eitaa logo
شعر هیأت
10.1هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
172 ویدیو
14 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
دشت گام‌های جابر و عطیّه را یک‌هزار و چارصد بهار در بغل گرفته است خاک، زیر پوستش ردّ پای این دو را هنوز مثلِ خون تازه حفظ کرده است اوّلین مسافران اربعین هنوز هم در کنارِ ما پیاده سیر می‌کنند از عطیّه در خیال خود سؤال می‌کنم: «جابرِ هزار و چارصد بهار پیش مدفن غریب و بی‌نشان دوست را بی فروغ دیده‌اش، چگونه یافت؟ با کدام سوی چشم بی‌امان به سوی کربلا شتافت؟» پاسخ عطیّه یک کلام بود: «بوی تربت حسین» 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3266@ShereHeyat
🔹صراط المستقیم🔹 ما به سوی چشمه از این خشک‌سالی می‌رویم با گلوی تشنه و با مشک خالی می‌رویم قطره قطره از میان روضه‌ها جاری شدیم بین گرد و خاک جاده با زلالی می‌رویم نیمه‌شب از بین نخلستان کوفه رد شدیم با صراط المستقیم از آن حوالی می‌رویم راه را سلمان نشان داده‌ست، در نزد کریم کوله‌باری نیست با ما، دست خالی می‌رویم «سرزنش‌ها می‌کند خار مغیلان در مسیر» با تمام طعنه‌های احتمالی می‌رویم... دسته دسته، تا حرم، پرچم به دوش، از شرق و غرب با نسیم صبح و با باد شمالی می‌رویم اربعینی‌ها خبر دارند ما از این مسیر «با چه حالی آمدیم و با چه حالی می‌رویم» 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4249@ShereHeyat
🔹دست خالی برنگردی🔹 می‌روی دریا دل من! دست خالی برنگردی از میان دردها با بی‌خیالی برنگردی خاطر آشفتۀ من! می‌روی یادت بماند تا سر و سامان نیابی این حوالی برنگردی با تو نامی و نشانی از اسیران بلا نیست از بیابان‌ها اگر با خسته‌حالی برنگردی با نسیم اشک و آهت پر بزن تا آستانش تا نسوزد آتش عشق از تو بالی برنگردی خانۀ ما کربلا و دوریِ از خانه تا کی! می‌شود آیا به خانه چند سالی برنگردی؟ ماهی تنگ بلورم! ای دل بی‌تاب و تنگم می‌روی و کاشکی از آن زلالی برنگردی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5713@ShereHeyat
🔹ابرهای روضه‌خوان🔹 ابرها زائر آن خاک معطر هستند روضه‌خوانان بدن‌های مطهر هستند بادهایی که سراسیمه حرم می‌آیند جزئی از لشکریان تنِ بی‌سر هستند رودهایی که به عشق تو حرم می‌آیند قطرهٔ کوچکی از این همه لشکر هستند نخل‌ها، زلف پریشان شده و آشفته کوه‌ها، از غم و اندوه تو مضطر هستند محشری کرده به پا داغ غمت راه‌به‌راه فرش تا عرش در این پهنهٔ محشر هستند.. سفره‌ای پهن شده از نمک و نان شما همه مهمان سر سفرهٔ مادر هستند اربعین تو به صف کرده همه دل‌ها را عالمی راهی این خاک معطر هستند 📝 @ShereHeyat
🔹صدای پای زائران🔹 این محبّت آسمانی است یا زمینی است؟ این کشش فقط خیالی است یا یقینی است؟ این که می‌کِشد مرا به سوی تو چه جذبه‌ای‌ست؟ حال و روز عاشقان همیشه اینچنینی است تاول شکفته زیر پای زائر تو را بوسه می‌زنم که موسم ستاره‌چینی است کاش تاولی به پای زائر تو می‌شدم تا نوازشم کنی که اوج نازنینی است از نجف پیاده سوی کربلا روان شدن مثل اشک‌های الغدیری امینی است کربلا چه قرن‌ها بر او گذشته و هنوز از معلمان مهربان درس دینی است از کلاس عقل تا کلاس آخر جنون سطری از کتاب «إن قَطعتُموا یمینی» است عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق این صدای پای زائران اربعینی است 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1703@ShereHeyat
