهمیدند 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1460@ShereHeyat
علیه‌‌السلام 🔹یوسفِ بی‌چاه🔹 مالک رسیده است به آن خیمۀ سیاه تنها سه چار گام...نه... این گام آخر است! اما صدای کیست که از دور می‌رسد؟ گویا صدای نالۀ «برگرد اشتر!» است این نالۀ ضعیف و گرفته از آنِ کیست؟ من باورم نمی‌شود از حلق حیدر است مالک! رها کن آن سوی میدان و بازگرد این‌سو پُر از معاویه‌های مکرّر است این کوفیان فریب چه را خورده‌اند؟ هان! از شام نیز روز تو کوفه، سیه‌تر است امروز پاره پارۀ قرآن به نیزه‌هاست فردا سری که قاری آیات پرپر است... حتی عقیل طاقت عدلم ندارد، آه «من یوسفم، که است که با من برادر است؟» من یوسفم، تو یوسفِ بی‌چاه دیده‌ای؟ این چاه‌های کوفه عجب گریه‌پرور است... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2454@ShereHeyat
ای خوانده سرود عشق را با لب ما وی روح دمیده در تن مکتب ما می‌رفت ز راهمان بَرَد ظلمت وهم: شد خون مطهرت چراغ شب ما 📝 @ShereHeyat
علیه‌‌السلام 🔹عزای علی🔹 ناله كن اى دل به عزاى على گریه كن اى دیده براى على كعبه ز كف داده چو مولود خویش گشته سیه‌پوش عزاى على عمر على عمرۀ مقبوله بود هر قدمش سعى و صفاى على دیدۀ زمزم كه پر از اشک شد یاد كند، زمزمه‌‏هاى على تیغ شهادت سر او را شكافت كوفه بُوَد، كوه مناى على عالم امكان شده پر غلغله چون شده خاموش صداى على منبر و محراب كشد انتظار تا كه زند بوسه به پاى على ماه دگر در دل شب نشنود صوت مناجات و دعاى على آه كه محروم شد امشب دگر چشم یتیمان ز لقاى على مانده تهى سفرۀ بیچارگان منتظر نان و غذاى على واى امیر دو سرا كشته شد خانۀ غم گشته، سراى على پیش حسین و حسن و زینبین خون چكد از فرق هماى على خواهی اگر ملک دو عالم «حسان» از دل و جان باش گداى على 📝 🌐 shereheyat.ir/node/399@ShereHeyat