eitaa logo
حکایت‌های شِیخ عَبدُالرَّحیم
621 دنبال‌کننده
958 عکس
2.1هزار ویدیو
11 فایل
─═༅🕯📜﷽📜🕯༅═─‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ " مِلَتی کِه تاریخِ خود را نَدانَد، مَحکوم بِه تِکرار آن خواهَد بود ... " . . استفاده از مطالب کانال (حکایات)، بدون درج لینک کانال شیخ عبدالرحیم، منع شرعی دارد 🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─═༅🌹﷽🌹༅═─‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌ قسمت هفتاد سلام علیکم بعد از گفتگوی رو در روی فرشته سادات و سیدمهدی ، کم کم برای هر دو مشخص شد ، شدیداً دلباخته هم شده اند ، اما حیا و تربیت خانوادگی به آنها اجازه نداد صریح و بی پرده ، دوستی شان را بهم ابراز کنند . روزها و هفته ها گذشت ، ولی آن دو کبوتر عاشق گاهی با نقشه های فردی خود ، زمینه دیدار لحظه ای را فراهم میکردند و در همین حد قانع بودند . منتها هر دوی آنها از درون میسوختند و این راز سر به مُهر همچنان در دل آنها مخفی و هیچ کس از این عشق جانگاه خبر نداشت . گاهی مادر سیدمهدی تعجب میکرد ، اینهمه افسردگی و غم در چهره فرزندش برای چیست ؟ حسرت فرشته خانم حسابی سید مهدی را پژمرده و پریشان کرده بود و هر بار مادر تلاش میکرد راز اینهمه غصه در چهره مهدی را بفهمد ، راه به جایی نمیبرد . از سوی دیگر فرشته سادات نیز دختری عاطفی و مهربان است ، و تاب دیدن چشمان ملتمس سید مهدی را نداشت . او بارها سعی کرد با گفتگوی صریح و بی پرده به سید مهدی بگوید ، من هم به همین اندازه تو را دوست دارم ، ولی حیا و عفت به او چنین اجازه ای نمیداد . ضمن آنکه فرشته سادات میدانست عشق یک دختر تاجرزاده با پسری دون پایه ( به خیال او ) فرجامی ندارد . ---------------------------- مدتی از این حسرت و دلباختگی گذشت و رفته رفته عشق فرشته سادات ، آقامهدی را به مرز جنون نزدیک میکرد ، که روزگار لاکردار ، به ناگهان آتشی تازه به آشیانه سید انداخت ! ماجرا از این قرار بود که : یکی از شاهزادگان قجری در آن روزگاران حاکم کاشان شده بود . او مردی ظالم ، بی رحم و متکبری بود ، از زورگویی ها و ظلم هایی که به مردم کاشان میکرد ، همه را عاصی و ناراضی کرده . بزرگان شهر ، هرچه به دستگاه سلطنت نامه نگاری و تقاضای دادرسی از این حاکم بی اخلاق و متجاوز میکردند ، بی فایده بود ، چون حاکم ، خودش از شاهزادگان دربار است و از حق وتو برخوردار میباشد . --------------------------- روزی سیدمهدی و حاج سید جعفر در حجره مشغول کسب و کاسبی بودند که ناگهان تعداد زیادی از کارگران بلدیه ( شهرداری ) وارد بازار شده و با سرعت مشغول نظافت و آب و جارو شدند . چیزی نگذشت که به بازاریان خبر رسید ، امروز حضرت حاکم وارد بازار میشود . کسبه بازار که از حاکم خوف و ترس زیاد داشتند ، هر یک مغازه ها و فروشگاهای خویش را مرتب کرده که مورد مواخذه حاکم قرار نگیرند . طولی نکشید تا اینکه دو تن از دستیاران و مشاوران حضرت حاکم وارد بازار شده و سراغ به سراغ رفتند تا رسیدند به حجره حاج سید جعفر ، تاجر بزرگ بازار . آنها پس از احترام و تکریم از حاجی ، به ایشان اطلاع دادند ، حضرت حاکم برای دیدن شما به بازار شرفیاب میشوند . علت آمدن حاکم به حجره حاج سید جعفر خیلی برایشان عجیب و رعب آور بود . در عین حال حاجی رو کرد به سید مهدی و گفت با سرعت حجره را نظافت و وسائل پذیرایی را در شان حضرت حاکم فراهم کن . سید با تبحر و سلیقه ای که داشت ، حجره را به گونه ای تمیز و مرتب کرد که مورد تحسین حاجی واقع شد . ساعتی گذشت که حضرت حاکم در میان حلقه ای از ماموران انتظامی ، مشاوران ، دستیاران و مقامات دارالحکومه ، وارد بازار شده و با گام های شاهانه و متکبرانه از یک یک مغازه ها بازدید و به برخی کسبه تفقد کرده و حتی به آنها منت گذارده و جواب سلام شان را میداد . او مسیر بازار را در مدت زمان نسبتاً طولانی پیمود تا عاقبت به مقصد اصلی یعنی حجره حاج سید جعفر رسید . حاجی از حجره خود بیرون آمده و ده بیست قدم جلوتر به استقبال حاکم رفت و به رسم قدیم خم شده و دست حاکم را بوسید . سپس با راهنمایی حاجی سید جعفر ، حاکم و تنی چند از همراهان وارد حجره شدند . سید مهدی ، گر چه خود ، از بزرگ زادگان و اعیان شهر بود ، اما بنابر اندیشه ای که در سر داشت ، در قالب شاگرد حاجی جعفر ظاهر شده و همچون یک کارگر ماهر وظائف خود را انجام میداد . سید مهدی با چای و شربت و شیرینی از حاکم و همراهانش به زیبایی هر چه تمام تر پذیرایی کرد ، اما هنوز گره ذهنی حاج جعفر از علت آمدن حاکم به حجره اش باز نشده است . تا اینکه دقایقی گذشت و حضرت حاکم با اشاره سر به دستیار مخصوص ، دستور داد همه همراهان حجره را ترک کنند تا جناب حاکم در حجره با حاج سید جعفر تنها باشند .