🔹امیری حسین🔹 هوا پر شد از عطر نام حسین به قربان عطر پراکنده‌اش چه سرمست و شورآفرین می‌رود سپاهی به دیدار فرماندهش هوایی شدم، مقصدم کربلاست کجا از همین سرزمین بهتر است؟ برای رسیدن به آغوش تو هوای خوش اربعین بهتر است چه باکی‌ست از پای تاول زده به عشق تو طی می‌شود این مسیر نمانده‌ست چیزی به کرب‌وبلا امیری حسینٌ و نعم الامیر غریبم به آغوش تو دلخوشم اسیرم به عشقت شدم مبتلا در این روزها آرزویم شده فقط کربلا کربلا کربلا مرا مادرم از همان کودکی به شیرینی نام تو شیر داد پدر با خودش برد هیأت مرا به من مهر و سربند و زنجیر داد دلم خوش به داروی دیدار توست حبیبم حسین و طبیبم حسین غریبانه در کربلا خفته‌ای نگاهی به من کن، غریبم حسین قدم می‌گذاری به صحن بهشت به یاد شهیدان والامقام بگو با دلی عاشق و بی‌قرار به لب‌های عطشان مولا سلام 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1705@ShereHeyat
🔹کاروان...🔹 کاروان رفت و اهلِ آبادی اشک بودند و راه افتادند چند فرسخ نگاه بدرقه را در پی کاروان فرستادند شوق رفتن به سرزمین بهشت خسته می‌کرد کوه و صحرا را غافل از این که راهزن‌ها نیز در کمین‌اند کاروان‌ها را دور شو، کور شو! صدا برخاست قلب‌ها را پر از مخاطره کرد کاروان را به طرفة العینی دستۀ دزدها محاصره کرد ما نه سوداگریم نه تاجر نیست جز نان و آب ره‌توشه زاد راه است التماس دعا بار ما هست شوق شش‌گوشه چشم سردسته ناگهان تر شد لرزش شانه‌اش نمایان شد بار دیگر نقاب خود را بست اشک او در غرور پنهان شد روی زانوی خود نشست آرام راه را با اشاره‌ای وا کرد بعد سی سال سردی و تلخی چایی روضه کار خود را کرد کاروان نقطۀ سپیدی شد محو شد رفته رفته در تصویر همچنان ایستاده در صحرا راهزن، بی‌تپانچه، بی‌شمشیر نه کلاهی، نه خرقه‌ای، تنها یک لباس سپید بر تن داشت از پشیمانی‌اش خبر می‌داد چکمه‌ای که به دور گردن داشت سال شصت و یک غم و اندوه کاروان حسین برمی‌گشت دست غارت حریص شد، حتی از سر کهنه پیرهن نگذشت آب آزاد شد ولی آتش در دل خیمه‌ها پراکندند قافیه کاش‌که ربودن بود زیور از گوش دختران... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1701@ShereHeyat
❗️این خطای بزرگ، از خودِ ماست! ✍🏻 نقد استاد سیدمهدی حسینی رکن‌آبادی بر بعضی از نماهنگ‌ها و نوحه‌های امروزی (بخش اول) این روزها که به نگارش تاریخ شفاهی می‌پردازم، سعی دارم در مواجهه با رویدادها و پدیده‌ها -که سوژه‌های متناسب با تاریخ شفاهی‌اند- از قضاوت‌های شخصی و سلیقه‌محور بپرهیزم. در حال نگارش اَلباقی تاریخ شفاهی، و خاطرات اجتماعی و فرهنگی‌ام با دو تن از مداحان، مرحوم حاج سیداحمد شمس و نیز حاج سیدمهدی میرداماد بودم، که انتشار نماهنگ (نوحه/ترانهٔ) ویژه اربعین با خوانش آقای عبدالرضا هلالی، ذهن مرا سخت به خود مشغول داشت و نتوانستم از کنار آن به سادگی بگذرم. آنچه می‌خوانید، واکنش‌ و دغدغه‌های من در قبال چنین نوحه‌هایی است