eitaa logo
🇮🇷🦋 شعـر زیبـا 🦋🇮🇷
3.1هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
[ لـیـنـک ڪـانـال ] http://eitaa.com/joinchat/291176566C5b2b957abf [ مدیر اصلی کانال @Hasibaa6 ]
مشاهده در ایتا
دانلود
کودکی را نام عبدالله بود با عمو در کربلا همراه بود از گل رخسار داغ لاله بود لاله اش را از عطش تبخاله بود همچو بخت اهل بیت بو تراب بود ظهر روز عاشورا به خواب لحظه ای آن ماه رو در خواب بود آب اندر خواب هم نایاب بود گرچه بودش از عطش سوزان جگر در دلش عشق عمو بُد بیشتر گشت چون بیدار از بهر عمو خیمه ها را کرد یک سر جستجو کودک آن دم سر سوی صحرا نهاد بر سر چشم ملائک پا نهاد شد برون از خیمه ها آن ماه روی کرد سوی قتلگاه شاه روی گفت خواهر از منش مایوس کن ساعتی در خیمه اش محبوس کن @sherziba110 🌹 🌹 🌹
به شوق لعل جان بخشی که درمان جهان با اوست چه طوفان می کند این موج ِ خون در جان ِ پُر دردم وفاداری طریق عشق مردان است و جانبازان چه نامردم اگر زین راهِِ خون آلود برگردم در آن شب های طوفانی که عالم زیر رو می شد نهانی شبچراغ عشق را در سینه پروردم برآر ای بذر پنهانی سر از خواب ِِ زمستانی که از هر ذره ی دل آفتابی بر تو گستردم ز خوبی آب پاکی ریختم بر دست بدخواهان دلی در آتش افکندم،سیاووشی برآوردم چراغ دیده روشن کن که من چون سایه شب تا روز ز خاکستر نشین ِ سینه آتش وام می کردم @sherziba110 🌹 🌹 🌹
خادم اهللبت: ▪️کودک بزرگ در وصف حضرت علی اصغر (ع) آن طفلک دُردانه که در خیمـــه فغان است در فکر وصالست نه اندیـــشۀ جان است گر قحطیِ شیر است کــــه این طفل بنوشد امّـــــا اثر وصلتِ دلــدار عیان است مردان همه تقدیم نمودند ، سر و دســـــت او زیــــر گلو را هدف تیر و کمان است در مَهد بخندید چـــو آن زمزمه بشنیـــد ، رأ یِ منم نیز همان است«خوشتر زعسل» تا شبهِ نبی را چــــو سرافراز لقاء دیـــد در مَهد بر آشُفت ، تب عشق گمـان است جانها به لب آمد زِ عطش ، شیــر بخُشکیـد پس شورِ چِه در چهرۀ آن طفل نهان است بَل شورِ همان حُجّتِ فردا ست به لشکـــر زان قصّه گلستان حسین(ع) نیزخزان است طفل است ،زبان قاصر از آنست کــه گوید « مَر نیز در آن وادیِ خون نام و نشان است» سوگند بر آن نای که با تیـــــر گشودند «آزاده تــرین کودک تاریخ جهان » است گر حرمله از دور به آوَرد بر آمد نزدیک علی(ع)دید ، نه در امن و امان است از صولتِ مردانۀ این طفلَکِ بی شیـــــر یک قوم بلرزید کــه چون شیر ژیان است بردست پدر ناله برآورد بر آن قـــــوم این حنجــرِ دین است که در حالِ بیان است بر قومِ لعین بانگ بر آورد پـــــدر نیز این رسمِ کدامین فَرَق اهل جهــان است هر موعظه در قلب پُر از کینه چه سود است؟ نا مردیِ کوفی همـه در جان و روان است چـون تیر سه شعبه هدف حلق علی(ع) شد «خادم» بنگر پیکـــر بابش چه کمان است @sherziba110 🌹🌹🌹
شبِ پنجم و ششم، نَه ،همه‌شب دَم حسن است ذکر این سینه‌زن و شاهِ دو عالم ؛حسن است هر که دارد هوسِ کرب و بلا می‌داند که براتِ حرم و اشکِ مُحرّم حسن است می‌زنم جار بفهمند همه کارم چیست سائلِ این حَرَمَم روزی‌رسانَم حسن است ایّهاالنّاس غلامیِ حرم شغلِ من است بنده‌یِ لطف کریمَم کَس‌وُکارم حسن است پسرِ کوثر و طاها پدرِ عبداللّه ذکرِ قاسم وسطِ معرکه جانم حسن است طفلی از نسلِ حسن کارِ اباالفضلی کرد دَمِ آخر به رویِ سینه‌یِ شاهم حسن است عَلَم افتاد و علمدار زمین خورد ولی... تَهِ گودال علمدارِ حسینم حسن است مانده از بازویِ او پوست فقط واویلا می کِشَم آه خدا آخرِ هر غم حسن است چشمِ او مثلِ دو چشمِ مادرش تار شده ندبه‌خوانِ غمِ این نورِ دوچشمِم حسن است @sherziba110 🌹 🌹 🌹
