eitaa logo
معرفی شاگردان ، شیخ رجبعلی خیاط
696 دنبال‌کننده
126 عکس
18 ویدیو
2 فایل
این کانال به معرفی شاگردان ، شیخ رجبعلی خیاط خواهد پرداخت ؛اگر اطلاعاتی در مورد شاگردان شیخ رجبعلی خیاط دارید ، میتوانید به ادمین کانال پیام دهید.@montazar113113 ⛔️کپی بدون ذکر منبع ، مطالب این کانال ،حرام است...
مشاهده در ایتا
دانلود
حاج عبدالوهاب رستمیان (ره) @sheykh113
حاج اقا رستمیان1.mp3
1.68M
🔻صحبت های زیبای مرحوم حاج اقا رستمیان 🔹مشتیا مشتی باش یاعلی مدد ، خدا مشتی رو دوست داره ،چی بگم از مشتی ها ، بخدا معرکه اند ، آیه قرآن که ایثار می کنند آنچه را که خودشان محتاج آن هستند ، سالها پیش تو بازار دروازه شاگرد بودم ، از یه توتون فروشی نقل کردند که داشت ناهار می خورد یه فقیر اومد ، صداش زد گفت بیا تو ، یه مقداری از غذاشو داد به او، فقیره هنوز شروع به خوردن نکرده بود که یه فقیر دیگه اومد تو ، صاحب مغازه گفت غذا ندارم ولی اون فقیری که اول اومده بود داخل ، غذای خودش و داد به اون ................ صاحب مغازه گفت عجب ...... لوتی اینه نه من ..... مشتی اینه نه من.... @sheykh113
🔻مزار حاج عبدالوهاب رستمیان در ، ابن بابویه ، ضلع جنوی مرز شیخ رجبعلی خیاط قرار دارد. @sheykh113
معرفی عبد صالح خدا مرحوم حاج عزت الله مومنی ، شهر : 🔻ایشان از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط هستند. ایشان بیش از یک دهه از محضر مرحوم شیخ بهره بردند . مشی ایشان همچون استادشان خودکاری و صدق و عزم و عمل بود... حاج اقای مومنی در سال 1297 در تهران به دنیا امده اند ؛ ایشان در تهران در منطقه ی نظام اباد ، درخانه ای محقر و دو اتاق تو در تو که حسینیه کرده بودند ، سکونت داشتند و هر هفته برای اهالی محل، محفل اخلاق داشتند... حاج عزت‌الله مومنی بعد از سال‌ها خدمت به خلق خدا و خاندان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) در سال 1396 در 99 سالگی، دنیا را ترک کرد. او که به عنوان استاد و انسانی مخلص شناخته می‌شد، هرهفته برای مردم، محفل اخلاق داشت و پندهایش آن‌قدر دلنشین و گیرا بود که هر کسی را به خود جلب می‌کرد. برای این انسان الهی، دین‌ورزی معنایی جز خدمت به خلق نداشت و خدایی شدن را با مردم نشستن می‌دانست. حاج عزت‌الله در خدمت به خاندان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) نیز زبانزد بود. او ارادت خاصی به مقام صاحب‌الزمان(عج) داشت و همواره با افسوس می‌گفت: «امام زمان کسی را ندارد برایش کار کند. یک مشت رفیق دست و پا چلفتی مثل من دارد که هیچ کاری ازشان ساخته نیست. اسلام غریب است.» عبد صالح خدا حاج عزت الله مومنی از شیخ رجبعلی خیاط هم که حرف می زند سرش را می انداخت پایین. گویی رسم ادب است. می گفت: " من شاگرد شیخ رجبعلی خیاط نیستم. مرا رها کنید. شاگرد شیخ رجبعلی خیاط مرحوم مرشد چلویی بود که لقمه کباب می گرفت و دهن بچه یتیم می گذاشت. اما من حتی نمی توانم الان دل شما ها را شاد کنم." می گفت شیخ می خواست با خیاطی، عالم را اصلاح کند. او می خواست ادم بسازد تا دلی را شاد کند. به تعبیر صائب: تار و پود عالم امکان به هم پیوسته است/ عالمی را شاد کرد آن کس که یک دل شاد کرد... 