#شهدایی
سلام ما به لبخند شهیدان
به ذکر روی سربند شهیدان
سلام ما به گمنامانِ لشکر
به تسبیحات یا زهرای معبر
همانهایی که عمری نذر کردند
اگر رفتند دیگر برنگردند
یاد کنیم شهدا را با صلوات
🌹اللهم صل علی محمد
🌹و آل محمد و عجل فرجهم
خدایا !
من همانم که گاه خندانم،
و گاهی گریان.
گاه شکرگزارم،
و گاهی درحال گله کردن.
گاه بنده ی توام،
و گاهی بنده ی خویش!
خدای همیشگی ام!
من مبتلا به گاه و بی گاههای همواره ام،
بیماری نامتعادل که همیشه به نسخه ی طبیب خویش عمل نمی کند!
اسیر خویشتنم؛
و گاه و بی گاههای اسارت گونه ام مرا در برگرفته است...
معبود آزاده ام!
بندهای گاهها و بی گاههای زندان تنم را... از هم جدا كن!
مرا به آغوش خویش دعوت كن!
که تشنه ترینم به آن...
تمام این گاه و بی گاههای مدامم را،
ببخش...
به حق خدایی همیشه پایدارت!
الهی آمین...
#درد_دل 😭☔️
#خدا_جونم 🌹☀️🌕🌳
هدایت شده از NegeiN
حالمان بهتر میشود، روحيه مان شاداب تر و قويتر میشود و زندگی زیباتر میشود❤️ به شرطی که یادمان نرود جز خودمان برای ديگران هم آرزوهای خوب داشته باشیم؛ الهی حالتون همیشه خوش😍🍁
🌹
─┅═ঈ⚜ঈ═╯
ما سریر سلطنت در بینوائی یافتیم
لذت رندی ز ترک پارسائی یافتیم
سالها در یوزه کردیم از در صاحبدلان
مایهٔ این پادشاهی زان گدائی یافتیم
همت ما از سر صورت پرستی در گذشت
لاجرم در ملک معنی پادشائی یافتیم
پرتو شمع تجلی بر دل ما شعله زد
این همه نور و ضیا زان روشنائی یافتیم
صحبت میخوارگان از خاطر ما محو کرد
آن کدورتها که از زهد ریائی یافتیم
پیش از این در سر غرور سرفرازی داشتیم
ترک سر کردیم و زان زحمت رهائی یافتیم
گرچه آسیب فلک بشکست ما را چون عبید
از درونهای بزرگان مومیائی یافتیم
#عبید_زاکانی
♥️
العين التي تمتلئ بك
لن تنظر لغيرك...
نمیکند نظر به غیر تو
چشمی که لبریز تو باشد...
#نجيب_محفوظ🍃
دگرم آرزوی عشقی نیست
بیدلان را چه آرزو باشد
دل اگر بود باز مینالید
که هنوزم نظر به او باشد
او که از من برید و ترکم کرد
پس چرا پس نداد آن دل را
وای بر من که مفت بخشیدم
دل آشفته حال غافل را.....
#زادروز
#فروغ_فرخزاد🌸
♥️
نه بسته ام به کس دل
نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج
رها...رها...رها...من!!!
#سیمین_بهبهانی🍃
♥️
گفت: بی معرفت!
چجوری عواطف و خاطرات را قورت دادی؟
هسته ی آلبالو که نبود...
#عباس_معروفی🍃
♥️
ای پرده پرده چشم توام
باغهای سبز
در زیر سایهی مژهات
خوابم آرزوست ...
#فریدون_مشیری🍃
قرار بود پارچه ی کت و شلواری اهدایی به مدرسه، میان شاگردان قرعه کشی شود.
معلم گفت تا هر کس نامش را روی کاغذ بنویسد تا قرعه کشی کنند.
وقتی نام حسن درآمد، خود آقا معلم هم خوشحال شد.
چرا که حسن به تازگی یتیم شده و وضع مالی اش اصلا خوب نبود.
وقتی معلم به کاغذ اسامی بچه ها نگاه کرد؛
روی همه ی آنها نوشته شده بود: حسن...
"مهربانیهای صادقانه ، کودکی هایمان را ازیادنبریم..."
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ
ﻣﺴﺘﺤﻖ "ﺳﺘﺎﯾﺶ" ﺍﺳﺖ .
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﯾﺴﺘﻦ ﺑﺸﻨﺎﺱ . . ﻧﻪ ﺩﺭ ﮔﻔﺘﻦ ؛
ﺩﺭ ﮔﻔﺘﺎﺭ .. ﻫﻤﻪ ﺁﺭﺍﺳﺘﻪ ﺍﻧﺪ ! !
من اختیار نکردم پس از تو یار دگر
به غیر گریه که آن هم به اختیارم نیست
#شهریار
💟