eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
1هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
4هزار ویدیو
43 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
هنوز اين كُنده را رويای رنگين بهاران است خيال گل نرفت از طبع آتشباز خاكستر...
‍ 〇🍂 🍂 صدا کن مرا صدای تو مجموعه‌ای از صداهاست صدای تو معجونی از جوی‌بار است و گنجشک و گیلاس صدای تو زیتون و لیموست صدا کن مرا ای صدای صداها صدای تو خوش‌بوست و من دور بودم میان لفافی که از حکمت عصر ماقبل تاریخ در قرب سرداب یک غار پیچیده بود و از معبر تنگی از روزن سنگ‌ها نور می‌خورد و اوهام مرطوب یک جلگه از جلبک سبز روی سرش بود صدای تو پیچیده در کوه صدا کن مرا ای نهایات تاریخ صدای تو منشور آزادی قرن‌ها انجماد است. صدای تو حلّال صدای تو مسکوت صدای تو محزون و مرطوب صدای تو مکتوبی از لاله و دشت و باد است صدای تو باز است صدا کن مرا ■●شاعر: | زاده‌ی ۲۹ فروردین ۱۳۲۷، رشت |
. فراغت این زندگی خود به چه کار می آید اگر از گرفتاری ایام و غصه روزگار فرصت نکنیم که دمی بایستیم و جهان را نظاره کنیم؛ فرصت نکنیم که در زیر شاخه های درختان بنشینیم و به قدر گاوان و گوسفندان به طبیعت زیبا بنگریم؛ فرصت نکنیم که وقتی از بیشه ها می گذاریم دریابیم که سنجابها دانه هایشان را کجا زیر علفها پنهان کرده اند؛ فرصت نکنیم تا،میانه روز روشن،نهرها را، که چون آسمانِ شبِ پر کوکب رخشانند، به گوشه چشمی نظاره کنیم؛ فرصت نکنیم که به نگاه زیبارویی روی بگردانیم و رقص و پایکوبیش را تماشا کنیم و دمی تامّل کنیم تا لبخندی که چشمها آغاز کرده اند در لبهایش شکفته شوند. به راستی چه زندگی حقیر و بی نوایی خواهد بود اگر فرصت نکنیم که بایستیم و نظاره کنیم.
كاش وقتی زندگی فرصت دهد گاهی از پروانه ها یادی كنیم كاش بخشی از زمان خویش را وقف قسمت كردن شادی كنیم كاش وقتی آسمان بارانی ست از زلال چشم هایش تر شویم وقت پاییز از هجوم دست باد كاش مثل پونه ها پر پر شویم كاش وقتی چشم هایی ابریند به خود آییم و سپس كاری كنیم از نگاه زرد گلدانهایمان كاش با رغبت پرستاری كنیم كاش دلتنگ شقایق ها شویم به نگاه سرخ شان عادت كنیم كاش شب وقتی كه تنها می شویم با خدای یاس ها خلوت كنیم كاش گاهی در مسیر زندگی باری از دوش نگاهی كم كنیم فاصله های میان خویش را با خطوط دوستی مبهم كنیم كاش با چشمانمان عهدی كنیم وقتی از اینجا به دریا می رویم جای بازی با صدای موج ها درد های آبیش را بشنویم كاش مثل آب مثل چشمه سار گونه نیلوفری را تر كنیم ما همه روزی از اینجا می رویم كاش این پرواز را باور كنیم كاش با حرفی كه چندان سبز نیست قلب های نقره ای را نشكنیم كاش هر شب با دو جرعه نور ماه چشم های خفته را رنگی زنیم كاش بین ساكنان شهر عشق رد پای خویش را پیدا كنیم كاش با الهام از وجدان خویش یك گره از كار دل ها واكنیم كاش رسم دوستی را ساده تر مهربان تر آسمانی تر كنیم كاش در نقاشی دیدارمان شوق ها را ارغوانی تر كنیم كاش اشكی قلب مان را بشكند با نگاه خسته ای ویران شویم كاش وقتی شاپرك ها تشنه اند ما به جای ابر ها گریان شویم كاش وقتی شاپرك ها تشنه اند ما به جای ابر ها گریان شویم كاش وقتی آرزویی می كنیم از دل شفاف مان هم رد شود مرغ امین هم از آنجا بگذرد حرفهای قلبمان را بشنود 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
به نام برازندهٔ نام‌ها کز آغازها داند انجام‌ها خداوند عرش و خداوند فرش گرایندهٔ هر دو گیتی به عرش فروزندهٔ عقل و جان و سخن برازندهٔ این جهان کهن ز دور اندرین پهنهٔ بیکران چو بینی بر این تافته اختران تو گویی که آنان به یکجا درند همه زآسمان بر زمین بنگرند همی دان که هر اختری بی گمان زمین است و آن دیگران آسمان ز هر اختری به آسمان بنگری همین پهنهٔ بیکران بنگری 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
" دل کار افتاده " عرضه کردم دو جهان بر دلِ کار افتاده به جز از عشقِ تو باقی همه فانی دانست " دل کار افتاده " همان دلی است که واقعۀ شگفت عشق در مرز حدوث و قدم و نهایت و بی نهایت بر او وارد شده است. الن بدیو، فیلسوف و ریاضی دان معاصر فرانسوی، در کتاب در ستایش عشق (In Praise of Love) آورده است که هرچند حادثۀ عشق در زمان رخ می دهد اما بی درنگ به ابدیت متصل می شود و این اتصال به ابدیت است که دل را جام جهان بین می کند، بدین سان هنگامی که حافظ دو جهان را بر این جام جهان بین عرضه می کند چون بر هر دو ساحت فانی و باقی احاطه دارد، عشق را بر می گزیند و فانی را به جای می گذارد. برگرفته از کتاب " در صحبت حافظ " 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