هم اکنون حضرت حاکم و حاج سید جعفر در حجره به تنهایی مشغول گپ و گفت های دوستانه شدند . در این لحظه آقاسید مهدی هم درون آبدار خانه حجره ، آماده دستور اوستا برای پذیرایی و مشغول گوش دادن به گفتگوی آنان است ! جناب حاکم پس از دقایقی صحبت های مقدماتی را گفت و سپس رفت سر اصل مطلب .... شاهزاده قجری با همان تکبر و تبختر درباری ، رو کرد به حاج سید جعفر و گفت : ما شاهزادگان قاجاری ، رسم مان بر این است که برای ازدواج فرزندان مان ، از میان خاندان سلطنتی دختر یا پسری را انتخاب میکنیم تا حدود شئونات سلطنتی حفظ شود . اما خانواده در این شهر تصمیم به ازدواج حضرت بنده زاده گرفته اند . فی الحال مطلع شده ایم ، جنابعالی صبیه برازنده ای دارید که ظاهراً لیاقت همسری بنده زاده را دارند . لاجرم به شما اطلاع میدهم فرداشب به اتفاق فرزند و همسرم برای خواستگاری و ازدواج شرفیاب خواهیم شد . حاج سیدجعفر ، میدانست هیچ کس در مقابل درخواست شاهزادگان سلطنتی ، نه جرئت و نه حق مخالفت دارند و اگر کسی در مقابل اراده آنها مقاومت کند حتی پای خون در میان است . لذا با دنیایی از سوالات بی پاسخ مواجه شد و نمیدانست ، در این لحظه باید خوشحال باشد یا ناراحت !!؟؟ حضرت حاکم پس از خاتمه گفتگو از جای برخواسته ، با گفتن این جمله که فرداشب منتظر بمانید ، خداحافظی کرده و از حجره خارج شد . اما بیچاره سید مهدی که از داخل آبدارخانه همه این سخنان را شنیده بود !!!!!! 😳😳😳 ادامه دارد .... ─═༅ 📚شِیخ عَبدُالرَّحیم🖌 ༅═─‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌ https://eitaa.com/sheykhabdolrahim
گفت: اولین نشانه‌ی عاشق شدن غم است؟ بوسیدمش به گریه و گفتم: غمت مباد روزی اگر قرار شد از هم جدا شویم من می‌روم ز یادِ تو کم‌کم غمت مباد ─═༅ 📚شِیخ عَبدُالرَّحیم🖌 ༅═─‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌ https://eitaa.com/sheykhabdolrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣رهبر ایران؛ در نگاه رییس سازمان ملل کسی که ژاپن حسرت داشتنش رو داره مثال عجیب نماینده کویت از رهبر ما و ما هنوز قدر رهبرمان را نمی‌دانیم ─═༅ 📚شِیخ عَبدُالرَّحیم🖌 ༅═─‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌ https://eitaa.com/sheykhabdolrahim
32.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🍃 پرداخت جوهر قلم عاشقان به تو وابسته است طبع همه شاعران به تو 🍃 عرض نیاز می کند ای ماه شب به شب دست توسل همه آسمان به تو 🍃 خورشید عاشقت شده، از شوق هر غروب وقت وصال می دهد ای ماه، جان به تو 🍃 روزی سه بار ای پسر سوم علی باید سلام داد دم هر اذان به تو ─═༅ 📚شِیخ عَبدُالرَّحیم🖌 ༅═─‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌ https://eitaa.com/sheykhabdolrahim
23.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آدما رو برچسب نزن!...🖐 ─═༅ 📚شِیخ عَبدُالرَّحیم🖌 ༅═─‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌ https://eitaa.com/sheykhabdolrahim
5.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. ❣تنها یارم امام حسین (ع) راه چاره‌ام امام حسین (ع) ─═༅ 📚شِیخ عَبدُالرَّحیم🖌 ༅═─‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌ https://eitaa.com/sheykhabdolrahim
24.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣جاذبه‌ها و زیبایی‌های خلقت خداوند ─═༅ 📚شِیخ عَبدُالرَّحیم🖌 ༅═─‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌ https://eitaa.com/sheykhabdolrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ‼️قطع کردن انگشت دست برای حضور در المپیک؛ مت داوسون پس از شکستن انگشت دستش قبل از شروع بازی‌های المپیک، تصمیم میگیرد بجای اینکه انگشت دستش را گچ گرفته و شاهد بازی هم‌تیمی‌هایش در پاریس باشد، شرایط دیگری را رقم بزند و خودش در این بازی‌ها به میدان برود.... پ.ن: وقتی به آخرت اعتقاد نداری و در دنیا غرق میشی.... ─═༅ 📚شِیخ عَبدُالرَّحیم🖌 ༅═─‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌ https://eitaa.com/sheykhabdolrahim