ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم
چند وقتی است که تنها به تو می اندیشم
به تو آری،به تو یعنی به همان منظر دور
به همان سبز صمیمی به همان باغ بلور
به همان زل زدن از فاصله ی دور به هم
یعنی آن شیوه فهماندن منظور به هم
به تبسّم،به تکلّم،به دل آرایی تو
به خموشی، به شکیبا، به تماشایی تو
به نفسهای تو در سینه ی سنگین سکوت
به سخن های تو با لهجه ی شیرین سکوت
در من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم عاشق دیدار من است
یک نفر ساده چنان ساده که از سادگیش
میشود یک شبه پی برد به دلدادگیش
شبحی چند شب است آفت جانم شده است
اول نام کسی ورد زبانم شده است
آه ای صاف تر از آئینه یک لحظه بایست
راستی این شبح هر شبه تصویر تو نیست؟
اگر این حادثه هرشبه تصویر تو نیست
پس چرا رنگ تو با آئینه اینقدر یکی است
حتم دارم که تویی آن شبح آینه پوش
عاشقی جرم قشنگیست به انکار مکوش
آری آن سایه که شب، آفت جانم شده است
آن الفبا که همه ورد زبانم شده است
آن الفبای دبستانی دلخواه، تویی
عشق من آن شبح تار شبانگاه، تویی
بهروز یاسمی
مرا ببر به همان روزها که میدانی
همان ضریح، همان بوسههای پنهانی
#مجید_تال
صلیاللهعلیکیااباعبدالله
از گردنــه های سخــت کردیم عــبـور
نزدیک شدهاست فتحِ آن قلهی دور
شد لشــکرِ فتــنهها ز هر سوی روان
بـایـد بزنیــم دل به دریـــای حضــور
#آمنهآلاسحاق (#مهرآفرین)
#انتخابات
🇮🇷
آمدیم این مسیر را با هم، راه دلخواه و بیپشیمانی
پشت سر، سالها حماسه و خون، چهلوپنج سالِ نورانی
گفت آقا به قله نزدیکیم، پای کار نظام میمانیم
میرسد عاقبت به قلۀ نور، پرچم مکتب سلیمانی
✍️#محمدتقی_عارفیان، ۱۴۰۲/۱۱/۲۰
ساعت به وقت #حاجقاسم
۰۱:۲۰ 💔
هدیه به روح ملکوتی و بلندپرواز حاجقاسم سلیمانی صلوات
#ألّلهُمَّصَلِّعَلىمُحَمَّدٍوآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُم
38.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴اجرای سرود پرچم و انقلاب
🔸توسط دانش آموزان عزیز کلاس چهارم الف
🔸آموزگار جناب آقای کرمی
⭕️دبستان پسرانه(پرنشاط)امید
تهران_ شهر جدید پرند
من برایت کوه کندم، تو مرا از ریشه ام
عاشقی نه، بلکه رسوایی ست با تو پیشه ام
لابلای عشق بازی ها نمی بینی مرا
می رسد اما به گوش تو صدای تیشه ام
سال ها بوی شکار تازه ای گیجم نکرد
کاش آن شب هم نمی کردی گذر از بیشه ام
رفتی و غم های من شد صد برابر بیشتر
سنگ دل دیدی چه کردی با دل چون شیشه ام؟
بی وفایی کرده ای اما نمی دانم چه شد
شوق دیدار تو رد شد باز از اندیشه ام
#محمد_شیخی
11.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 رونمایی از سرود «فرمانده مهدی» در مسجد جمکران
🔺 این سرود با مشارکت ۳۰۰ نفر از اعضای گروه سرود سلام فرمانده اجرا شد.
باب اول حکایت ۳۸.mp3
11.2M
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان »
حکایت شمارهٔ ۳۸
گروهی حکما به حضرت کسری در به مصلحتی سخن همیگفتند و بزرگمهر که مهتر ایشان بود خاموش.
گفتندش: چرا با ما در این بحث سخن نگویی.
گفت: وزیران بر مثال اطبااند و طبیب دارو ندهد جز سقیم را. پس چو بینم که رای شما بر صواب است مرا بر سر آن سخن گفتن حکمت نباشد.
چو کاری بی فضول من بر آید
مرا در وی سخن گفتن نشاید
و گر بینم که نابینا و چاه است
اگر خاموش بنشینم گناه است
#گلستان_حکمت
#خوانش
#ژاله_صادقیان
#شرح
#رشید_کاکاوند
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
توبه ابراهیم ادهم
درباره ابراهیم ادهم گفته اند:
وی از جمله پادشاه زادگان بلخ بوده روزی به صحرا بیرون آمده بود و به عزم شکار منتظر بود که ناگاه آهویی از پیش او برخاست و او در پی آهو بتاخت و راه بسیار قطع کرد. ناگاه هاتفی آواز داد: «ألهذا خُلقتَ؛ آیا تو را برای این کار آفریده اند؟» ابراهیم بیدار شد و گفت: نه، مرا از بهر این کار نیافریده اند پس از اسب پیاده شد و در راه شبانی از شبانان پدر خود را دید اسب و جامه خویش به او داد و لباس های او را گرفت و روی به صحرا نهاد. سپس به مکه رفت و در آن جا توبه نمود. کار وی در راه دین به قدری قوی شد که مستجاب الدعوه گردید.[1]
[1] جوامع الحكايات و لوامع الروايات، ص 254
📚منبع : کارگر، رحیم؛ داستان ها و حکایت های حج، ص: 156