eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
1هزار دنبال‌کننده
15.7هزار عکس
3.9هزار ویدیو
43 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
ابراهیم ادهم رساله قشیریه.mp3
433.2K
ابراهیم ادهم به صحرا می شد مردی لشکری پیش وی رسید و گفت : آبادانی کجاست ، ابراهیم به گورستان اشارت کرد. مرد لشکری یکی بر سر ابراهیم زد و سرش بشکست ، چون از وی بگذشت گفتند : این ابراهیم ادهم است ، زاهد خراسان مرد لشکری باز گردید و عذر خواست. ابراهیم گفت : چون مرا بزدی من برای تو از خدای تعالی بهشت خواستم . گفت : چرا؟ گفت : دانستم که مرا از آن جفای تو خدای تعالی اجر دهد ، نخواستم که نصیب من از تو اجر و نیکویی بود و نصیب تو از من عقاب و بدی
این مطرب ازکجاست.mp3
895.5K
این مطرب از کجاست که برگفت نام دوست تا جان و جامه بذل کنم بر پیام دوست دل زنده می‌شود به امید پیام یار جان رقص می‌کند به سماع کلام دوست تا نفخ صور بازنیاید به خویشتن هرکو فتاد مست محبت ز جام دوست من بعد از این اگر به دیاری سفر کنم هیچ ارمغان نمی برم الا سلام دوست رنجور عشق به نشود جز به بوی یار ور رفتنیست جان ندهد جز به نام دوست وقتی امیر مملکت خویش بودمی اکنون به اختیار و ارادت غلام دوست بالای بام دوست چو نتوان نهاد پای هم چاره آن که سر بنهی زیر بام دوست گر کام دوست کشتن سعدیست باک نیست اینم حیات بس که بمیرم به کام دوست  
سلوک وکارسالکان عزیزالدین نسفی.mp3
1.15M
انسان مراتبی دارد چنان که درخت مراتب دارد و پیداست در هر مرتبه ای از مراتب درخت چه پیدا آید . پس کار باغبان آن است که زمین را نرم و موافق می دارد و از خار و خاشاک پاک می کند و آب به وقت می دهد و محافظت می کند تا آفتی به درخت نرسد تا مراتب درخت تمام پیدا آید و هر یک به وقت خود تمام ظاهر شود . کار سالکان نیز همچنین است باید که نیت سالک در مجاهدات آن باشد که تا آدمی شود و مراتب انسانی در او تمام ظاهر گردد که چون مراتب انسانی ظاهر شود سالک اگر خواهد و اگر نخواهد طهارت و اخلاق نیک و علم و معرفت و کشف اسرار و ظهور انوار هر یک به وقت خود ظاهر شود و چیزها ظاهر شود که سالک نام آن هرگز نشنوده بود و بر خاطر سالک هرگز نگذشته باشد و کسی که نه در این کار بود این سخنان را هرگز فهم نکند تا سخن دراز نشود و از مقصود باز نمانیم سالک باید که بلند همت باشد و تا زنده است در کار باشد و به سعی و کوشش مشغول بود که علم و حکمت خدا نهایت ندارد. ای دوست جمله مراتب درخت در تخم درخت موجودند باغبان حاذق و تربیت و پرورش می باید که تا تمام ظاهر شوند و هم چنین طهارت و اخلاق نیک و علم و معرفت و کشف اسرار و ظهور انوار جمله در ذات آدمی موجودند ،صحبت دانا و تربیت و پرورش می باید که تا تمام ظاهر شود
ای درون جسم و جان پیدا شده.mp3
581.4K
ای درون جسم و جان پیدا شده از دو عالم تا ابد یکتا شده اولین و آخرین را رهنمون از تو پیدا گشته یکسر کاف و نون کوه را کوه غم و اندوه و درد در دل و در پا فرو رفته به گرد می زند هر لحظه بحر از شوق جوش تا کند دُرِّ وصالت را به گوش هر شجر کان از زمین آید برون می شود در راه عشقت سرنگون میوه های رنگ رنگ از شاخسار می کند هر سال از صنعت نثار عشق راهم می نماید هر نفس عقل می اندازدم در باز پس چون یقینم شد که جانانم توئی محو خواهم خویش بردار این دوئی
ریاضی یزدی شعر عاشورایی.mp3
1.49M
