#شهید_فخریزاده
#غزل
🔹قهرمان راستین🔹
سرخی امروزشان شد سبزی فردای ما
ای فدای نام قاسمها و محسنهای ما
گرچه در رؤیایشان فرسنگها پیمودهایم
همچنان دور است از دنیایشان دنیای ما
غوطه زد در خون پاکش قهرمان دیگری
تا مگر طوفانیِ غیرت شود دریای ما
قهرمانی راستین، آری نه مثل آن قبیل-
قهرمانانی که میسازند در رؤیای ما..
باز در بغض نگفتنها صدای ما گرفت
باز دارد میپرد رنگ از رخ سیمای ما
غیرت ما را محک زد باز خون دیگری
وای ما و وای ما و وای ما و وای ما...
📝 #میلاد_عرفانپور
🌐 shereheyat.ir/node/5357
✅ @ShereHeyat
#شهید_فخریزاده
#غزل
🔹العِلمُ نور🔹
هم به در هشدار باید داد هم دیوارها!
صاعقه این بار باشد پاسخ رگبارها
این تلآویو عاقبت تلی از آتش میشود
حیف حیفا گر نگردد شهرک آوارها
باید آخر انتقام خون یاران را گرفت
از خیانتکارها و از جنایتکارها..
تو شهیدی زنده بودی لحظههایت شاهدند
بارها، دیدی شهادت را به چشمت، بارها
با شهادت دورۀ گمنامیات پایان گرفت
جلوهگر شد از دل آثار تو ایثارها
روز تشییعت چه عالی جلوه کرد «اَلعِلمُ نور»
چون ستاره روی دوش لشکر سردارها
«يَرفَعِ اللَّهُ الّذِينَ آمَنُوا مِنكُم» گواه
رتبۀ علمت فراتر بود از پندارها
کار تو عمری «جهاد فی سبیل الله» بود
اجر تو «جنات تجری تحتها الانهار»ها
عصر جمعه رفتی اما باز صبح جمعهای
باز میگردی میان جمع پرچمدارها
یادگار حیدر کرار، یار ذوالفقار
میرسد با لشکری از مالک و عمارها
علم را از عالم آل محمد داشتی
در شهادتنامه هم امضای مشهد داشتی
📝 #سیدمحمدرضا_یعقوبی_آل
🌐 shereheyat.ir/node/5358
✅ @ShereHeyat
#شهید_فخریزاده
#غزل
چرا و چرا و چرا میکشند؟
«به جرم صدا» بیصدا میکشند
بگو تا به کی تا به کی تا به کی
در این کربلا مصطفی میکشند؟
نمیمیری ای نور! ای زندگی!
اگر مرده دلها تو را میکشند
اگر چه به اصرار و انکارشان
تو را بارها بارها میکشند
کنون بذر خورشیدها خون توست
چه باکی اگر شعله را میکشند
هوای نفسهای مایی هنوز
اگر چه تو را بیهوا میکشند
چنین بوده آیین تاریکشان
که خفاشها روشنا میکشند
شکستیم و آغاز روییدنیم
که ما را برای بقا میکشند...
شهادت چه جانی به ما داده است
که ما زنده هستیم تا میکشند
📝 #علی_داودی
🌐 shereheyat.ir/node/1153
✅ @ShereHeyat
#شهید_فخریزاده
#مثنوی
🔹داغ تازه🔹
غروب بود که از ره رسید مرگی سرخ
در این زمانۀ مرگ سفید، مرگی سرخ!
در این زمانۀ منع عبور و منع مرور
خوشا گشایش راهی چنین به قلعۀ نور
شکست صولت سرما... مگر بهار شدهست؟
که باز دامن البرز لالهزار شدهست
چه شعلهایست چنین پرشرر دماوندا!
چه آتشیست تو را در جگر دماوندا!
چقدر لاله دمیدهست... داغ تازۀ کیست؟
گدازههای پراکندۀ جنازۀ کیست؟!
چه سرخ میشکفد آتش سرازیرت
گدازههای تن آرش کمانگیرت
تو کوه نور شدی... تو حَرا شدی کمکم
دهان گشوده به «إقرأ وَ ربک الأکرم»
«اُحد» شدی تو و رقصید «هند» و عصیانش
که بر کشد جگر حمزه را به دندانش...
به قاتل تو چه پیغامی و چه پسغامی؟!
سخن مباد مگر دشنهای و دشنامی
📝 #محمدمهدی_سیار
🌐 shereheyat.ir/node/4893
✅ @ShereHeyat