برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم
در عرش، صدای «اِرجعی» پیچیدهست
یا اَیَّتُها النَّفس! بیا برگردیم
📝 #میلاد_عرفانپور
✅ @ShereHeyat
#شعر_توحیدی
#غزل
🔹نام تو را میخوانند🔹
سنگها آینهها نام تو را میخوانند
اهل دل، اهل صفا، نام تو را میخوانند...
چه فقیران که به شکرانۀ یک تکۀ نان
یا مُعینَ الضُّعَفا! نام تو را میخوانند
چه غریبان که به شکرانۀ یک نیمنگاه
باز با حمد و ثنا، نام تو را میخوانند
میتوان از نفَس پاک درختان فهمید
که شب و روز، چرا نام تو را میخوانند
مرگ، حق است ولی عالم و آدم بیشک
لحظۀ خوف و رجا، نام تو را میخوانند
گه «بلال حبشی»، گاه «مؤذنزاده»
همه با بانگ رسا، نام تو را میخوانند
از ازل تا به ابد، جملۀ ارکان وجود
زیر لب، وقت دعا نام تو را میخوانند
📝 #سارا_جلوداریان
🌐shereheyat.ir/node/2691
✅ @ShereHeyat
#مناجات
#غزل
🔹بوی خدا میدهد دلم🔹
گاهی دلم به یاد خدا هست و گاه نیست
اقرار میکنم که دلم سر به راه نیست
«یَا أکرمَ مَنِ اعتذره...» دست خالیام
در کولهبار زندگیام جز گناه نیست
اما هنوز بوی خدا میدهد دلم
یعنی هنوز پیش تو رویم سیاه نیست
آغوش باز کن که به دنیا نشان دهم
چشمان خیس و ملتمسم بیپناه نیست
رسوا مکن نگاه مرا و نشان بده
دلبستگی به رحمت تو اشتباه نیست
آرامشِ همیشۀ آشوبهای من!
جز تو کسی به بغض سکوتم گواه نیست
از من مخواه صبر کنم در فراق تو
از من مخواه طاقت دوری، مخواه... نیست
📝 #فاطمه_زاهدمقدم
🌐shereheyat.ir/node/2258
✅ @ShereHeyat
#مناجات
#غزل
🔹سایۀ مِهرت وسیع🔹
گرچه خیلی چیزها میدانی از من... هیچ وقت
کم نکردی لطف خود را آنی از من هیچ وقت
خوبیات باران یکریز و گناه من بزرگ
تو ندیدی غیر نافرمانی از من هیچ وقت
من ندیدم از تو غیر از چشمپوشی و کرم
تو ولی جز زشتی و نادانی از من هیچ وقت...
من دلم هرجایی است و سایۀ مِهرت وسیع
آفتابی... رو نمیگردانی از من هیچ وقت
با وجود بار سنگین گناه و معصیت
برنداری سایۀ رحمانی از من هیچ وقت...
آتش عشق تو روشن باد در قلبم عزیز
از تو میخواهم که این حیرانی از من... هیچ وقت...
📝 #مریم_سقلاطونی
🌐 shereheyat.ir/node/2225
✅ @ShereHeyat
#مناجات
#مثنوی
🔹یا سریع الرضا🔹
غصه آوردهام، غم آوردم
باز شرمندهام کم آوردم
باز شرمندهام که خام شدم
دانه دیدم اسیر دام شدم
آمدم تا حساب صاف کنم
باز میخواهم اعتراف کنم
ای فدای نوازش و خشمت
کاش هرگز نیفتم از چشمت...
بی نگاه تو عشق کامل نیست
دل اگر بیتو میتپد دل نیست
به تماشایت ای همه باقی
«تبکی عینی بدمع مشتاقی»
گر چه رنگ پریدهای دارم
جان بر لب رسیدهای دارم
به تن سردم آفتاب بده
به سؤال دلم جواب بده
یا الهی! خرابیام کم نیست
هیچ چیزم شبیه آدم نیست
ای خدا از خرابیام کم کن
خانهام را بساز و محکم کن...
