eitaa logo
شعر کودکانه مذهبی
2.1هزار دنبال‌کننده
140 عکس
4 ویدیو
1 فایل
🕊️ کانالی آموزنده برای آشنا کردن کودکان دلبند خود با معارف دینی در قالب شعر 🦋 ادمین کانال @zarakbr کانال های ما: صوت های شرح دروس معرفت نفس علامه حسن زاده @marefatenafsallame @zendehbadzendegi
مشاهده در ایتا
دانلود
شعر کودکانه حضرتِ اُمُّ البَنین (س) حضرتِ اُمُّ البَنین بانویی مهربان بود او بعدِ زهرا (س) مادر برای کودکان بود و یاوری برای امیرِ مومنان بود او مادرِ چهار تا جوانِ پهلوان بود عبّاسِ او یکی از چهار تا قهرمان بود تو کربلا اَباالفَضل (ع) همراهِ کاروان بود واسه حسین (ع) علمدار سَقّای تِشنِگان بود جَنگاوری دِلاوَر کابوسِ دُشمنان بود عبّاس علیه السلام اگر یه قهرمان بود قطعاً دُعای مادر پُشت و پَناهِشان بود اُمُّ البَنین همیشه الگوی مادران بود شد مادرِ شهیدان این بهترین نشان بود شاعر: علیرضا قاسمی @sherkoodakmazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عمو عباس یه مادر خانمی داشت عمو عباس مادر مهربونی داشت نام مادرش، ام البنین کار مادرش، صبر و دعا به پسرانش یاد داده بود شجاع و باوفا باشند به پسراش یاد داده بود با برادر همراه باشند @sherkoodakmazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدیه ای برای مادر امروز با یک کارِ قشنگ و زیبا من از زمین زَدم به آسمون پُل وقتی به مادرِ عزیز و خوبم دادم با عشق و مهربونی یک گُل از مادرم من این و یاد گرفتم تو سختی ها داشته باشم تحمل زندگی هر چه ساده تر قشنگ تر باید که دور باشیم ما از تجمل مامان میگه تو سختی ها تو باید هر لحظه بَر خدا کُنی توکل قبلِ سُخن گفتن و هر کارِ خوب یه چند دقیقه روش کُنی تأمل تو درس و روزه وُ نماز و خوبی هیچوقت نداشته باشی تو تعلل خوشحال میشم عزیزِ قلبِ مادر گوش کُنی حرفم و بِدی به من قول که داشته باشی از الان تا اَبَد تو زندگی هر روز و شب تحول شاعر : علیرضا قاسمی @sherkoodakmazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خون کودکی کوچک روی جاده پاشیده باد هرز و طوفانی غنچه غنچه گل چیده... جاده‌ها پر از لاله لاله‌ها پر از شبنم ابر اشک می‌بارد روی شاخه‌ها نم‌نم گرچه چشم ما امروز خیس و سردِ باران است باغ ما پس از این دی شاد از بهاران است معصومه‌ مرادی @sherkoodakmazhabi
(عج) دیشب تو را بِدیدَم در خوابی خوب و شیرین ای صاحبَ الزَّمانم (عج) ای آرزوی دیرین گفتم عزیزِ زهرا (س) از ما مگر چه دیدین ! که غایب از نظر ها غیبت رو بر گُزیدین ؟ گفتی تو با محبت : شما ها بهترینین شما که طعمِ تلخِ صبوری و چِشیدین دعا کنید برا من شاید یه روز شنیدین که انتظار سر اومد اِمامِتون رو دیدین گفتم امامِ خوبم شما چه بی نظیرین شما شبیه چشمه تو قلبِ یک کویرین گفتم بیا عزیزم بیا اُمیدِ شیرین تا انتقامِ خونِ شهیدا رو بِگیرین شاعر : علیرضا قاسمی @sherkoodakmazhabi
