▫️
شبیه ابر از اندوه برکه لبریزی
به لب شکوفهُ بادام تلخ می ریزی
شبیه اشک در آغوش قطره ای باران
نشسته در بغلم آفتاب پاییزی
بهار روسری ات روی شانه افتاده
چقدر مثل غزلهای من غم انگیزی
ببند دور سرت روسری آبی را
که ماه را به سر شاخه ها بیاویزی
من آن مترسک تنهای رو به پاییزم
تو آن فرشتهُ غمگین رو به جالیزی
شکوه برکه ای اما شبیه فواره
دوباره دست به زانو بزن که برخیزی
#احسان_قدیمی
@sheroadab139