eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
1.1هزار دنبال‌کننده
16.9هزار عکس
4.6هزار ویدیو
53 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
خوانش و شرح غزل۱۵۳.mp3
زمان: حجم: 2.6M
سر تسلیم نهادیم به حکم و رایت تا چه اندیشه کند رای جهان آرایت تو به هر جا که فرود آمدی و خیمه زدی کس دیگر نتواند که بگیرد جایت همچو مستسقی بر چشمه نوشین زلال سیر نتوان شدن از دیدن مهرافزایت روزگاریست که سودای تو در سر دارم مگرم سر برود تا برود سودایت قدر آن خاک ندارم که بر او می‌گذری که به هر وقت همی بوسه دهد بر پایت دوستان عیب کنندم که نبودی هشیار تا فرو رفت به گل پای جهان پیمایت چشم در سر به چه کار آید و جان در تن شخص گر تأمل نکند صورت جان آسایت دیگری نیست که مهر تو در او شاید بست هم در آیینه توان دید مگر همتایت روز آن است که مردم ره صحرا گیرند خیز تا سرو بماند خجل از بالایت دوش در واقعه دیدم که نگارین می‌گفت سعدیا گوش مکن بر سخن اعدایت عاشق صادق دیدار من آنگه باشی که به دنیا و به عقبی نبود پروایت طالب آن است که از شیر نگرداند روی یا نباید که به شمشیر بگردد رایت  
خوانش و شرح غزل۱۶۰.mp3
زمان: حجم: 2.57M
حدیث عشق به طومار در نمی‌گنجد بیان دوست به گفتار در نمی‌گنجد سماع انس که دیوانگان از آن مستند به سمع مردم هشیار در نمی‌گنجد میسرت نشود عاشقی و مستوری ورع به خانه خمار در نمی‌گنجد چنان فراخ نشستست یار در دل تنگ که بیش زحمت اغیار در نمی‌گنجد تو را چنان که تویی من صفت ندانم کرد که عرض جامه به بازار در نمی‌گنجد دگر به صورت هیچ آفریده دل ندهم که با تو صورت دیوار در نمی‌گنجد خبر که می‌دهد امشب رقیب مسکین را که سگ به زاویه غار در نمی‌گنجد چو گل به بار بود همنشین خار بود چو در کنار بود خار در نمی‌گنجد چنان ارادت و شوقست در میان دو دوست که سعی دشمن خون خوار در نمی‌گنجد به چشم دل نظرت می‌کنم که دیده سر ز برق شعله دیدار در نمی‌گنجد ز دوستان که تو را هست جای سعدی نیست گدا میان خریدار در نمی‌گنجد
خوانش و شرح غزل۱۶۵.mp3
زمان: حجم: 1.88M
غزل ۱۶۵     که می‌رود به شفاعت که دوست بازآرد که عیش خلوت بی او کدورتی دارد که را مجال سخن گفتنست به حضرت او مگر نسیم صبا کاین پیام بگزارد ستیزه بردن با دوستان همین مثلست که تشنه چشمه حیوان به گل بینبارد مرا که گفت دل از یار مهربان بردار به اعتماد صبوری که شوق نگذارد که گفت هر چه ببینی ز خاطرت برود مرا تمام یقین شد که سهو پندارد حرام باد بر آن کس نشست با معشوق که از سر همه برخاستن نمی‌یارد درست ناید از آن مدعی حقیقت عشق که در مواجهه تیغش زنند و سر خارد به کام دشمنم ای دوست این چنین مگذار کس این کند که دل دوستان بیازارد بیا که در قدمت اوفتم و گر بکشی نمیرد آن که به دست تو روح بسپارد حکایت شب هجران که بازداند گفت مگر کسی که چو سعدی ستاره بشمارد  
خوانش و شرح غزل۱۷۱.mp3
زمان: حجم: 2.2M
غزل ۱۷۱     مگر نسیم سحر بوی یار من دارد که راحت دل امیدوار من دارد به پای سرو درافتاده‌اند لاله و گل مگر شمایل قد نگار من دارد نشان راه سلامت ز من مپرس که عشق زمام خاطر بی‌اختیار من دارد گلا و تازه بهارا تویی که عارض تو طراوت گل و بوی بهار من دارد دگر سر من و بالین عافیت هیهات بدین هوس که سر خاکسار من دارد به هرزه در سر او روزگار کردم و او فراغت از من و از روزگار من دارد مگر به درد دلی بازمانده‌ام یا رب کدام دامن همت غبار من دارد به زیر بار تو سعدی چو خر به گل درماند نسوزد که بیچاره بار من دارد  
غزل ۶ سعدی.mp3
زمان: حجم: 896.5K
غزل ۶     پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را الله الله تو فراموش مکن صحبت ما را قیمت عشق نداند قدم صدق ندارد سست عهدی که تحمل نکند بار جفا را گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را گر سرم می‌رود از عهد تو سر بازنپیچم تا بگویند پس از من که به سر برد وفا را خنک آن درد که یارم به عیادت به سر آید دردمندان به چنین درد نخواهند دوا را آرزو می‌کندم شمع صفت پیش وجودت که سراپای بسوزند من بی سر و پا را همه را دیده به رویت نگرانست ولیکن خودپرستان ز حقیقت نشناسند هوا را مهربانی بنگر در من و گر عمر نماند به سر تربت سعدی بطلب مهرگیا را  
خوانش و شرح غزل۱۷۷.mp3
زمان: حجم: 2.39M
غزل ۱۷۷     هر گه که بر من آن بت عیار بگذرد صد کاروان عالم اسرار بگذرد مست شراب و خواب و جوانی و شاهدی هر لحظه پیش مردم هشیار بگذرد هر گه که بگذرد بکشد دوستان خویش وین دوست منتظر که دگربار بگذرد گفتم به گوشه‌ای بنشینم چو عاقلان دیوانه‌ام کند چو پری وار بگذرد گفتم دری ز خلق ببندم به روی خویش دردیست در دلم که ز دیوار بگذرد بازار حسن جمله خوبان شکسته‌ای ره نیست کز تو هیچ خریدار بگذرد غایب مشو که عمر گران مایه ضایعست الا دمی که در نظر یار بگذرد آسایشست رنج کشیدن به بوی آنک روزی طبیب بر سر بیمار بگذرد ترسم که مست و عاشق و بی‌دل شود چو ما گر محتسب به خانه خمار بگذرد سعدی به خویشتن نتوان رفت سوی دوست کان جا طریق نیست که اغیار بگذرد  
به جهان خرم از آنم.mp3
زمان: حجم: 745.8K
  به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبح تا دل مرده مگر زنده کند کاین دم از اوست نه فلک راست مسلم نه ملک را حاصل آنچه در سر سویدای بنی‌آدم از اوست به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقیست به ارادت بکشم درد که درمان هم از اوست زخم خونینم اگر به نشود به باشد خنک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم از اوست غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد ساقیا باده بده شادی آن کاین غم از اوست پادشاهی و گدایی بر ما یکسان است که بر این در همه را پشت عبادت خم از اوست سعدیا گر بکند سیل فنا خانهٔ عمر دل قوی دار که بنیاد بقا محکم از اوست  
غزل سعدی (ما در خلوت به روی غیر ببستیم).mp3
زمان: حجم: 903.2K
غزل ۴۳۴   سعدی   ما در خلوت به روی غیر ببستیم از همه بازآمدیم و با تو نشستیم هر چه نه پیوند یار بود بریدیم وآنچه نه پیمان دوست بود شکستیم مردم هشیار از این معامله دورند شاید اگر عیب ما کنند که مستیم شاکر نعمت به هر طریق که بودیم داعی دولت به هر مقام که هستیم در همه چشمی عزیز و نزد تو خواریم در همه عالم بلند و پیش تو پستیم دیده نگه داشتیم تا نرود دل با همه عیاری از کمند نجستیم تا تو اجازت دهی که در قدمم ریز جان گرامی نهاده بر کف دستیم دوستی آن است سعدیا که بماند عهد وفا هم بر این قرار که بستیم  
غزل ۴۰۲سعدی.mp3
زمان: حجم: 973.7K
غزل ۴۰۲     من بی‌مایه که باشم که خریدار تو باشم حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم تو مگر سایه لطفی به سر وقت من آری که من آن مایه ندارم که به مقدار تو باشم خویشتن بر تو نبندم که من از خود نپسندم که تو هرگز گل من باشی و من خار تو باشم هرگز اندر همه عالم نشناسم غم و شادی مگر آن وقت که شادی خور و غمخوار تو باشم من چه شایسته آنم که تو را خوانم و دانم مگرم هم تو ببخشی که سزاوار تو باشم گر چه دانم که به وصلت نرسم بازنگردم تا در این راه بمیرم که طلبکار تو باشم نه در این عالم دنیا که در آن عالم عقبی همچنان بر سر آنم که وفادار تو باشم خاک بادا تن سعدی اگرش تو نپسندی که نشاید که تو فخر من و من عار تو باشم
من چه در پای تو ریزم که خورای تو بود.mp3
زمان: حجم: 563.7K
من چه در پای تو ریزم که خورای تو بود سر نه چیزیست که شایسته پای تو بود ذره‌ای در همه اجزای من مسکین نیست که نه آن ذره معلق به هوای تو بود تا تو را جای شد ای سرو روان در دل من هیچ کس می‌نپسندم که به جای تو بود به وفای تو که گر خشت زنند از گل من همچنان در دل من مهر و وفای تو بود خوش بود ناله دلسوختگان از سر درد خاصه دردی که به امید دوای تو بود ملک دنیا همه با همت سعدی هیچست پادشاهیش همین بس که گدای تو بود  
غزل ۶ سعدی.mp3
زمان: حجم: 896.5K
غزل ۶     پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را الله الله تو فراموش مکن صحبت ما را قیمت عشق نداند قدم صدق ندارد سست عهدی که تحمل نکند بار جفا را گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را گر سرم می‌رود از عهد تو سر بازنپیچم تا بگویند پس از من که به سر برد وفا را خنک آن درد که یارم به عیادت به سر آید دردمندان به چنین درد نخواهند دوا را آرزو می‌کندم شمع صفت پیش وجودت که سراپای بسوزند من بی سر و پا را همه را دیده به رویت نگرانست ولیکن خودپرستان ز حقیقت نشناسند هوا را مهربانی بنگر در من و گر عمر نماند به سر تربت سعدی بطلب مهرگیا را   ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌❣↶ ╭━━⊰•❀🦋🌤️📙❀•⊱━━╮ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ @Sheroadab_alavi ‎ ╰━━⊰•❀⏳🌤️🕯❀•⊱━━╯