#مناجات_با_خدا
#حضرت_زهرا
هر لباس کهنه قبل از سال نو پشت در است
سائل این خانه اما کهنه کارش بهتر است
آی صاحب خانه پس کی نونوارم میکنی
پیش خوبانت اگر رسوا شوم دردسر است
سفره آماده است اما میهِمان آماده نیست
آه باران بهاری چشم خشکم نوبر است
لطف کن چوبم بزن ردم کنی دق میکنم
آبرویم ریخت پیش هرکه این دور و بر است
خاک ویرانم ولی حتما به دردت میخورم
آنکه برده سود از خاک خرابه زرگر است
آنقدر بخشیده ای خشم تو یادم رفته است
آنچه غفلت دارم از آن ترس روز محشر است
یا مجیر و یا مجیر و یا مجیر و یا مجیر
آنکه از آتش فراری داده من را مادر است
نفس عمری بندگی های مرا در بند کرد
نفس را در هم شکستن کار شاه خیبر است
زودتر پرونده ی ما را بده دست علی
حاصل صوم و صلاه روزه داران حیدر است
زیر ایوان طلایش قبله سرگردان شده
حرف انگور نجف در سجده مستی آور است
بسکه محتاجم علی را به حسن دادم قسم
چون گره را باز کردن کار سبط اکبر است
سفره ی شبهای قدرم را حسن انداخته
او که در دست کریمش رزق سال نوکر است
عاقبت روزی بقیعش مثل مشهد میشود
گرچه حالا چشم ها از غربت آنجا تر است
مادر او را زدند و دست مولا بسته بود
آهِ حیدر از همان میخیست که روی در است
زینبش با آه و ناله گفت ای همسایه ها
اینکه میسوزد در آتش دختر پیغمبر است
#رضا_دین_پرور ✍
#ماه_رمضان 1403