سرود ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام
یا علی اکبر خوش آمدی...
سوره ی کوثر مدد،جلوه ی داور مدد
نور چشم فاطمه،شِبهِ پیغمبر مدد
آمدی و بر دلِ،عالمین آمد سُرور
خوانده در مَدحَت فلک،کوثر و تطهیر و نور
یا علی اکبر خوش آمدی...
دهم شعبان شده،جشن فرزند حسین
آمده نور دل و،جان و دلبند حسین
این پسر جلوه گرِ،نورِ حیّ منجلی است
عیدیِ دلدادگان،دست زهرا و علی است
یا علی اکبر خوش آمدی...
ای گل امّ البنین،عاشق دیدارِ تو
قبله ی دلها شده،کعبه ی رخسار تو
حاجت ما این بُوَد،ای گل خیرالنسا
کن دعا تا که شود،روزیِ ما کربلا
یا علی اکبر خوش آمدی...
#حضرت_علی_اکبر
#ولادت_حضرت_علی_اکبر
@sherosabk
ذکر شور ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام
خوش آمدی آرام جان حسین
خوش آمدی روح و روان حسین
دل و دلبرِ حسین
علی اکبرِ حسین
#حضرت_علی_اکبر
#ولادت_حضرت_علی_اکبر
@sherosabk
ذکر شور ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام
خوش آمدی پیغمبر حسین
خوش آمدی علی اکبر حسین...
#حضرت_علی_اکبر
#ولادت_حضرت_علی_اکبر
@sherosabk
http://www.aviny.com/madihe-shear/special/veladate-hazrat-ali-akbar.aspx
👆 آرشیو شعر و سبک های ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام
#حضرت_علی_اکبر
#ولادت_حضرت_علی_اکبر
نوحه زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها
به
امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام
یا حیدر یا حیدر...
منم زهرا جانفدای تو
وجودم نذرِ ولای تو
بسوزد قلبم برای تو
دلم باشد مبتلای تو
نوای جانم نوای تو
به قربان غصه های تو
زِ جورِ خصمِ دَغای تو
مدینه شد کربلا تو
قامتم شده،خم زِ بارِ غم
امّا بر زمین،نیفتاده عَلَم
یا حیدر یا حیدر...
منی که دخت پیمبر
فداییِ عشق حیدرم
شهیده در راهِ رهبرم
گلِ سرخِ گشته پرپرم
ببین چشمانِ زِ غم ترم
به دوشم بارِ بلا برم
به جان درد و غصّه می خرم
تجلّیِ قدر و کوثرم
دشمن و هجوم،آه ازین ستم
امّا بر زمین،نیفتاده عَلَم
یا حیدر یا حیدر...
#نوحه_حضرت_زهرا
#واحد_حضرت_زهرا
#فاطمه #فاطمیه_۹۸
@sherosabk
دلنوشته ای تقدیم به محضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ایام فاطمیه
چیزی نمانده از من و دارایی ام بیا
خورشید آسمان دل آرایی ام بیا
آری گناه سوخت همه هستیِ مرا
از دست رفته صبر و شکیبایی ام بیا
ای مظهرِ عنایت و اِکرام و عَفو و جود
من ماندم و خجالتِ رسوایی ام بیا
وای از سیاهیِ دل و وای از فراق یار
نوری بده به دیدهٔ شیدایی ام بیا
چیزی نمانده است برایم به غیرِ اشک
رحمی به حالِ غربت و تنهایی ام بیا
هر چند ننگِ درگهِ عشق تو ام ولی
خونین دل از مصائبِ زهرایی ام بیا
دارُ البُکاء شده است دلم یادِ مادرت
از خونِ دل چو لالهٔ صحرایی ام بیا
مِسمار و دود و آتش و سیلی و فاطمه
من غصه دارِ آن گل طاهایی ام بیا
((اسفند ماه ۱۳۹۰ هجری شمسی))
#دلنوشته
#غزل_امام_زمان
#شعر_امام_زمان
@sherosabk
مناجات و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام
یا ربّی یا الهی یا الهی
خودت به حال زار ما گواهی
همیشه اِی تمام بود و هستم
شرمنده از عنایت تو هستم
ای ذکرِ جان نامِ مطهّرِ تو
با حاجت آمدم به محضرِ تو
غم شعله زد در قلب ما سراسر
فتاده نور چشممان به بستر
یا رب ببین غرقِ غم و بُکاییم
ما آمدیم توسّلی نماییم
ببین خدا تو حال مضطرم را
شفا بده عزیز رهبرم را
به سوز و آه و یک دلِ پریشان
تو را قسم دهم به چشمِ گریان
قسم به آن نالهٔ پر شراره
قسم به کربلا و شیرخواره
قسم به اشک جاری از هر دو عین
قسم به کامِ خشک طفلِ حسین
به حقّ آن دم که قدِ غم خمید
تیرِ سه شعبه حلق اصغر دَرید
بریده شد زِ تیرِ کین حنجرش
امان زِ سوزِ ناله ی مادرش
زِ عمر من خدای من کم نما
به طولِ عمرِ رهبرم بیفزا
🔴 این شعر در زمان بستری شدن رهبر معظم انقلاب در بیمارستان در سال ۹۳ سروده شده
#دلنوشه
#رهبری #رهبر_معظم_انقلاب
#آیت_الله_خامنه_ای #امام_خامنه_ای
@sherosabk
مناجات با خداوند متعال
خدای من،ببین سوز و نوای من
خدای من،اجابت کن دعای من
خدای من...