قهرمانِ زندگیِ من برایِ هر بچه ای بابا یه قهرمانِ یه قهرمانِ نامی تو کُلِ کهکشانِ تو سختی ها همیشه پدر یه سایه بانِ بابا یه کوهِ مُحکم قَوی و پُر توانِ هر روز و شب به کارُ در جستجویِ نانِ نان آورِ عزیزی که زَحمَتاش نهانِ یه وقتا خسته میشه یه وقتا نیمه جانِ ولی خوشِش نمیاد کسی این و بِدانِ بابا غَماش تو قلبُ شادیش رویِ زبانِ برایِ ما بهارُ خودش ولی خزانِ موهاش سفیدِ اما دِلِش هنوز جوانِ بابا یه دوستِ عالی رَفیقی مهربانِ اگه مامان نباشه به فکرِ کودکانِ اصلاً بَدِش نمیاد که تو خونه بِمانِ تو آشپزی یه وقتا شبیهِ مادرانِ لباس میشوره گاهی به فکرِ دیگرانِ چراغِ خونَمونِ آرامشِ رَوانِ تو خونه ای که او هست اون خونه در امانِ خُلاصه اینکه عشقم بابا یه قهرمانِ دُعا بکُن بَراش از دِلی که مهربانِ مولا علی عزیزم بابایِ بی کَسانِ بابایِ مهربونِ تمامِ شیعیانِ « میگن که اون قَدیما مولایِ ما شبانه غذا می بُرد برایِ یتیما مخفیانه » امام علی عزیزم یه نورِ بی کرانِ نَهجُ البَلاغِه از او برایِ مومنانِ مسیرِ زندگیشون مسیرِ آسمانِ کَلامِشون کَلامِ خُدایِ این جهانِ پاداشِ رَهرُوانَش بهشتِ جاوِدانِ شاعر : علیرضا قاسمی @sherkoodakmazhabi
بابا روزت مبارک الهی من فَدای اون دو دستِ پینه بسته ات فدای مهربونی و وجودِ گرم و خسته ات بِرَم الهی قُربونِ دلِ پُر و شکسته ات قربونِ اون محبت و نوازشِ آهسته ات خبر دارم بابا من از تلاش های پیوسته ات از سختی های کارِ تو غمِ تو دل نشسته ات من عاشقت شدم بابا دیوونه وُ دلبسته ات شُدی نفس برای من بابا شدم وابسته ات روزت مبارک عشقِ من روزِ خوش و خجسته ات من از خدا می‌خوام بابا رسی به هرچه خواسته ات شاعر : علیرضا قاسمی @sherkoodakmazhabi
شعر روز پدر « تقدیم به فرزندانِ عزیزِ شهدا » تو سختی های دنیا مهربونم همیشه بودی و هستی تو یارم منم بعد از خداوندِ دو عالَم فقط اسمِ تو رو بر لب میارم حجابم رو رعایت می‌کنم تا بِشی خوشحال از اینکه با وَقارَم می‌خونم دَرسَم و با این اُمید که تو باشی شادِمان ، زیبا نِگارم یه وقتایی دلم میگیره بابا می خوام باشی فقط تو در کنارم غم و غُصّه زمستون بوده اما نگاهِ گرمِ تو بوده بَهارم من این شَبها با دلتنگی می جَنگم تویی دلگرمیِ شب‌ های تارَم همه میگَن که فرزندِ شهیدم برای من شده این افتخارم تو رفتی تا بِجَنگی واسه این خاک حالا من شاهدِ این اقتدارم برای دیدنت بعد از شهادت دارم من لحظه ها رو می‌شمارم بِهِت سَر میزنم با دسته ی گل بِمون پنجشنبه شب چشم انتظارم شاعر : علیرضا قاسمی @sherkoodakmazhabi
شعر کودکانه وفات حضرت زینب (س) مادرم اِی مهرَبان روشنی بخشِ شَبام میشه لطفاً تو بِگی از صِفاتِ خوب بَرام ؟ تا که روشن تر شود کوله بارِ باوَرام گفت که بِنشین دخترم تا شود کارَم تمام پاسُخَت را می دهم باشه رو جُفتِ چِشام مادرم با جان و دل خوبی ها را هر کدام یک به یک گفت و نِوِشت در یکی از دَفتَرام چون رسیدیم ما به صبر مادرم با احترام زیرِ لب با گریه گفت حضرتِ زینب (س) سلام مادرم گفت دخترم صبر یعنی یک کلام زینبِ کُبریٰ گلم خواهرِ خوبِ امام او که در کَرب و بَلا دیده ظُلمی نا تمام او که بوده شاهدِ آن ستم های مُدام شاهدِ جان دادنِ هر شهیدِ تشنه کام شد پرستارِ حرم در مسیرِ شهرِ شام زیرِ آن بارونِ سنگ از زمین و پُشتِ بام او بِمانْد با بچه ها شد بَراشان اِلتیام بانوی صبر و حیا زینبِ والا مقام خوانده او در شهرِ شام خُطبه ای با این پیام حقْ حسین است و علی (ع) غیر از این نیست وَالسَّلام شاعر : علیرضا قاسمی @sherkoodakmazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نوروز مهدوی سیر و سماق و سنجد سبزه وُ تُنگِ ماهی سَمَنو وُ سیب و سرکه به سفره کُن نگاهی بِنْشین کنارِ هفت سین قرآن بخون تو گاهی رَها شو از غَما چون کبوترایِ چاهی برای دید و بازدید باید بشی تو راهی برو به عید دیدنی عیدی اگر تو خواهی لحظه ی تحویلِ سال بِگیم با هم الهی نباشه توی دل ها نه غُصّه وُ نه آهی با اینکه خیلی شادم دلم میگیره گاهی هَمَش میگم که ای کاش تموم شِه چشم بِراهی بیاد امامْ زمان و بِجَنگه با سیاهی بجنگه با بدی ها با کُفر و با تباهی من عاشقم خدایا خدایا تو گواهی خودت می دونی جُز تو ندارم هیچ پناهی حرفم رو بِشنوی کاش غم از دلم بِکاهی @sherkoodakmazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عیدیِ امسالِ من نوروزِ امسال از خدا فقط سلامتی می‌خوام برای عیدی از خدا یه کیفِ صورتی می‌خوام من از خدای مهربون یه چیزِ قیمتی می‌خوام زیارتِ امام رضا (ع) غذایِ حضرتی می‌خوام ازَش بَراتِ کربلا یه مُهرِ تُربتی می‌خوام ظهورِ صاحِبَ الزَّمان (عج) دلی ولایتی می‌خوام می‌خوام که سربازِش باشم یا رب لیاقتی می‌خوام برای حفظِ چادرم خدایا قدرتی می‌خوام من از تو ایمانِ قوی صَبری و طاقتی می‌خوام برای مردمِ وطن رِفاه و راحتی می‌خوام بارون و برف و هم زِ تو که نورِ رحمتی می‌خوام @sherkoodakmazhabi
منم قرآن، منم قرآن 🌸 منم پیغام جاویدان منم سرچشمهٔ ایمان 🌸 منم برنامهٔ انسان سرود عشق و امیدم 🌸 فروغِ پاک توحیدم زدودم تیرگی‌ها را 🌸 به هر قلبی که تابیدم بیا یکدم تماشا کن 🌸 گلستان محمد را نگر در آیه های من 🌸 جمال آل احمد را منم قرآن، منم قرآن 🌸 منم پیغام جاویدان منم سرچشمهٔ ایمان 🌸 منم برنامهٔ انسان سرود عشق و امیدم 🌸 فروغ پاک توحیدم زدودم تیرگی‌ها را 🌸 به هر قلبی که تابیدم منم قرآن، بهار خرم گلهای تابنده منم سر چشمهٔ فیاض و بی پایان فزاینده منم قرآن، منم قرآن 🌸 منم پیغام جاویدان منم سرچشمهٔ ایمان 🌸 منم برنامهٔ انسان بیا یکدم تماشا کن 🌸 گلستان محمد را نگر در آیه های من 🌸 جمال آل احمد را منم قرآن کتاب عشق و عقل و دانش و تقوا به حکم آیت عدلم ستمگر را کنم رسوا منم قرآن، منم قرآن 🌸 منم پیغام جاویدان منم سرچشمهٔ ایمان 🌸 منم برنامه انسان @sherkoodakmazhabi
🌸 ذکر روز سه شنبه سه شنبه هم یه روزه نذار دلت بسوزه بازم خدا خدا کن نعمتاشو نگاه کن بگو فقط تو همین یا ارحم الراحمین @sherkoodakmazhabi
حضرت فاطمه معصومه (س) حضرتِ معصومه شما کریمه ی شهرِ قُمی خواهری مهربون واسه آقا امامِ هَشتُمی بعد از امام رضا شما اُمیدِ قلبِ مَردُمی اُمیدی واسه دل های حَزین و پُر تَلاطُمی تو ذهنِ من شما مِثه یه بانو با تَبَسُّمی یه بانوی مُحَجَّبه میونِ دشتِ گندُمی شبیهِ گُل خوش عطر و بو زیبا مِثه تَرَنُّمی حقیقتاً خانم شما فَراتر از تَجسُّمی ای کاش مِثه شما بشم شما که خیلی خانُمی @sherkoodakmazhabi
حضرتِ معصومه (س) از بچگی دیوونهٔ ضریح و صحن و کَفترام یه زائرِ کوچیکمُ خادمِ خواهرِ رضام با دستِ راست رو سینه ام با بغض و آهِ تو صِدام از تهِ دل آروم میگم حضرتِ معصومه سلام ببخش اگه دیر اومدم برای عرضِ احترام یکَم سَرَم شلوغ شده درگیرِ کار های بابام راستی بابام حالِش بَده سلام رِسوند و گفت بیام سلامتی شو از شما خانومِ محترم بِخوام دُعا کنید پیشِ خدا انشاالله خوب شه زود بابام ریحانه آبجیمِ خانوم کوچیک ترین تو خواهرام یه نقاشی کشیده بود از کربلا وُ از امام انداختمش تویِ ضریح می‌گفت که جایزه میخوام راستی میشه یه چیز بِگم یه حرفی مونده رو لَبام یه خواهشی دارم خانوم دلتنگِ مشهدُ الرِضام امام رضا گفته سه جا به یاریِ شما میام به وقتِ مرگ ، پُلِ صِراط حسابرسیِ زائرام میام و با حضورِ خود میشم براشون اِلتیام رؤیای مشهدُ الرضا شده خیال این شَبام دعا کُنید برای من منی که زائر شمام زیادی حرف زدم خانوم حرفم رو میکُنم تمام شما رو دوست دارم زیاد به قدِ این دو تا چِشام فقط میگم که عاشقم همین و دیگه والسلام @sherkoodakmazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختر که داشته باشی ... دختر که داشته باشی زندگی خیلی زیباس تو خونَتون همیشه میاد بوی گُلِ یاس وقتی تو خونه باشه خونه به رنگِ دَریاس با بودَنِش همیشه بهار تو خونهٔ ماس دِلسوزِ مثلِ مادر عزیزِ قلبِ باباس سنگِ صبورِ خونه دشمنِ درد و غَمهاس صبورِ مثلِ زینب (س) بخشنده مثلِ زهراس (س) حِجابِشو دوست داره خانومِ خوشگل و خاص باهاش تو مهربون باش صِداش بِزَن با احساس یه وقت دِلِش نَگیره نِگین سُرخ و الماس خواهر واسه برادر عزیزترین تو دُنیاس این عشق و مهربونی داره نِمونه ای خاص : حضرتِ معصومه که عشقِ امامِ رضاس (ع) خلاصه که عزیزم دختر گُلی بی هَمتاس خوبی و مهربونیش فراتر از این حرفاس فقط همین که دُنیا بِدونِ او بی مَعناس و اینکه این زندگی با بودَنِش پابرجاس @sherkoodakmazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 امام رضا علیه السلام رضا(ع)که نور خداست امام هشتم ماست رئوف و مهربونه دردامونو می­دونه می­کنه مارو دعوت می­ریم مشهد زیارت اونجا مثل بهشته پر شده از فرشته با پدر و مادرم وقتی که می­ریم حرم کنار درمی­مونیم اذن دخول می­خونیم دست میذاریم رو سینه به اون ماه مدینه با ادب و احترام می­گیم به آقا سلام قربون قبر پاکت چه عطری داره خاکت کاشکی می­شد که من هم اینجا کبوتر بشم پر بکشم تا خدا توی حریم رضا(ع) @sherkoodakmazhabi
ضامن آهو یه روزی تو دشت و صحرا میونِ جنگل و نَهرا یه شکارچی با کمونِش به کمین نشسته بودِش که یهو یه دونه آهو به دور از غم و هَیاهو بی خبر زِ جورِ صیاد توی دامِ صیاد افتاد یه آقای مهربونی با یه قلبِ آسمونی تا که دید آهو اسیره داره از غُصِّه میمیره جلو اومد و به صیاد پولی واسه ی خرید داد واسه ی خریدِ آهو برای رهاییِ او ولی صیاد نَپذیرفت به آقای مهربون گفت که به فکرِ مُشک و بوشَم آهو رو نمی فُروشم آهو با زَبونِ قلبِش با غم و غُصِّه تو حرفش به آقا با چشمِ گِریون گفت و با صدای لَرزون که آقا یه مادرم من یه کاری کُن قبلِ رفتن بچه هام چشم انتظارن بدونِ من بیقَرارن تو خونه گُرسنه هستن یه گوشه الان نِشستن آقا گفت به مردِ صیاد میشه این اجازه رو داد که این آهو بِره خونه پیشِ بچه هاش بِمونه بچه ها غذا که خوردن آهو بَرمیگرده فوراً ولی صیاد نَپذیرفت همون حرفِ قبلی رو گفت آقا گفت به اون شکارچی اگه ضامِنِش بِشَم چی ؟ حرفِ من حرفِ یه مَرده آهو می‌ره بر میگرده آقا اون لحظه بِفَرمود آهو جون برو بیا زود آهو رفت تا اون وَرِ دَشت غذاشون و داد و برگشت مردِ صیاد با تَعَجُب بدونِ غرور ، تَعَصُب رو به آقا کرد و پُرسید آقا جون شما کی هستید ؟ آقا گفت با مهربونی به شما میگم بدونی من امامِ هَشتُمینم من امام رضای دینم تا شنید این حرف و اون مَرد آهو رو سریع رها کرد آهو گفت با شادِمانی آقا جون چه مهربانی به خدا تو کُلِ هستی مهربون ترین تو هستی @sherkoodakmazhabi