که به‌ظاهر خلاقانه است، اما درباره آن، باید تأملات مبنایی و به‌ویژه از نظر محتوایی، درنگ‌هایی داشت. بخش آغازین نوحه را مرور کنیم: «انا لله و انا الیه راجعون چهل روز گذشت، چهل روز با سوز گذشت، مجلس ختمی به مناسبت درگذشت خون خدا تو کربلا برگزار می‌شه مجلس ترحیمی تو موکبا با مداحی تاول پا برگزار می‌شه بعد از هزار سال بازم عمه سادات بی‌قرار می‌شه...» این روزها، ابتذال دامن‌گیرِ ادب و هنر آیینی شده است -چه واقع‌گرایانه نگاه کنیم و بپذیریم، و چه متعصبانه بنگریم و آن را رد کنیم- و کم‌کم، این فکر دارد جا می‌افتد که به عشق اهل‌بیت(علیهم‌السلام) هر کاری می‌توان کرد و به زعم گروهی از افراد، حتی دانش، حکمت، فرهنگ و اندیشه را در مسلخ محبت و عشق باید فدا کرد... * آن‌کسانی که با وجود فرهنگ‌سازی‌ها و فتاوای علما، قمه می‌زنند؛ * آن‌کسانی که با وجود ارشادها و تبیین‌ها در عزای حسینی با زنجیر تیغ‌دار بر بدن خود می‌کشند؛ * و... می‌توان رفتارشان را به حساب جنون عشق گذاشت. بی‌گمان آنان به میزان ادراکشان از فرهنگ عزاداری، در عزاداری‌های خاصشان مأجورند؛ مگر آن‌که نیت دیگری جز عزاداری، (مثلاً لجبازی با دیدگاهی سیاسی یا فقهی) داشته باشند! اما آن‌گاه که * شاعر آیینی نکته‌سنجی، تصویر تیغ‌زنی را استوری کند؛ * یا دیگری، از قمه‌زنی دفاع کند؛ * این یکی از علم‌کشی‌ها در برابر نظر علما دفاع کند؛ * آن دیگری به صراحت در برابر نظر صائب و مبنایی کارشناسان بگوید: «من قبول ندارم!»... * و... اینجاست که باید باور کرد به یک دوگانگی دچار شده‌ایم. وقتی استاد دانشگاه، عمامه‌ به سرِ حوزوی، کارشناس و نخبه اجتماعی و فرهنگی، در برابر این نوع رفتارها سکوت و یا حتی از آن دفاع و تمجید می‌کند، باید بپذیریم سطحی‌نگری، دامن‌گیر برخی هیأت‌ها شده است. نشانه‌های این ابتذال را امروزه به‌راحتی می‌توان رصد کرد، که حاصل همان غفلت، یا سهل‌گیری‌ها و التفات‌های نابه‌جای برخی نخبگان در برابر خطای برخی اهالی ادب و هنر آیینی است. ادامه دارد... ✅ @smhroknabadi@ShereHeyat
❗️این خطای بزرگ، از خودِ ماست! ✍🏻 نقد استاد سیدمهدی حسینی رکن‌آبادی بر بعضی از نماهنگ‌ها و نوحه‌های امروزی (بخش دوم) از مصادیق ابتذال، یکی تکرار ناشیانه یا ملال‌آور مضامین سخن و یا رفتارهای دیگران به شکل کورکورانه است؛ و دیگری نادیده گرفتن حکمت‌ها و باورها، طبق خواستهٔ عام و به بهانه خلاقیت و نوآوری، با هدف «جذب حداکثری»... شکی نیست که باید به اقتضای حال و مقامِ مخاطب سخن گفت، اما نه به این مفهوم که: «محتوای سخن را به میزان فهم عام و خواسته‌های آنان، در سطحی فُرودین، عوامانه و خارج از مبانی فرهنگ شیعی مطرح کنیم!» از بارزترین مصادیق مردم‌گرایی با هدف جذب حداکثری، نمونه اشعار و نوحه‌های زیر است که مهم‌ترین ویژگی آن، در کنار خلاقیت و نوآوری در مضمون یا فرم، سطحی‌نگری و طرح نکات و مضامین دمِ دست و عوامانه است؛ که گاه زمینه‌ساز القای مفاهیم ناشایست نیز می‌شود: برای دلخوشی نوکران این درگاه دروغ روضه بخوانم، دروغ بسم الله! دروغ روضه بخوانیم، شمر آبش داد سنان رسید ولی با ادب جوابش داد... و: من ایرانم و تو عراقی... چه فراقی! و این نوحه که خطاب به امام معصوم، امامِ عالم الغیب و الشهاده، به شکل‌های مختلف خوانده شده: امشب تکلیفمو معلوم کن یا از خونه بیرون کن(!) یا قلبم و آروم کن امشب این خیال و راحت کن یا بزن منو(!) یا که باهام یه خورده صحبت کن اصلا می‌شنوی این صدامو؟ اصلا می‌بینی گریه‌هامو؟ بیا دونه به دونه بشمرم غمامو بیا یه کم بشین کنارم پناه دل بی‌قرارم تو زندگیم به‌جز تو هیچ‌کی رو ندارم... و: بغل وا کن که پناه خودمی بغل وا کن تکیه‌گاه خودمی اصلا میشنوی این صدامو؟ اصلا میبینی گریه‌هامو؟... و: دست رو دلم نذار دیگه اشکمو درنیار دیگه قلب من آزاری نداره من خودتو می‌خوام ازت نگام کنی یه بار فقط واسه تو که کاری نداره اصلاً می‌شنوی این صدامو؟ اصلاً می‌بینی گریه‌هامو؟ و این نوحه/ترانه(؟) که به‌تازگی متناسب با اربعین ارائه شده است: انا لله و انا الیه راجعون چهل روز گذشت، چهل روز با سوز گذشت، مجلس ختمی به مناسبت درگذشت خون خدا تو کربلا برگزار می‌شه چه بپذیریم، چه نخواهیم بپذیریم واقعیت امر این است که این ترانه به ظاهر نوحه، پیاده‌روی اربعین در آن سطح جهانی را تا سطح حضور در یک مجلس ختم و درگذشت امام، پایین می‌آورد! موریانهٔ غفلت و عوام‌گرایی دارد ستون‌های این خیمه را از بیخ و بن می‌جَود و ما دلخوشیم که از نوحه‌های خلاقانه ما مردم استقبال کرده‌اند! اما به عوارض و نتایج آن کاری نداریم... برخی نخبگان ما به مداح طیب‌الله می‌گویند و خوشحالند که مداحی ما بسیار پویا و خلاقانه است و همه چیز به خوبی و خوشی می‌گذرد! بله ظاهراً درست است‌؛ از نظر سبک! اما از نظر محتوا چه؟ آیا همه اشعار و نوحه‌هایی که خلق‌الساعه، بی هیچ وسواس و سنجشی، و صرفاً خالصانه ارائه می‌شود، قابل دفاع است؟ اگر واقع‌گرایانه با این موضوع مواجهه داشته باشیم، به‌راحتی می‌توانیم به جمع‌بندی برسیم. نوحه‌هایی هم‌چون نمونهٔ مذکور، حاصل غفلت و عوام‌گرایی ما و در حقیقت به کام دشمن ماست؛ دشمنی که سال‌هاست پیاده‌روی اربعین و اهداف مقدس آن را می‌بیند، اما به‌راحتی آن را انکار می‌کند. رسانه‌های جهانی بر این حرکت جهانی و تمدن‌ساز شیعی، چشم بسته‌اند و نمی‌خواهند دیگران هم ببینند! اما سؤال مهم این است که چرا ما بر آن چشم بسته‌ایم و چرا حقایق را نمی‌بینیم؟ چرا نوحه‌سرایان و مداحان ما ناخواسته اما همسو با دشمن، راهپیمایی اربعین را از منظری می‌بینند که مفهوم حرکت به سمت امام و برائت از دشمن امام در آن وجود ندارد؟ پاسخ آن روشن است... به دنبال جاسوس و کیف انگلیسی و نقشه‌های پنهان دشمن برای انحراف در هیأت نباشید! این خطای بزرگ از خودِ ماست و ریشه در همان سکوت نخبگان دارد و تشویق به عوام‌گرایی، که حاصل آن جذب حداکثری است؛ به هر قیمت ممکن! تا زمانی که اوضاع چنین است و برخی نخبگان، در قبال این خطاها سکوت می‌کنند و یا تمجید و تایید؛ و آنگاه که هشدار «فأین تذهبون؟» نیز در آن جماعت، درنگی ایجاد نکرد، به نظر می‌رسد مثل شب‌های کرونایی، فقط باید «الهی عظم البلاء» خواند و «وانقطع الرّجا» را با شدّت و حدّت تکرار کرد... ✅ @smhroknabadi@ShereHeyat