بارم افتاده با هزار دلیل
«و انا عبدک الضعیف و ذلیل»
تو مرا از غبارها بتکان
ماهیات را به آبها برسان
خستهام ای خدا مرا دریاب
«یا سریع الرضا» مرا دریاب
📝 #ناصر_حامدی
🌐 shereheyat.ir/node/2643
✅ @ShereHeyat
#مناجات
#شب_قدر
#غزل
🔹الهی العفو🔹
بر عفو بیحسابت این نکتهام گواه است
گفتی که یأس از من بالاترین گناه است
من غرق در گناهم مسکین و رو سیاهم
تنها تویی پناهم «لا تَقنَطُوا» گواه است
هرگز نمیپسندی در بر رویم ببندی
آخر کجا گریزد عبدی که بیپناه است
در دیده اشک سُرخم بر چهره رنگ زردم
مویم شده سفید و پروندهام سیاه است
بازآمدم به سویت برگشتهام به کویت
این بندۀ فراری محتاج یک نگاه است
من عهد خود شکستم من راه خویش بستم
ور نه به جانب تو هر سو هزار راه است
یک جمله با تو گفتن ذکر هزار سال است
یک لحظه بیتو بودن یکعمر اشتباه است
یک یا اِلهی اَلْعَفو جبرانِ جُرمِ یک عمر
یک شام قدر با تو بِهْ از هزار ماه است
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/1438
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#شب_قدر
#غزل
🔹بعلیٍّ بِعلی🔹
کو شب قدر که قرآن به سر از تنگدلی
هی بگویم بِعلیٍّ بِعلیٍّ بِعلی
مطلعُ الفجر شب قدر، سلام تو خوش است
اُدخلوها بسلامٍ ابدیٍ ازلی
اولین پرسش میثاق ازل را تو بپرس
تا الستانه و مستانه بگوییم بلی
همه قدقامتیان را به تماشا بنشان
تا مؤذن بدهد مژدۀ خیر العملی
ای خوشا امشب و بیداری و الغوث الغوث
خوشترش خواب تو را دیدن و بیدار دلی
ای دریغا که شب قدر، علی را کشتند
قدرنشناسترین امت لات و هبلی
کسی آن سوی حسینیّه نشستهست هنوز
همه رفتند، شب قدر تمام است؛ ولی،
باز قرآن به سرش دارد و هی میگوید
بحسین بن علیٍ بحسین بن علی
📝 #مهدی_جهاندار
🌐 shereheyat.ir/node/411
✅ @ShereHeyat
آن شب قطرات اشک، کمکم شد سیل
دیدند که دل به رَبَّنا دارد میل
دل بود و خدا بود و صفای ملکوت
شب بود و علی بود و دعا بود و کمیل
📝 #محمدجواد_غفورزاده
✅ @ShereHeyat
#مناجات
#دعای_کمیل
#امام_حسین علیهالسلام
فرازی از یک #مثنوی
🔹الهی و ربّی🔹
الهی به شور قیام حسین
به فریاد سرخ و پیام حسین
به آنان که محو نگاهش شدند
شهید سرافراز راهش شدند..
به مردانِ در عشق، ضربالمثل
به مرگی که شیرینتر است از عسل
به شیدایی مسلم بن عقیل
به اول شهید از تبار خلیل..
به دستی که در علقمه، شد قلم
وفایش به عالم، عَلَم شد عَلَم
به آبی که از چشمۀ مشک ریخت
به زینب که از روی تلّ اشک ریخت
به گودال بالاتر از طاقِ عرش
به خونی که پاشید بر ساق عرش
به «روز دهم» زیر چرخ کبود
که «خورشید بر نیزه گل کرده بود»
به قنداقهای که به معراج رفت
به پیراهنی که به تاراج رفت
به اسبی که کوبید سر بر زمین
به خونهای جاری در آن سرزمین
به ماهی که مهرش شده مشتری
به ایثار انگشت و انگشتری
به آیات کهف و به آیات نور
به مهمانی سر، میان تنور
به عاشقترین خواهر روزگار
که صبر و وفا را، شد آموزگار
به غمهای بانوی مَحمِلنشین
به ایراد آن خطبۀ آتشین
به شور مناجات مولا علی
به جانهای پیوسته با «یا علی»
به تأثیر شبنالههایِ کمیل
به سوز علی، در دعای کمیل
به دلهای عاشق، قراری ببخش
فروغی از آیینهداری ببخش
که نور دل اهل بینش تویی
سرآغاز هر آفرینش تویی
به راه تو آنان که سر دادهاند
ز فضل تو ما را خبر دادهاند..