🍃خاطره ای از حاج عزت الله مومنی : نقل شده وقتی دستشویی های جمکران گرفته بود، آستین و پاچه شلوار بالا زد و در شرایطی سخت راه چاه دستشویی ها را باز کرد. و وقتی بیرون آمد گفته بود به امام زمان بگویید اسم مرا جز توالت شورها بنویسد. 🍁پند هایی از حاج اقای مومنی 🔹نفس این نفس تا بیچاره ات نکند ، دست از سرت بر نمی دارد. این نفس تا بیچاره و بدبختت نکند، ولت نمی کند. گفتند عیسی علیه السلام سر شیطان را خواهد برید. ولی نفس را که از بین نمی برد. نفس تا مرگ همراهته. دیو نفس تو قلبت پنهان شده. داره تکان می خورد. آنهایی که چشم دارند حرکتهایش را می بینند. او همه جا همراهته و آدم رند آن کسی است که دایم مراقب نفسش است و کشیک او را میکشد. راه دیگری وجود ندارد. فقط مراقبت و مراقبت و مراقبت. 🔸عزیز من یا حرف گوش بده یا تعقل کن بعید می دانم کسی که "حرف گوش کن" نیست و تابع "عقل" ضعیف خودش است عاقبت بقا خیر شود. 🔹راه سلوک راه استقامت کردن است ای برادران ! این قدر حرف نزنید. این قدر تحلیل نکنید. این قدر چون و چرا توی کار نیارید. اینها به میزانی که هستند از علائم نفس اند. بجای فعال کردن ذهن ، و شک آوردن تو کار ، کار کنید. توجه تون رو از خدا قطع نکنید. استقامت کردن در کار تنها کار ماست. والسلام. 🔸چه کنیم تا مشکلات بر ما سوار نشوند؟ رمز این که مشکلات نتوانند بر ما سوار شوند و نتوانند در نظرمان همچون کوه جلوه کنند و نتوانند ما را گرفتار ترس و وحشت کنند و نتوانند ما را از پا درآورند این است که " در حالی که برای حلّ و رفع آن ها برنامه ریزی و تلاش می کنیم ، به آن ها بی اعتنایی کنیم". منابع : old.alef.ir madayeh.com 📌برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد این مرد الهی و دسترسی به سایر سخنرانی ها و مطالب ایشان ، میتوانید به وبلاگ ایشان در ادرس پایین ، مراجعه فرمایید : kalsh.blogfa.com @sheykh113
حاج عزت الله مومنی @sheykh113
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻کلیپی کوتاه از صحبت هایعبد صالح خدا ، مرحوم حاج عزت الله مومنی @sheykh113
معرفی دکترحمید فرزام ، شهر : قسمت اول : 🔻ایشان از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط بودند. 📝گوشه ای از زندگینامه ایشان : دکترحمید فرزام، سال ۱۳۰۲ در کرمان متولد شد، دکتر فرزام سال ۱۳۳۸ موفق به اخذ مدرک دکتری در رشته ­ی زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران شد. درسال۱۳۴۰ به دانشکده‌ی ادبیات و علوم انسانی اصفهان انتقال‌یافت و تا سال ۱۳۴۹ در همان دانشکده علاوه بر تاریخ ادبیات، تدریس متون فارسی و عرفان اسلامی و تأثیر قرآن در ادب فارسی را عهده دار بود. در سال ۱۳۵۵ به مدیریت گروه زبان و ادبیات فارسی منصوب شد. در مهرماه ۱۳۵۹، پس از سی و نه سال خدمت مداوم و پیوسته، بازنشسته شد و به تهران عزیمت کرد، و تا سال ۱۳۶۷ در تدریس متون با گروه زبان و ادبیات فارسی دانشکده­ی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران همکاری کرد. دکتر فرزام در تاریخ هجدهم شهریورماه ۱۳۶۹با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی به عضویت پیوسته‌ی فرهنگستان زبان و ادب فارسی انتخاب شد. وی آثار متعددی پیرامون زبان و ادبیات فارسی خصوصاً پیرامون شاه نعمت‌الله ولی ارائه کرد. دکتر فرزام از ارادتمندان و شاگردان عبد صالح خدا شیخ رجبعلی خیاط بود. 🍃گفتگوی کیهان فرهنگی با دکتر حمید فرزام ، شماره 203 شهریور1382 در مورد شیخ رجبعلی خیاط : كیهان: لطفاً از نحوه آشنایی‌تان با جناب شیخ بفرمایید دكتر فرزام: زمانی كه دانشجوی دوره دكترا بودم، 22 سال داشتم، آن زمان در دبیرستانی در باغ فردوس، ادبیات و عربی درس می‌دادم. علاوه بر آن، ضمن درس، از نهج‌البلاغه وآیات قرآن كریم هم استفاده می‌كردم و همزمان، ابیاتی از مولانا و حافظ می‌خواندم وحالی عجیب و عرفانی پیدا می‌كردم و اشك در چشمانم حلقه می‌زد. این حال من، دانش آموزان را هم تحت تأثیر قرار داده بود. در آن زمان، در همان مدرسه، استادی بود به نام آقای گویا كه فیزیك درس می‌داد و او هم همین حال عرفانی را داشت. وقتی بعضی از دانش‌آموزان مشترك ما، از درس و حال من برای ایشان تعریف كرده بودند، آقای دكترگویا خواسته بودند كه ملاقاتی با ایشان داشته باشم. بنده یك روز به ملاقات استاد گویا رفتم و پس از صحبت‌هایی، فرمودند: شما جای دیگری نروید، بیایید تا شما را پیش جناب شیخ ببرم. این مرد عالم و وارسته به آنجا رسیده كه مسایل را می‌بیند، رؤیت می‌كند. كیهان: اولین ملاقاتتان با جناب شیخ چگونه گذشت و ایشان را چگونه دیدید؟ دكتر فرزام: یك روز بعد از ظهر آقای گویا دست مرا گرفت و به محل كار جناب شیخ برد كارگاه ایشان عبارت بود از یك اتاق دو سه متری با یك میز كار، یك قیچی بزرگ خیاطی و مقداری پارچه و خرده ‌ریز پارچه كه دور و برشان بودآن مرد روحانی با همان عرق چین، همانجا بود. ما دو ساعتی آنجا بودیم و پس از معرفی از هر دری سخن گفتیم، بخصوص از حافظ، ایشان از من سؤالاتی می‌پرسیدند و بنده هم جواب می‌دادم. من بیشتر از جنبه‌های ادبی حافظ می‌گفتم ولی در بحث به عمد كوتاه می‌آمدم كه جناب شیخ صحبت كنند. من در همان جلسه اول منقلب شده بودم و اشك از گوشه چشمم می‌ریخت. یادم هست، آن روز گل مژه شده بودم و چشمم ناراحت بود و عینك سیاه زده بودم، اما قطرات اشك همینطور بی‌اختیار از زیر عینكم جاری بود. جذبه جناب شیخ مرا گرفته بود و شور و حال عجیبی داشتم كیهان: در جلسه اول ملاقات شما با جناب شیخ، چه مسایلی مطرح شد؟ دكتر فرزام: احساس كردم جناب شیخ به حافظ ارادت فراوانی داشت و در میان همه گویندگان و همه عرفای ما حافظ را سرآمد می‌دانست و به هر مناسبتی شعر زیبایی از اومی‌خواندند و به تعبیرات عرفانی خودشان متوسل می‌شدند غروب كه شد، بنده و آقای گویا از محضر جناب شیخ مرخص شدیم. همین كه پا را بیرون گذاشتیم استاد گویا به من گفت: فلانی به تو تبریك می‌گویم! گفتم چرا؟ گفت: برای اینكه من اشخاصی را اینجا آورده‌ام كه جناب شیخ حتی یك كلمه با آنها حرف نزده و همینطور مثل دیوار در برابرشان ساكت بود و سرش را پایین انداخته بود؛ اما حدود دوساعت با شما حرف زد و معنی‌اش این است كه شما را پذیرفته است. این حرف آقای گویا مشوق من شد كه بعد از آن علاوه بر شب‌های جمعه، روزهای وسط هفته هم خدمت جناب شیخ بروم. @sheykh113
معرفی دکترحمید فرزام ، شهر : قسمت دوم : كیهان: جلسات جناب شیخ بیشتر در منزلشان بود یا در جاهای دیگر هم جلسه داشتند؟ دكتر فرزام: جلسات عمومی در شب‌های جمعه برگزار می‌شد. جلسات خصوصی هم دوشنبه‌ها بود كه افرادی مثل من می‌آمدند و جناب شیخ ارشاد می‌فرمودند و نصیحت می‌كردند وطوری هم می‌گفتند كه طرف صحبتشان شرمسار نشود اگر هم كسی به جلسات خصوصی وسط هفته می‌آمد، جناب شیخ راه می‌دادند و نمی‌گفتند فقط شب‌های جمعه بیا. جلسات در آن زمان كه من 31 یا 32 سال داشتم، دوره‌ای بود. گاهی اوقات در منزل جناب لباسچی در خیابان سپه جلسه برگزار می‌شد و گاهی در منزل آقای گویا و دیگران. خود بنده هم جناب شیخ را به طور خصوصی دعوت كردم و با چند نفر ازدوستان آمدند. اما در این اواخر كه جناب شیخ حال نداشتند كه جایی بروند، جلسات درمنزلشان برگزار می‌شد. اول نماز جماعت می‌خواندند، بعد دعا می‌خواندند و بعد زیارت عاشورا. كیهان: اندرز ویژه‌ای هم برای شما داشتند؟ دكتر فرزام: بله یك‌بار به من به ‌طور خصوصی گفت كه خجالت نكشم، گفت: باید حواست جمع باشد كه زود تحت تأثیر قرار نگیرد چون عنصر تو طوری است كه یك جاهایی تحت تأثیر قرار می‌گیرد، كمی رودربایستی می‌كنی. در بعضی جاها كمی سست عمل می‌كنی، نباید اینطور باشی. اگر كسی از تو خواهشی كرد كه خلاف شرع بود، باید حواست جمع باشد و زود تحت تأثیر قرار نگیری. راست هم می‌گفت، چون چنین حالتی را در خودم می‌دیدم یكبار هم كه با جناب شیخ از خیابان سیروس می‌گذشتیم، ایشان به بنده فرمودند: نگاهت كه به نامحرم می‌افتد در تو تأثیر دارد؟ خوشت می‌آید؟ من سرم را پایین انداختم و تبسم كردم، گفتند: اگر خوشت نیاید كه مریضی! حالا اگر نگاهت افتاد، باید سرت را پایین بیندازی، استغفاركنی و بگویی « یا خیر حبیب و محبوب صل علی محمد و آل محمد » این را بگو و دامن خودش را بگیر، آن وقت چیزهایی را می‌بینی كه تا به حال ندیده‌ای بعد از قول بزرگی گفتند: آدم به جایی می‌رسد كه اگر خدا را نمی‌بیند، فرشته‌ها را می‌بیند و افزود: اینها به دید انسان می‌آیند، به جایی می‌رسی كه با فرشته‌ها ملاقات خواهی داشت. حرفهایی كه جناب شیخ می‌زد، آخرین كلاس عرفان بود و باطن افراد را می‌دید. 