تا کی از غفلت توان شد پای بند روزگار چند گردد عمر،صرف چون و چند روزگار دیگرم چیزی درین عالم نباشد دلپسند بس که دلگیرم ز وضع ناپسند روزگار هم چو من افتاده ای را می کند پامال جور رام بهر سرکشان باشد سمند روزگار حرمت آزادگان را پاس از آن دارم که نیست مردم آزاده را سر در کمند روزگار می توان از بند پیران کهن پیچید سر لیک نتوان کرد سرپیچی ز پند روزگار می شود در عهد پیری پست بالای بلند تا ببیند هر کسی پست و بلند روزگار دیده ام گلچین ز اهل روزگار از بس گزند بعد از اینم نیست پروا از گزند روزگار 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
تا کی از غفلت توان شد پای بند روزگار چند گردد عمر،صرف چون و چند روزگار دیگرم چیزی درین عالم نباشد دلپسند بس که دلگیرم ز وضع ناپسند روزگار هم چو من افتاده ای را می کند پامال جور رام بهر سرکشان باشد سمند روزگار حرمت آزادگان را پاس از آن دارم که نیست مردم آزاده را سر در کمند روزگار می توان از بند پیران کهن پیچید سر لیک نتوان کرد سرپیچی ز پند روزگار می شود در عهد پیری پست بالای بلند تا ببیند هر کسی پست و بلند روزگار دیده ام گلچین ز اهل روزگار از بس گزند بعد از اینم نیست پروا از گزند روزگار 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
«تو به من خندیدی و نمی‌دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب‌آلود به من کرد نگاه سیب دندان‌زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز سال‌هاست که در گوش من آرام آرام خش‌خش گام تو تکرارکنان می‌دهد آزارم و من اندیشه‌کنان غرق در این پندارم که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت» این شعر زنده‌یاد شاید یکی از معصومانه‌ترین و بغض‌آلودترین شعرهای معاصر ایران باشد. پاسخ‌های زیادی بر این شعر نوشته‌اند، اما شاید جالب‌ترینشان، پاسخ ضمنی مهدی اخوان ثالث باشد، که بغضش چنین به فریاد بدل می‌شد: «ای درختان عقیم ریشه‌تان در خاک‌های هرزگی مستور یک جوانه ارجمند از هیچ‌جاتان رست نتواند ای گروهی برگ چرکین‌تارِ چرکین‌پود یادگار خشکسالی‌های گردآلود هیچ بارانی شما را شست نتواند» ۱۰ بهمن حمید مصدق است. 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
نغمه‌سرا در غزل «رودکی» هوش‌ربا در سخن «عنصری» شور و ترانه ز دم «فرخی» طنز و حکم در قلم «انوری» بر سخن تازی ز استاد «طوس» نظم دری یافت چنین برتری از افق فکرت «ناصر» نمود حجت اعشی، هنر بحتری کرد چو از طبع «نظامی» طلوع داد چنان داد سخن‌پروری چامه «خاقانی» و چین سخن روم هنر، طنطنه قیصری سرخوش از این باده چو «خیام» گشت داد ز حکمت به سخن سروری در حرم خاطر «سعدی» خرام تا به نگیری تو سخن سرسری از نی عرفان، ز دم «مولوی» گشت هنر تالی پیغمبری مهری زندیشه «حافظ» دمید برتر از این طُرفه پرند زری کز غزلش غیرت «پروین» و ماه گوهر بینی به کف گوهری شعر، همان پرتو سینا و طور شعر، نه حیلت‌گری سامری شعر، همان عشق، همان زندگی شعر، سرافرازی و نام‌آوری شعر، همان فتنه و آزرم و ناز کز نگه دوست کند دلبری 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
خداوندا اگر باید هنوزم به راه وصل تو عمری بسوزم -ز مژگان سوزن و با تاری از عشق به پیکر جامه عشق تو دوزم -بسوزانم بسوزانم بسوزانم بسوزان خداوندا به پاکان تو سوگند اگر که بگسلی بند من از بند -ز خاک من دمد گل های لاله به هر برگش زند نام تو لبخند- بسوزانم بسوزانم بسوزانم بسوزان دل دیوانه را دیوانه تر کن مرا از عالم تن بی خبر کن -من از این پیکر خاکی گذشتم وجودم را ز نورت پر شرر کن خداوندا اگر باید هنوزم که باشد سایه شب ها به روزم- اگر باید چراغی از حقیقت به راه ظلمت دل برافروزم -بسوزانم بسوزانم بسوزانم بسوزان خداوندا من و این شام هجران دلی دارم از این قالب گریزان -تو را خواهم تو را ای پاک مطلق که تا در ذات تو حل گردم آسان -بسوزانم بسوزانم بسوزانم بسوزان 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
رنگی از حسن تو در روی گل است وز لب لعلت خیالی در مل است از خیال نرگس جادوی تو در چمن ها چشم نرگس بر گل است از نسیم صبح کی بیرون رود بوی گل کاندر دماغ بلبل است از کمند عنبرین گیسوی تو ملتهب کی دل شود، گر دلدل است 👇 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi