من هم میخوام
لعنت به تو که،کار تو ظلم است مُدام
از بهر ستمگری نداری آرام
تو عاملِ شری ،پسرم گریه کنان
از صبح میگه: من هم از اینا می خوام
#مرگ_بر_اسرائیل
#احمد_رفیعی_وردنجانی
🔴دلیل حمله دیرموقع اسراییل اعلام شد
🔺احتمالا از سر شب پهپادها داشتن توی اصفهان آدرس میپرسیدند و اصفهانیا بهشون میگفتن:
دادا باید مستقیم بری
اندوه ندیدن و غم هجرانت
بدشعله زده به جان مشتاقانت
با آمدنت تمام کن فرقت را
سوگند تو را به هرچه هست ایمانت
#ریحانه_اربی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💚
سلام آدینه تون بخیر✨✨✨✨
در پناه حضرت ولی عصر باشید هميشه 🌹
اردیبهشت ...
فصلی که اگر نخواهی،
از سر بی مهری دنیا عاشقش شوی
خودش دست به کار می شود
خود به خود عاشقت میکند
از بس که دلبری را خوب بلد ست
با سر سبزی درختان و
با آهنگی دلنواز حتی عطرِ
دل انگیز بهاری اش
هرگز نمی شود به سادگی
از این فصل گذشت...
وقت است که از چهرهی خود پرده گشایی
«تا با تو بگویم غم شبهای جدایی»
«من در قفس بال و پر خویش اسیرم»
ای کاش تو یکبار به بالین من آیی...
عمریست که ما منتظر آمدنت، نه
تو منتظر لحظهی برگشتن مایی
میخواستم از ماتم دل با تو بگویم
از یاد رود ماتم دل چون تو بیایی
ای پرسشِ بیپاسخِ هر #جمعه ی عشّاق
آقا تو کجایی؟ تو کجایی؟ تو کجایی؟
🌷#اللهمعجللولیکالفرج🌷
✨ساعت ۸ به وقت امام هشتم✨
گِلهای نیست اگر غُصهی بی حد داریم
خلوتی هست که در گوشهی مشهد داریم
ما نرفتیم هنوز از حرمش دلتنگیم
چشم امّید به دیدارِ مجدد داریم
گفته سر میزند آنگونه که از سلمانی
این قراریست که با صاحب مرقد داریم
ما گنهکارترینها وسط صحن رضا
آنچه در خُلد برین خَلق ندارد داریم
روضه میخوانم از آن شاه که در اندوهش
دیدهای در طلب اشک مقید داریم
ای اباصلت! عبا را نکشد کاش به سر
از عبا ما چه قدر خاطرهی بَد داریم
شاه بر شانهی خم، پیکر خود را میبُرد
با عبا داشت علی اکبر خود را میبُرد
🔸شاعر: مسعود_یوسف_پور
❤️ای سید علی خامنه ای رهبر آگاه
با مردم مظلوم جهان همدل و همراه
🔆ای نایب منجی جهان مهدی موعود
کن جبهه ی صهیون همه رایک شبه نابود
فرمانده ی کل سپه و ارتش اسلام
بنگر همه آماده ی رزمند و به اقدام
عالم به تو نک ديده ی امید بدوزد
تا شعله به هر خرمن دشمن بفروزد
از غزه و لبنان و یمن سوریه و شام
وز کشور ایران که شده مرکز اسلام،
فریاد به لبیک برای تو بلند است
صهیون به اشارت ز تو در قید و کمند است
ای سید علی عمر تو چون پرتو خورشید
تا کور شود هر که وجودت نتوان دید
حامد طلبد باصلواتی به سحرگاه
تابنده بود تا به فرج طلعت این ماه
حامد اصفهانی
۳۱ فروردین ۱۴۰۳
دو خوانش غزل ۲۹۱ حافظ.mp3
3.95M
غزل شمارهٔ ۲۹۱
ما آزمودهایم در این شهر بخت خویش
بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش
از بس که دست میگزم و آه میکشم
آتش زدم چو گل به تن لخت لخت خویش
دوشم ز بلبلی چه خوش آمد که میسرود
گل پهن کرده گوش ز شاخ درخت خویش
کای دل صبور باش که آن یار تندخو
بسیار تندروی نشیند ز بخت خویش
خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد
بگذر ز عهد سست و سخنهای سخت خویش
وقت است کز فراق تو و سوز اندرون
آتش درافکنم به همه رخت و پخت خویش
حافظ اگر مراد میسر شدی مدام
جمشید نیز دور نماندی ز تخت خویش
#استاد_آهی
#استاد_موسوی_گرمارودی
#حافظ_خوانی_و_ادبیات
دلم شکستی و جانم هنوز چشم به راهت
شبی سیاهم و در آرزوی طلعت ماهت
در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست
اگر قبول تو افتد فدای چشم سیاهت
جمال چون تو به چشم نگاه پاک توان دید
به روی چون منی الحق دریغ چشم و نگاهت
در انتظار تو میمیرم و در این دم آخر
دلم خوشست که دیدم به خواب گاه به گاهت
اگر به باغ تو گل بر دمید من به دل خاک
اجازتی که سری برکنم به جای گیاهت...
#شهریار