🍃دکتر فرزارم : در سن 30 سالگی از ضربان قلب و درد آن ناراحت بودم. پیغام دادم به آقای دكتر گویا كه من قلبم ناراحت است و مثل اینكه باید مرخص بشوم؛ وقتی كه این حرف را زدم دكتر گویا ناراحت شده بود و همان روز حرف مرا به جناب شیخ رسانده ‌بود. جناب شیخ تأملی فرموده و گفته بودند: از طرف من به فرزام بگو ناراحت نباش، موهای سر و صورتت هم سفید می‌شود یعنی به سن هفتاد و هشتاد هم می‌رسی و من می‌بینم... كیهان: جنابعالی درباره مشكلات و مسایل خودتان هم با جناب شیخ مشورت می‌كردید، یا كمك می‌خواستید؟ دكتر فرزام: جناب شیخ درباره بعضی از مسایل، خودشان بدون این كه من بگویم اشاره یا صحبت می‌كردند، بعضی وقت‌ها هم من طرح مساله می‌كردم و از ایشان كمك می‌خواستم جناب شیخ علاوه بر این كه رؤیت می‌كردند و می‌دیدند مسایل را، احضار ارواح هم می‌كردند . این را بعداً فهمیدم و برایتان خواهم گفت. در اوایل ازدواجم، یك روز سرسنگین و بدون خداحافظی با همسرم تقریباً به حالت قهر از خانه بیرون رفتم. آن زمان رییس دبیرستان صبا در تجریش بودم. هنگام غروب با چند نفر از دوستان وضو گرفتیم و برای نماز مغرب و عشا آماده شدیم و به اتاق جناب شیخ رفتیم هنوز یك ربع ساعتی به اذان مغرب مانده بود. جناب شیخ هم وضو گرفتند و آمدند و همین که نگاهشان به من افتاد با حالت تعجب گفتند: قهر می‌كنی؟! باید تحمل داشت زود از میدان در می‌روی و بلافاصله شعر مناسبی از حافظ خواندند. كیهان: در باره احضار ارواح جناب شیخ هم بفرمایید .دكتر فرزام: بله، در دوره جوانی قرار بود مرا برای تدریس به پاكستان بفرستند و من نگران بودم. چون بچه شیرخوار دو ساله‌ای داشتم و علاوه بر آن در پاكستان، وبا آمده بود. نزد جناب شیخ رفتم و یك دستی زدم، گفتم: میشود شما با پدر و مادرم یک مشورتی بفرمایید درباره این سفر پاكستان؟ جناب شیخ فرمودند: سه تا صلوات بفرست و بعد شروع كردند. من كیفیت سخنانشان را نمی‌فهمیدم. حرف نمی‌زدند، فقط سرشان را بالا كرده ‌بودند و من می فهمیدم كه یك جایی دارند حرف‌هایی می‌زنند. بعد هم زدند به گریه و من خیلی متأثر شدم و گفتم: اگر می‌دانستم شما ناراحت می‌شوید نمی‌گفتم از پدر و مادرم سؤال كنید، جناب شیخ فرمودند: نه آقا، من درباره ظهور حضرت حجت(ع) از آنها سؤال كردم و گریه‌ام از این جهت بود. بعد فرمودند مادرت چادر به سرداشت و به لهجه محلی حرف می‌زد و بعضی از كلماتش را نمی‌فهمیدم و فرمودند: حرف آنها این بود كه شما به پاكستان نمی‌روی و در واقع همینطور شد و فهمیدم كه ایشان احضار ارواح می‌دانند @sheykh113
معرفی دکترحمید فرزام ، شهر : قسمت سوم : 📚برای اشنایی بیشتر با زندگینامه دکتر فرزام ، میتوانید به کتاب زندگینامه ی ایشان مراجعه فرمایید... 🍂درگذشت سرانجام دکتر حميد فرزام شامگاه روز يکشنبه، نوزدهم خردادماه ۱۳۸۷ ه‌ش درگذشت. مراسم تشييع پيكر دکتر حميد فرزام صبح روز سه‌شنبه،‌۲۱ خرداد از فرهنگستان زبان و ادب فارسي به سمت بهشت زهرا (س) برگزار شد. و در قطعه‌ي فرهيختگان بهشت زهرا (س) به خاك سپرده شد. @sheykh113
📚کتاب زندگی‌نامه و خدمات علمی و فرهنگی دکتر حمید فرزام @sheykh113