eitaa logo
🇮🇷🦋 شعـر زیبـا 🦋🇮🇷
3.2هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
5 فایل
[ لـیـنـک ڪـانـال ] http://eitaa.com/joinchat/291176566C5b2b957abf [ مدیر اصلی کانال @Hasibaa6 ]
مشاهده در ایتا
دانلود
یاد آن عهد که دل در خم گیسوی تو بود شب من موی تو و روز خوشم روی تو بود @sherziba110 🌹🌹🌹
اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد نهیب حادثه بنیاد ما ز جا ببرد اگر نه عقل به مستی فروکشد لنگر چگونه کشتی از این ورطه بلا ببرد فغان که با همه کس غایبانه باخت فلک که کس نبود که دستی از این دغا ببرد گذار بر ظلمات است خضر راهی کو مباد کآتش محرومی آب ما ببرد دل ضعیفم از آن می‌کشد به طرف چمن که جان ز مرگ به بیماری صبا ببرد طبیب عشق منم باده ده که این معجون فراغت آرد و اندیشه خطا ببرد بسوخت حافظ و کس حال او به یار نگفت مگر نسیم پیامی خدای را ببرد @sherziba110 🌹🌹🌹
[تقدیم به شهیدان] بند پوتینش را محکم‌تر بست؛ وقتی که گفتم نرو! عشقی بالاتر از من داشت!؟ به گمانم، خدا را پیدا کرده بود... (رها) @sherziba110 🌹🌹🌹
عشـــق را کاش بدانیم کدامست دکان تا دو صد جان بکف آریم و خریدار شویم جای آن دارد اگر صد دل و صد جان بدهیم قابل مرحمت یک نظـــر یار شویم @sherziba110 🌹🌹🌹
ای دل از پست و بلند روزگار اندیشه کن در برومندی ز قحط برگ و بار اندیشه کن از نسیمی دفتر ایام بر هم می‌خورد از ورق گردانی لیل و نهار اندیشه کن بر لب بام خطر نتوان به خواب امن رفت ایمنی خواهی، ز اوج اعتبار اندیشه کن نیست بی زهر پشیمانی حضور این جهان از رگ خواب فراغت همچو مار اندیشه کن روی در نقصان گذارد ماه چون گردد تمام چون شود لبریز جامت از خمار اندیشه کن گوشه گیری دردسر بسیار دارد در کمین در محیط پر شر و شور از کنار اندیشه کن @sherziba110 🌹🌹🌹
ترک من ترک من بی سر و پا کرد و برفت جگرم را هدف تیر بلا کرد و برفت عهد می‌کرد که از کوی عنایت نروم عاقبت قصد دل خسته ما کرد و برفت @sherziba110 🌹🌹🌹
ياد تو می‌وزد ولی ، بی خبرم ز جای تو کز همه سوی می‌رسد ، نکهت آشنای تو غنچه طرف فزون کند ، جامه ز تن برون کند سر بکشد نسيم اگر ، جرعه‌ای از هوای تو « عمر منی » به مختصر ، چون که ز من نبود اثر زنده نمی‌شدم اگر ، از دم جان فزای تو گرچه تو دوری از برم ، همره خويش می‌برم شب همه شب به بسترم ، ياد تو را به جای تو با تو به اوج می‌رسد ، معنی دوست داشتن سوی کمال می‌رود ، عشق به اقتفای تو عشق اگر نمی‌درد ، پرده‌ی حايل از خِرد عقل چگونه می‌برد ، پی به لطيفه‌های تو ؟ خواجه که وام می‌دهد ، لطف تمام می‌دهد حسن ختام می‌دهد ، شعر مرا را برای تو « خاک درت بهشت من ، مهر رُخت سرشت من عشق تو سرنوشت من ، راحت من ، رضای تو » @sherziba110 🌹🌹🌹
دیده هر سو فکنم از تو نشان می بینم نیست بیهوده درین بادیه حیرانی ما