🔹فرصت نیست🔹 شنیده بود که این‌بار باز دعوت نیست کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست بیا به داد دل تنگ ما برس ای عشق! اگر که حوصله داری، اگر که زحمت نیست غمی‌ست در دل جامانده‌های کرب‌وبلا که هرچه هست یقین دارم از حسادت نیست میان ما که نرفتیم و رفته‌ها، شاید تفاوتی‌ست در آغاز و در نهایت نیست همیشه آن‌که نرفته‌ست بی‌قرارتر است همیشه آن‌که نرفته‌ست، کم‌سعادت نیست و آن کسی که در این راه اهل دل باشد مدام اهل گله کردن و شکایت نیست خودش نرفت و دلش را پیاده راهی کرد نباید این همه دل دل کند که فرصت نیست 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3330@ShereHeyat
امسال دوریم از تو... لابد حکمتی دارد باشد، ولی عاشق دل کم‌طاقتی دارد مشتاقی و مهجوری و دلتنگی و دوری این قسمت ما بود... هر کس قسمتی دارد جز آه چیزی در بساطم نیست، اما آه... گویند آهِ دلشکسته قیمتی دارد نذر زیارت داشتم از جانب «سردار» اینک ولی او با ضریحت خلوتی دارد این اربعین دنیا زیارتگاه یار ماست هر گوشه‌ای یک دلشکسته حاجتی دارد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4846@ShereHeyat
🔹لبیک🔹 کشیدی بر سر و رویم خودت دست عنایت را کشاندی سمت خود، دادی به من پای لیاقت را به پا می‌خیزم و پا در رکاب جاده می‌آیم به پای عشق خواهم رفت راه بی‌نهایت را هوای روزگار من سیاه از دود غفلت‌هاست شلوغی‌های شهر از من گرفته کنج خلوت را زمین گم می‌شود در ازدحام گام‌های شوق کم آورده‌ست جاده این همه شوق زیارت را.. نشاندی پرچم هیهات را بر قلهٔ عالم به پای سر، سراسر فتح کردی قاف عزت را.. مرام ساقی تو رودها را تشنهٔ حق کرد که از آن روز می‌جویند دریای حقیقت را جهان خود را رها کرده... به راهت اقتدا کرده ببین لبیک‌های فرد فرد این جماعت را :: امام صبح پیروزی به ما سر می‌زند روزی به پایان می‌رساند اربعین‌ها عصر غیبت را 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5716@ShereHeyat
🔹مسیر مقدس🔹 لطف خداى تا نشود یاور کسی دیدار کربلا نشود باور کسی پاى پیاده کس نرود سوی قتلگاه عشق حسین تا نشود رهبر کسی امروز خاطرات اسیران کربلا کى می‌رود ز خاطر غم‌پرور کسی امروز یاد می‌کند از اهل‌بیتِ نور در راه اگر ورق بخورد دفتر کسی در این سفر به تشنه‌لبان آب می‌دهند خنجر فرو نیامده بر حنجر کسی اینجا کبوتران همه را ناز می‌کنند سنگ ستم نخورده به بال و پر کسی در پیش چشم هم‌سفران شکسته‌دل بر نیزه نیست ماه بلنداختر کسی در طول این مسیر مقدس، نمی‌زنند با تازیانه بر سر و بر پیکر کسی گل هدیه می‌دهند به هر زائری ولی سیلی نمی‌زنند به نیلوفر کسی با پای غرق آبله و چشم اشک‌بار دنبال کاروان ندود دختر کسی در کاروان خانه‌به‌دوشانِ اربعین کنج خرابه‌ای نشود بستر کسی وقت عبور قافله، از روى پشت بام خاکستری نریخته روى سر کسی امروز می‌روند ولی وقت بازگشت صد داغ نیست بر جگر خواهر کسی یادش به‌خیر قافلهٔ کربلا که بود هشتاد و چار گل همه نیلوفر و کبود 📝 @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹یک نیستان ناله🔹 آنچه از من خواستی با کاروان آورده‌‏ام یک گلستان گل به رسم ارمغان آورده‌‏ام از در و دیوار عالم فتنه می‌بارید و من بی‌‏پناهان را بدین دارالامان آورده‌‏ام اندر این ره از جرس هم بانگ یاری