نبی ما محمد گاه گاهی به اقلیم یمن بودش نگاهی نمی دانم‌ در آن صحرا چه دیدی کزو بوی خدا را می‌شنیدی به هر گلشن گلی روید خدایی در آن گل هست بوی آشنایی به هر رنگی گل توحید روید دهد بوی خدایی تا که بوید از آن امروز آن بو در یمن نیست که‌ آن چوپان عارف در قَرَن نیست ببو ای دل زمین کربلا را کز اینجا بشنوی بوی خدا را مگر ای کربلا خاک بهشتی که خاکی مشک بو عنبر سرشتی اگر خاکی ، به معجز کیمیایی بهشتی، کعبه‌ای، عرش خدایی اگر خاک تو را دستی ببیزد به جای خاک، اشک و خون بریزد اگر بستند بر اهل حرم آب تو را اشک یتیمان کرد سیراب نه از آب فرات است این غم تو که گرید آسمان زین ماتم تو تو را دیگر چه حاجت بر فرات است که پیش از اشک ما صد دجله، مات است چه زیور‌ها که زیب سینۀ توست چه گوهرها که در گنجینۀ توست تن پاکی که در خاکت نهان است عزیز آر ، کاو آرام جان است کتاب وحی شمع خانۀ او پیمبرها به جان پروانۀ او فلک صد ماه و خورشید ار برآرد چو تو منظومه ای شمسی ندارد بگو ای خاک با خورشید گردون میا از حجله‌گاه شرق بیرون که اینجا روی نی خواهد درخشید سری روشن تر از صد ماه و خورشید که یک نی آفتاب روز محشر بلند است از زمین الله‎‌اکبر
به_جولانگاه_دشت_بی_نیازی_تاختن_باید.mp3
797.2K
به جولانگاه دشت بی نیازی تاختن باید بیابانیست مالامال دل، جان باختن باید مشو غافل دمی، تا منزل جانان به رهپوئی نسیم آسا به سر افتان و خیزان تاختن باید گرت زین برق عالم سوز بال سوختن باشد درین پرواز طاقت گیر، شور ساختن باید بت ما و منی آزرده دارد خاطر ما را به روی این حریف فتنه گر تیغ آختن باید اگر همچون شهید نینوا افروختن خواهی سری در سروری بالای نی افراختن باید مگر روزی به دامانش توانی دست دل یازی غریب از خویشتن، بر آشنا پرداختن باید ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌❣↶ ╭━━⊰•❀🦋🌤️📙❀•⊱━━╮ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ @Sheroadab_alavi ‎ ╰━━⊰•❀⏳🌤️🕯❀•⊱━━╯
باز دل مست نوائیست که من می دانم.mp3
790.5K
غزل شمارهٔ ۲۲۶۶     باز دل مست نواییست که من می‌دانم آن نوا نیز ز جاییست ‌که من می‌دانم محمل و قافله و ناقه درین وحشتگاه گردی از بانگ دراییست ‌که من می‌دانم خونم آخر به‌ کف پای‌ کسی خواهد ریخت این همان رنگ حناییست ‌که من می‌دانم چشم واکردم و توفان قیامت دیدم زندگی روز جزاییست ‌که من می‌دانم در مقامی که بجایی نرسد کوششها ناله اقبال رساییست که من می‌دانم بانگ زد شمع که ای سوختگان خوش باشید شعله هم آب بقاییست که من می دانم دل ز کویت چه خیالست قدم بردارد آخر این آبله پاییست که من می دانم بود عمری به برم دلبر نگشوده نقاب بیدل این نیز اداییست که من می‌دانم   ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌❣↶ ╭━━⊰•❀🦋🌤️📙❀•⊱━━╮ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ @Sheroadab_alavi ‎ ╰━━⊰•❀⏳🌤️🕯❀•⊱━━╯
غزل ۶ سعدی.mp3
896.5K
غزل ۶     پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را الله الله تو فراموش مکن صحبت ما را قیمت عشق نداند قدم صدق ندارد سست عهدی که تحمل نکند بار جفا را گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را گر سرم می‌رود از عهد تو سر بازنپیچم تا بگویند پس از من که به سر برد وفا را خنک آن درد که یارم به عیادت به سر آید دردمندان به چنین درد نخواهند دوا را آرزو می‌کندم شمع صفت پیش وجودت که سراپای بسوزند من بی سر و پا را همه را دیده به رویت نگرانست ولیکن خودپرستان ز حقیقت نشناسند هوا را مهربانی بنگر در من و گر عمر نماند به سر تربت سعدی بطلب مهرگیا را   ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌❣↶ ╭━━⊰•❀🦋🌤️📙❀•⊱━━╮ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ @Sheroadab_alavi ‎ ╰━━⊰•❀⏳🌤️🕯❀•⊱━━╯