گنهکارم،تو هستی مونس و یارم
گنهکارم،نظر کن بر دل زارم
گنهکارم...
شدم مضطر،الهی سیّدی اَلعَفو
زِ من بگذر،الهی سیّدی اَلعَفو
زِ من بگذر...
بَدَم امّا،محبّ مرتضیٰ هستم
وَ محزونِ،شهیدِ کربلا هستم
بگیر دستم...
به حقّ آن،که لب تشنه فدا گشته
وَ در گودال،سرش از تن جدا گشته
چه ها گشته...
#مناجات
#زمزمه_مناجات
@sherosabk
مرثیه گودال قتلگاه و زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها
دردانگیز ترین لحظهٔ عُمر آن شب بود
که زِ داغت به جِنان فاطمه جان بر لب بود
با قدِ خم شده در نافله یارب گفتم
چون فقط ذکرِ تسلّای دلم یارب بود
گشت شمشیر خجل از تو و اشکِ خون ریخت
نیزه در معرکهٔ شرم،به تاب و تب بود
ای گل پرپر زهرا و علی آن گودال
بزمِ معراج تو و قتلگهِ زینب بود
۸۴/۶/۱۶
#دلنوشته
#گودال #قتلگاه
#شعر_گودال #شعر_قتلگاه
@sherosabk
غزل امام حسین علیه السلام
کِی میشود ای دوست نوایم بدهی
قدری زِ مِیِ جامِ عطایم بدهی
گردد چو طلا،مِسِ وجودم به نظر
چون تُحفهٔ فیضِ کیمیایم بدهی
من غرق شدم به قعرِ دریای گناه
آیا شود از لطف،بَقایم بدهی
با خَلق همه غریبه گردیدم من
خواهم که وصال آشنایم بدهی
آنقدر زنم ناله زِ داغِ لاله
تا سوز و نوای نینوایم بدهی
آنقدر به سینه می زنم از غمِ تو
تا آنکه براتِ کربلایم بدهی
۸۴/۶/۱۵
#دلنوشته
#شعر_امام_حسین
@sherosabk
مناجات
یارب مرا به محضر دلبر شکسته کن
بندِ دلم زِ هر چه به جز او گُسَسته کن
آرامش اَر بُوَد به رَهَش آرزوی خلق
من را در این مسیرِ پر از فیض خسته کن
وانگَه مرا به رسمِ سرِ کوی بندگی
از تیرِ سینه سوزِ غمش پر شکسته کن
زان تیر چون شکست پَرِ نفس،پس مرا
پروانه وار،مَستِ به آتش نشسته کن
یا رب به یُمنِ یک نظرِ رحمت حسین
فالِ توسّلِ لحدم را خجسته کن
۸۳/۹/۳۰
#دلنوشته
#مناجات #غزل
@sherosabk
مرثیه اسب تاختن بر بدن مطهر حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
خوانم از سوگ عزیزِ بوتراب
بعد عاشورا به شور و التهاب
آمدند آن دَه خبیثِ بد نهاد
عاجزانه در بَرِ اِبنِ زیاد
آن لعینانِ به ظاهر سرفراز
لَب به شَرح یک ستم کردند باز
کِی ولیّ شهرِ کوفه ، ای امیر
ای که مانندت ندیده چرخ پیر
گرچه دادی مُزد بر ما دَه نفر
ما زِ تو خواهیم مُزدِ بیشتر
ما همانانیم کِی نورِ دو عین
ظُلم کردیم و جنایت بر حسین
چون جدا گردید از پیکر سَرَش
اسب ، راندیم از جفا بر پیکرش
آتشی در قلب ها انداختیم
بر تَنَش ، با نَعلِ تازه ، تاختیم
داغِ این غم بر دلِ عالم نِشست
استخوان های تنِ پاکش شکست
باز هم یاد مدینه زنده شد
خاطرات درب و سینه زنده شد...
