#شعر_عاشورایی
#کربلا
🔹راز کربلا🔹
سالها گفتیم ما از کربلا
از شهید عشق و میدان بلا
از غمش بر سینه و بر سر زدیم
بوسه بر گهوارهٔ اصغر زدیم
چشم ما شد آسمانی تنگ و تار
گریه آمد، گریه آمد، زار و زار
باز هم گفتیم: مظلوما حسین!
بیکس و بیبال و پر، تنها حسین!
او ولی این گونه در آنجا نبود
با خدایش بود، او تنها نبود
بود سیمرغی، نه سیمرغ خیال
داشت آن سیمرغ، هفتاد و دو بال
بال او یاران و فرزندان او
هر یکی دلبستهٔ ایمان او
مقصد سیمرغ دشت کربلا
کربلا بود و ملاقات خدا
کربلا پیچیده مثل راز بود
بهترین، غمگینترین آواز بود
ما نفهمیدیم عمق راز را
معنی زیباترین آواز را
کربلا محدود شد بر سر زدن
گل به سر مالیدن و پرپر زدن
از عطش گفتیم و هی خوردیم آب
گریه کردن شد برای ما ثواب
::
کربلا یعنی دو نیرو، خوب و بد
یک طرف ایمان و یک سو دیو و دد
یک طرف علم و خدا و روشنی
یک طرف جهل و سیاهی، دشمنی
یک طرف هی مهربانی، هی فروغ
یک طرف هی کینه، خودخواهی، دروغ
کربلا یعنی که فردا باز هم
این حقیقت هست و این آواز هم
باز فردا کربلاها میرسد
عشق میآید، بلاها میرسد
بعد از آن هم کربلا تکرار شد
کربلاها در زمین بسیار شد
گرچه نامش بود نام دیگری
نام دیگر داشت هر خونپیکری
باز جنگ و فتنهٔ کفتارها
باز هم تکرار سرها، دارها
باز هم از جغدهایی خشمگین
ریخت فوجی از کبوتر بر زمین
کربلاها آمد و بودیم باز
دست یاریمان نشد سویی دراز
ما فقط در نینوا جا ماندهایم
غافل از این کربلاها ماندهایم
📝 #محمود_پوروهاب
✅ @ShereHeyat_Nojavan