eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
1.1هزار دنبال‌کننده
17هزار عکس
4.6هزار ویدیو
54 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
مشک برداشت که سیراب کند دریا را.mp3
زمان: حجم: 878.6K
مشک برداشت که سیراب کند دریا را رفت تا تشنگی اش آب کند دریا را آب روشن شد وعکس قمر افتاد درآب ماه می خواست که مهتاب کند دریا را تشنه می خواست ببیند لب اورا دریا پس ننوشید که سیراب کند دریا را کوفه شد علقمه،شق القمری دیگر دید ماه افتاد که محراب کند دریا را تا خجالت بکشد سرخ شود چهره ی آب زخم می خورد که خوناب کند دریا را ناگهان موج برآمد که رسید اقیانوس تا درآغوش خودش خواب کند دریا را آب مهریه ی گل بود و الا خورشید در توان داشت که مرداب کند دریا را روی دست تو ندیده ست کسی دریا دل چون خدا خواست که نایاب کند دریا را ┏━━━🌷💐━━━┓ @Sheroadab_alavi ┗━━━💌🌷━━━┛
یادتان هست نوشتم.mp3
زمان: حجم: 1.81M
یادتان هست نوشتم که دعا می خواندم داشتم کنج حرم جامعه را می خواندم . از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد محکمات کلمات تو مسلمانم کرد . کلماتی که همه بال و پر پرواز است مثل آن پنجره که رو به تماشا باز است . کلماتی که پر از رایحه ی غار حراست خط به خط جامعه آیینه ی قرآن خداست . عقل از درک تو لبریز تحیّر شده است لب به لب کاسه ی ظرفیت من پر شده است . همه ی عمر دمادم نسرودیم از تو قدر درکِ خودمان هم نسرودیم از تو . من که از طبع خودم شکوه مکرر دارم عرق شرم به پیشانی دفتر دارم . شعرهایم همه پژمرد و نگفتم از تو فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو . دل ما کی به تو ایمان فراوان دارد شیرِ در پرده به چشمان تو ایمان دارد . بیم آن است که ما یک شبه مرداب شویم رفته رفته نکند جعفر کذاب شویم . تا تو را گم نکنم بین کویر ای باران دست خالیِ مرا نیز بگیر ای باران . من زمین گیرم و وصف تو مرا ممکن نیست کلماتم کلماتی ست حقیر ای باران . یاد کرد از دل ما رحمت تو زود به زود یاد کردیم تو را دیر به دیر ای باران . نام تو در دل ما بود و هدایت نشدیم مهربانی کن و نادیده بگیر ای باران . ما نمردیم که توهین به تو و نام تو شد ما که از نسل غدیریم ، غدیر ای باران . پسر حضرت دریا ! دل ما را دریاب ما یتیمیم و اسیریم و فقیر ای باران . سامرا قسمت چشمان عطش خیزم کن تا تماشا کنمت یک دل سیر ای باران . . .
شعرخوانی برقعی.mp3
زمان: حجم: 1.35M
فلق در سینه اش آتش فشانِ صبح گاهی داشت که خون آلوده پیغام از کبوتر های چاهی داشت … . طراوت در هوا از ریشه ی زنجیر می روید زمین در خود سپیداری در اعماق سیاهی داشت . مگر خورشید را هم می توان خاموش کرد آخر کسی از تیره ی شب در سرش افکار واهی داشت . کدامین گل به جرم عطر افشاندن گرفتار است ؟ مگر او نیت دیگر به غیر از خیر خواهی داشت . هماره آه او خرج دعا بر مردمان می شد اگر در سینه اش یارای آهی گاه گاهی داشت . به تسبیحش قسم زنجیره ی عالم به دست اوست چنین مردی کجا در سر خیال پادشاهی داشت عبایی روی خاک افتاده بود از خاک خاکی تر که در آن نخ نما آغوش ، اسرار الهی داشت . چه بنویسم از آن گودال از آن قعر السجون از زخم از آن زندان که حکم روضه های قتلگاهی داشت . تمام کشور من کاظمین کوچک مردی ست که در هر گوشه ای از خاک ایران بارگاهی داشت . تمام سرزمینم غرق در موسی بن جعفر شد تو حول حالنایی حال و روزم با تو بهتر شد . تو مثل جان درون خاک من هر گوشه پنهانی تو شیرازی خراسانی قمی آری تو ایرانی
هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد.mp3
زمان: حجم: 714.2K
هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد نسیم یک سبد آیینه در بغل دارد خوشا به حال نسیمی که با تمام وجود دخیل بر علم و پرچم و کتل دارد خوشا به حال خیالی که در حرم مانده است و هر چه خاطره دارد از آن محل دارد به یاد چایی شیرین کربلایی‌ها لبم حلاوت «احلی من العسل» دارد چه ساختار قشنگی شکسته است خدا درون قالب شش گوشه یک غزل دارد بگو چه شد که من اینقدر دوستت دارم؟ بگو محبت ما ریشه در ازل دارد غلامتان به من آموخت در میانه‌ی خون که روسیاهی ما نیز راه حل دارد
‌ سلام چهره پوشد ز مرد نابینا تا بدین حد، حیا کند زهرا حجاب، روی زمین طفل بی‌پناهی بود تو مادرانه گرفتیش تا ابد در بر میان کوچه که افتاد دشمنت از پا در آن جهاد نیفتاد چادرت از سر شکر خدا که سایۀ تو بر سر من است چادر حجاب نیست فقط، یادگار توست!
پدر آرامش دنیا، پدر فرزند أعطینا پدر خون خدا اما، پسر مجنون پسر لیلا به کم قانع نبود اکبر، لبالب گشت از دلبر به یکدیگر رسید آخر، لب رود و لب دریا پسر دور از پدر می‌شد، مهیّای خطر می‌شد پدر هی پیرتر می‌شد، پسر می‌بُرد دلها را در اين آشوب طوفانی، مسلمانان مسلمانی مبادا اینکه قرآنی بیفتد زیر دست و پا پسر زخمی، پدر افتاد، پسر در خون، پدر جان داد پسر ناله، پدر فریاد، میان هلهله، غوغا پسر از زخم آکنده، پسر هر سو پراکنده پدر چون مرغ پرکنده، از این صحرا به آن صحرا که دیده این‌چنین گیسو چنین زخمی شود پهلو؟ و خاک‌آلوده‌تر از او به غیر از چادر زهرا ✍شاعر:
همان وقتی که خنجر از تن خورشید سر می‌خواست امامت از دل آتش چنان ققنوس برمی‌خاست علی باشی و در میدان نجنگی، داغ از این بدتر؟ خدا او را به بزم عشق بازی شعله‌ور می‌خواست علی در خونِ خود پرپر علی با تیرِ در حنجر علی از شعله سوزان‌تر علی بودن هنر می‌خواست نباید شعله این ماجرا یک لحظه بنشیند عبایش سوخت در آتش که آتش بال و پر می‌خواست به پای این کبوتر نامه‌ای از جنس زنجیر است که فریاد بلند تشنگان پیغامبر می‌خواست مصیبت تازه بعد از کربلا آغاز شد یعنی به غیر از خونِ تن، دشمن از او خون جگر می‌خواست خرابه، خیزران، خنیاگری‌ها، خارجی خواندن نمک از زخم‌هایش زخم‌های تازه‌تر می‌خواست امامت را زنی با خود به هر جان کندنی می‌برد که زینب بود، اگر او زیر دست و پا سپر می‌خواست پدر لب‌تشنه جان داد و گذشت اما تمام عمر صدای گریه باران چه از جان پسر می‌خواست غریب است آنچنان کعبه میان آشنایانش که استعلام حقانیتش را از حجر می‌خواست
16.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گفتم از کوه بگویم قدمم میلرزد از تو دم میزنم اما قلمم میلرزد هیبت نام تو یک عمر تکانم داده است رسم مردانِگیت راه نشانم داده است به شکوهت,به وقارت,به کلامت, زینب پی نبردیم به یکتایی نامت زینب من در ادراک شکوه تو سرم میسوزد جبرئیلم همه ی بال و پرم میسوزد من در اعماق خیالم چه بگویم از تو من در این مرحله لالم چه بگویم از تو چه بگویم که خداوند روایت گر توست تارو پود همه افلاک نخِ معجر توست چه بگویم به خدا از تو سرودن سخت است هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است رو به روی تو که قرآن خدا وا می شد لبِ آیات به تفسیر شما وا می شد آمدی شمس و قمر پیش تو سو سو بزنند تا که مردان خدا پیش تو زانو بزنند چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد باز تکرار همان سوره ی اعطینا شد جان عالم به تو از بوسه مکرر می گفت به گمانم به تو آرام پیمبر می گفت بی تو دنیای من از شور و شرر خالی بود جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود زینب ای نام تو حیرت آفرین افتخار رحمة للعالمین ای کلامت ذوالفقار مرتضی روی دوشت پرچم کرب و بلا ای وجود تو شکوه نافله قامت تو تکیه گاه قافله گرچه بر نیزه سر خورشید شد آیه آیه پیکر توحید شد گرچه از هرسو برایت غم رسید چشم هایت غیر زیبایی ندید وصف نامت را زبانم قاصر است وصف تو کار کدامین شاعر است از تو آیینه به حیرانی سرود این چنین عُمان سامانی سرود زن مگو , مرد آفرین روزگار زن مگو , بنت الجلال اُخت الوقار زن مگو خاک درش نقش جبین زن مگو دست خدا در آستین
همیشه قبل هر حرفی برایت شعر می‌خوانم قبولم کن من آداب زیارت را نمی‌دانم نمی‌دانم چرا این‌قدر با من مهربان هستی نمی‌دانم کنارت میزبانم یا که مهمانم نگاهم روبه‌روی تو بلاتکلیف می‌ماند که از لبخند لبریزم، که از گریه فراوانم به دریا می‌زنم، دریا ضریح توست غرقم کن در این امواج پرشوری که من یک قطره از آنم سکوت هرچه آیینه! نمازم را طمأنینه! بریز آرامشی دیرینه در سینه، پریشانم تماشا می‌شوی آیه به آیه در قنوت من تویی شرط و شروط من اگر گاهی مسلمانم اگر سلطان تویی دیگر اِبایی نیست می‌گویم: که من یک شاعر درباری‌ام، مداح سلطانم
11.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◉━━━━━━───────♡     ↻   ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤ گفتم از کوه بگویم قدمم می‌لرزد از تو دم می‌زنم اما قلمم می‌لرزد (س)🌺