eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
1هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
3.9هزار ویدیو
43 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
. ۸۳۸ ز داغ تو یا حسن فاطمه شد سینه زن بگو ز درد و محن واحسنا واحسن بگو به گلبرگ یاس جوهر نیلی زدند به صورت مادرت پیش تو سیلی زدند شد جگرم چاک چاک در وسط کوچه ها برای مادر شدم در آن میانه عصا میان کوچه عدو به پیش چشم ترم سیلیِ با دو تا دست ، زد به رخ مادرم گریه نکن یا حسین برای غمهای من سخت دهم جان ولی بُوَد سرم روی تن زخم سنان بی عدد بر بدنت می‌زنند تازه نوک نیزه هم بر دهنت می‌زنند ┏━━━🌷💐━━━┓ @Sheroadab_alavi ┗━━━💌🌷━━━┛
شعرخوانی استادموسوی گرمارودی.mp3
1.4M
می‌گریم از غمی که فزون‌تر ز عالَم است گر نعره برکشم ز گلوی فلک، کم است پندارم آن‌که پشت فلک نیز خم شود زین غم که پشت عاطفه زان تا ابد خم است یک نیزه از فراز حقیقت، فراتر است آن سر که در تلاوتِ آیاتِ محکم است ما مردگانِ زنده کجا، کربلا کجا! بی‌تشنگی چه سود گر آبی فراهم است جز اشک، زنگِ غفلتم از دل، که می‌برد؟ اکنون که رنگِ حیرتِ آیینه، دَرهم است امّا دلی که خیمه به دشتِ وفا زند آیینۀ تمام‌نمای محرّم است وین شوق روشنم به رهایی که در دل است آغاز آفتاب و سرانجامِ شبنم است آه ای فرات! کاش تو هم می‌گریستی آسوده، بی‌خروش، روان بهرِ کیستی... ▪ بند دوم/ نقش کبریا انگار کربلا، رقمِ خامة خداست یا پرده ای نگاشته از نقش کبریاست یک سوی، نقش روشنِ سبز و سپید را بر آن نگاره بُرد که پیدا و روشناست یعنی به رنگِ سبز، صف اولیا کشید سوی دگر سیاهة مشئوم اشقیاست امّا چرا فرات، میان دو سویِ نقش آن‌گونه می‌رود که ز لب تشنگان جداست خورشید را سپید و درخشان کشیده است انگار چهرِ قدسی سالارِ کربلاست خورشید در میانه درخشان و گِرد او هفتاد و یک سپیدة تابان و آشناست چون شیشة چراغ بود چهرِ پیشوا یا شب‌چراغِ محفلِ صبرِ جمیلِ ماست آن شیشه برشکسته ز سنگ جفا چرا؟ وان شب‌چراغ در کفِ دیوان رها چرا؟ ┏━━━🌷💐━━━┓ @Sheroadab_alavi ┗━━━💌🌷━━━┛
پدر مهربان ما صبحت بخیر ♥ دلم تنگ است ...هلاک یک دیدار ... عطشناک یک لبخند ... بیقرار یک صوت دل انگیز ... نمیشود این جان خسته را با پایان این انتظارِ طولانی، آرام کنی؟... نمی شود این چشمان به راه مانده را به جمال زهرایی ات روشن کنی ؟ ... تو آن عزیزترین عزیز مصر وجودی و من آن فقیرترین و بینواترین مشتاقِ منتظر ...💔 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
-1870258429_-2138044132.mp3
15.65M
قطعه چشمهایش با صدای علیرضا قربانی شاعر: استاد شهریار در فرهنگ ما، زندگی با شعر آغاز و با شعر بدرقه می شود. کودک در گاهواره، لالایی می شنود و از همان آغاز به شعر اُنس می گیرد و پس از مرگ نیز، آرایه مزارش، شعری است که برایش می سرایند و چه بسا خود پیش از مرگ برای خویش شعری می سُراید. این آمیختگی ما با شعر و تأثیری که شعر بر فرهنگ و روحیات و رفتار ما می گذارد، ضرورت پرداختن به آن و ضرورت پاسداری از حریم این عنصر اعجاز آفرین را بیشتر روشن می سازد. به مناسبت *روز بيست و هفتم شهريور ماه، سالروز درگذشت شهريار، شاعر ايراني روز ملي شعر و ادب پارسی...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به هوش باش که با عقل و حکمت محدود کمال مطلق گیتی کجا توانی یافت جمال معرفت از خواب جهل بیداریست بجوی جوهر خود تا جلا توانی یافت _غزل شماره ۳۰ 🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گر آرزوی وصلش پیرم کند مکن عیب عیب است از جوانی کاین آرزو ندارد 🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خود برسان به شهریار ، ای که در این محیط غم بی تو نفس کشیدنم عمر تباه کردن است❤️ 📆۲۷ شهریور سالروز درگذشت شهریار
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را به یاد یار دیرین کاروان‌ گم‌ کرده را مانم که شب در خواب بیند همرهان کاروانی را بهاری بود و ما را هم شبابی و شکر خوابی چه غفلت داشتیم ای گل شبیخون خزانی را چه بیداری تلخی بود از خواب خوش مستی که در کامم به زهر آلود شهد شادمانی را سخن با من نمی گوئی الا ای همزبان دل خدایا با که گویم شکوه بی همزبانی را نسیم زلف جانان کو که چون برگ خزان دیده به پای سرو خود دارم هوای جانفشانی را به چشم آسمانی گردشی داری بلای جان خدا را بر مگردان این بلای آسمانی را نمیری شهریار از شعر شیرین روان گفتن که از آب بقا جویند عمر جاودانی را
غذای روح غذای روح کن عشق و ادب را خداجو کن دل دنیا طلب را به زرق و برق هستی دل مکن خوش که افزون می کند رنج و تعب را زیاد و کم به عالم بی سبب نیست سبب ساز جهان سازد سبب را جهان را جای آرامش مپندار به گردی گر وجب اندر وجب را سریع السّیر باشد مرکب عمر به تندی طی نماید روز و شب را حذر کن از عذاب تُندخوئی که حنظل می کند شهد رطب را مشو سرگرم عیش و نوش زیرا اجل بر هم زند بزم طرب را شود هر کس رفیق نفس غدّار به دندان می گزد یک روز لب را سر میزان اعمال قیامت نپرسند از کسی اصل و نسب را مـقدم دار واجـب را «مقدم» اداکن بعد واجب مستحب را ┏━━━🌷💐━━━┓ @Sheroadab_alavi ┗━━━💌🌷━━━┛