شعرکده
#عباس عین نامت عشق را معنا نمود با رسید و با وفـایی را سرود شد الف رمــــزی برای قامتت سین تو سقــ
هیچ کس اندازه ی عباس با احساس نیست
روی خواهـر یا برادر مثل او حساس نیست
حـــرف و لاف و مدعی دیدیم در عالم ولی
در وفــاداری کسی هم پایه ی عباس نیست
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
#سردارعشق
می شوم بی سر در این پیکــــار اما می روم
نامه هــــــا را می کنند انکــــــار اما می روم
عشق میگوید که دلبر خواسته بی سر شوی
عقل می گوید نکن این کار امــــــــا می روم
بعد من در کـوفه و در شام بر اهــــــــل حرم
می رسد سنـگ از در و دیوار امــــــا می روم
تیـــــــــر در چشم ابوالفضل و گلوی اصغــرم
می زنــد آن فــــــــاسد غدار امــــــا می روم
مثل یک گل با هجومی سخت پرپر می کنند
اکبــــــــــرم را قوم بدکـــــردار امــا می روم
تا بمـــــانـم دور از مکـــــــــر و بلای روزگــار
خیــرخواهان می کنند اصـــــرار اما می روم
شد مقـــــــدر تا ببارد بر ســـــرم در این سفر
غصـــه ها و محنت بسیــــــــــار اما می روم
هـرچه هم باشد برایم در مسیر وصل دوست
راه عشق و عـــــــــاشقی دشوار اما می روم
چون که دین باید بمـــاند پایدار و سرفــــراز
راه حــق پر مانعست این بار امــــــا می روم
#یااباعبدالله
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
#مثلمادر
مثل مادر شده ای،روی لبت هر لحظه
از ستم کاری این کوردلان زمــزمه ای
بر بدن جای کتک مانده و رویت نیلی
دخترم نور دوچشمم چقدر فاطمه ای
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
#حر
باید که به قــــربان تو جانان بروم
حر باشم و از گوشهی زندان بروم
دیر آمــــــدهام به جان فشانی اما
رخصت بده تا زود به میدان بروم
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
ایعمو گرچه پدر نیست ولی من هستم
من هم اندازه ی خود از می نابت مستم
تا که شمشیر به رویت نخورد در میدان
می کند جـــای سپر از تو حمایت دستم
#یاعبداللهبنالحسن
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
هــــرچند که قدّ و قامتی کوچک داشت
با هــر حرکت بذر شجـــاعت می کاشت
مــردان به زمین می زد و هــر گامش را
مــردانه به سمت بنـــدگی بر می داشت
انگــــار حسن بود کـــــه می زد شمشیر
دشمن به دل خود اینچنین می پنداشت
از فــــــــــرط دلاوری خـــــــود انبوهی
از کینه میــــان لشکــــــر خصم انباشت
جنگید که تا شجــاعت حیـــــــدری اش
مجمــوعهی دشمــن به تکــاپو واداشت
چون دید حریفش قدرست در دل گفت
این مـــــــرد نبایست که طفلی انگاشت
پس حمله به سوی او نمــــود از هــرجا
داغش به دل کعبه ی دلهـــــــا بگذاشت
وقتی که سری شد به میـــــــــان سرها
دشمن ســر او را سر نیهـــــا افراشت
#یاقاسم_ابن_الحسن_علیه_السلام
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
#ایوایِمن
افتــــاده به جان من شراری ممتد
میپرسم از آن که تیر بر اصغر زد
نامـــــــــرد! برای کشتن یک نوزاد
آن تیر مگــر سه شعبه باید باشد؟
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
وقتی که شد مولای مـــا بی یار و یاور
تنهــــــــــای تنهــــا بین نامردان در آخر
فــــــــریاد هل من ناصــرِِ سر داد از دل
یعنی کـــــــــه آیا هست همراهی دلاور
تا یاور دین خــــــدا باشد در این دشت
باشم به پشتیبانی اش قـــدری قوی تر
اینجـــــــــا صدای نازکی از خیمــه آمد
بود آن صــدای گـریه ی دردانه اصغـــر
اما نه انگـــاری صدایش داشت این بار
در خود بیـــان و حــالت و مفهوم بهتر
فـــــــریاد یاری بود نه فـــــــریاد گریه
پیچیده شد در دشت این نغمـه سراسر
گفت ای پدر جا مانده ام من از شهادت
حیفت نمی آید نباشم جزء لشکــــــــــر
من کوچکم اما دهـــد خونم پس از این
بی شک شکستی سخت بر قوم ستمگـر
بردار و روی دست خود بابا بگیــــــــرم
آن وقت می بینی که می سازیم محشر
من را فقط با لشکـــــر شر رو به رو کن
باقی مطلب را به من بسپـــــــــار دیگر
#یاعلیاصغرحسینعلیهماالسلام😭😭
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
چون که عطش برکام او دیدند گفتند
نوباوه است ومیشودبا قطره ای سیر
در آن شلوغی ناگهان دیدند مردم
یک قطره ای آمد ولی از بارش تیر
#یاعلیاصغرحسینعلیهماالسلام😭
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
#خدارحمکند
اکبرم تازه جوان است خـــــــدا رحم کند
رفتنش بار گران است خـــــــدا رحم کند
رزم با نیـــــــزه و شمشیر بلد هست ولی
دشمنش سنگ پران است خـــدا رحم کند
شکل پیغمبــــــــــر و عنوان علـی را دارد
کینه اش در دلشان است خـــدا رحم کند
می رود خواهــر من خیمه و بر می گردد
چه کند دل نگران است خــــــدا رحم کند
جگرش سوخت کمی آب طلب کـرد، نبود
خشک آن کام و دهان است خدا رحم کند
بین اشــــــــرار گرفتــــــــاری او را دیدن
خـارج از حد توان است خـــــدا رحم کند
ضربتی خورد چــرا گیج شده اسبش پس
سمت بر عکس دوان است خدا رحـم کند
آنچـه را از شدنش ترس فــــــراوان دارم
گوییـا وقت همان است خـــــدا رحم کند
#یاعلیاکبرحسینعلیهماالسلام😭
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
از هر طرفی حــربهی تزویر زدند
تا که نرسد به خیمه شمشیر زدند
چون قامتشان به قدّ سقـا نرسید
در چشم قمـر حـرمله ها تیر زدند
#یاقمرالعشیرة
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
عکس زیبــــــــــای علمـــدار در آب افتاده
موجش از دیدن آن چهـــره به تاب افتاده
مشت خود کـــرد پر از آب ولی خالی کرد
دیگـــــر از چشم ترش جلوه ی آب افتاده
جــــرعه زد از چپ و از راست و آخر سقا
پیش ساقی خودش مست و خراب افتاده
دست ردش به دل و دلبـــــــری آب که زد
بعـــــــد از آن آب روان مثل سراب افتاده
چقــــــدر سرخ شده روی زمین اطرافش
گوییا مست شده جــــــــام شراب افتاده
خمس آن پیکر رعنای خودش را پرداخت
بدنش کـــــــــم شده از حد نصاب افتاده
بعداز این رقص کنید ای پشه ها با شادی
چون در این قائله از اسب عقـــاب افتاده
#یاقمرالعشیرة
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh