چمدان بسته ام از هرچه منم دل بکنم
پیرو عقل شوم قید دلم را بزنم
چمدانبسته ام از "خواستنت" کوچ کنم
تا "نبودت" بروم ، گور خودم را بکنم
فصلپروانه شدن از سر من رد شده است
بی هدف پیله چرا بیشتر از این بِتَنم؟
با تو ام میوه ی روئیده درین خارستان!
زخمها دارم ازین عشق به اجزای تنم
دیگرازمرگهراسی بهدلم نیست،کههست
تاری از موی تو در جیب چپ پیرهنم
میروم گریه کنم تا کمی آرام شود
این جهنم که تو افروخته ای در بدنم
چمدان بسته ام..اما چه کنم دشوارست
فکر دل کندن از آغوش تو .. یعنی وطنم
میروم تا نکند گریه ی من فاش کند
که مسافر نشده ، فکر پشیمان شدنم
شرحدلتنگی من بیتو فقط یک جملهست:
"تا جنون فاصله ای نیست ازینجا که منم"
#مرتضی_خدمتی
@sherziba110
🌹🌹🌹
بیا به یاد گذشته سری به هم بزنیم
میان خاطرههامان کمی قدم بزنیم
به شوق دیدن هم بشکنیم فاصله را
بجای کهنهشدن، تازگی رقم بزنیم
بهفکر کودک جامانده در گذشتهٔ دور
برایدلخوشیاش پشت پا بهغم بزنیم
صدای قهقهمان را به دست باد دهیم
سکوت سرد زمان را کمی بهم بزنیم
شبیه قطرهٔ باران که بی هوا بچکد
به گونههای غزلها دوباره نم بزنیم
بیا به یاد گذشته بجای غصّه و غم
دوباره خاطرهای، قصّهای قلم بزنیم
#زهرا_نوروزی
@sherziba110
🌹🌹🌹
🍃🌹
ذوق را در شاخ و برگ لانه پنهان کرده است
شوق را در باور پروانه پنهان کرده است
دوست دارم آن خدایی را که با عشق تمام
مهربانی را چنین در شانه پنهان کرده است
فکر کن او با چه ذهنی، ذره ذره... خرد خرد
جنگلی را در دل یک دانه پنهان کرده است
شاعر نقاش یعنی او، همان استاد که
ماه را در قلب حوض خانه پنهان کرده است
باید عاشق بود تا فهمید این خاکی ترین...
آسمان را در دل پیمانه پنهان کرده است
خویش را در شعر حافظ زیر چندین لایه فهم
در دل ایهام ها رندانه پنهان کرده است
در جدال عقل و عشق، از خویشتن غافل نشو
هر دو را او در سر دیوانه پنهان کرده است
رنج باید آدمی را... تا رسیدن، چون که او
گنج را در سینه ویرانه پنهان کرده است
ای دریغ از کدخدایانِ به ظاهر دین پرست
سود این نامردمان، در نانِ پنهان کرده است
وای بر آن قوم و خویشی که به جای آشنا
نور را در سایه ی بیگانه پیدا کرده است
#محمد_عابدی
#شاعران_اجتماعی
@sherziba110
🌹🌹🌹
هر روز، جهان است و فرازی و نشیبی
این نیز نگاهی است به افتادن سیبی
در غلغله ی جمعی و «تنها» شده ای باز
آنقدر که در پیرهنت نیز غریبی
آخر چه امیدی به شب و روز جهان است؟
باید همه ی عمر، خودت را بفریبی
چون قصه ی آن صخره که از صحبت دریا
جز سیلی امواج نبرده است نصیبی
آیینه ی تاریخ تو را درد شکسته است
اما تو نه تاریخ شناسی نه طبیبی!
#فاضل_نظری
@sherziba110
🌹🌹🌹
خیالت ها تکم دویرا نمه چو
بیه هُمسا مه ئه ایرا نمه چو
خَمت ئَر روی دلم تاگه قیامت
بیه داخی که ئه ویرا نمه چو.
#حجت_حسنوند (صانع)
#شعر_لکی
@sherziba110
🌹🌹🌹
وی باخه ههر چی دهر تی، یهی کومه دهرده خالو
فهسل وههاره ئهما، ئی باخه زهرده خالو
ههر چی دهسم دهمهو یهک، ههر چی چراخ دهم دهم
ههر چی رجا وه خوهر کهم، ههم باز سهرده خالو
دنیا نیهچرخیهیدن یهی دهف وه مهیل ئیمه
یهی جف شهشی نیهتیدن، وهی تخته نهرده خالو
زانم بچم وه ئیره، ههمباز تیهن وه شونم
زندان تر دورس کهن لهی دهیشت و وهرده خالو
یانه له جنس سانن، ری ئاوهگان بهسانه
پشتم بگر دواره، لهی سال بهرده خالو
سهر خهم نیهکهیم ئهرا کهس، منهت وه کهس نیهکیشیم
تا ئی قهبیلهمانه پری له مهرده خالو
هاوار ناومانه، غیرهت سجیلمانه
ههرگز رخم نبهچودن، وهی وهرده وهرده خالو
دیرن تیهن دواره تا ئی ولاته بگرن
ئهو برنهوهیله پر که، وهخت نهبهرده خالو.
#رضا_جمشیدی
#شعر_کوردی
@sherziba110
🌹🌹🌹
بندر
نگاه خستهی جاشو
تور خالی صیاد
کوچِ پرندگان
تاول نشسته برلب دریا
از انعکاسِ تابشِ خورشید
بندر، شرجی و گرگورهای مشبک
ساحل گرفته دامن دریا
گسار بسته سنگ.
#مرتضی_زندپور
@sherziba110
🌹🌹🌹
جعبههای بیکار میوه را دیدهای در بهار؟
شبیه خانهباغی هستم با جعبههای بسیار
تازگیها موشی دارد سعی میکند خانهاش را وسیع کند در سرم
برای جفتش رؤیاها دارد
نقشه میکشد لای همین جعبههای شکسته
گاهی عطر یونجههای تازه رُسته میپیچد در سرم
و شامهام را بیدار میکند...
دیوانگی، دیوانگی، دیوانگی
در بیرون اما
نور آفتاب، چشمهایم را میزند.
#جواد_کلیدری
@sherziba110
🌹🌹🌹
به رویم باز کن یارا لب مستانهی خود را
دمی تسکین دهم شاید، دل دیوانهی خود را
من و گیسوی تو همزاد بودیم از همان آغاز
تو گیسو را به دوش انداخته، من خانهی خود را
خم ابروی تو دانم کمر خم میکند، اما
رها کن گوشه چشم و بزن پیکانهی خود را
مرا عهدیست با چشمت که چشم از آن نمیدارم
تو پیمان بشکنی جانا و من پیمانهی خود را
نگاهت چیزی از مستی فراتر در خودش دارد
به یار آشنا بگشا در میخانهی خود را
همی پروانهسان دور لبان تو چو میگردم
به آتش میکشد لبهای تو پروانهی خود را
چو جان میگیرم از آن خندههای جانفزای تو
کمی وا کن دهان غافل از دردانهی خود را
امارت میکنی بر این دل ویرانه و رسوا
عمارت هم بکن معمار دل کاشانهی خود را
امیری در کمند تو ندای بندگی دارد
عنایت کی کنی آن بخشش جانانهی خود را.
#امیر_شعبانی
@sherziba110
🌹🌹🌹
دوستت دارم پریشان، شانه میخواهی چه کار؟
دام بگذاری اسیرم، دانه میخواهی چه کار؟
تا ابد دور تو میگردم، بسوزان عشق کن
ای که شاعر سوختی، پروانه میخواهی چه کار؟
مُردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود
راستی تو این همه دیوانه میخواهی چه کار؟
مثل من آواره شو از چاردیواری درآ!
در دل من قصر داری، خانه میخواهی چه کار؟
خُرد کن آیینه را در شعر من خود را ببین
شرح این زیبایی از بیگانه میخواهی چه کار؟
شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن
گریه کن پس شانه ی مردانه می خواهی چه کار؟
#مهدی_فرجی
@sherziba110
🌹🌹🌹
خلقت از کوثر لبخند تو آغاز شدست
با کلید تو دَرِ گنجهی حق باز شدست
از بهشت آمدهای تاج پیمبر بشوی
حضرت ختم رسل با تو سرافراز شدست
همه دیدند به فرمان نبی معجزه شد
غافل از اینکه به دستان تو اعجاز شدست
بلبلی گفت که تسبیح تو را کرده غزل
قمریان شاد که تسبیح تو آواز شدست
کهکشانها همگی حول شما میگردند
عشق رازیاست که با جاذبه ابراز شدست
در پی علّت ایجاد جهان فهمیدیم
خلقت از کوثر لبخند تو آغاز شدست
#علی_رفیعی_وردنجانی
@sherziba110
🌹🌹🌹
نور با آینه وقتی که مقابل باشد
ذره کوچکتر از آن است که حایل باشد
نور، زهراست و آیینه علی، ذره کجاست
که در این بین فقط عاطل و باطل باشد
برترین خلقت دنیاست، عجب نیست اگر
که علی نیز به زهرا متوسل باشد
رو به قبله ست همه عمر، خدا می داند
قبله بایست به سمتش متمایل باشد
اگر این طرز نماز است که او می خواند
ترس دارم که نماز همه باطل باشد
دل محال است ولی عقل دلش می خواهد
بین زهرا و خدا فاصله قائل باشد
فعل اگر چرخش و دسداس اگر مفعول است
قید، عشق است اگر فاطمه فاعل باشد
یک نفر آمده در را به لگد می کوبد
پشت در باز هم ای کاش که سائل باشد
نیمرخ می شود، انگار علی آمده است
ماه دیگر به دلش نیست که کامل باشد
مانده در دست که راوی بگذارد مرهم
بس که بیمار و پرستار شبیهند به هم
#محمدحسین_ملکیان
@sherziba110
🌹🌹🌹
گاهی خیال میکنم از من بریدهای
بهتر ز من برای دلت برگزیدهای
از خود سوال میکنم آیا چه کردهام
در فکر فرو میروم از من چه دیدهای
فرصت نمیدهی که کمی درد دل کنم
گویا از این نمونه مکرر شنیدهای
از من عبور میکنی و دم نمیزنی
تنها دلم خوش است که شاید ندیدهای
یک روز میرسد که در آغوش گیرمت
هرگز بعید نیست، خدا را چه دیدهای!
#قیصرامین_پور
@sherziba110
🌹🌹🌹
از پختگی است گر نشد آواز ما بلند
کی از سپند سوخته گردد صدا بلند
از هر دوکون همت والای ما گذشت
تا گرد این خدنگ شود از کجا بلند
معراج اعتبار به قدر فتادگی است
از سایه است رتبه بال هما بلند
تختش بود چو کشتی نوح ایمن از خطر
شد پایه شهی که ز دست دعا بلند
همواره می شود به نظر باز کردنی
قصری که چون حباب شود از هوا بلند
رحمی به خاکساری ما هیچ کس نکرد
تا همچو گردباد نشد گرد ما بلند
رعناترست یک سر وگردن ز آفتاب
هر سر که شد ز سجده آن خاک پابلند
سنگین نمی شود اینهمه خواب ستمگران
می شد گر از شکستن دلها صدابلند
درویش هم شکایت از ایام می کند
از خاک نرم اگر شود آواز پابلند
امیدها به عاقبت عمر داشتم
غافل که دست حرص شود از عصا بلند
از دود شد به دیده آتش جهان سیاه
اینش سزا که کرد سر ناسزا بلند
دلهای گرم سلسله جنبان گفتگوست
بی آتش از سپند نگردد صدا بلند
از جوهری نگین به نگین دان شود سوار
از آشنا شود سخن آشنا بلند
فریاد می کند سخنان بلندما
آوازه ما اگر نشود از حیا بلند
از بس رمیده است ز همصحبتان دلم
بیرون روم ز خود چو شد آواز پابلند
احسان بی سوال زبان بند خواهش است
از دست کوته است زبان گدا بلند
بلبل به زیر بال خموشی کشید سر
صائب به گلشنی که شد آواز ما بلند
#صائب_تبریزی
@sherziba110
🌹🌹🌹
زهراست مادر من و من بی قرار او
عاشق شده ست دانه به دانه هزار بار
دل خون و سینه چاک و برافروخته انار
فریاد بی صداست ترک های پیکرش
از بس که خورده خون دل از دست روزگار
پاشیده رنگ سرخ به پیراهن خزان
بسته حنا به پینه ی دستان شاخسار
در سرزمین گرم، انار آتشین شود
یاقوت را می آورد آتشفشان به بار
با دست خود به حوصله پنهان نموده است
یک دانه از بهشت در او آفریدگار
آن میوه ای که ساخته تسبیحی از خودش
شکر است بر زبانش، فی اللیل و النهار
آن میوه ای که فاطمه آن را طلب نمود
چون باب میل اوست شد این میوه تاجدار
آن بانویی که نام خودش شعر مطلق است
در وصفش استعاره نیاید به هیچ کار
نامی که داده است به زن قیمتی دگر
نامی که داده است به مردان هم اعتبار
آن نام را می آورم اما نه بی وضو
دل را به آب می زنم اما نه بی گدار
جبر آن زمان که پشت در خانه اش نشست
برخاست ان قیامت عظمی به اختیار
رفت ان چنان که از نفس افتاد جبرئیل
گویی محمد است به معراج رهسپار
شد عرصه گاه، تنگ ولی ماند پشت در
چون ماندن علی به احد ماند استوار
برگشت زخم خورده ولی فاتح نبرد
چون بازگشت حمزه از آشوب کارزار
در خون خضاب شد تن یاران بعد از او
آنها که نام فاطمه را می زنند جار
من از کدام یک بنویسم که بوده اند
حجاج ها به ورطه ی تاریخ بی شمار
آنها که با غرور نوشتند ساختیم
دریاچه های احمری از خون این تبار
از کربلا یه واقعه ی فخ رسیده ایم
از عمق ناگوارترین ها به ناگوار
محمود غزنوی به عداوت مگر نساخت
از استخوان فاطمیان چوبه های دار
بوسهل زوزنی به شرارت هنوز هم
محکوم می کند حسنک را به سنگسار
در لمعه الدمشقیه جاری ست تا هنوز
خون شهید اول و ثانی چون آبشار
اما هنوز هم به تأسی ز فاطمه
نام علی ست روی لب شیعه آشکار
بیت از هلالی جغتایی نشسته است
از آن شهید شیعه به ذهنم به یادگار:
جان خواهم از خدا نه یکی بلکه صدهزار
تا صد هزار بار بمیرم برای یار
فرق است فرق فاحشی از حرف تا عمل
راه است راه بی حدی از شعر تا شعار
اینک مدافعان حرم شعله پرورند
تا در بیاورند از ان دودمان دمار
با تیغ آبدیده ای از نوع اعتقاد
با اعتقاد محکمی از جنس ذوالفقار
زهراست مادر من و من بی قرار او
آن نام را می آورم آری به افتخار
آن بانویی که وقت تشرف به رستخیز
پیغمبران پیاده می آیند و او سوار
فریاد می زنند که سر خم کنید هان
تا از صراط بگذرد آیات سجده دار
هر جا نگاه می کنم انجا مزار اوست
پنهان و آشکار چنان ذات کردگار
اینها که گفته ایم یکی بود از هزار
اما هنوز شیعه مصمم...امیدوار...
🍃🌹سید حمیدرضا برقعی🌹🍃
@sherziba110
🌹🌹🌹
نالد به حال زارم امشب سه تار من
این مایه تسلی شب های تار من
یادم نمی کنی و ز یادم نمی روی
یادت بخیر یار فراموشکار من . . .
#شهریار
@sherziba110
🌹🌹🌹
درد ِعشقی کشیدهام که فقط، هر که باشد دچار میفهمد
مرد، معنای غصّه را وقتی، باخت پایِ قمار میفهمد
#امید_صباغنو
@sherziba110
🌹🌹🌹
چاے مینوشم بدون تو ولی دلچسب نیست
خاطراتت دائما سر میروداز استڪان ...
#فرشتہ_خدابنده
@sherziba110
🌹🌹🌹
تو کیشتا دا، کمونل کافریته
و برژونگل سرأ بر حاضریته
شنفتم صد هزار کشتت ئراچه؟
نموشین کی هدف، تیر آخریته؟!
#میرزا_عارفی
#شعر_لکی
@sherziba110
🌹🌹🌹
هم رعیت روزگار والی شده بود
هم ظرف پر از عاطفه خالی شده بود
روزی که شکست خلوت آینهها
انگشت نمای این حوالی شده بود
#حجت_حسنوند (صانع)
@sherziba110
🌹🌹🌹
تو وه مال خدا جی خوهد ديريدن
ههگِ بتواي تيوهنی بايد و بچيدن
تيوهنی وه گهردْ فريشتهيلهو بگهردی
وه مهيل خوهد بنيشی، ههلبسيدن.
#رضا_جمشیدی
#شعر_کردی
@sherziba110
🌹🌹🌹
(۱)
دریا دور بود وُ ماهی،
به تنگ کوچکاش دل بست.
دیگر باور نکرد،
--قصهی دریا را
(۲)
به اشک چشم آبیاری کردهام
مزرعه را...
وعده را،
--درو کن!
(۳)
عجب زمین بایری
حتی رمههای گوسفند نیز
در آن نمیخورند،
--ذهنم را...
#زانا_کوردستانی
@sherziba110
🌹🌹🌹
سلامِ گدا (طنز روز زن)
سلام ای زن اسطوره در وفاداری
تویی که در دل من سالهاست، جاداری
و
تویی که مهر و محبت مرام و مکتب توست
تویی که عفت و خوشرویی و حیا داری
تویی که زخم زبانم نمی زنی اصلا
تویی که بر همه ی زخمها دوا داری
سلام من به تو و مادرت که مثل گلید
سلام بر تو که بابای پارسا داری
درود بر تو و اخلاق خوب مادر تو
خوشا به حال تو که این هدیه از خدا داری
سلام بر تو خالاتِ مهربانت باد
درود بر تو که عَماتِ با خدا داری
سلام بر تو و چندین عموی با ادبت
درود بر توکه دایی چو مش رضا داری
سلام بر تو که غیر از رضا سه دایی نیز
به نام صفدر و کامبیز و پوریا داری
سلام بر تو جمع برادرانت باد
برادران نجیب و بی ادعا داری
سلام بر تو و آن خواهران مظلومت
چه خوب می کنی از جمعشان هواداری
سلام بر تو که صد ماجرا به تربیتِ
پر از ملالِ دو طفل گریزپا داری
که گفته است که زن چون بلاست در خانه
تو که همیشه به من بخشش وعطا داری
زدم به همسر خود زنگ واینچنین گفت
تویی که خوب هوای دل مرا داری
تویی که از همه زنهای طائفه کمتر
افاده و پُز بیهوده و ادا داری
تویی که سادگی ات اسوه ی همه زنهاست
تویی که در دل نورانی ات صفا داری
تویی که آگهی از وضع اقتصادیِ مان
مباد شَرّ نویی بازهم به پا داری
کنون که روز زن است وبه کف ندارم پول
روا مدار که من را به شرم واداری
سلام من به تو ای پادشاه بخشنده
همیشه لطف و ترحم بر این گدا داری
طلا برای چه خواهی تویی که مثل ادب
چنین جواهر ناب و گرانبها داری
کشید داد بلندی و اینچنین فرمود:
نَیا به خانه اگر هدیه جز طلا داری
اگر چه روز زنان روز جشن و خوشحالیست
برای مرد شود موقعِ عزاداری
احمدرفیعی وردنجانی
@sherziba110
🌹🌹🌹
شنیده می شود از آسمان صدایی که..
کشیده شعر مرا باز هم به جایی که ...
نبود هیچ کسی جز خدا، خدایی که...
نوشت نام تورا، نام آشنایی که ـ
پس از نوشتن آن آسمان تبسم کرد
و از شنیدنش افلاک دست و پا گم کرد
نوشت فاطمه شاعر زبانش الکن شد
نوشت فاطمه هفت آسمان مزین شد
نوشت فاطمه، تکلیف نور روشن شد
دلیل خلق زمین و زمان معین شد
#سید_حمیدرضا_برقعی
#ولادت_حضرت_زهرا سلاماللّه علیها 🌸
#روز_مادر
@sherziba110
🌹🌹🌹
حتی به رغم منظرههایی که محشرند
همواره چشمهای تو یک چیز دیگرند
تندیس یادبود خدا در زمینی و
اعضای تو تراشهای از سنگ مرمرند
بوسهست نام تکتک آن میوهها که من
در هر زمان بچینمشان، باز نوبرند
آزادم و در اوج رهایی اسیر تو
دستان من شبیه به بال کبوترند
هرچشم و گوش بسته که دیدم دچار توست
انبوه عاشقان تو هم کور و هم کَرند
در عشق جای داد و ستد نیست، غالبا
دل میدهند و در عوضش دل نمیبرند
مارا چه ساده سکهی یک پول میکنی
این روزها که ناز تو را خوب میخرند
#جواد_منفرد
@sherziba110
🌹🌹🌹