من هم نمیدانم ولی شاید که اصغر بود
آن کودکی که در رفح با جسم بی سر بود
لعنت به آن پاییز که در باغ های سبز
چشمان او دائم پی زیتون نوبر بود
خاکستر پرها نشان میداد از اول
در خیمه ها آتش به دنبال کبوتر بود
آه عروسک ها چنان سرشار بود از دود
حتی دل آیینه هم از غم مکدر بود
سرگرم بازی بود با باد سحرگاهی
خاکستر طفلی که در آغوش مادر بود
ای شعله های پر شرر خود را سبک کردید
پروانه درس مرگ را بسیار ازبر بود
#فرزانه_قربانی
#رفح
#علی_اصغر
@sheremoghavemat
#انتخابات:
طوفان میان قلب مواج تو برپاست
هر قطره یِ شور آفرینت مثل دریاست
رد می شویم از خشم نیل و موج هایش
وقتی عصای قدرت تو دست موساست
ای هم وطن با استواری گام بردار
رای من و تو انقلاب دوم ماست
با دشمنان هر روز در جنگیم و این بار
خط مقدم پای هر صندوق آراست
ما مرد میداندار پیکار و جهادیم
این سرزمین عمری ست مهد آرمان هاست
باید به استقبال خورشید جهان رفت
وقتی تمام ترس شب از صبح فرداست
#فرزانه_قربانی
#انتخابات
https://eitaa.com/sheremoghavemat
در عرصه اقتدار و جان افشانی
هرگز نرسد به گرد ما انسانی
دشمن سر تعظیم فردآورده است
از قدرت انتخاب هر ایرانی
ما کشور آزاده و بی پرواییم.
الگوی تمام مردم دنیاییم
امروز برای سربلندی قطعا
با هر نظر و عقیده ای می آییم
ما پیرو آن شهید گلگون کفنیم
چون موشک سجیل همه نقطه زنیم
هر برگه ی رای من و تو یعنی که
با شوق همه در پیِ کار وطنیم
از فتنه ی دشمنان نمی ترسیم ما
یک روز به پای ما می افتد دنیا
وقتی که همه رای به ایران بدهیم
تجدید شود بیعت ما با شهدا
باید همه جا پیش قدم باشی تو
در راه وطن تیغ دو دم باشی تو
در عرصه انتخاب و میدانداری
باید که مدافع حرم باشی تو
#فرزانه_قربانی
#انتخابات
https://eitaa.com/sheremoghavemat
عزیز و جان میهن بوده سردار
برای ما تهمتن بوده سردار
نگو موی دماغ ای مرد حراف
که خار چشم دشمن بوده سردار
#فرزانه_قربانے
#شهید_سلیمانی
https://eitaa.com/sheremoghavemat
پرستوی مهاجر،مرد میدان
چه زیبا پر کشید از خاک ایران
شهادت نامه در تهران شد امضا
وطن شد لاله گون از خون مهمان
#فرزانه_قربانی
#شهید_اسماعیل_هنیه
https://eitaa.com/sheremoghavemat
روز وداع سرخ تو آغاز طوفان است
ایران به فکر انتقام خون مهمان است
پرواز کردی و به سمت آسمان رفتی
چون آشیانت در بلندی های جولان است
دور از وطن صبح غریبی رفتی از اینجا
حتی عروج تو شبیه مرد میدان است
از عید قربان های هاجر کم نخواهد شد
از بس که اسماعیل در ایلش فراوان است
هر کس گذشته از طریق القدس میداند
سرشار از عطر قدم های شهیدان است
قرآن بخوان با آن صدای عرشی ات ای مرد
سوگند بر خونت که صهیون رو به پایان است
#فرزانه_قربانی
#شهید_هنیه
https://eitaa.com/sheremoghavemat
چشم گلدسته ی شهر از غمتان می گرید
رفتی و ماذنه هم جای اذان می گرید
با تو و خنده ی سرخ تو بهاری می شد
سیب لبنان که در آغوش خزان می گرید
پدر امت مظلوم،ابو هادی جان
چشم بیروت تو با پیر و جوان می گرید
آه از رجعت سرخ تو به جوش آمده است
این همه خون که میان شریان می گرید
با پر و بال شهادت به کجا رفتی که
آسمان از غم تو مویه کنان می گرید
انفجار از تو گذشت و وسط رقص جنون
تن صد پاره ی تو با هیجان می گرید
آیه ی"نصرُ من الله"شده ورد لبش
کودک غزه اگر در خفقان می گرید
#فرزانه_قربانی
https://eitaa.com/sheremoghavemat
اگر چه سینه اش سرشار درد است
ولی با دشمنانش در نبرد است
اسارت رفته می داند همیشه:
شهادت رمز آزادی مرد است
#فرزانه_قربانے
#شهید_یحیی_سنوار
https://eitaa.com/sheremoghavemat
#شهید_یحیی_سنوار🥀
همیشه میخورد غبطه به حال پیکر تو
شهادت را ببیند هر کسی از منظر تو
تپیدن می گرفت از گام هایت قلب میدان
مگر طوفان الاقصی بوده نام دیگر تو؟
گمان کرده که در پستو شدی پنهان، ولیکن
به میدان آمده از شوق خنجرها سر تو
تو با آزادیِ دربند زندان ها چه کردی؟
که می گیرد سراغ آسمان را از پر تو
نشان دادی که مرد جنگ و پیکار و قیامی
همین که در کف میدان بنا شد سنگر تو
همین چفیه که دور گردنت داری سرآخر
بسازد سَنبُل از آن چهره ی جنگاور تو
#فرزانه_قربانے
https://eitaa.com/sheremoghavemat
#شهید_سید_هاشم_صفی_الدین
عبای خاکی تو زیر آوار
مرا با گریه یاد مادر انداخت
سعادتمند بودی و شهادت
تو را با دشمنان دین در انداخت
دلت بیروت خونین بود و باید
به قلب حادثه پر می کشیدی
میان معرکه مثل شهیدان
به جمع دوستانت می رسیدی
حماسه آفرین بودی و دیدیم
میان مشتهای تو خطر را
به لرزه در میامد هر که می دید
به روی شانه های تو تبر را
سحر انگیزه ی چشم ترت بود
اذان تکثیر می شد از صدایت
چه در سر داشتی در زیر آوار
که خلوت کرده بودی با خدایت
قسم بر نام والا و شریفت
تو را در آسمان ها برگزیدند
برای امتداد راه پاکت
شهادت را به شوقت آفریدند
#فرزانه_قربانے
https://eitaa.com/sheremoghavemat
آرمانشهر
با شانۀ لرزانِ اقیانوس طوفانی
رد میشوی آرام از این شهر بارانی
با روضۀ انگشترت که غرق در خون است
یکبارِ دیگر تازه شد داغ سلیمانی
پیراهنی از زخم کاری بر بدن داری
رحمی نکرده بر تنت شمر خیابانی
وقتی تبرها دورهات کردند و افتادی
از شاخههایت ناگهان پر زد پریشانی
با عزتی که داده نام تو به اِکباتان
شد آرمانشهری برای نسل ایرانی
با چشمهای پر ستاره رفتی از اینجا
در کهکشان بر پا شد از شوق تو مهمانی
✍🏻 #فرزانه_قربانی
🏷 #شهید_آرمان_علیوردی
🇮🇷 https://eitaa.com/sheremoghavemat