eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
1هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
4هزار ویدیو
43 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش.mp3
4.53M
غزل شمارهٔ ۲۷۶     باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار کار ملک است آن که تدبیر و تأمل بایدش تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش با چنین زلف و رخش بادا نظربازی حرام هر که روی یاسمین و جعد سنبل بایدش نازها زان نرگس مستانه‌اش باید کشید این دل شوریده تا آن جعد کاکل بایدش ساقیا در گردش ساغر تعلل تا به چند دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش کیست حافظ تا ننوشد باده بی آواز رود عاشق مسکین چرا چندین تجمل بایدش     
فکر می‌کردم که پایان زمستان، بشکفم! چند روزی مانده فروردین شود، سرما زدم...
🖼هرروز خود را با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز کنیم: 🗓تقویم امروز: 📌 پنجشنبه ☀️ ۱۷ اسفند ۱۴۰۲ هجری شمسی 🌙 ۲۶ شعبان ۱۴۴۵ هجری قمری 🎄 7 مارس 2024 میلادی 🔰حدیث روز: 🔅امیرالمومنین علیه السلام: دوستانت سه گروهند....دوست تو ودوست دوستت ودوست دشمنت. 📚نهج‌البلاغه حکمت ۲۹۵ 📿ذکر روز : لااله الا الله ملک الحق المبین 🔖مناسبت روز:نداریم
صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله ❤️ ملک دلم همین که به نام حسین شد عبدی گناهکار غلام حسین شد آرامشی نداشت وجودم به هیچ وجه تا که به اذن فاطمه رام حسین شد قند مکرر اسم "حسین" است، والسلام شیرین ترین کلام، کلام حسین شد «با یک سلام صبح به ارباب بی کفن » روزم پر از جواب سلام حسین شد یادم نمی رود که خدا هر زمان ز من قهرش گرفت، واسطه نام حسین شد صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین علیه السلام💚
سلام امام زمانم✋🌸 آقاجان روزے تو خواهی آمد به دیگران می‌گویم: خبر خوب این است که روزے کسی می‌آید... در میان روزهاے خاکستر‌ےتان! دستهایتان را خواهد گرفت؛ گرمتر صمیمی‌تر و هزار بار عاشقانه‌تر... کسی که شبیه به آفتاب بعد از یک روز برفی، به تن روزهاے سردتان مى‌چسبد کسی می آید از جنس محبت که مرهم تمام زخم‌هایتان مى شود و تمام ترس و کابوس‌هایتان را در آغوش آرامش حل‌ خواهد کرد. کسی خواهد آمد براے ساختن دوباره شما که من آن شخص را معجزه‌اے از طرف خدا می‌نامم... 🌷أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌷
و نیمروز زل می زند به کوره قلب او و خشک می ماند بر جا و عشق چیست جز مرگ و مرگ چیست جز عشق دراین درام بی غوغا ؟ باید برای ‌آتش و شب شعری دوباره بنویسم وقتی آتش زاییده می شود به شب و از ظلام سردش معنای روشنایی و گرما می گیرد جز عشق جز بازتاب جان دو محبوب در یکدیگر پندار چیز دیگر دشوار است وقتی ولی ظلام می کوشد رازی شریف را پنهان دارد از چشم آهرمن و رهروی خطر باز را زیر قبا بگیرد و مشتعل فروزان اهریمن رخسار راز را از زیر شال ترمه ظلمات می دزدد معنای عشق و کینه و اهریمن و اهورا در هم مگر نمی آمیزد ؟ و کینه چیست جز مرگ ومرگ چیست جز عشق و عشق چیست ؟ وقتی سفید و سیاه و نیک و بد در جای خود قرار نگیرند و جفت هم نشوند تا اتفاق معنای عشق گیرد باید برای سفید و سیاه و نیک و بد شعری دوباره بنویسم باید آمیزه سفید و سیاه را با نام رنگ دیگر جایی کنار قهوه ای دلنشینی برگ چناری پاییزی بنشانم تا جمع رنگ ها را کاملتر یابند دیوانگان رنگ باید برای چشمت و چیزهایی دیگر شعر دوباره بنویسم باید برای شعر شعر دوباره بنویسم
7.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مجموعه • جریان آب، جریان حیات است. گوش جان بسپار به صدایی که جلوه‌ای‌ست از خدای زندگی‌بخش... «وَ جَعَلنا مِن الماءِ كُلَّ شَیءٍ حَیّ»
"یا قناعت یا خاک گور" سعدى مى گويد: در شيراز كسى ما را شام دعوت كرد، رفتيم ديديم كمرش خميده، يك موى سياه در سر و صورت نيست، با عصا به زحمت راه مى‌رود. صاحبخانه بود، نشست، احترامش كرديم، گفتم: حالت چطور است پيرمرد؟ گفت: خوبم، كارى را مى خواهم به خواست خدا انجام بدهم... سعدى مى گويد: به او گفتم چه كارى؟ گفت: از شيراز مى خواهم جنس ببرم چين بفروشم، از بازار چين چينى بخرم بيايم شام، شنيده ام آنجا چينى خوب مى خرند، بيايم آنجا بفروشم، ديباى رومى بخرم و ببرم در حلب، شنيده ام ديباى رومى را حلب خيلى خوب مى خرند، گوگرد احمر را بخرم، ان شاء الله اين كشورها كه رفتم، جنس ها را كه خريدم و فروختم بيايم شيراز، بقيه عمر را مى خواهم عبادت كنم.! سعدى مى گويد: من به او نگاه مى كردم امكان داشت فردا به ختم او بروم، اما مى گفت: بروم و بيايم، بقيه عمر را مى خواهم مشغول عبادت شوم. بعد سعدى در جواب تاجر گفت: آن شنيدستم در اقصاى غور بار سالارى بيفتاد از ستور گفت چشم تنگ دنيا دار را يا قناعت پر كند يا خاك گور ‎‎‌‌‎‌‌‎ ‎‎
ما آنیم که زندان را بر خود بوستان گردانیم چون زندان ما بوستان گردد بنگر که بوستان ما خود چه باشد!