آرمانشهر
با شانۀ لرزانِ اقیانوس طوفانی
رد میشوی آرام از این شهر بارانی
با روضۀ انگشترت که غرق در خون است
یکبارِ دیگر تازه شد داغ سلیمانی
پیراهنی از زخم کاری بر بدن داری
رحمی نکرده بر تنت شمر خیابانی
وقتی تبرها دورهات کردند و افتادی
از شاخههایت ناگهان پر زد پریشانی
با عزتی که داده نام تو به اِکباتان
شد آرمانشهری برای نسل ایرانی
با چشمهای پر ستاره رفتی از اینجا
در کهکشان بر پا شد از شوق تو مهمانی
✍🏻 #فرزانه_قربانی
🏷 #شهید_آرمان_علیوردی
🇮🇷 https://eitaa.com/sheremoghavemat