عکس زیبــــــــــای علمـــدار در آب افتاده
موجش از دیدن آن چهـــره به تاب افتاده
مشت خود کـــرد پر از آب ولی خالی کرد
دیگـــــر از چشم ترش جلوه ی آب افتاده
جــــرعه زد از چپ و از راست و آخر سقا
پیش ساقی خودش مست و خراب افتاده
دست ردش به دل و دلبـــــــری آب که زد
بعـــــــد از آن آب روان مثل سراب افتاده
چقــــــدر سرخ شده روی زمین اطرافش
گوییا مست شده جــــــــام شراب افتاده
خمس آن پیکر رعنای خودش را پرداخت
بدنش کـــــــــم شده از حد نصاب افتاده
بعداز این رقص کنید ای پشه ها با شادی
چون در این قائله از اسب عقـــاب افتاده
#یاقمرالعشیرة
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
#قصهیغم
قصه دارد کمکمک تا غصهی سـر می رسد
تا زمــان اسبرانی روی پیکــــــر می رسد
با وجودت اکبــرت یا قاسمت بی سر نشد
بعد تو این ماجرا حتی به اصغـر می رسد
غیرتت دستان دشمن را به گردن بستهبود
درغیابت دست نامحرم به معجر می رسد
میروی و میشوی از ظلـــمها راحت ولی
سایههای جــاهلیت بار دیگـــــــر می رسد
شیعه هـم باید بسوزد قـــرنها از بی کسی
تا ببنید منتقــــــم از راه کی سـر می رسد
#یااباعبدالله😭
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
خودش...
دل من بند کسی هست خودش می داند
آرزومنــــد کسی هست خودش می داند
رفتــــه از خاطره اش خنده و شادی اما
محو لبخند کسی هست خودش میداند
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
#سنددیاثت
خفت و خواری به خورد مردمان دادن بس است
بیست سی آوردن و میدان به آن دادن بس است
بیشتـــر مـــــا را ذلیـــل گلــه ی خوکـــان نکـــن
بر اساس میـــل شیطان دم تکان دادن بس است
✍#اسماعیلعلیخانی
#بیستسی
✒️@sherkadeh
#درکنارت
در کنــــارت مثـل دریا آخــــــرم پیـــــدا نبود
مـوج بودم سینه ام شوق و تکـاپو می سرود
رفتی و حالا شدم یک قطـــره ی ناچیز و کم
می شوم تبخیر و بر باد است این بود و نبود
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
نشد آهوی قشنگـــم که شکارت بکنم
به وصالت برســـم رقص کنارت بکنم
بگـــــــــذار از ته دل حداقل گه گاهی
دو سه تا مصرع پر عشق نثارت بکنم
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
یک عمر گریه می کرد تا روی آب می دید
در خاطــــرات تلخش شام خراب می دید
پایین نرفت هرگـــز آبی خوش از گلویش
در ظرف آب هــــربار طفل رباب می دید
#یاسیدالساجدین
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
سر به روی شانه ام بگــذار دیگـــر بر ندار
خــواهشی دیگــــر ندارم نازنیـــــن نازدار
کاشکی می شد نبـاشی از مسیر چشم من
دور و پنهـان لحظه ای حتی عزیز روزگار
یک نفر هستی ولی اندازهی صدهـــــا نفر
می شود از دوریت اوضاع قلبــــم زار زار
نیستی تنهایی ام را پر کنی با مهــــر خود
از همین هستم همیشه در فراغت داغــدار
هــر زمان یاد تو کــــردم جان من آرام شد
نام شیرین تو دل را می دهــد صبر و قرار
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh