🕊برسان سلام ما را به رفوگران هجران،
که هنوز پاره ی دل، دو سه بخیه کار دارد..
#شهریار
دلم شکستی و جانم هنوز چشم به راهت
شبی سیاهم و در آرزوی طلعت ماهت
در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست
اگر قبول تو افتد فدای چشم سیاهت
جمال چون تو به چشم نگاه پاک توان دید
به روی چون منی الحق دریغ چشم و نگاهت
در انتظار تو میمیرم و در این دم آخر
دلم خوشست که دیدم به خواب گاه به گاهت
اگر به باغ تو گل بر دمید من به دل خاک
اجازتی که سری برکنم به جای گیاهت...
#شهریار
گروه کودکان سرگشته چرخ و فلک بازی
من از بازی این چرخ فلک سر در گریبانم
#شهریار
من بنازم ناز چشمت دلبریها میکند
عاشقی را پیشه و دل را فریبا میکند
من تمام هستیم را پای چشمانت دهد
هر که دیده چشم تو یاد پریها میکند
#شهریار
جوانی شمع ره کردمکهجویم زندگانی را
نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را
کنون با بار پیری آرزومندمکهبرگردم
به دنبال جوانی کورهراه زندگانی را
#شهریار
گوش زمین به ناله من نیست آ شنا
من طایر شکسته پرِ آسمانیم
گیرم که آب و دانه دریغم نداشتند
چون می کنند با غم بی همزبانیم
ای لاله بهار جوانی که شد خزان
از داغ ماتم تو بهار جوانیم
گفتی که آتشم بنشانی ولی چه سود
بر خاستی تا بر سر آتش نشانیم
در خواب زنده ام که تو می خوانیم به خویش
بیداریم مباد که دیگر نرانیم
شمعم گریست زار به بالین که شهریار
من نیز چون تو همدم سوز نهانیم
#شهریار
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓
@Sheroadab_alavi
┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
*
آتشے زد شب هجرم بہ دل و جان کہ مپرس
آن چنان سوختم از آتش هجران کہ مپرس
#شهریار
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓
@Sheroadab_alavi
┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
🗓 بهمناسبت روز ۲۷ شهریور، سالروز خاموشی چراغ پرفروغ شعر و ادب پارسی، استاد سیدمحمدحسین بهجت تبریزی متخلص به #شهریار
🍃 شهریار شهرآشوب
بنال با غزلم ای سهتار شهرآشوب
دوباره ولوله کن ای نگار شهرآشوب
تو شهسوار کلامی تو پیک امیدی
ز گرد راه برون آ سوار شهرآشوب
دل خزانزدهام را فقط تو درمانی
برس به داد من ای نوبهار شهرآشوب
میان باغ تغزّل همیشه سرسبزی
اگرچه سرخدلی، لالهزار شهرآشوب
اگر تمام شده شمع و مرده اختر پاک
نمیکنم گله، شبزندهدار شهرآشوب
سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ
به بوی لاله و گل ای هزار شهرآشوب
عروس طبع تو را شانه میزدم دیشب
به یاد زلف تو ای شهریار شهرآشوب
#محمدتقی_عارفیان، بهار ۱۳۷۵
#استاد_شهریار
#روز_شعر_و_ادب_فارسی
#شعر_و_ادب_و_زبان_فارسی_را_پاس_بداریم
31.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 خاطره مرحوم قیصر امینپور از ابداع و ذوق شعری استاد شهریار
👈اگر ذوق باشد، موانع هنرآفریناند...
(دیروز ،۲۷ شهریور،روز شعر و ادب پارسی و روز بزرگداشت استاد #شهریار بود)
ماهم که هالهای به رخ از دود آهش است
دائم گرفته چون دل من روی ماهش است
دیگر نگاه وصف بهاری نمیکند
شرح خزان دل به زبان نگاهش است
راه نگاه بست به چشم سیه که دید
موی دماغها همهجا خار راهش است
دیدم نهان فرشتهٔ شرم و عفاف او
آورده سر به گوش من و عذرخواهش است
روز سیاه دیده به چشم و به قول خود
دود اجاق، سرمهٔ چشم سیاهش است
دیگر نمیزند به سرِ زلف، شانهای
وآن طُرّه خود حکایت عمر تباهش است
بگریخته است از لب لعلش شکفتگی
دائم گرفتگی است که بر روی ماهش است
افتد گذار او به من از دور و گاهگاه
خواب خوشم همین گذر گاهگاهش است
هر چند اشتباه از او نیست لیکن او
با من هنوز هم خجل از اشتباهش است
اکنون گلی است زرد ولی از وفا هنوز
هر سرخ گل که در چمن آید گیاهش است
این برگهای زرد چمن نامههای اوست
وین بادهای سرد خزان پیک راهش است
در گوشههای غم که کند خلوتی به دل
یاد من و ترانه من تکیهگاهش است
من دلبخواه خویش نجُستم ولی خدا
با هر کس آن دهد که به جان دلبخواهش است
من کیستم؟ اسیر محبت، گدای عشق
وز مُلک دل که حسن و هنر پادشاهش است
در شهر ما گناه بود عشق و شهریار
زندانیِ ابد به سزای گناهش است
#شهریار
سیّد محمّدحسین بهجت تبریزی (۱۱ دی ۱۲۸۵ – ۲۷ شهریور ۱۳۶۷) متخلص به شهریار، شاعر ایرانی بود که به زبانهای فارسی و ترکی آذربایجانی شعر سروده است. شهریار در سرودن گونههای دگرسان شعر مانند قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و شعر نیمایی چیرهدست بود. اما بیشتر از دیگر گونهها در غزل شهره بود و از جمله غزلهای معروف او میتوان به «علی ای همای رحمت» و «خان ننه» و «حیدر بابایه سلام» «آمدی جانم به قربانت» اشاره کرد. شهریار نسبت به علی بن ابیطالب ارادتی ویژه داشت و همچنین شیفتگی بسیاری نسبت به حافظ و فردوسی داشته است.
چه شد که بار دگر یاد آشنا کردی
چه شد که شیوه بیگانگی رها کردی
به قهر رفتن و جور و جفا شعار تو بود
چه شد که بر سر مهر آمدی وفا کردی
منم که جورو جفا دیدم و وفا کردم
توئی که مهر و وفا دیدی و جفا کردی
بیا که با همه نامهربانیت ای ماه
خوش آمدی و گل آوردی و صفا کردی
بیا که چشم تو تا شرم و ناز دارد کس
نپرسد از تو که این ماجرا چرا کردی
منت به یک نگه آهوانه می بخشم
هر آنچه ای ختنی خط من خطا کردی
اگر چه کار جهان بر مراد ما نشود
بیا که کار جهان بر مراد ما کردی
هزار درد فرستادیم به جان لیکن
چو آمدی همه آن دردها دوا کردی
کلید گنج غزلهای شهریار توئی
بیا که پادشه ملک دل گدا کردی
#شهریار