برنخاست کاروان را تا بدین‌جا با فغان آورده‌ام تا نگویی زین سفر با دست خالی آمدم یک جهان درد و غم و سوز نهان آورده‌ام قصهٔ ویرانه شام ار نپرسی خوش‏تر است چون از آن گلزار، پیغام خزان آورده‌‏ام دیده بودم تشنگی از دل قرارت برده بود از برایت دامنی اشک روان آورده‌‏ام تا به دشت نینوا بهرت عزاداری کنم یک نیستان ناله و آه و فغان آورده‌‏ام تا نثارت سازم و گردم بلاگردان تو در کف خود از برایت نقد جان آورده‌‏ام تا دل مهرآفرینت را نرنجانم ز درد گوشه‌‏ای از درد دل را بر زبان آورده‌‏ام 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1003@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹یک کاروان دل🔹 به کربلای تو یک کاروان دل آوردم امانتی که تو دادی به منزل آوردم هزار بار به دریای غم فرو رفتم که چند دُرّ یتیمت به ساحل آوردم کبوتران حرم را، ز چنگ صیادان نجات داده و چون مرغ بسمل آوردم به جز رقیه که از پا فتاد پشت سرت تمام اهل حرم را به منزل آوردم شبی به محفل ویرانه‌ها، سرت شد شمع حدیث‌ها من از آن شمع و محفل آوردم اگر به سلسله بستند بازوی ما را حیات خصم تو را در سلاسل آوردم... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1011@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹یک چلّه جدایی🔹 اشک‌ها! فصل تماشاست امانم بدهید شوقِ آیینه به چشم نگرانم بدهید از شما می‌شنوم عطر گل یاسین را خاک‌ها! رنگ یقینی به گمانم بدهید جامی از اشک فراهم شد اگر، ای مردم به تسلایِ دل هم سفرانم بدهید طول یک چلّه جدایی، به خدا یک عمر است گاه خطّ و خبر از سیر زمانم بدهید گر خبر دار شدید از گل داودی من یک شمیم از نفسش روح و روانم بدهید پاره‌های دلم افتاده در این دشت، به خاک رخصت گریه به گلگون کفنانم بدهید کاکل آشفته، به خون خفته، در این جا سروی باز در سایه‌اش آرامش جانم بدهید این رباب است که با لاله‌رخان می‌گوید: ذکر لالایی گل را به زبانم بدهید من که از عطر گل فاطمه، مدهوش شدم خبر از حال و هوای دگرانم بدهید سجده‌ها کرده‌ام از بوسه بر این تربت پاک طاقت از دست شد آرامش جانم بدهید دشت لبریز گلاب است اگر امکان دارد برگی از آن گلِ صدبرگ نشانم بدهید اربعین نیست حدیثی که فراموش شود شعلۀ عشق، نه آن است که خاموش شود 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1012@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹ای پدر برخیز🔹 شفق نشسته در آغوشت ای سحر برخیز ستاره می‌رود از هوش، یک نظر برخیز کبوتری که به شوق تو بال در خون زد به بام عشق تو گسترده بال و پر برخیز چو من به حسرت یک چشم بوسه بر قدمت نشسته در ره تو خاک رهگذر برخیز رسیده زائر دل‌خسته‌ای ز غربت راه که مانده از سفری سرخ دربه در، برخیز شبانه‌های شب شام را دلم طی کرد به هُرم چلّه نشستم در این سفر برخیز کنون که خون دلم سرخ همچو لالهٔ دشت به چهره می‌چکد از چشم‌های تر برخیز یه یک اشاره بگویم: قسم به حرمت عشق سکینه آمده از راه، ای پدر! برخیز 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1010@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹چراغ ماه🔹 برگشتم از رسالت انجام داده‌ام زخمی‌ترین