۸۶/۶/۱۳
#دلنوشته
@sherosabk
تقدیم به محضر حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
ای قبله راز ، جان ما قربانت
خورشید حجاز ، جان ما قربانت
مسجود تویی و کعبه ات ساجد عشق
ای اصل نماز ، جان ما قربانت
بر خاک مزار تو نهیم ای مولا
رخسار نیاز ، جان ما قربانت
عالَم ز فروغ طلعتت نورانی
ای کوکب ناز ، جان ما قربانت
باشد درِ بیتُ الکرمِ قدسیِ تو
روی همه باز ، جان ما قربانت
ای خون خدا ما همه دم می گوییم
با سوز و گداز ، جان ما قربانت
از بهر شفاعتِ خلایق زِ خدا
داری تو جواز ، جانِ ما قربانت
ارباب تویی و ما گدایان توییم
ای بنده نواز ، جان ما قربانت
هر دم چو محبان تو گویم با اشک
در راز و نیاز ، جان ما قربانت
🔴 سروده شده در سال ۸۵
#دلنوشته
@sherosabk
حکایت عبور حضرت سلیمان از زمین کربلا
روزی از ایّام در آن روزگار
شد سلیمان بر بساط خود سوار
آن رسول ربّ خلّاقِ وَدود
در هوا مشغول طِیُّ الاَرض بود
دیدهٔ عقل و خِرد ، حیران او
باد همچون بنده در فرمان او
از قضا پیغمبر پاک خدا
شد گذر گاهش زمینِ کربلا
در میان آسمان در موجِ نور
داشت از کرببلا می کرد عبور
ناگهان طوفانِ سختی شد پدید
گوییا جانش به روی لب رسید
داد با نُطقَش نشان ، او واکُنِش
باد را بِنمود آندم سرزنش
بانگ زد کِی باد ، چون کردی تو چون؟
داشت میشد این بساطم سرنگون
وحشت آوردی به قلب مُضطرم
رُعب شد ، یکپارچه پا تا سَرَم
بر من اکنون با بَیاناتی نِکو
علّت این تُند خویی باز گو
پس فَلَک کشف دو صَد اسرار کرد
باد با اَمر خدا گفتار کرد
کِی سلیمان اِی نبیِّ مؤتَمَن
وی تو آئینه به ذات ذوالمَنَن
ای سَما ، خاکِ قدومت از شرف
لاتَخَف زین باد و طوفان ، لاتَخَف
گرچه عالم جملگی پا بست توست
اختیارِ من اگر چه دست توست
لیک اینجا فارغ از این عالم است
هر چه من گویم از این وادی کم است
ای سلیمان این زمین مهد بلاست
مَقتَلِ فرزندِ زهرا کربلاست
این زمین باشد تجلی گاه عشق
شُهره در گیتی به قربانگاه عشق
می شود کُشته در اینجا شاهِ دین
بی کفن مانَد تَنَش روی زمین
از جَفای قوم ملعون و شَریر
اهلِ بیتش می شود جمله اسیر
سوزِ غم تا عرش اَعلا می رود
رأسِ شَه بر روی نِی ها می رود
ای سلیمان هر گَه از امر قضا
راهِ من اُفتد به دشت کربلا
یاد آن اندوه سخت و ناگوار
می دهم از کف عِنان اختیار
ای خداوند دو گیتی را رسول
داغدارم عذر من را کن قبول
🔴سروده شده در سال ۸۶
#دلنوشته
@sherosabk
تقدیم به ساحت مقدس و نورانی حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
ای خون خدا پادِشَهِ ملک دو عالم
ای کعبه ز داغت به تنش جامه ماتم
با یاد غمت ای گل افتاده به گودال
شرمنده شد از دیده ما چشمه ی زمزم
صد شکر که از برکت و الطاف وجودت
ربِّ دو جهان می دَهَدَم فیضِ دَمادم
هر دم ز پیِ ، پیروی از امّ ابیها
گِریَند زِ غم ، آسیه و هاجر و مریم
ای محتشمِ دل تو بخوان مرثیهٔ عشق
تا ناله به رضوان بزند حضرت خاتم
از شورشِ اُفتاده در این خلق سخن گو
یا مِحنَتِ کشتیِ شکسته به یَمِ غم
در گردش گردون ز قضا و قدرِ اشک
هر ماه ، مرا گشته مُبَدّل به محرّم
از عَهدِ اَزَل خطّ حدیث غم جانان
نقش است به لوحِ دل ذرّیه ی آدم
تا روز ابد هست ز سوزِ دل زینب
در دل شَرَر و بر لبِ ما نغمه ی ماتم
ای وای از آن لحظه که زینب به فغان دید
ثارُالَّه و آن دل سیَه و غُربتِ اَعظم
گردید ز گودال برون قاتل ملعون
لرزه به تن و خنده و ماتم همه تواَم
او زد به کناری چو رَدای عربی را
گردید عَیان راس حسین ، وای از این غَم
زین واقعه کز آن جگر خلقِ خدا سوخت
حَق شُربِ عزا ریخت به پیمانه ی عالم
🔴 سروده شده در سال ۸۶
#دلنوشته
@sherosabk
تقدیم به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
گرچه در جاده حق راه به شیطان بدهیم
دلِ شیدا زِ غم عشق به جانان بدهیم
بین که بر شاخه حُزن و شَجر طیِّبه ات
صوتِ غَم سر چو یکی مرغ خوش اَلحان بدهیم
گر بپرسند زِ ما از نبیُّ و دین و کتاب
ما نشان بر دو مَلَک سینه سوزان بدهیم
گر بنوشیم یکی جرعه ز پیمانه عشق
درس مستی به همه عالم امکان بدهیم
گر نِگاهی بکند ساقیِ مَستان بر ما
ساقیانه ، قدح و جام به مستان بدهیم
گر صبا عزم سفر سوی حریم تو کند
تُحفه بر باد صَبا مُلک سلیمان بدهیم
گوشه چشمی اگر از تو ، به گدایان بشود
ما مَطاع نظر یار نه ارزان بدهیم
با تو گر نفس به ما وسوسه انگیز شود
لفظ لا را همه دم هدیه به عصیان بدهیم
ای شریعت زِ تو بر پا ، زِ تو گر دور شویم
از کف آئینِ مسلمانی و ایمان بدهیم
جَنَّت و حوری و قِلمان و صَفای فردوس
کِی به یک قطره از این دیده گریان بدهیم
مذهب حلقه به گوشی و همه بود و نبود
کاش این از تو بگیریم و تو را آن بدهیم
پسر فاطمه کاش از کرم رَب ، ما نیز
جان به سربازیِ تو همچو شهیدان بدهیم
در مناجات و نیایش ز خدا میخواهیم
کاش در غمکدهٔ روضهٔ تو جان بدهیم
۸۴/۸/۱۸
#دلنوشته
@sherosabk
احوالات و زبانحال ذوالجناح بعد از شهادت حضرت مولی الکونِین مولانا اباعبدالله الحسین
محشر به پا شد از آن غوغای الظَّلیمَه
سَر داد مَرکَب شاه آوای الظَّلیمَه
چون سوی خیمه آمد مرکب بدونِ راکِب
از درد ، شِیهه ای زد اسبِ بدونِ صاحب
کِی بانوان نِشینید در سوگ راکبِ من
بر روی خاک گودال افتاد صاحبِ من
دشمن قیامتی با تکبیر خود به پا کرد
شمرِ لعین و کافر ، سر از تنش جدا کرد
یالَم به خونِ پاکِ خون خدا خضاب است
بر پُرسِشِ سکینه ، اینگونه ام جواب است
دشمن عداوتش را ، بر عالمی نشان داد
بابای زخمیِ تو ، با کامِ تشنه جان داد
هرچند زنده ماندن بی صاحبم نَشاید
من منتظِر بمانم تا مُنتَظَر بیاید
من منتظِر بمانم با سوزِ سینه و آه
تا کَز حریم کعبه آید بَقیَّةُ الله
آری رِسد طلوع خورشید صاحبِ من
من مرکب و در آن روز مهدی است راکبِ من
او انتقام گیرد از خَصم پر زِ کینه
هم یاد کربلا و هم کوچه ی مدینه
یادِ دمی که آتش از در زبانه میزد
قنفذ گلِ علی را با تازیانه میزد
🔴 سروده شده در سال ۸۴
#دلنوشته
@sherosabk
حکایت خروج امام رضا علیه السلام از مدینة النّبي وَ ورود کاروان حضرت سیدالشهدا علیه السلام به کربلا
از مدینه خواست چون هجرت کند شمس ولا
هشتمین خورشید دین ، سلطان علي موسیَ الرِّضا
شد صدای شیون اهل و عیال او بلند
تا زِ جایی که فَلَک بگریست زان سوز و نوا
گفت مولا ، بهرِ من گریه کنید ای اهل بیت
نیست چون امّید برگشتن از این رفتن مرا
قافله رفت و تمام چشمها گردید تر
گشت در شهر مدینه محشر کبری به پا
وقت رفتن گفته اي یِکسَر بگریند از غمت
اهل بیت پاک تو ، اِی بضعهٔ خَیرُالوَریٰ
لیک ثارُالله هنگام ورودِ کاروان
به زمین خوبتر از خُلد ، یعنی کربلا
دید زنها گریه کردند از غمِ این سرزمین
کِی شَها اینجا شمیم بی کسی دارد چرا؟
گفت با اهلِ حرم آه و فغان کمتر کنید
پیش رو دارید در این دشت حالا گریه ها!
