eitaa logo
شعر و ذکر (اشعار کربلایی جابر عابدی)
548 دنبال‌کننده
60 عکس
48 ویدیو
1 فایل
اسیر عشق حسن خانوادگی شده ایم... ارتباط با ادمین: @khademkashani نقد و نظر شما را با اشتیاق می خونم
مشاهده در ایتا
دانلود
11.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها تسلیت باد 🎥 هرکس که حسینی است بدهکار رقیه است 🎙 کربلایی جابر عابدی 🗓 محرم ۱۴۴۴ 📍نخل کاشان @sherozekr
زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها ________ رفتی و تنها شدم، تنهای تنها سوختم بیشتر با یاد شیرین تو بابا سوختم با یتیمی دست و پنجه نرم کردم بعد تو سوختم بعد تو از دست لگدها، سوختم گفته بودی مادرت را تازیانه می زدند با خبر هستی که من هم مثل زهرا سوختم گیسوی طفل سه ساله زود می ریزد مگر؟ بیشتر بابا در این حل معما سوختم دختری هم سن من دور از پدر دق می‌کند مُردم و زنده شدم، امروز و فردا سوختم بعد از این مدت نپرس از من چرا قدم خمید زیر بار طعنه و زخم زبان ها سوختم جای سالم بر تنم دیدی خدا را شکر کن با نوازش های زجر و شمر، اینجا سوختم نیمه جانِ خسته را مدیون عمه زینبم او سپر می شد ولی با ترس حتی سوختم بین بازار کنیزان دست و پایم سرد شد کاش می دیدی در آن حجم تماشا سوختم پرت می کردند سمت ما غذای خورده را موقع افطار هم از نان و خرما سوختم میوه ی خار مغیلان، زخم باز آبله است پا برهنه، کربلا تا شام، از پا سوختم کاش می آمد عمو تا که حساب زجر را می رسید... از بس که از دستش به صحرا سوختم جابر عابدی @sherozekr
تقدیم به گنج خرابه حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها _________ خواب دیدم رسیدی اما حیف حیف شد خواب بود و رویا حیف بغلت بودم و دلم خوش بود چقدر خوب بود بابا حیف دست روی سرم کشیدی و گل سر داشتم چه زیبا... حیف صورتم را چقدر بوسیدی هی صدایم زدی به نجوا حیف گوشواره به گوش من بود و دستت انگشتری دل آرا حیف شانه بر موی من زدی آرام داشتی با سرم مدارا حیف زخمی اصلاً نداشتم بر تن گل لبخند شد شکوفا حیف قد و بالات دیدنی تر بود اینقدر داشتی تماشا حیف خبری از سنان و زجر نبود اصلاً اینجا نبود دعوا حیف از خرابه نبود آثاری همه جا سبز بود اینجا حیف هم عمو بود هم علی اکبر عمه دیگر نبود تنها حیف کاش می شد سر بریده مرا ببری با خودت تو حالا حیف... جابر عابدی @Sherozekr
منم فاطمه دختر آفتاب رقیه منم، گوهر ناب ناب گره وا کند دست زهرایی ام به ذکرم دعا می شود مستجاب سه ساله ولی قبله ی عالمم عزیز حسینم گل بوتراب کسی دست خالی ز لطف ام نرفت کرامات من که ندارد حساب سر شانه ی عشق جای من است به دست عمو رفته ام من به خواب کنم محشری روز محشر به پا ندارد دخیل نگاهم عذاب شده ناله ام لرزش کاخ ظلم از این گریه ها کرده ام انقلاب سر سفره ام عالمی میهمان همه برده اند از وجودم ثواب چه محتاج ها و چه بی چاره ها گرفتند از روضه ی من جواب همه سینه زن ها و گریه کنان به دستم شدند یک به یک انتخاب چقدر از زمانه بلا دیده ام گرفتند از یاس خشکم گلاب کتک خورده ام کوفه تا شام را مرا برده دشمن به بزم شراب نمی گویم از کوچه های یهود یکی خارجی بی حیا کرد خطاب عذاب است با معجر پاره و عذاب است در کوچه ها بی حجاب مگر جرم ما چیست اینگونه زجر به دستانمان بسته محکم طناب شکستم که ویرانه شد جای من مرا کشت غوغای شام خراب به سر آمد و قصه ام سر رسید اگر چه برای پدر، شد دل آب جابر عابدی @sherozekr