پیمبر غمگین جاده‌ام ناباورانه از سفرم خیل خارها تبریک گفته‌اند به پای پیاده‌ام یا نیست باورم که در این خاک خفته‌ای یا بر مزار باور خود ایستاده‌ام بارانم و ز بام خرابه چکیده‌ام شرمندهٔ سه‌سالهٔ از دست داده‌ام زیر چراغ ماه سرت خواب رفته‌ام بر شانهٔ کجاوهٔ تو سر نهاده‌ام دل می‌زدم به آب و به آتش برای تو از خیمه‌ها بپرس که پروانه زاده‌ام چون ابر آب می‌شدم از آفتاب شام تا ذره‌ای خلل نرسد بر اراده‌ام 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1002@ShereHeyat
🔹یا حبیبی یا حسین🔹 جابر! این خاکی که عطرش، از تو زائر ساخته آسمان‌ها را در این ایوان، مجاور ساخته از قدم‌هایت بپرس: این راه پایانش کجاست؟ کاین‌چنین از عالم و آدم، مسافر ساخته نه فقط قلب تو، قلب عالمی را سوخته نه فقط از من که از هر سنگ، شاعر ساخته خاک راهش مُحییَ الاموات، عطرش زندگی از قلوب مرده هم این خاک، عابر ساخته آن که می‌خوانی برایش: «یا حبیبی یا حسین» هر نگاهش، یک حبیب‌بن‌مظاهر ساخته هر کسی، هر جا، دم از آزادگی زد، خویش را با امام عصر عاشورا، معاصر ساخته.. کارش از اول همین بود، آن مسیحایی که از، فُطرس پرسوخته، مرغ مهاجر ساخته کاش می‌دید، آن که رگ‌های گلویش را برید، خون جوشانش، چه دل‌ها را که طاهر ساخته آه! دیدن‌ها چه کرده با دل زینب؟ اگر این شنیدن‌ها، تو را آشفته‌خاطر ساخته.. 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4847@ShereHeyat
🔹چهل شب است...🔹 چهل شب است که پای غم تو سوخته‌ایم به اشک خویش و نگاه تو چشم دوخته‌ایم چهل شب است نفس‌هایمان همه آه است پر از سکوت، پر از گریه‌های ناگاه است چهل شب است که مات غروب صحراییم چهل شب است که محو طلوع سرهاییم چهل شب است ز دیدار آب می‌سوزیم به یاد هق‌هق طفل رباب می‌سوزیم چهل شب است خدایا و نیست باورمان سری به نیزه بلند است در برابرمان سرت ستاره دنباله‌دار صحراهاست همیشه در شب تاریخ شعله‌ات برپاست زمین مزار شهیدان توست سرتاسر زمانه شام غریبان توست تا محشر مرا دلی‌ست که چله‌نشین ماتم توست پیاده‌ای به ره اربعین ماتم توست امید هست مرانی ز خویش ما را هم رعایتی کنی إبن‌السبیل‌ها را هم قبول کن تو دلم را که زائر آمده است ببین کنار قدم‌های جابر آمده است تو گویی از قفس سینه خارج است دلم میان گرد و غبار طویرج است دلم نهاده سر به بیابان شور و عشق و جنون دویده است به شوق فرج ستون به ستون ولایت است و شهادت شروع و مقصد ما مسیر زندگی ما: نجف به کرب‌وبلا ز جای‌جای جهان گِرد دوست جمع شدیم به لطف زلف پریشان اوست جمع شدیم 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5210@ShereHeyat
🔹یک اربعین اندوه و هجران...🔹 سحر چون پیک غم از در درآید شرار از سینه، آه از دل برآید درای کاروانی از وطن دور به گوش جان ز دیوار و در آید گمانم کاروان اهل‌بیت است که سوی کعبهٔ دل با سر آید گلاب از چشم هر آلاله، جاری‌ست که عطر عترت پیغمبر آید پس از یک اربعین اندوه و هجران به دیدار برادر، خواهر آید همان خواهر که غوغا کرده در شام همان ریحانهٔ پیغمبر آید همان خواهر که با سِحر بیانش به هر جا آفریده محشر آید همان خواهر که کس نشناسد او را به باغ لاله‌های