گریه از داغ فراغِ نور چشمم ، اَکبرم
گریه از اندوه قاسم ، یادگار مجتبیٰ
گریه از داغ جداییِ ابوالفضل رشید
که کنار علقمه دستش شود از تن جُدا
گریه از داغ علیّ اصغر شش ماهه ام
که به روی دستهایم می زند او دست و پا
گریه بر آن لحظه اي که بین آن گودال ، من
می شوم سیراب جامِ تیر و تیغ و نیزه ها
گریه بر آن لحظه ای که مادرم در قتلگاه
آید و ناله زند از سوز دل ، واغربتا
عالمِ امکان دلش سوزد از این ماتم که شد
میر و سالار شهیدان واردِ کرببلا
۸۵/۱۱/۱
#دلنوشته
@sherosabk
حکایت مشکل گشایی امیرالمؤمنین نقل شده در کتاب کبریت الاحمر صفحه ۲۷۱
گاه گاهی دیده می شد اینچنین
که ولیّ حق ، امیرُالمومنین
آن به مُلک کون و امکان شهریار
می کِشَد در کوی و بَرزَن انتظار
زین عمل پرسیده می شد ، زان امام
او چنین می داد پاسخ بر عَوام
می کِشَم من انتظارِ خلق را
بلکه بر آنان شَوَم مشکل گشا
منتظر هستم که غمخواری کنم
یک مسلمان آید و یاری کنم
گریز روضه 👇
ای مسلمانان مگر آن نور عین
نَجل حیدر ، زادهٔ زهرا حسین
آیتِ دین ، مظهر قرآن نبود
سَروَرِ خِیلِ مسلمانان نبود
پس چرا در کربلا یاری نداشت
بِین مقتل یار و غمخواری نداشت
در کنارِ رود ، کامَش تشنه بود
همدمش تیغ و سِنان و دِشنه بود
از چه قلبش از جفا رنجیده بود؟
از چه رو لعل لبش خشکیده بود؟
روح و جان ، از قیدِ خاکش شد جدا
رأس او از جسم پاکش شد جدا
۸۶/۶/۱۸
#دلنوشته
@sherosabk
تقدیم به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
ای که بر مُلکِ دل یاران امیری یاحسین
روسیاهان را زِ رحمت دستگیری یاحسین
جمله اوصاف خدا در تو تجلّي کرده است
تو غفوری تو رئوفی تو مُجیری یاحسین
گرچه در دامِ غمت خَلق دو عالم شد اسیر
خود به دام وصل ذات حق اسیری یاحسین
آسمانِ آرزو های محبان را زِ عشق
روشنای آفتابی بی نظیری یاحسین
سَروَري را ، من اگر یک ذرّه خاک آرم حساب
خاک نَه بلکه تو خود صدها کویری یاحسین
در تَقابُلگاهِ کفر و دین و منزلگاهِ طف
بی کسی امّا خُروشان همچو شیری یاحسین
وای از آن دم که نهادی بِینِ میدان بلا
صورتت بر صورتِ ماهِ منیری یاحسین
این مصیبت بس که آمد بر تو سخت و دردناک
دیگر از ماندن در این دنیایْ سیری یاحسین
من ندانم داغ اکبر با دل زارت چه کرد
که نمودی بعد از آن احساسِ پیری یاحسین
جان آن رعنا جوانت روز محشر از کرم
حاجت من این بُوَد ، دستم بگیری یاحسین
🔴 سروده شده در سال ۸۴
#دلنوشته
@sherosabk