eitaa logo
شعر و قصه کودک
399 دنبال‌کننده
204 عکس
16 ویدیو
15 فایل
امیدوارم از خوندن اشعار و قصه های کودکانه کانال هم کودکانتون و هم کودک درونتون لذت ببرید😊 @TapehayeRishen313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻 یک لغزش دیگر این است که ما بخشی از واقعیت‌ها را ببینیم، بخش دیگری از واقعیت‌ها را نبینیم؛ این هم موجب خطاست؛ خطای در محاسبه را به دنبال خواهد داشت. 🔹 واقعیتها را باید با هم دید و دانست. ۱۳۹۱/۰۵/۰۳ دوست عزیزم سلام برات دارم یک پیام کشف هزار حقیقت شروع میشه با یک گام باید که تو همیشه بدونی واقعیت تا که بشی موفق همیشه بی نهایت نکن یه وقت اشتباه ببین همه رو یک جا دیدن نصفه نیمه میشه نتیجه ش خطا
🌺ویژه ولادت امام محمد باقر علیه السلام 🌷اخلاق امام 🌱با زبان کودکانه برای بچه ها تعریف کنید: 🌸امام باقر عليه ‏السلام، هميشه لباس تميز به تن مي‏کردن، به خودشون عطر مي‏زدن، آروم و آهسته راه مي‏رفتن، هيچ وقت عصباني نمي‏ شدن و با همه ی مردم، با احترام برخورد مي‏ کردند. لباسی کثیف امروز پوشیدم من بعد حمام مامان و دیدم مامان به من گفت دختر گلم بیا و بشین کنار خودم بیا که بگم از اماممون امام باقر همون مهربون لباس خوباتو بپوش و بیا بعدم کمی عطر بزن به اونها حالا که شدی تو مثل امام اروم و یواش بردار تو هر گام وقتی که شدی از چیزی غمگین اخماتو وا کن نشی تو خشمگین به همه باید که با احترام برخورد کنی و بدی تو سلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
می گم من برات از یه بیماری باید به خاطر تو خوب بسپاری کرونا بده ولی کم خطر اومده از چین توی یک سفر وقتی از بیرون رسیدی خونه دستاتو بشور زود، بی بهونه به جای شلوغ بهتره نری اگر که کار واجب نداری تاکه دور بشه از تو این ویروس مواظب باشو دست نده ،نبوس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتی وضو می‌گیرم می‌رم نماز می‌خونم رو به قبله می‌شینم انگار تو آسمونم حالا که خوندم نماز شدم مثل فرشته دوسم داره خدا جون تو قرآنش نوشته
داریم توی طبیعت حیوونای زیادی تو جنگل ، کوه وصحرا شهر و دشت و آبادی بعضی ها وحشی هستن روباه 🦊و شیر🦁 و پلنگ🐯 تو جنگل🌳 و تو بیشه🌲 حیوونای رنگارنگ بعضی ها اهلی هستن گوسفند🐑 و میش🐏 و بره شیطونن و بازیگوش می چرخن توی دره اسب 🦄و الاغ🐴 و شتر🐪 تو بیابون تو صحرا کار می‌کنن حسابی بار می‌برن به هرجا پرنده ها 🦅 با آواز گنجشک و سار و بلبل پر می‌زنن می‌خونن می رن رو شاخه‌ی گل ماهی های بامزه🐡 باهم شنا می کنن تو دریا🌊 و رودخونه سر و صدا می‌کنن آفریده برامون دنیای پاک و زیبا این همه زیبایی رو خدای خوب و دانا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کودک ۹ ساله فلسطینی تازه‌ترین قربانی رفتار وحشیانه نظامیان صهیونیست 🌹🌱 آه"ی ست در نگاهش و "بُغض"ی ست در گلو آری ست که خون گریه می کند 🌹🌱 @Farsna @bedaheh_110
اتل متل یه قصه قصه ی بی قراری قصه ی دوست خوبی که کرده پایداری قصه ی تلخ جنگه جنگ ظالم و مظلوم روی سر کشوری سایه ی دشمن شوم از اسراییل نامرد تا آمریکای خونخوار دست به هم دادن و اون هارو کردن آزار اما رهبر ما گفت اسرائیل نابود میشه حرف ایشون برامون یه حجته همیشه (۱) دنیا به ارث می رسه برای مستضعفین میشه یه روزی قدس هم جای امنی روو زمین امام زمون می رسه اسراییلو می کُشه موقع ظهور یار دل مظلوما خوشه(۲) ۱) ۲) ممنون از استاد عزیزم ❤️
قدم می زد کفشدوزک🐞 روی یه برگ کاهو☘ تکون می‌داد بالش و اروم می‌رفت به هرسو سوزن و نخ ندیدم تو دستای کوچیکش کفشای گل گلی مو اروم بردم نزدیکش بهش گفتم آهسته شنیدم که کفشدوزی کفشای گل گلی مو میشه برام بدوزی؟😍 جواب نداد به من اون دلم شکسته حالا😥 کفشدوزک خال خالی پر زد و رفت به هوا😕
خیلی چیزای جالب در همه جای دنیا وجود داره عزیزم خوب فکر بکن به اون ها برای دانش باید سوال کنی همیشه از پرسیدن ای گلم نترس چیزی نمیشه وقتی سوالی داری برو پیش یه دانا سوالت رو بپرسو بخواه بشه راهنما حضرت علی علیه السلام : إسأل تعلم سوال کن تا یاد بگیری
