خاله و طوطی سخنگو
عصر بود .خاله دلش گرفته بود.
داشت تو حیاط برگای زرد و نارنجی درخت انجیر و جارو میکرد.
برگا از روی درخت می ریخت و اشکا از روی گونه های خاله
اخه اون دلش برای بچهاش تنگ شده بود.
برگارو که جمع کرد، حیاط و کمی آب پاشید به گلای لب تاقچه آب دادو خسته به خونه برگشت.
رفت سراغ طوطی کوچولویی که نوه مهربونش بهش هدیه داده بود.
کمی باهاش حرف زد :میبینی طوطی؟ من همیشه تنهام ، بچها این جمعه هم نیومدن دیدنم .
باز اشکاش روی گونه هاش جاری شد.گوله گوله اشک ریخت و درددل کرد .
طوطی ساکت بود و گوش می داد
خاله گفت: خوب شد تو هستی وگرنه از غصه دق میکردم .بعدم رفت و براش کمی دونه آورد
تا در قفس رو باز کرد طوطی پرید بیرون و از لای پنجره باز اتاق فرار کرد.
خاله خیلی غصه خورد،حالا دیگه خیلی تنها بود.
دلگیرو غصه دار به زیر کرسی خزید.
شب که شد بیشتر غصه خورد به قفس خالی نگاه کرد و آه کشید.
یکهو صدای در توخونه پیچید .خاله باخودش گفت: قرارنبودکسی بیاد.
چادر گل گلیشو سرش کرد و رفت و در رو باز کرد.
بچهاش پشت در بودن از خوشحالی زبونش بند اومده بود. نوه کوچولوش طوطی به دست دوید و بغلش کرد .
باورش نمیشد طوطی مهربون بچهاشو به خونش آورده بود.
#باران
#قصه
🦋🦋🦋
پروانه
رو برگ یه توت
یه کرمی دیدم
با خنده برگو
از شاخه چیدم
مامان به من گفت
میمونه اینجا
کرم کوچولو
بی سرو صدا
دور خودش اون
پیله می بنده
با شادمانی
قاه قاه میخنده
می شه اون کم کم
حالا پروانه
پر میزنه اون
چه شادمانه
بالش چه زیبا
چون رنگین کمان
اون رو آفرید
خدای رحمان
#باران
🐣🐥🐣🐥🐣
جوجه
هم بازی من هست
یک جوجه زیبا
دوستش دارم من
اندازه ی دنیا
او میدود من هم
دنبال او خندان
آن را خریده بود
برای من مامان
فردا برای او
یک خانه می سازم
یک خانه زیبا
یک لانه می سازم
#باران
هدایت شده از قصه های کودکانه
#قصه_کودکانه
#محتوا: توضیح ویروس کرونا-
غیبت نکردن
#عنوان_قصه:
کرونا چیه؟
تویه روز سرد زمستونی بچه ها تو آلاچیق ساختمون دور هم نشسته بودن و با هم صحبت می کردن از بازی هاشون از درس ،از کتاب خوندن وووو
یکهو امیر انگار چیزی یادش افتاده باشه گفت: «میگم بچه ها از سامان چه خبر چرا امروز نیومده؟»
محمدرضا گفت:« مامانم میگفت کرونا گرفته بخاطر همون نمیاد میترسه ما ازش بگیریم !»
امیر با تعجب و ناراحتی گفت:« ما ازش بگیریم؟؟ چرا آخه ؟!»
آراد با خنده و مهربونی گفت:« ناراحت نشید بچه ها اون خسیسه ولش کنین من خودم هفته دیگه میخوام قلکمو بشکنم و یه ماشین کنترلی خوشگل بخرم میارم باهم بازی کنیم .»
امیرگفت:« دمت گرم!»
محمدرضا گفت:« راست میگه اون هفته هم سامان توپشو بهمون نداد !»
همینطور که داشتن بلندبلند صحبت می کردن مامان آراد به طرفشون اومد .
بچه ها با دیدن مامان آراد بلند شدن و سلام کردن .
مامان آراد بعد از سلام و احوالپرسی گفت:« بچه ها خیلی ببخشید ولی من یکمی از حرفاتونو شنیدم!میشه چند دقیقه پیشتون بشینم؟»
بچه به هم نگاه کردن و کنجکاو گفتن:« بله بفرمایید»
مامان آراد کنار بچه ها نشست و گفت:«بچه ها می دونید پشت سر دوستتون نباید حرف بزنید! به این کار میگن غیبت که خیلی کار زشتیه! ازبچه های خوبی مثل شما بعیده »
بچه ها خجالت زده سرشونو پایین انداختن امیر گفت:« اخه خاله سامان...»
مامان آراد اجازه نداد امیر حرفشو تموم کنه و گفت:« نگو امیر جان اگر دوستتون ایرادی داره باید با مهربونی و محبت بهش بگید »
بعد رو به بچه ها گفت:« شما اصلا می دونید کرونا چیه؟ که از دوستتون دلخور شدید!»
هرکدوم از بچه ها جوابی دادن یکی گفت حتما یه ماشین جدیده یکی گفت حتما آدمآهنیه که اسمشو کرونا گذاشته آخه قرار بود یه آدم آهنی بخره ! خلاصه هرکدوم از بچها حرفی زدن!