## ### من شبی با عشق دل گریان شدم ناله کردم با غمت بریان شدم جان ندارم در رهت قربان کنم دیده باریدم ترا باران شدم درد دل چون آسمان بارد همی در پی ات تا آمدم نالان شدم گرد و بادی در سماء گوید سخن زیر چتر از ترس جان پنهان شدم باز خوابم برده چون شب های غم این دلم تفتیده من طوفان شدم سر به سویت آسمان کردم بلند با دعایی دل ترا مهمان شدم زندگی بیتو خدایی سخت شد با ترازت عشق را میزان شدم سر به بالینت نهادم یک دمی جان به دادم بر تو من قربان شدم @sherziba110 🌹🌹🌹
گهواره گر چه در غم طفل رباب است شرمنده ی گهواره امّا مشک آب است گفتا بیا مادر که حصر آب بشکست تا دید و از خجلت دل دریا کباب است @sherziba110 🌹🌹🌹
‍ اسـم ترا که میبرم ؛ دل زتـو مست میشود شعرو ترانه و غزل ؛ دست بدست میشود در شب بزم حـوریان ؛ باده فتـاده از میان بـر اثـر نـگاه تـو ؛ میکـده مست مــیشود گر یـه نسـیم بهم زند ؛ زلف پـریشان تو را زاهد و عابد و فقیه ؛ باده پرست میشـود سـاقی اگر تو باشی و ســاغر می لبان تـو زاهدصومعه نشین؛ نخورده مست میشود غزل به روی دفترم ؛ می چکد از نوک قلم سـروده هازشوق تو؛ بـاده بدست میـشود گر بچششم یه جرعه ای ازلب نازگونه ات آنچه زمن شده نهان یکشبه هست میشود این دل بی قرار من ؛ شـهره شهر غم شده دل به سراب عشق تو؛ جام الست مـیشود گر چه بـکوشم دائــما ؛ در طلب وصال تو حاصل من درعاقبت ؛ باز شکست میـشود @sherziba110 🌹🌹🌹
تو اگر خامی و ما سوخته‌، توفیر بسی است شعلهٔ عشق نه گیرندهٔ هر خاروخسی است هر طبیبی نکند چارهٔ این مرده‌دلان که دوای دل ما درکف عیسی‌نفسی است گر دل سوخته ره برد به جایی نه عجب سوی حق راهبر موسی عمران‌، قبسی است کاروانی است پراکنده و سرگشته ولیک خاطر گمشدگان شاد به بانگ جرسی است طفل راگوشهٔ گهواره جهانی است فراخ همه آفاق بر همت مردان قفسی است ای توانگر تو به زر شادی و دانا به ضمیر هر کسی را به جهان گذران ملتمسی است شهر ما با عسس و محتسب از دزد پر است ای‌خوش آن‌ شهر که‌ در باطن‌ هر کس عسسی است سال‌ها حلقه زدم بر در این خانه «‌بهار» بود ظنم به همه عمر که در خانه کسی است @sherziba110 🌹🌹🌹
چه خیال است که دیوانه و شیدا نشویم؟ بوی مشکیم، محال است که رسوا نشویم عشق ، ما را پیِ کاری به جهان آورده است ادب این است که مشغول تماشا نشویم... 🌹🌹🌹
چه خیال است که دیوانه و شیدا نشویم؟ بوی مشکیم، محال است که رسوا نشویم عشق ، ما را پیِ کاری به جهان آورده است ادب این است که مشغول تماشا نشویم... @sherziba110 🌹🌹🌹
طالبِ خونِ خدا مَتی تَرانا وَ نَراک يابنَ مِصباح الـ‌هُدی مَتی تَرانا وَ نَراک چه شود با تو کنم گريه سرِ قبرِ حسين با حضورِ شـ‌هدا مَتی تَرانا وَ نَراک کی تو را می بینیم آقا جان؟! @sherziba110 🌹🌹🌹
شهادت حضرت علی اکبر(ع) کاروان سالار حق جویان حسین(ع) افتخار عالم امکان حسین(ع) در زمین کربلا شد بی معین گشت پرپر هر گلی روی زمین هر که بود از خیل یاران شد شهید نوبت آل بنی هاشم رسید اکبر آن آئینه¬ی احمد نما اولین گل از تبار هل اتی بهر جانبازی ز بابا اذن یافت باصلابت جانب میدان شتافت گفت نور دیده را با چشم تر میروی اما کمی آهسته تر تا ببوسم چهره¬ی نیکوی تو سیر بینم قامت دلجوی تو تاخت مرکب را بمیدان نبرد عزم خود را بر شهادت جزم کرد بود حیدروار گرم کارزار تشنه¬گی بُردش ز کف صبر و قرار سوی باب آمد ولکن دل کباب ای پدر سوز عطش بُردم ز تاب بین ربوده تشنگی تاب از تنم میدهد آزار تن را جوشنم شه زبان در کام ناکامش گذاشت بوسه بر روی دلارامش گذاشت دید اکبر آن دلارای حسین(ع) خشک تر از اوست لبهای حسین(ع) بر شهادت بس که شور و شوق داشت از شهامت روی بر میدان گذاشت آه از آن ساعت که آن درّ ثمین روی خاک افتاد در آن سرزمین با شتاب آمد امام انس و جان بر سر بالین آن رعنا جوان در برش بنشست و از دل زد خروش وای کز اکبر صدا نامد بگوش فرق خونین سوی داور پر کشید آفتاب عمر او شد ناپدید مظهر آزادگی آزاد رفت درس آزادی بعالم داد رفت جسم او را تک سوار نینوا با جوانان بُرد سوی خیمه ها این الم با عترت اطهر چه کرد با پدر داغ علی اکبر چه کرد ای «مقدم» شرح این مطلب چه کرد موج این غم با دل زینب چه کرد @sherziba110 🌹🌹🌹