اتل متل نازنین ای ماه روی زمین من می‌کنم دعایی بلند بگو تو آمین با من بخون عزیزم خدا جونم خداجون لطفا امام ما رو همین روزا برسون منم میشم پروانه دور ایشون می گردم می گم برای فرج لحظه شماری کردم
وای که چه خوابی دیدم خواب یه رنگین کمون با شادی و با خنده سر می خوردم روی اون آفریده رنگاشو خالق این آسمون منم همیشه می‌گم دوستت دارم خداجون
امام محمد جواد(علیه السلام) امام نهم ما فرزند مولا رضا (علیه السلام) امروز اومد به دنیا بخشنده بود و آقا باهمه مهربون بود ایشون امام ماشد وقتی که نوجوون بود مزارشون کاظمین یه کمی دوره از ما ما شیعیان همیشه دوسش داریم یه دنیا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کاردستی بزرگ یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبود . سه بره کوچولو بودند که با مادر و پدر مهربانشان زندگی می کردند . بابای بره ها مدتی بود که بیمار بود بچه ها از بیماری بابا خیلی ناراحت بودند . چون نمی‌توانستند به او نزدیک شوند و با او بازی کنند آخر مامان می گفت بیماری پدر واگیر دارد ؛ و بچه ها باید مراقب باشند . مامان گفته بود بچه ها هر روز چند بار باید دست هایشان را با آب و صابون بشویند . و اگر خواستند از جلوی در اتاق پدر که جلوی در ورودی بود عبور کنند ماسک به صورت بزنند . بابا مدام سرفه می کرد و بچه ها غصه می خوردند اما باید حرف مامان را گوش می دادند . تا اینکه یک روز مامان بزی بچه ها را صدا زد و گفت . :«شنگول منگول حبه انگور من دارم می رم بیرون از خونه برای خرید . بعضی از بز ها و بره های همسایه هم بیمار شدن پس نباید از خونه بیرون بیایید . به اتاق پدر هم نرید می تونید تلویزیون ببینید یا بازی کنید من زود برمیگردم . » مامان که رفت بچه ها کمی تلویزیون تماشا کردند . اما خیلی زود حوصله شان سر رفت . شنگول گفت:« بیایید بریم بیرون وسطی بازی کنیم . » منگول گفت:« نه مامان گفت نباید بیرون بریم . » حبه انگور گفت:« مامان که خونه نیست بابا هم که خوابه بیایید بریم . » شنگول دوان به اتاق رفت و توپش را آورد . اما منگول گفت:« اگر برید من به مامان می‌گم تازه وقتی برید و مریض بشید مامان متوجه می شه حرفش را گوش ندادید . من دلم نمی خواد مریض شم مگه یادتون رفته بابا چقدر مریضه من که دوست ندارم چند روز تو اتاق بمونم . » شنگول به فکر فرو رفت و گفت:« آره راست می گی . » حبه انگور گفت:« پس چه کار کنیم ؟» منگول گفت:« اسم فامیل چطور است ؟» حبه انگور با ناراحتی گفت :«من که نوشتن بلد نیستم . » همینطور که داشتند تصمیم می‌گرفتند تلویزیون طرز ساخت ماسک صورت را نشان می‌داد . منگول هیجان زده بالا و پایین پرید و گفت:« وای چه فکری‌کردم بیایید با هم از این ماسک ها درست کنیم . » شنگول و حبه انگور هم پذیرفتند و با خوشحالی مشغول ساخت کاردستی ماسک شدند . تا مادر از راه برسد بچه ها تعداد زیادی ماسک درست کرده بودند . مامان بزی که خسته از راه رسید و بچه ها را مشغول ساخت ماسک دید خیلی خوشحال شد . و گفت :«بچه ها من کل شهر رو گشتم اما ماسک پیدا نکردم . ما می‌تونیم از این ماسک‌ها به همسایه ها هم هدیه بدیم . و به سالم موندن دوستانمون کمک کنیم .» قصه مابه سر رسید کرونا به آخرش رسید .
گنجشک نشست روی فیل با شادی و با خنده گفت که شدم من بزرگ قوی وخیلی گنده درخت با خنده گفتش داری دو بال زیبا بزرگیت تو پروازه پر بزنی تا ابرا
قطره رو کرده خورشید بخار آب با زحمت تا برگرده رو زمین بشه بارون رحمت یادش میاد یه روزی قطره ای بود تو دریا شور شده بود حسابی باز بخار شد رفت هوا تا بشه شبنم روگل، قطره خدا خدا کرد یا برسه به خونه قطره خیلی دعا کرد قطره ازون بالاها اومد افتاد تو لجن می گفت چرا افتادم اینجا نبود جای من باز دوباره تلاش کرد تا بره تو آسمون قطره بشه بباره تبدیل بشه به بارون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روز پدر رسیده چه شادم و چه خوشحال باید که من بگیرم هدیه ی خوبی امسال بدم اون و به بابا شادش کنم حسابی شاید براش بگیرم عطری،گلی،کتابی یا که برم ببوسم صورت مثل ماهش باید بشینم اینجا با شادی چشم به راهش یا بکشم نقاشی عکس گل و پرنده بدم اون و به بابا همراه عشق و خنده ولادت حضرت امیر علیه السلام و روز پدر بر همه بزرگواران مبارک🎊