این بار چندم است
آیه ای را تکه تکه از توی گودال بیرون می آورند
ابوتراب
در گوش چاه از گودی زمین چه پرسیده بود؟
چرا هر چه شمشیر ها و بمب ها سنگین تر می شوند
نمیتوانند اندیشه ی تو را ترور کنند؟
آیا ظهر امروز هم برای ما
یک روز معمولی عاشوراست؟
نگاه کنید انسان ها
آل عبای دیگری را
که قسم خورده است
به ولعصر
قسم خورده است آب بیاورد
قسم خوردیم تاب بیاوریم
به کودکان تشنه بگویید
سید عباس رفته است آب بیاورد
ولعصر
ان الانسان لفی خسر
آب بپاشید به صورت و خواب انسان ها
آب بریزید روی این آمبولانس سوخته
که خاکسترش هنوز آژیر می کشد
نگرانم
سید عباس رفته بود آب بیاورد
من تکبیر هایش را از لابه لای کوچه های تلآویو می شنوم
نگرانم
و میدانم روضه ی عباس آرامم نمیکند
آرام نیستند کلمه های قرآن
و حتی توی یک آیه نیستند
کلمه ی نصر الله از سوره ی فتح بیرون می زند
می رود در آیه های یا ایها الذین آمنوا
می رود پیش نماز آیه های صلات می شود
می رود در کلمه ی جهاد
همراه موسی می رود در سوره ی فرعون
بیدار می شود در سوره ی کهف
تبر می دهد دست ابراهیم
و یوسف می خواند توی گوش سید هادی
نصر
عبا می پوشد
اندیشه می شود در کلمه ی "سر عباس"
مشگ ها را برمیدارد
و قول می دهد
برای کودکان تشنه
کودکی بیاورد...
#مهدی_نظارتی_زاده
#عضوکانال
https://eitaa.com/sheremoghavemat
نذر کرده ام
هر بار به تهران می آیم
روی دیوار سفارت انگلیس
یک شعر بنویسم:
شن های بیابان سربازهای ما
و پرنده هایی که هر صبح پشت پنجره می بینید
نامشان ابابیل است
ما می آییم
ما سوزیم که از لای پنجره می آییم
سنگ های ما حافظه دارند
ما
نام تک تک شما را
روی سجیل ها نوشته ایم
با تک تک حروف زیارت عاشورا
با تک تک حروف شهادتین به شما حمله می کنیم
فاصحاب المیمنت
حمله می کنند به اصحاب شمال
و سلاما سلاما غزه
ای شهر شهید!
روی دیوار بعدی یک جوان آفریقایی ام
که پوستر زانو زدن سربازان انگلیسی
توی خلیج فارس را
زده ام به دیوار اتاقم
نگاه می کنم به رنگ پوستم
پوستم
این جلد رمان دوازده سال بردگی
نگاه میکنم به کاخ سفید
که نامش یک تبعیض نژادی ست
نگاه می کنم به خلیج فارس
و از پرواز مسافربری ایرباس
دوازده تیر ۶۷
سوال می پرسم
من احمدم
در بوسنی
مرا اعدام کردند
چون نام من احمد بود
احمد مطر
یک دیوار اعدام می کشم
احمد را می کشم
که دارد سعی می کند شهادتین بگوید
یک جوان افغانی ام
زمستان امسال خواهرم آمنه مرد
در هوای منفی دوازده درجه
که حتی ویروس فلج اطفال می میرد
با دغال
گرم نوشتن شعار روی دیوارم
تابوت شهید می کشم
که در کوچه های لندن دارد تشییع می شود
تکبیر می کشم
با لهجه ای فرانسوی
#مهدی_نظارتی_زاده
#پلاکاردها
https://eitaa.com/sheremoghavemat
خدا
از جنود خود در زمین و آسمان گفت
و با دست های شیطان
پهپاد را فرستادو از مقتل یحیی
از عصای موسی
هنگامه ی پرت شدن فیلم گرفت
آژدها می شود تکه چوبی که تو انداختی یحیی!
#سنوار
#مهدی_نظارتی_زاده
https://eitaa.com/sheremoghavemat
شراب ها
رسیده است به اندلس
رقاصه ها رسیده اند به حومه ی مکه
و آیه های جهاد
با لحنی غمگین پخش می شود در دکان ها و بازارهای مکه
انگار که عبدالباسط پدرش مرده باشد
از روی مناره ها
اذان احد شنیده نمی شود
و کسی کوچه ی یاسر را بلد نیست
هر چه می گردم
شاگردهای جعفر بن محمد را پیدا نمی کنم
خانه ی محمد را پیدا نمی کنم
و اما قرآن
با لحن حماسی حمزه
از پشت کوه های خراسان طلوع کرد
آیه های فتح
از کربلا رسیده بودند
روی سربند های فاطمیون
ورق
برگشته بود
یاسر
زنده از زیر سنگ بیرون آمد
سمیه را از زیر شلاق بیرون آورد
و عمار پسرشان
در روضه ی فاطمیه که می گیرند چای میریزد
ورق برگشته بود
کسی تمام نخل های شریعه را کنده بود
تا عمودی پشت آن ها نباشد
کسی در کوچه ایستاده است که آن ها می ترسند
به خانه ی فاطمه نزدیک شوند
کسی
تمام کوچه های کوفه را گشته بود
تا مسلم را نجات دهد
کسی پریده است وسط تیر حرمله
ورق برگشته بود
و هرچه جعده در جام
زهر بیشتری میریخت
انگار نه انگار
قرآن
ورق می خوردو رسید
به مرج البحرین یلتقیان
و ما رسیده بودیم
به ساحلی بین الحرمین با آن مرمرهای سفیدش
ما رسیده بودیم
و حصر آب شکسته بود
آنقدر که زائران
با فرات عکس می گیرند اربعین ها
بچه های فاطمیون
پریده بودند مقابل تیرها و لگدها
ایرانی ها پریده اند مقابل خانه ی فاطمه
زده اند زیر نیزه ی هند
زده اند زیر جام جعده
زده اند زیر کمان حرمله
و خون غزه دیگر
روی نقشه ها شکل یک حنجره نیست
غزه
غزه
ای که هر کودکت زنده یا مرده
در آغوش پدری
زنده یا مرده
یک روضه ی خانگی ست
یک روضه ی آوارگی ست
ایرانی ها
با شاعرانی نظامی آمده بودند
بازی را به هم بزنند
بساط این جام های جهانی را به هم بزنند...
#مهدی_نظارتی_زاده
#شعر_مقاومت
https://eitaa.com/sheremoghavemat
شراب ها
رسیده است به اندلس
رقاصه ها رسیده اند به حومه ی مکه
و آیه های جهاد
با لحنی غمگین پخش می شود در دکان ها و بازارهای مکه
انگار که عبدالباسط پدرش مرده باشد
از روی مناره ها
اذان احد شنیده نمی شود
و کسی کوچه ی یاسر را بلد نیست
هر چه می گردم
شاگردهای جعفر بن محمد را پیدا نمی کنم
خانه ی محمد را پیدا نمی کنم
و اما قرآن
با لحن حماسی حمزه
از پشت کوه های خراسان طلوع کرد
آیه های فتح
از کربلا رسیده بودند
روی سربند های فاطمیون
ورق
برگشته بود
یاسر
زنده از زیر سنگ بیرون آمد
سمیه را از زیر شلاق بیرون آورد
و عمار پسرشان
در روضه ی فاطمیه که می گیرند چای میریزد
ورق برگشته بود
کسی تمام نخل های شریعه را کنده بود
تا عمودی پشت آن ها نباشد
کسی در کوچه ایستاده است که آن ها می ترسند
به خانه ی فاطمه نزدیک شوند
کسی
تمام کوچه های کوفه را گشته بود
تا مسلم را نجات دهد
کسی پریده است وسط تیر حرمله
ورق برگشته بود
و هرچه جعده در جام
زهر بیشتری میریخت
انگار نه انگار
قرآن
ورق می خوردو رسید
به مرج البحرین یلتقیان
و ما رسیده بودیم
به ساحلی بین الحرمین با آن مرمرهای سفیدش
ما رسیده بودیم
و حصر آب شکسته بود
آنقدر که زائران
با فرات عکس می گیرند اربعین ها
بچه های فاطمیون
پریده بودند مقابل تیرها و لگدها
ایرانی ها پریده اند مقابل خانه ی فاطمه
زده اند زیر نیزه ی هند
زده اند زیر جام جعده
زده اند زیر کمان حرمله
و خون غزه دیگر
روی نقشه ها شکل یک حنجره نیست
غزه
غزه
ای که هر کودکت زنده یا مرده
در آغوش پدری
زنده یا مرده
یک روضه ی خانگی ست
یک روضه ی آوارگی ست
ایرانی ها
با شاعرانی نظامی آمده بودند
بازی را به هم بزنند
بساط این جام های جهانی را به هم بزنند...
#مهدی_نظارتی_زاده
#شعر_مقاومت
https://eitaa.com/sheremoghavemat