تیز دوم تیز دوم.mp3
1.03M
غزل شمارهٔ ۱۴۰۰     تیز دوم تیز دوم تا به سواران برسم نیست شوم نیست شوم تا بر جانان برسم خوش شده‌ام خوش شده‌ام پاره آتش شده‌ام خانه بسوزم بروم تا به بیابان برسم خاک شوم خاک شوم تا ز تو سرسبز شوم آب شوم سجده کنان تا به گلستان برسم چون که فتادم ز فلک ذره صفت لرزانم ایمن و بی‌لرز شوم چون که به پایان برسم عالم این خاک و هوا گوهر کفر است و فنا در دل کفر آمده‌ام تا که به ایمان برسم رحمت حق آب بود جز که به پستی نرود خاکی و مرعوب شوم تا بر رحمان برسم هیچ طبیبی ندهد بی‌مرضی حَبُّ و دوا من همگی درد شوم تا که به درمان برسم   ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌❣↶ ╭━━⊰•❀🦋🌤️📙❀•⊱━━╮ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ @Sheroadab_alavi ‎ ╰━━⊰•❀⏳🌤️🕯❀•⊱━━╯
نظامی سخن.mp3
690.5K
بگو ای سخن کیمیای تو چیست عیار ترا کیمیا ساز کیست که چندین نگار از تو برساختند هنوز از تو حرفی نپرداختند اگر خانه خیزی قرارت کجاست ور از در درآئی دیارت کجاست ز ما سر برآری و با ما نئی نمائی به ما نقش و پیدا نئی عمل خانه دل به فرمان تست زبان خود علمدار دیوان تست ندانم چه باشی بدین نیکویی ز ما یادگاری که ماند تویی سخن بین که عالیست بالای او کسادی مبیناد کالای او @hafez_adabiyat
غزل_صائب_سبزی_نه_فلک_از_چشم_گهربار_دل_است.mp3
987.6K
غزل شمارهٔ ۱۴۸۰     سبزی نه فلک از چشم گهربار دل است آب این مزرعه از دیده بیدار دل است نفس سرد، نسیم جگر سوخته است داغ جانسوز، چراغ سر بیمار دل است آب حیوان که سکندر به تمنایش سوخت شبنم سوخته گلشن بی خار دل است بی ملامت نشود آینه دل روشن زخم شمشیر زبان صیقل زنگار دل است بی قدم گرد سراپای جهان گردیدن کار هر بی سر و پایی نبود، کار دل است بحر در ساغر گرداب نگنجد هرگز گوش افلاک کجا در خور اسرار دل است؟ پرتو شمع محال است به روزن نرسد بینش چشم من از دیده بیدار دل است غنچه تا کرد دهان باز، در آتش افتاد نفس خوش نزند هر که گرفتار دل است صائب این ناله زاری که صنوبر دارد از نسیم سحری پرس، که از بار دل است   ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌❣↶ ╭━━⊰•❀🦋🌤️📙❀•⊱━━╮ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ @Sheroadab_alavi ‎ ╰━━⊰•❀⏳🌤️🕯❀•⊱━━╯
غزل شبروان خواجه عبدالله انصاری.mp3
840K
شبروان از کوی دلبر خوش نشان ها داده اند شبروان از دوزخ ایمن از بهشت آزاده اند شبروان لبیک گویان اشک ریزان می روند شبروان خود از برای این دو معنی زاده اند شبروان هر شب ز گریه همچو ابر نوبهار آه شب را توشه کرده بهر مرگ آماده اند شبروان از آبِ نابِ دیده غسلی ساخته روی را بر خاک پاک «اسجدوا» بنهاده اند شبروان لبیک «عبدی» هر شب از حی بشنوند لاجَرَم سرمست عشق از جرعه آن باده اند شبروان‌ تا خود به دنیا آمدند از بهر حق سوی حق جز آه صبح و‌ ناله نفرستاده اند خواب شب بر چشم عاشق بسته اند ای دوستان تا صلای عشق او در جانشان در داده اند پیر انصاری دمادم ساده شو آزاد شو زانکه سرمستانِ شبرو ساده و آزاده اند ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌❣↶ ╭━━⊰•❀🦋🌤️📙❀•⊱━━╮ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ @Sheroadab_alavi ‎ ╰━━⊰•❀⏳🌤️🕯❀•⊱━━╯