چه رفته است که امشب سحر نمي آيد؟
شب فراق به پايان مگر نمي آيد؟
جمال يوسف گل چشم باغ روشن کرد
ولي ز گمشده من خبر نمي آيد
شدم به ياد تو خاموش، آنچنان که دگر
فغان هم از دل سنگم به در نمي آيد
تو را بجز به تو نسبت نمي توانم کرد
که در تصور از اين خوبتر نمي آيد
طريق عقل بود ترک عاشقي دانم
ولي ز دست من اين کار برنمي آيد
بسر رسيد مرا دور زندگاني و باز
بلاي محنت هجران بسر نمي آيد
منال بلبل مسکين به دام غم زين بيش
که ناله در دل گل کارگر نمي آيد
ز باده فصل گلم توبه ميدهد زاهد
ولي ز دست من اين کار برنمي آيد
دو روز نوبت صحبت عزيز دار رهي
که هر که رفت از اين ره دگر نمي آيد
#رهی_معیری
@sherziba110
🌹 🌹 🌹
ساقیا در ساغر هستے شراب ناب نیست
و آنچه در جام شفق بینے به جز خوناب نیست
زندگے خوشتر بود در پردهٔ وهم و خیال
صبح روشن را صفاے سایه مهتاب نیست
شب ز آه آتشین یک دم نیاسایم چو شمع
در میان آتش سوزنده جاے خواب نیست
مردم چشمم فروماندهست در دریاے اشڪ
مور را پاے رهایے از دل گرداب نیست
خاطر دانا ز طوفان حوادث فارغ است
ڪوه گردون ساے را اندیشه از سیلاب نیست
ما به آن گل از وفاے خویشتن دل بسته ایم
ورنه این صحرا تهے از لالهٔ سیراب نیست
آنچه نایاب است در عالم وفا و مهر ماست
ورنه در گلزار هستے سرو و گل نایاب نیست
گر تو را با ما تعلق نیست ما را شوق هست
ور تو را بے ما صبورے هست ما را تاب نیست
گفتے اندر خواب بینے بعد از این روے مرا
ماه من در چشم عاشق آب هست و خواب نیست
جلوهٔ صبح و شڪرخند گل و آواے چنگ
دلگشا باشد ولے چون صحبت احباب نیست
جاے آسایش چه مے جویے رهے در ملک عشق
موج را آسودگے در بحر بے پایاب نیست
#رهی_معیرے
@sherziba110
🌹 🌹 🌹
زیبا...👌🏻
بختِ نافرجام اگر با عاشقان یاری کند
یارِ عاشق سوزِ ما ترکِ دلازاری کند
بر گذرگاهش فرو افتادم از بی طاقتی
اشکِ لرزان کی تواند خویشتن داری کند؟
«چاره ساز اهلِ دل باشد میِ اندیشه سوز
کو قدح تا فارغم از رنجِ هوشیاری کند؟»
دامِ صیاد از چمن دلخواه تر باشد مرا
من نه آن مرغم که فریاد از گرفتاری کند...
عشقِ روز افزون من از بی وفایی های اوست
می گریزم گر به من روزی وفاداری کند
گوهر گنجینه ی عشقیم از روشندلی
بین خوبان کیست تا ما را خریداری کند؟
#رهی_معیری
@sherziba110
🌹 🌹 🌹
دریاب که
ایام گل و صبحِ جوانی
چون برق کند جلوه و چون باد گریزد
شادی کن اگر
طالب آسایش خویشی
آسودگی از خاطر ناشاد گریزد...
#رهی_معیری🌱
سلام
صبحتون بخیر دوستان
@sherziba110
🌹🌹🌹
مردم از درد و نمی آیی به بالینم هنوز
مرگ خود میبینم و رویت نمی بینم هنوز
بر لب آمد جان و رفتند آشنایان از سرم
شمع را نازم که می گرید به بالینم هنوز
آرزو مرد و جوانی رفت و عشق از دل گریخت
عم نمی گردد جدا از جان مسکینم هنوز
روزگاری پا کشید آن تازه گل از دامنم
گل بدامن میفشاند اشک خونینم هنوز
گر چه سر تا پای من مشت غباری بیش نیست
در هوایش چون نسیم از پای ننشینم هنوز
سیمگون شد موی و غفلت همچنان بر جای ماند
صبحدم خندید و من در خواب نوشینم هنوز
خصم را از ساده لوحی دوست پندارم رهی
طفلم و نگشوده چشم مصلحت بینم هنوز
#رهی_معیری
@sherziba110
🌹🌹🌹
چه رفته است که امشب سحر نمي آيد؟
شب فراق به پايان مگر نمي آيد؟
جمال يوسف گل چشم باغ روشن کرد
ولي ز گمشده من خبر نمي آيد
شدم به ياد تو خاموش، آنچنان که دگر
فغان هم از دل سنگم به در نمي آيد
تو را بجز به تو نسبت نمي توانم کرد
که در تصور از اين خوبتر نمي آيد
طريق عقل بود ترک عاشقي دانم
ولي ز دست من اين کار برنمي آيد
بسر رسيد مرا دور زندگاني و باز
بلاي محنت هجران بسر نمي آيد
منال بلبل مسکين به دام غم زين بيش
که ناله در دل گل کارگر نمي آيد
ز باده فصل گلم توبه ميدهد زاهد
ولي ز دست من اين کار برنمي آيد
دو روز نوبت صحبت عزيز دار رهي
که هر که رفت از اين ره دگر نمي آيد
#رهی_معیری
@sherziba110
🌹 🌹 🌹
ساقیا در ساغر هستے شراب ناب نیست
و آنچه در جام شفق بینے به جز خوناب نیست
زندگے خوشتر بود در پردهٔ وهم و خیال
صبح روشن را صفاے سایه مهتاب نیست
شب ز آه آتشین یک دم نیاسایم چو شمع
در میان آتش سوزنده جاے خواب نیست
مردم چشمم فروماندهست در دریاے اشڪ
مور را پاے رهایے از دل گرداب نیست
خاطر دانا ز طوفان حوادث فارغ است
ڪوه گردون ساے را اندیشه از سیلاب نیست
ما به آن گل از وفاے خویشتن دل بسته ایم
ورنه این صحرا تهے از لالهٔ سیراب نیست
آنچه نایاب است در عالم وفا و مهر ماست
ورنه در گلزار هستے سرو و گل نایاب نیست
گر تو را با ما تعلق نیست ما را شوق هست
ور تو را بے ما صبورے هست ما را تاب نیست
گفتے اندر خواب بینے بعد از این روے مرا
ماه من در چشم عاشق آب هست و خواب نیست
جلوهٔ صبح و شڪرخند گل و آواے چنگ
دلگشا باشد ولے چون صحبت احباب نیست
جاے آسایش چه مے جویے رهے در ملک عشق
موج را آسودگے در بحر بے پایاب نیست
#رهی_معیرے
@sherziba110
🌹 🌹 🌹
حاصل دورِ زندگی، صحبت آشنا بُود
تا تو ز من بریدهای، من ز جهان بریدهام
#رهی_معیری
@sherziba110
🌹🌹🌹
زلف و رخسار تو ره بر دل بیتاب زنند
رهزنان قافله را در شب مهتاب زنند
شکوه ای نیست ز طوفان حوادث ما را
دل به دریازدگان خنده به سیلاب زنند
جرعه نوشان تو ای شاهد علوی چون صبح
باده از ساغر خورشید جهانتاب زنند
خاکساران ترا خانه بود بر سر اشک
خس و خاشاک سراپرده به گرداب زنند
گفتم : از بهر چه پویی ره میخانه رهی
گفت : آنجاست که بر آتش غم آب زنند..
#رهی_معیری
@sherziba110
🌹🌹🌹
ساقیا در ساغر هستی شراب ناب نیست
و آنچه در جام شفق بینی به جز خوناب نیست
زندگی خوشتر بود در پردهٔ وهم و خیال
صبح روشن را صفای سایه مهتاب نیست
شب ز آه آتشین یک دم نیاسایم چو شمع
در میان آتش سوزنده جای خواب نیست
مردم چشمم فروماندهست در دریای اشک
مور را پای رهایی از دل گرداب نیست
خاطر دانا ز طوفان حوادث فارغ است
کوه گردون سای را اندیشه از سیلاب نیست
ما به آن گل از وفای خویشتن دل بسته ایم
ورنه این صحرا تهی از لالهٔ سیراب نیست
آنچه نایاب است در عالم وفا و مهر ماست
ورنه در گلزار هستی سرو و گل نایاب نیست
گر تو را با ما تعلق نیست ما را شوق هست
ور تو را بی ما صبوری هست ما را تاب نیست
گفتی اندر خواب بینی بعد از این روی مرا
ماهمن در چشم عاشقآب هست و خواب نیست
جلوهٔ صبح و شکرخند گل و آوای چنگ
دلگشا باشد ولی چون صحبت احباب نیست
جای آسایش چه می جویی رهی در ملک عشق
موج را آسودگی در بحر بی پایاب نیست
#رهی_معیری
@sherziba110
🌹🌹🌹
ساقیا در ساغر هستی شراب ناب نیست
و آنچه در جام شفق بینی به جز خوناب نیست
زندگی خوشتر بود در پردهٔ وهم و خیال
صبح روشن را صفای سایه مهتاب نیست
شب ز آه آتشین یک دم نیاسایم چو شمع
در میان آتش سوزنده جای خواب نیست
مردم چشمم فروماندهست در دریای اشک
مور را پای رهایی از دل گرداب نیست
خاطر دانا ز طوفان حوادث فارغ است
کوه گردون سای را اندیشه از سیلاب نیست
ما به آن گل از وفای خویشتن دل بسته ایم
ورنه این صحرا تهی از لالهٔ سیراب نیست
آنچه نایاب است در عالم وفا و مهر ماست
ورنه در گلزار هستی سرو و گل نایاب نیست
گر تو را با ما تعلق نیست ما را شوق هست
ور تو را بی ما صبوری هست ما را تاب نیست
گفتی اندر خواب بینی بعد از این روی مرا
ماهمن در چشم عاشقآب هست و خواب نیست
جلوهٔ صبح و شکرخند گل و آوای چنگ
دلگشا باشد ولی چون صحبت احباب نیست
جای آسایش چه می جویی رهی در ملک عشق
موج را آسودگی در بحر بی پایاب نیست
#رهی_معیری
@sherziba110
🌹🌹🌹
کیم من؟ آرزو گم کردهای تنها و سرگردان
نه آرامی نه امیدی نه همدردی نه همراهی
#رهی_معیری
╭═⊰🍂🌺🌸🍂⊱━╮
http://eitaa.com/joinchat/291176566C5b2b957abf
╰═⊰🍂🌺🌸🍂⊱━╯
مرغِ شب با سایہ ی مهتاب اگرسرخوش بُوَد
من خوشم با سایہ ی زلفِ خیال انگیزِ او
#رهی_معیری
🖤⃟ೄྀ
@sherziba110
ز شب سیه چه نالم؟
که فروغ صبح رویت
به سپیده سحرگاه و به ماهتاب ماند
نفس حیات بخشت
به هوای بامدادی
لب مستی آفرینت به شراب ناب ماند
#رهی_معیری
#صبحتون_زیبااا🐿🍁🍂
𝄞⃟♥︎
@sherziba110
غیرِ کارِ عاشقی، کاری نمی آید از او ...
#رهی_معیری
ـــــــــــــــــــــــــــ♥️ℒℴνℯ♥️ــــــــــــــــــــــ
@sherziba110
دریاب که ایام گل و صبح جوانی
چون برق کند جلوه و چون باد گریزد
شادی کن اگر طالب آسایش خویشی
کآسودگی از خاطر ناشاد گریزد
#رهی_معیری
ـــــــــــــــــــــــــــ♥️ℒℴνℯ♥️ــــــــــــــــــــــ
@sherziba110
...
بازآے کہ شایسته آغوش تویی، تو...
#رهی_معیرے
ℒℴ𝓋ℯ...♡
ـــــــــــــــــــــــــــ♥️ℒℴνℯ♥️ــــــــــــــــــــــ
@sherziba110
...
اونجا که #رهی_معیری میگه:
حال زار ما که باید یارِ ما داند نه غیر
خلقمیدانند و او تنها نمیداندکهچیست..
ـــــــــــــــــــــــــــ🌺💫💞ــــــــــــــــــــــ
@sherziba110
🌿🌼
گر شود آنروی روشن جلوه گر هنگام صبح
پیش رخسارت کسی بر لب نیارد نام صبح
از بنا گوش تو و زلف تو ام آمد بیاد
چون دمید از پرده شب روی سیمین فام صبح
#رهی_معیری
چون شمع نیمهجان به هوای تو سوختیم
با گریه ساختیم و به پای تو سوختیم
اشکی که ریختیم به یاد تو ریختیم
عمری که سوختیم برای تو سوختیم
پروانه سوخت یک شب و آسود جان او
ما عمرها ز داغ جفای تو سوختیم
دیشب که یار انجمنافروز غیر بود
ای شمع تا سپیده به جای تو سوختیم
کوتاه کن حکایت شبهای غم رهی
کز برق آه و سوز نوای تو سوختیم
#رهی_معیری
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
تو را خبر ز دل بیقرار باید و نیست
غم تو هست ولی غمگسار باید و نیست
━━━━💠🌸💠━━━━
#رهی_معیری
آرزو مُرد و جوانی رفت و عشق از دل گریخت
غم نمیگردد جدا از جان مسکینم هنوز.. :(
#رهی_معیری
🎀 @sherziba110🎀
💞💞