مامان آراد نتونست جلوی خندشو بگیره خندید و گفت:« وای بچها کرونا اصلا اینایی که شما میگید نیست کرونا متاسفانه اسم یه بیماریه!»
بچها خیلی ناراحت شدن.
آراد گفت:« چه جور بیماری؟ خطرناکه؟ آدما باهاش میمیرن؟»
محمدرضا گفت:« وای نه یعنی سامان داره می میره؟»
مامان آراد بازم خندش گرفت :« نه بچه ها مگه هر کس بیمارشد میمیره! شما تا حالا سرماخوردید؟یا دچار انفولانزا شدید؟»
بچها به علامت تایید سر تکون دادن!
مامان آراد ادامه داد:«این بیماری هم چیزی شبیه انفولانزا یا سرماخوردگی شدیده! سامان باید استراحت کنه تازود خوب بشه اما بچه ها باید خیلی مواظب باشید و بهداشت رو رعایت کنید تا شما هم مبتلا نشید
باید دستاتونو مرتب با آب و صابون بشورید و از افرادی که به این بیماری مبتلا شدن دوری کنید! جاهای شلوغ نرید و کمتر تو جمع باشید! بچها سامان اولا چون حالش بده نتونسته بیاد پیشتون و دوما اگرکمی هم بهتر بشه چون شما رو دوست داره بازم تا یه مدت پیشتون نمیاد تا کاملا خوب بشه»
امیر گفت :«میشه بریم ملاقاتش؟»
مامان آراد گفت :« نه اصلا نباید اینکارو بکنید در عوض میتونید بهش زنگ بزنید و تلفنی حالشو بپرسید و بهش بگید که به یادش هستید و براش دعا میکنید که زودتر خوب بشه»
بچها که تازه فهمیده بودن چه اشتباهی کردن از مامان آراد تشکر کردن و قول دادن دیگه پشت سر کسی حرف نزنن خصوصا وقتی در موردش اطلاعات کافی ندارن.
🍃نویسنده:
#باران
🌸🍃🌸🌼🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
لینک کانال جهت ارسال و دعوت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
امروز می خواند
بابایی دعا
دعای تحویل
در کنار ما
بابا بعد از آن
کمی روضه خواند
اشک غم روی
گونه اش نشاند
وقتی شروع شد
با روضه امسال
حالمان شود
بهترین احوال
#باران
امسال هم باز
آقا پر امید
می گفتند از
سالی پر تولید
گفتند که همه
باشیم پر تلاش
باید که بدیم
ما گوش به حرف هاش
جهش تولید
هست شعار ما
همیشه باشد
خدا یار ما
#باران
از نور یه فرشته
روشن شده آسمون
اومده از اون بالا
برای ما یه مهمون
فرشته هست جبرئیل
تو یک غار پر از نور
میگه بخون محمد (صلی علی الله علیه واله)
هستی تو از بدی دور
گفت که نمی تونم من
پیغمبر خوب ما
فرشته گفت می تونی
تو به یاری خدا
بخون به نام خدا
پروردگار جهان
تویی رسول خدا
راهنمای مردمان
بیست و هفت رجب شد
روز مبعث ، عید ما
باید همیشه این روز
جشنی کنیم ما برپا
#باران
عموجان من
یک روحانی است
اخلاق عمو
خیلی عالی است
ایشان می خواند
درس دین زیاد
اصول دین را
به ما داده یاد
نماز جماعت
می کند برپا
او خیلی داناست
خوب و بی ریا
می رود گاهی
به شهر و روستا
میکند تبلیغ
دین خدا را
می پوشد عمو
موقع رفتن
عمامه بر سر
عبایی بر تن
او می آموزد
قرآن و احکام
دارد سخن ها
بسیار از اسلام
#باران
🚦🚦🚦
اون چیه که سه رنگه
قرمز و سبز و زرده
هر رنگ اون برامون
خبرهایی آورده
#باران
#معما
#در_خانه_بمانیم
🍎🍏🍎🍏🍎
بگو کدوم میوه ام ؟!
بهشتی و مقوّی
سبز و سفید و سرخم
بخور که میشی قوی
#مهین_اسدی_آسترکی
#معما
#در_خانه_بمانیم
⏰⌚️⏰⌚️⏰
جایم گاهی رو دیوار
گاهی روی مچ دست
زمان رو می دم نشون
بگو که اسمم چی هست؟
#باران
#معما
#در_خانه_بمانیم
🕌🕌🕌
گنبد و گلدسته داره
محراب و سجاده داره
گاهی تو شهر و گاهی هم
جا کنار جاده داره
#باران
#معما
#در_خانه_بمانیم
🌺🌱🌺🌱🌺🌱
یه فصل زیبا هستم
پر از گل و شکوفه
میوه های خوشمزه
چاغاله و آلوچه
#باران
#معما
#در_خانه_بمانیم
🌞🌞🌞
یه فصل سبز و زیبا
فصلی گرم و آفتابی
با میوه های آبدار
هندوانه ، گلابی
#باران
#معما
#در_خانه_بمانیم
🍂🍂🍂
یه فصل خوب و نازم
فصل کوچ پرستو
مدرسه ها باز می شه
پر از شور و هیاهو
#باران
#معما
#در_خانه_بمانیم