به خودم آمدم انگار تویی در من بود این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود @sherziba110 🌹 🌹 🌹
ای که اخمت به دلم ریخت، غمِ عالم را خنده‌ات می‌بَرَد از سینه، دو عالم غم را برق لب‌های تو یادآور شاتوت و شراب چشمه‌ی اشک ِتو بی‌قدر کند زمزم را گاه از آن غنچه، فقط زخم زبان می‌ریزی گاه با بوسه شفابخش کنی مرهم را بسته‌ای غنچه‌ی سرخی، به شب گیسویت کرده‌ای باز رها... خرمن ابریشم را نرگست عربده‌جوی و لبت افسوس‌کنان با همین‌هاست که دیوانه کنی آدم را @sherziba110 🌹🌹🌹
چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد نفس به بوی خوشش مشکبار خواهم کرد به هرزه بی می و معشوق عمر می‌گذرد بطالتم بس از امروز کار خواهم کرد هر آبروی که اندوختم ز دانش و دین نثار خاک ره آن نگار خواهم کرد چو شمع صبحدمم شد ز مهر او روشن که عمر در سر این کار و بار خواهم کرد به یاد چشم تو خود را خراب خواهم ساخت بنای عهد قدیم استوار خواهم کرد صبا کجاست که این جان خون گرفته چو گل فدای نکهت گیسوی یار خواهم کرد نفاق و زرق نبخشد صفای دل حافظ طریق رندی و عشق اختیار خواهم کرد @sherziba110 🌹🌹🌹
دل ز میان جان و دل قصد هوات می‌کند جان به امید وصل تو عزم وفات می‌کند گرچه ندید جان و دل از تو وفا به هیچ روی بر سر صد هزار غم یاد جفات می‌کند @sherziba110 🌹🌹🌹
آن مسافر كه سحر گريه در آغوشم كرد آتشم زد به دو تا بوسه و خاموشم كرد خواستم دست به مويش ببرم خواب شود عطر گيسوش چنان بود كه بی هوشم كرد معصيت نيست نمازی كه قضا كرد از من معصيت زمزمه‌هايی‌ست كه در گوشم كرد نيمه شبها پس از اين سجده كنان ياد من است آن سحرخيز كه آن صبح فراموشم كرد چه كلاهی به سرم رفت، كبوتر بودم يک نفر آمد و با شعبده خرگوشم كرد در عزاداری او رسم ِ چهل روز کم است ياد چشمش همه‌ی عمر، سيه پوشم كرد @sherziba110 🌹🌹🌹
دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد آن چه سعی است من اندر طلبت بنمایم این قدر هست که تغییر قضا نتوان کرد دامن دوست به صد خون دل افتاد به دست به فسوسی که کند خصم رها نتوان کرد عارضش را به مثل ماه فلک نتوان گفت نسبت دوست به هر بی سر و پا نتوان کرد سروبالای من آن گه که درآید به سماع چه محل جامه جان را که قبا نتوان کرد نظر پاک تواند رخ جانان دیدن که در آیینه نظر جز به صفا نتوان کرد مشکل عشق نه در حوصله دانش ماست حل این نکته بدین فکر خطا نتوان کرد غیرتم کشت که محبوب جهانی لیکن روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد من چه گویم که تو را نازکی طبع لطیف تا به حدیست که آهسته دعا نتوان کرد بجز ابروی تو محراب دل حافظ نیست طاعت غیر تو در مذهب ما نتوان کرد @sherziba110 🌹🌹🌹
عصرِ امروز اگر شاپرکی روی انگشتِ ظریفِ تو نشست تو نترس من نشانی تو را دادم و گفتم که تو آرامتر از برگِ شقایق هستی @sherziba110 🌹 🌹 🌹
