خزان گشوده دفتری ز معرفت به روی ما
زده نمی از آن سبو به خشکی گلوی ما
فقط نه برگ سبز گل بود کتاب معرفت
نهال خشک باغ هم دری بود به سوی ما
بیا به باغبان و گل سلام تازه تر دهیم
کبوتران عشق را به بام دوست پر دهیم
در این زمانه ی غریب که بسته راه عاشقی
بیا نشان صبح را به خفته ی سحر دهیم
خزان رسیده پشت در ، به لطف او نظر کنیم
به آفتاب مهر خود شب سیه سحر کنیم
اگر چه زخمه می زند به چنگ آرزوی ما
به شهپر امید و عشق از این خزان گذر کنیم
#یلداتون_مبارک
#نیره_جهانشاهی
# اول_دی_هزار_وسیصد_ونود_و_پنج