#شعر_و_کودکی
با دیدن ابَرماه در آسمان:
دوباره ماه خورشیدو قورت داده؟
محمدمهدی/ چهار سال و پنج ماه
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
گوشواره م داره موهامو میدزده
(وقتی گوشواره موهاشو کشید)
حلما/ شش ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
خطاب به مادربزرگ و پدربزرگش:
مامانی، من بزرگ بشم برم دانشگاه یه دارویی برای تو و بابایی درست می کنم که بیشتر از این پیر نشید
ولی حواستون باشه اگه زیاد ازش بخورید نینی می شید :)
حلما/ شش ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
مامان می دونستی خدا آدما رو از خاک آفریده ؟
فقط بعضیا رو خاک کم داشته، کم آفریده!
من یه آقاهه رو دیدم دستش انگشت نداشت!
زهرا/ پنج و نیم ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
به حیدر می گم دیدی امروز توی راهپیمایی برای اعزام به لبنان ثبت نام می کردن؟ فرما تموم شد به ما نرسید
می گه ای بابا چرا ما همیشه از صف شهادت جا می مونیم؟
خواهرش می گه بیچاره تو که کوچیکی اصلا نمی برنت لبنان
می گه عیب نداره به جاش بابا شهید می شه می تونیم بریم آقای خامنه ای رو ببینیم
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
من میخوام مثل سید حسن یه قهرمان بشم
حتی میخوام وقتی بزرگ شدم دنیا رو تبدیل به بهشت کنم، که دیگه آدم خوبا برای بهشت رفتن از اینجا نرن :)
حلما/ هفت ساله
@sherokoodaki
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما
چه رؤیایی برای کودکانمان ساخته ایم؟
#شعر_و_کودکی
دخترم وقتی از پشت تلسکوپ سطح ماه رو دید گفت چقدر پولک داره
فاطمه حورا/ پنج ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
یک بار هم در یک نمایش آیینی، در انتها امام زمان از پشت کعبه در اومدن، گفت دیگه خود خدا اومد
فاطمه حورا/ پنج ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
مامان خیلی کثیف شدم منو ببر حمام وگرنه اگه من کثیف باشم آبروی خودت میره چون من بچه تو هستم .
فاطمه/ پنج سال و سه ماهه.
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
#کلمه_ها_و_ترکیب_های_تازه
بونهخواب زده بود: بهانه خواب گرفته و خودش را به خواب زده بود
فاطمه/ شش ساله
@sherokoodami
#شعر_و_کودکی
قرار بود برای نمایشگاه مدرسهشون دستبند درست کنه، گفتم یکی هم من ازش میخرم. وقتی بهم داد ازش پرسیدم: چند تومنه؟
گفت: هیچتومنی یادگاریه
فاطمه/ شش ساله
@sherokoodami
#شعر_و_کودکی
خدایا ممنون که بابامو به این سنگینی برام فرستادی😂
#بابای_چاق
سجاد/ سه سال و یازده ماهه
@sherokoodami
#شعر_و_کودکی
ایشالله آقامون بیاد ریشه ی دشمنامونو بخارونه
سجاد/ سه سال و یازده ماهه
@sherokoodami
#شعر_و_کودکی
داداشم اومده می گه مریم! کره خر
خریه که از کُره اومده؟! 😐
انقدر نگاهش قشنگ بود دلم نیومد واقعیتو بهش بگم
گفتم آره عزیزم
علی/ شش ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
پسرم به خاطر سرماخوردگی بدندرد داشت
گفتم خوبی مامان؟
گفت نه خوب نیستم
انگار همهی جاهام حوصلهشون سررفته
حسین/ هفت ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
مامان !؟
آمریکا و اسرائیل چی خوردن که بد شدن؟
بشری/ چهار و نیم ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
سوار موتور سهچرخش شده در حالی که شلواری رو که تازه براش خریدیم پوشیده
-روزبه داری چیکار میکنی مامانی؟
-هه هه...مامانی شلوارمو سوار موتور کردم.
روزبه/ دو سال و نیمه
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
+ بابا تا حالا چند تا فلسطینی تو غزه شهید شدن؟
- حدود ۴۳هزار تا.
+ بابا اگه خون همهشون رو تو یه تفنگ بریزند، اون قدر زیاده که اگه یه بار باهاش به اسرائیل شلیک کنن، نابود میشه.
حسین/ شش ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
در حالی که لباسشو شبیه چفیه به صورتش بسته و چوب پرچمشو دست گرفته و آماده پرتاب کردنشه، روی صندلی نشسته و از سمت راستش به من نگاه می کنه و می گه:
+ بابا فکر کنم دیگه منم می تونم برم فلسطین با اسرائیلیا بجنگم.
- چرا؟
+ چون رئیسشون (شهید سنوار) فقط با یه چفیه و چوب، اسرائیلیا رو شکست داد.
حسین/ شش ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
پسرم (دستاشو شبیه قلب کرد )
مامان :جانم
این قلب منه
(دستاشو از هم جدا کرد)
یکیش منم
یکیش تو😍
آقا طه /هفت ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
پسرم سرما خورده بود
هی آبریز ش بینی داشت
میگه:مامان چرا خانومم(معلمش) دماغ نداره،ولی من دماغ دارم😂
آقا طه /هفت ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
داره مستند پنگوئن ها در قطب جنوب رو می بینه. رفته تو فیلم.
یکهو میاد سراغ باباش
بابایی! منو می بری با اینا سرسره بازی کنم؟
معصومه/ دو و نیم سالگی
@sherokoodaki