ندارم کسی جز تو فریادرس
تویی دادخواه و تویی دادرس
الهی و ربی! پناهم بده
به سرمنزل عشق راهم بده
مرا جز تو، با کس سر و کار نیست
پذیرندۀ توبه غیر از تو کیست؟
نه چشمی نظر میکند سوی من
نه راه فراری فراروی من..
تو گرداندی از من بلا را به لطف
ندیده گرفتی خطا را به لطف
به صد مرحمت ای خدای جلیل
پراکندی از من ثنای جمیل
ثنایی که شایستۀ من نبود
سزاوار تشریف این تن نبود
ندیدی به کردار من جز قصور
مرا بردی از چاهِ ظلمت به نور
منم شرمسار از بَدِ حال خود
زمینگیرِ زنجیرِ اعمال خود..
نشد دامنم پاک از خارها
شکستم حریم تو را بارها
سزد گر ببارد بلا بر سرم
که در بند نفس جنایتگرم
نه این بددلی، در سرشت من است
حجاب دعا، فعل زشت من است
تو آگاهی از زشتی کار من
نباشد نهان از تو اسرار من
مرا اشکبارانتر از ابر کن
عقوبت اگر میکنی، صبر کن
مرا داد دنیا فریب از غرور
به زندانم از آرزوهای دور
نباشی اگر دستگیرم هنوز
به نادانی خود دلیرم هنوز
مرا خواب غفلت گرفتار کرد
مرا نفس فرمانروا خوار کرد
پی خواهش دل شدم سالها
شکستهست از من پر و بالها
هوای دلم گشت دام فریب
دچارم به این سرنوشت غریب
چرا بیاثر اشک و آه من است؟!
که سَدّ اجابت گناه من است
گناهم، زیان جای سود آورد
بَلا بر سر من فرود آورد..
به کف غیر اندوه چیزی نماند
ز مُلک تو راه گریزی نماند
الهی و ربّی! کرم کن کرم
بخوان چون کبوتر مرا در حرم..
تو پوشیدهای عیبهای مرا
ببین گریۀ هایهای مرا
من آنم که بَر خود ستم کردهام
و کسبِ رضای تو کم کردهام
دلم در حریم تو نااهل بود
دلیری من از سَرِ جهل بود
مرا نیست هر چند قلب سلیم
مکن چیره بر من عذاب الیم
الهی و ربّی! من آن بندهام
که اینک تهیدست و شرمندهام
ضعیفم من و دردمند و حقیر
ذلیلم من و مستمند و فقیر
ز بیم تو در چشم من خواب نیست
به روز عقوبت مرا تاب نیست
عقوبت ز اعمال خود میکشم
که طعم عذاب تو را میچشم
به جُرمی که کردم در آن سالها
اسیرم اسیر سیهچالها..
چو با یادت آوردهام شب به روز
امیدم تویی، هستیام را مسوز
اگر بر عذابت صبوری کنم
صبوری کی از داغ دوری کنم؟
به اکرام تو چشم اگر دوختم
به امید عفوت چرا سوختم؟
تو زنجیرِ جانِ مرا باز کن
در آتش، زبان مرا باز کن
که شیون برآرم در آن آستان
شوم با دل خسته همداستان
به حسرت بنالم ز دل مثل نای
بگریم بر احوال خود، هایهای
بخوانم تو را از سویدای جان
که اِی آرمانِ دلِ عارفان!
پشیمانم و سرپناهی نماند
به جز آستان تو راهی نماند
«عقوبت مکن عذرخواه آمدم
به درگاه تو روسیاه آمدم»
ندارم به جز لطف تو دادرس
تو بیچارگان را به فریاد رس
که غیر از تو بخشد گناه مرا؟
که رحم آوَرَد اشک و آه مرا؟..
نجاتم از این روسیاهی ببخش
به این بینوا آنچه خواهی ببخش
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🌐 shereheyat.ir/node/5012
✅ @ShereHeyat
هر چند غمی به چشم تو پنهان است
در دست تو سنگ و در دلت ایمان است
پیروز تویی، قسم به «تین» و «زیتون»
پیروزیِ تو، بشارتِ قرآن است
📝 #رضا_اسماعیلی
✅ @ShereHeyat
#مقاومت_اسلامی
#روز_قدس
#قصیدهواره
🔹هنوز منتظر است و...🔹
زبان حال مسجد الاقصی:
چقدر ها کند این دستهای لرزان را؟
چقدر؟ تا که کمی سردی زمستان را...
به سینه و سر خود میزنند پنجرهها
کسی نواخته انگار طبل طوفان را
به پشت پنجرههای شکسته میبیند
تمام روز تگرگ و گلولهباران را...
به دوش خسته کشیدهست سالیان زیاد
شبیه گنبد خود درد و رنج انسان را
به لطف هُرم نفسهای انبیاست، اگر
رسانده تا به چنین روز نیمۀ جان را
اگر صدای گلوله امان دهد شاید
به گوشمان برساند نوای ایمان را
کنار منبر گوشهنشین خود دیدهست
نفس نفس زدنِ آیههای قرآن را
شریک گریۀ محراب میشود گاهی
مگر کمی ببرد غربت شبستان را...
نماز جمعۀ این هفته هم اقامه نشد
کجای دل بگذارد غم فراوان را؟
هنوز حسرت یک عید بی عزا دارند
منارهها که ندیدند ریسهبندان را...
به حُسن یوسف خود آب میدهد با اشک
و مرهمی شده اینگونه زخم گلدان را...
به گریههای جگرسوز حضرت یعقوب
که قطره قطره به غم بُرد شهر کنعان را
به آن عزیز که از چاه آمد و با آه
کشید در بر خود میلههای زندان را...
به الخلیل که در سوگ لالهها دیدهست
به کوچه کوچۀ خود حجلۀ شهیدان را...
هنوز منتظر است و...، هنوز منتظریم
چقدر صبر کند سردی زمستان را؟
به سمت کعبه نگاهش نماز میخواند
به این امید که آن آفتاب پنهان را...
📝 #رضا_خورشیدی_فرد
🌐 shereheyat.ir/node/4662
✅ @ShereHeyat
#مقاومت_اسلامی
#روز_قدس
فرازی از یک #مثنوی
🔹جمعۀ آخر🔹
رسید جمعهٔ آخر سلام قدس شریف
سلام قبلهٔ صبر و قیام، قدس شریف
سلام بر دل پرخون مسجدالاقصی
به مسجدی که خداوند گفت: «بارکنا...»
سلام ما به تو و دستهای بسته شده
سلام ما به تو ای حرمت شکسته شده
اگرچه شعله به پا کرده فتنه هر طرفی
اگرچه تفرقه در هر کنار بسته صفی
اگرچه کفر به نیرنگ و جنگ بسته کمر
اگرچه تکفیر از پشت میزند خنجر
نبردهایم ز خاطر دمی تو را ای قدس
تویی هنوز تویی آرمان ما ای قدس
بگو به دشمنمان، انتقام، سنگین است
و فتح آخر ما قبلهٔ نخستین است
بگو سپاه علی سوی خیبر آمده است
بگو که دورهٔ کودککُشی سرآمده است
قسم به غیرت این کودکان سنگ به دست
که نیست حاصل صهیونیان به غیر شکست
دگر به محکمههای جهان، امیدی نیست
بیا به معرکه اکنون که فرصتی باقیست
دمی که تیغ قیام از نیام، برخیزد
به عزم ما همه دیوارها فرو ریزد
زمان فتنهٔ شام است و ما سحرزادیم
زمین اگر همه خاموش مانده، فریادیم
به رغم توطئهٔ نابرادران، هستیم
و در کنار تو ای قدس همچنان هستیم
مباد آنکه رفیقان نیمهراه شویم
شب است و فتنه، مبادا که روسیاه شویم
ببین که در غم تو لحظهای نیاسودیم
هنوز چشمبهراهان صبح موعودیم...
📝 #جمعی_از_شاعران
🌐 shereheyat.ir/node/469
✅ @ShereHeyat