دلم ترانه اے میخواهد ڪمے غلیظ ڪمے عاشقانه تو بخوانے و من ...... آنچنان ڪه شاپرڪے در باد پایڪوبے ڪنم، ڪمے برایم بخوان مغرور دوست داشتنے شعرهاے من ....... @sherziba110 🌹🌹🌹
تمام نکته ی شعرم در نبودنت این است بدون تــ♡ـو شـــعر برای همیشه تعطیل است... @sherziba110 🌹🌹🌹
دربدرم ، در سفرم ، عاشق و دیوانه سرم ناله به چشمانِ ترم ، واله و ویرانه سرم دلشدهٔ کوی توام ، دار به گیسوی توام مستِ تن وبوی توام ،محو لب و روی توام جزتو به کس برحذرم،گرکه روم در خطرم نازِ نگاهت نظرم ، هیچ مگو رهگذرم @sherziba110 🌹🌹🌹
من نرگسِ مستـانه شدم، هیچ ندیدی من گیسوی بۍشانه شدم هیچ ندیدی آهـوی تـو بـا نـاز خرامیـد بـه صحـرا دنبـالِ تـو بی خانه شدم، هیچ ندیدی تا زلف گشـودی دل ما رفت بـه تـاراج گیسوی تـو را شانه شدم، هیچ ندیدی هر بـار که جوشید دلـم در تبِ عشقت چون باده ی میخانه شدم هیچ ندیدی آغـوشِ غـزالت بـه غـزل بـاز شد امـا تـا سـوی غزلخانـه شـدم هیچ ندیدی من غرقِ دوچشمت شده بودم که ببینی با مـوجِ تـو دیـوانه شدم هیچ ندیدی @sherziba110 🌹🌹🌹
پنهان شده‌ایم پشت نقاب ماسک‌ها و عینک‌ها و هیچ‌کس نمی‌فهمد که غمگینیم یا شاد، هیچ‌کس نمی‌فهمد که بغض داریم یا شوق، هیچ‌کس نمی‌فهمد که حالمان خوب نیست... @sherziba110 🌹🌹🌹
ما چشمه نوریم بتابیم و بخندیم ما زنده عشقیم نمردیم و نمیریم هم صحبت ما باش که چون اشک سحرگاه روشندل و صاحب اثر و پاک ضمیریم از شوق تو بی تاب‌تر از باد صباییم بی روی تو خاموش‌تر از مرغ اسیریم @sherziba110 🌹🌹🌹
می‌بینمت از دور و زیاد است همین هم این سوخته‌دل ساخته با کمتر از این هم صدبار صدایت زدم اما نشنیدی یک چشم بگردان به من گوشه‌نشین هم عشقی که زمینی نشود فایده‌اش چیست؟ ای ماه بینداز نگاهی به زمین هم گفتی که ز خود بگذر و دیدی که گذشتم از روح و روان هم، تن و جان هم، دل و دین هم از پیچ و خم رود گذشتیم و رسیدیم از چشمه‌ی تردید به دریای یقین هم ای زاهد اگر منکر عشقی به جهنم ! ما با تو نیاییم به فردوس برین هم @sherziba110 🌹🌹🌹
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد اشک من رنگ شفق یافت ز بی‌مهری یار طالع بی‌شفقت بین که در این کار چه کرد برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد ساقیا جام می‌ام ده که نگارنده غیب نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد آن که پرنقش زد این دایره مینایی کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد @sherziba110 🌹🌹🌹
هر چه در روی تو گویند به زیبایی هست وان چه در چشم تو از شوخی و رعنایی هست سروها دیدم در باغ و تأمل کردم قامتی نیست که چون تو به دلارایی هست راست گفتی که فرج یابی اگر صبر کنی صبر نیکست کسی را که توانایی هست @sherziba110 🌹🌹🌹
امروز ندانم ز چه مست آمده‌ای کز اولِ صبح، مست مست آمده‌ای گر خونِ دلم خوری ز دستت ندهم زیرا که به خونِ دل بدست آمده‌ای @sherziba110 🌹🌹🌹