خدایا
به حرمت بیمار کربلانعمت سلامتی را ازما مگیرو اگربیماری هست،با دست مهربانت لباس عافیت بپوشان
شهادت امام زین العابدین (ع)تسلیت
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
#خواب_ديدم
خواب ديدم كه بالب تشنه
بين اندوه خيمه ها بودم
مثل خورشيدظهر عاشورا
شاهد داغ كربلا بودم
آن طرف سیهزار گرگ اما
این طرف پشت بید میلرزید
دختری بی قرار بابا بود
صحنه ها را كه ديد میلرزید
غنچه ای روی ساقه پرپر بود
زخمي از جنگ نابرابر بود
داغي از هرتكان گهواره
بردل بي قرار مادر بود
ظهرسوزان از عطش لبريز
در دل لشكرپراز نيرنگ
هركه با هرچه داشت میتازید
هرکه چیزی نداشت هم با سنگ
نينوا بود وآسمان دل خون
دل زينب دل خدا شده بود
توي گودال و تیغ، پیدرپی
سری از پیکری جدا شده بود
خيمه وقتي كه سوخت در آتش
آه از سينه زمين برخاست
تا ابد از غم همان یک روز
در زمین و زمان عزا برپاست
مانده در گوشمان صدای زنی
که صلا زد غریبی او را
همه جا کربلا شد از آن گاه
همه ایام نیز عاشورا
در دل واقعه خودم ديدم
هجرتي را به سمت عرش خدا
پاره هاي تني به روي حصير
وسري مانده روي نيزه جدا
دلم از ناله ي زني خون است
كه زمين را به آسمان ميدوخت
کوردلها به چشم خود دیدند
دختري راكه معجرش ميسوخت
درميان شلوغي گودال
بدني زير پا پراكنده
همه ي دشت پيكرش شده بود
صورتش روي نيزه تابنده
دشت گلگون شده زخون كسي
كه حريمش حريم أمن خداست
زينت روي دوش پيغمبر
او خودش نور و مادرش زهراست
از گلستان پرگل زهرا
غنچه اي در خرابه جا مانده
صورتش مثل روز اول نيست
خنده ي كوچكش كجا مانده
آن طرف سر درون تشت طلا
وارد مجلس شراب شده
خيزران ميخورد به دندانش
اف به بنيان اين خراب شده
مادرت در عزات بنشيند
داغ بر دامن رباب نريز
لااقل پيش چشم محجوبش
شان خورشيد راشراب نريز
آن طرف خواهري كه بي تاب است
داغ از جمله هاش ميباريد
دخترمرتضي است اين دختر
آتش از خطبه هاش ميباريد
مثل حيدرزني به هيات نور
لرزه بر پيكر زمين انداخت
خطبه اش ذوالفقار ديگربود
روي رخساركاخ چين انداخت
سهم ما را به ما بده... باید
علم و مشک آب برگردد
لااقل گاهوارهی خالی
به کنار رباب برگردد
#زهرا_عليپور
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
مهربانی دانه ایست،
حتی اگر ندانی
آنرا کجا کاشتی
روزی به بار مینشیند
و درختی میشود
و تو در سایه آن
خستگی در خواهی کرد
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
شما همچون اثر انگشت خود
بینظیر و یگانه هستید
تقلید و تکرار دیگران نباشید
ممتاز زندگی کنید...
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
یہ وقتایی دلت از کسی میگیره ؛
یہ وقتایی حرفی کہ نباید رو، میشنوی؛
یہ وقتایی چیزی کہ بهت گفتند،
حقّت نیست ؛
توی ایــن لحظہها
با اینکہ میشہ جواب داد و
حتــــی انتقام گرفت ،
میشہ
بہ خاطر خدا
گذشت؛ یا ... صبر کرد
واصبر و ما صبرک الا بالله
و لاتحزن و لاتک فی ضیق
این
حرف خداست کہ:
بخاطر من ببخش، یا صبر کن
کہ من کنار توام ...
سوره نحل آیه۱۲۷
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
آنجایی که باد نمی وزد
آدمها دو دسته میشوند :
آنهایی که بادبادکشان را جمع میکنند
و آنهایی که میدوند
تا بادبادک بالا بماند
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور