eitaa logo
🇮🇷🦋 شعـر زیبـا 🦋🇮🇷
3.1هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
[ لـیـنـک ڪـانـال ] http://eitaa.com/joinchat/291176566C5b2b957abf [ مدیر اصلی کانال @Hasibaa6 ]
مشاهده در ایتا
دانلود
چيزی نمانده ماه ميان سكوت فرو می‌ميرد آسمان از ستاره تهی می‌شود چيزی نمانده تو از خواب برخيزی پرده‌ی پنجره رنگ ببازد كوچه پر شود از گام و صدا و سايه چيزی نمانده سرم را كف دستم بگذارم... چه بنويسم؟ چيزی نمانده از تو جدا شوم و دلم پوكه‌ی فشنگی‌ گردد شليك شده... (شاعر کورد عراقی) @sherziba110 🌹🌹🌹
ممكن است... ممكن است چند روز ديگر جيب‌هايم پر شود از برف ممكن است چند روز ديگر نامه‌های گرسنه برسند و شرم سيگاری برايم بگيراند ممكن است ناگهان چايي‌ام سرد شود ممكن است زير سيگاری در بالكن بگذارم و پر شود از مه سينه‌ام از دل دلم از صدا صدايم از گريه... ممكن است... (شاعر کورد عراقی) @sherziba110 🌹🌹🌹
شب‌ها تلخند دراز... بی‌صدا و بی‌انتها! پاسخ‌ها از تاريكی می‌آيند از آن سوی پرچين ذهن گلوله به سمت پرسش‌های زبان‌بسته شليك می‌كنند پرسش تلخ می‌شوند دراز... بی‌صدا و بی‌انتها! (شاعر کورد عراقی) @sherziba110 🌹🌹🌹
تكه‌ای از نور آفتاب روی تكه‌ای از ميز تكه‌ای از ذهنم روی تكه‌ای از روزنامه‌ای پر خبر (پس من كی، كجا، چگونه خواهم مرد؟) حسرت لب‌های مادر سرم را سپيد كرد حالا خيلی وقت است كه نگفته‌ام:                   مادر حالا خيلی وقت است كسی به من نگفته:       پسرم تمام دلم بر تكه‌ای از لب مادر اگر مردم در بوسه‌ی مادرم كفن پيچم كنيد. (شاعر کورد عراقی) @sherziba110 🌹🌹🌹
بامداد است و چمدانت را بسته‌ای نه! نمی‌خواهم در بقچه‌ی دلت پنهانم کنی می‌دانم حالا سال‌هاست دلت را هم تفتیش می‌کنند مرا سرمه کن و بر چشمت بکش تا سیر ببینمت، تا سیر ببینیم شاید تنهایم که گذاشتی انگار مادرم در دلم رخت می‌شست از دست‌هایش نمی‌گویم دست‌های کبود و لرزان که گفتن ندارد تو رفتی برای همیشه همیشه به سوی همیشه می‌روی این بار اما همیشه رفت در هرگز آب شد تا در ابتدای سطر دیگر بر نمی‌گردم بلغزد مثل… نمی‌دانم شاید مثل من که در این بالکن سیگار می‌کشم و این سطرها را می‌نویسم (شاعر کورد عراقی) @sherziba110 🌹🌹🌹
پنهان نمی‌كنم پيش از اين درخت سبز رنگ را در چشمانت آب داده‌ام والا‌ّ چه فرقی می‌كرد؟ اين تابلو از من باشد يا جادوگری كه لبخند زنی را دزديد! و با كمی دموكراسی انداخت در دهان اين مردم كه شام آخرشان باشد! حالا برگرد! دوباره نگاهم كن! رنگ‌های رفته‌ی دنيا در چشمانت قشنگ می‌ماند. (شاعر کورد عراقی) @sherziba110 🌹🌹🌹
وقتی بر گور پسرش خم شد چادرش لحظه‌ای آفتاب را پوشاند وقتی برخاست گورستان بوی شیر می‌داد و آفتاب هم پشت کوه‌ها پنهان شده بود. (شاعر کورد عراقی) @sherziba110 🌹🌹🌹