پرپر آید... اگر از کربلا، غمگین سفر کرد کنون از گَرد ره، غمگین‌تر آید نوای «وای وای» از جان زهرا صدای «های های» حیدر آید از این دیدار طاقت‌سوز ما را همه خون دل از چشم تر آید غم‌آهنگی به استقبال یک فوج کبوترهای بی‌بال و پر آید بیا با این کبوترها بخوانیم سرودی را که شام غم سرآید: «گمانم کربلا شد عمه! نزدیک که بوی مُشک ناب و عنبر آید به گوشم عمه! از گهوارهٔ گور در این صحرا، صدای اصغر آید مهار ناقه را یک دم نگه‌دار که استقبال لیلا، اکبر آید ولی ای عمه! دارم التماسی قبول خاطر زارت گر آید، در این صحرا مکن منزل که ترسم دوباره شمر دون با خنجر آید» 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1007@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹زیارت🔹 ز نینوای تو رفتم چو نی، نوا کردم چنان که بادیه‌ها را چو نینوا کردم به هر کجا که نشستم گریستم ز غمت به هر طرف که دویدم تو را صدا کردم ز خارهای مغیلان بپرس کز داغت چقدر اشک فشاندم، چه ناله‌ها کردم طواف پیکر بی‌سر به زیر خنجرها زیارت سرِ بی‌تن به نیزه‌ها کردم نتیجه دادن خونت به عهدهٔ من بود که صبر کردم و بر عهد خود وفا کردم تو خواستی به نماز شبت دعا گویم تو را به جان تو در هر نفس دعا کردم به نیزه، خواندنِ قرآنِ تو رُبود دلم اگرچه سوختم از غم ولی صفا کردم به دست بسته بسی تازیانه خوردم تا طناب ظلم ز دست سکینه وا کردم... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1005@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹از آن ساعت...🔹 از آن ساعت که خود را ناگزیر از تو جدا کردم تو بر نی بودی و دیدی چه‌ها دیدم، چه‌ها کردم گمان بر ماندن و قبر تو را دیدن نمی‌بردم ولی فیض زیارت را تمنّا از خدا کردم به یادم مانده آن روزی که می‌جستم تو را اما تنت پیدا به زیر سنگ و تیر و نیزه‌ها کردم تو را ای آشنایِ دل اگر نشناختم آن روز مرا اکنون تو نشناسی، وفا بین تا کجا کردم تن چاک تو را چون جان گرفتم در برم اما برای حفظ اطفالت، تو را آخر رها کردم به‌سان شمع، آبم کرد بانگ آب‌آب تو اگرچه تشنه بودم چشمه‌های چشم وا کردم میان خیمه‌های سوخته همچون دلم آن شب نماز خود نشسته خواندم و بر تو دعا کردم.. ولی هرگز ندادم عجز را ره در حریم دل سخنرانی میان دشمنان چون مرتضی کردم 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1008@ShereHeyat
🔹اشک شوق🔹 بگو چه بود اگر خواب یا خیال نبود؟! که روح سرکش من در زمان حال نبود مگو که هیچ به دریا نمی‌شود پیوست اگر که رود نبود و اگر زلال نبود تمام قاعده‌ها را شکست در هم عشق! بزرگ و کوچکی آنجا به سن و سال نبود در آن شلوغی اگر گم شدن بلد بودی خیال یافتن خویشتن محال نبود.. قسم به آبلۀ پا و اشک شوقِ سلام که رنج راه، کم از لذت وصال نبود در آن مسیر دلم بس که یاد زینب کرد به چشم هر چه می‌آمد به جز جمال نبود زمین چه داشت اگر این طریق و جاده نبود؟ زمان چه داشت اگر این زمانِ سال نبود؟ کسی نگفت چرا پاسخ سؤالم را چه بود آن سفر آیا؟ اگر خیال نبود نشد که شرح دهم حال بی‌مثالم را که این دو خط غزل من، زبان حال نبود 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3821@ShereHeyat