eitaa logo
عبارات | یوسف شیخی
58 دنبال‌کننده
157 عکس
18 ویدیو
7 فایل
«عبارتُنا شَتّى و حُسنُك واحد» عبارات: نوشتارها و گفتارهای یوسف شیخی؛ نویسنده و پژوهشگر در عرصه‌ی فرهنگ و اندیشه. وبلاگ عبارات: https://sheykhiyusef.blog.ir/ راه ارتباط با من: @yusefsheykhi لینک دعوت: https://eitaa.com/sheykhi_yusef
مشاهده در ایتا
دانلود
با سپاس از عنایت دوست اندیشه ورز و نویسنده نام آشنا، برادر ارجمندم جناب استاد ابراهیم اکبری دیزگاه، به این جستار فلسفی!🙏🌹 @sheykhi_yusef
دانشور ارجمند جناب استاد: یوسف شیخی (مدرّس فلسفه و کلام، نویسنده، شاعر، منتقد و دین پژوه)، در جستار فلسفی: «آنتیگونۀ غزّه و تاریخِ مذکّر غرب: خوانشی فرامتنی از نماهنگِ »، «مجلسِ تشییعِ شرف» با رویکردی «وجودشناسی (Ontology)» فارغ از مفهوم پوپولیسم و گفتمان انقلاب اسلامی- «به روزگار آشوب اژدهای دولت‌ تروریستی، صهیونیستی» می‌پردازند پیشنهاد  می کنم، حتما در صفحه ی تلگرامی ایشان آن را بخوانید👇👇👇 لینک کانال: https://t.me/sheykhiyusef ( شاعر و منتقد ادبی و کنشگر اجتماعی ) @Sparrowintherecoveryroom نقل از کانال گنجشک های همیشه👇👇👇 https://t.me/Sparrowintherecoveryroom
عبارات | یوسف شیخی
دانشور ارجمند جناب استاد: یوسف شیخی (مدرّس فلسفه و کلام، نویسنده، شاعر، منتقد و دین پژوه)، در جستار
از برکتِ سرایش شعر «مجلسِ تشییعِ شرف» با فرهیختگان و هنرمندانی آشنا شده‌ام که در این روزگار فصل کردن ها و زمانه‌ی عسرت، مایه‌ی فخر و خرسندی است، از جمله شاعر و منتقد ارجمند استاد علی آزاد که در این متن، به جستار فلسفی اخیر عنایت داشته‌اند و مورد لطف و احسان خویش قرار داده‌اند. از این برادر ارجمند بسیار سپاسگزارم و امیدوارم «مجلسِ تشییعِ شرف» همچنان به دوستی‌ها رونق بخشد و قلب‌ها را در این دنیای بی قلب به هم پیوند زند. بااحترام یوسف شیخی @sheykhi_yusef
♦️مجلسِ تشییعِ شرف! ✍شعر: یوسف شیخی 🎞نماهنگ: بچه‌های بِن تقدیم به بنیامین «بی‌بی» نتانیاهو آتش بپا کنید خون بپاشانید بپاشانید در و دیوار را بی بی آمده است شرف را مجلسِ تشییع است تشریف شرف را عرضم به حضورتان، سوزتان ای شیاطین دوستان دوزخ سرشارتان وقفه وقفه لحظه هاتان دیگر بس است شرف را بی بی آمده است ارزانی تان بی بی جانی تان و گوش‌هایم کف زدن‌های ممتدتان را کر شدنم را از صفیر گلوله، بمب، آژیر از جیغِ زنان جیغ زنان کودک شدنم را از... از... از... از شدنم را از دوزخیان، اتو کشیدگان را بی بی آمده است مجلسِ تشییع است تشریفِ شرف را و موسیقیِ ناهنجار کف زدن هاتان چونان گلوله‌ای شکاف سرم را دلم را بی بی آمده است شرف را مجلسِ تشییع است تشریف شرف را بپاشانید در و دیوار را آتش بپا کنید خون بپاشانید بی بی آمده است مجلسِ تشییعِ شرف را 🔸توضیح: با دیدن تصاویر حضور نتانیاهو در کنگره، شبانه منقلب شدم و این شعر را سرودم. گروه هنری بچه‌های بِن در فضای مجازی شعرم را دیدند و با کمک هوش مصنوعی برایش نماهنگ ساختند، و اینک ارائه‌ی تنظیمی جدید همراه با زیرنویس انگلیسی. @sheykhi_yusef این نماهنگ را می‌توانید در آپارات ببیینید: 👇👇👇👇 https://www.aparat.com/v/rtlf3l4
♦️تجربه‌ای زیسته از مفهوم دوستی: قرارِ ابراهیمی و سلوکِ یوسفی ✍یوسف شیخی ۱۹ مهر ۱۴۰۳ ۱۴ مهر ماه، در حاشيه‌ی برگزاری چهارمین جایزه‌ی ملی داستان حماسی در مشهد، فرصتی دست داد تا با برخی از اصحاب قلم و نویسندگان و شاعران دیداری تازه کنم. ابراهیم اکبری دیزگاه، علی اصغر عزتی پاک، میر شمس الدین فلاح هاشمی، تیمور آقامحمدی، محمدرضا شرفی خبوشان، محمدکاظم مزینانی، محمد اسماعیل حاجی علیان، مهدی کفاش، محمد جواد آسمان، از جمله چهره‌هایی بودند که ملاقات کردم. هر دیداری از جنس تذکر است و این دیدارها نیز تذکرهای مضاعفی بودند به مفهوم دوستی. ابراهیم اکبری دیزگاه را مرداد ماه امسال پس از حدود ۱۳ سال در سفری که به مشهد داشت، ملاقات کردم. عزتی پاک را اما از پس سال‌ها برای اولین بار می‌دیدم. آدم‌های عمیق دیر یا زود به حکمت این سخن خواهند رسید که <آنکس که دوستان بسیاری دارد، درواقع هیچ دوستی ندارد>. دوستی های بر پایه نیاز و منفعت یا لذت پایدار نیستند. در تقسیم‌بندی سه گانه ارسطو، بهترین روابط دوستی، رابطه بر مبنای فضیلت (Virtue) است که دوستی با ابراهیم از این جنس بود. آشنایی من و ابراهیم بازمی‌گردد به بیست سال پیش، در کلاس‌های داستان نویسی معاونت هنری دفتر تبلیغات قم و پیوند می‌خورد با کلاس استاد عزتی پاک. در کلاس داستان نویسی مقدماتی عزتی پاک بود که یکدیگر را نخستین بار دیدیم. بعدها در کلاس‌های استاد امیدوار، دوره‌ی اول مدرسه اسلامی هنر، خانه داستان سرو و سایر محافل ادبی و هنری قم هم در کنار هم حضور داشتیم. آن ایام سری پر شور و زبانی سرخ داشتم. لذا تعجبی ندارد که آشنایی ما با تعریضی باشد که من در کلاس استاد عزتی پاک به کلام ابراهیم زدم. بعد از کلاس سراغم آمد و گفت مرا می‌شناسد و در مجلس شعرخوانی دیده است که غزلی عاشقانه خوانده‌ام و آن غزل با این مصرع شروع می‌شد: "چشم ریاضی وار تو تصویر امکان را شکست..." می‌گفت از شعرم خوشش آمده و خودش نیز شعر می‌گوید و داستان می‌نویسد. وقتی فهمید اهل تبریزم، گفت‌وگو را به ترکی ادامه دادیم. چند چیز در شخصیت ابراهیم توجه ام را جلب کرد؛ با اینکه شمالی بود ترکی را با گویش ترکی آذربایجانی حرف می‌زد، و من که در قم هیچ دوست همزبان یا همزبان همدلی نداشتم با او احساس صمیمیت بیشتری می‌کردم. او همنام پدرم بود که آقا صدایش می‌کنیم، بزرگ شده‌ی روستا بود و با آنکه در شهر می‌زیست آلوده مدرنیته و فرهنگ شهرنشینان نشده بود. ابراهیم نمی‌خواست شهروند مطیعی برای دهکده‌ی جهانی مک لوهان باشد و این همان وجه اشتراک ما بود. نوعی بدویت خواستنی داشت که آمیخته بود با پرکاری، رک گویی، قلندری و حاضرجوابی و طنازی و نوعی به سخره گرفتن هر نوع رسميت. دیگر اینکه ابراهیم اهل تأمل و فلسفه ورزی بود، راه و روش خود را داشت و از همگان می‌آموخت اما در ساحت تفکر مقلد نبود، در فضای رسمی حوزه و محافل ادبی قم، سلوک رندانه و سادگی و بی‌قیدی عارف مشربانه ابراهیم و مواجهه‌ی ابزورد او با ساختارهای سنتی و مدرن، مرا خوش می‌آمد، و این شد آغاز یک دوستی ریشه دار. ابراهیمِ آن دوران بیشتر بت شکن بود تا مدینه اندیش و هنوز به حکمت ساختن و قرار یافتن عنایتی جدی نداشت. من اما درگیر چاهِ وجود بودم و بحرانِ ایمان. آن دوران وبلاگی داشتم با عنوان <غار افلاطون> که بی محابا در آن می‌تاختم، با ساختن و زندگی بیگانه بودم و فقط غوطه ور بودم در رویای شناختن‌. همچنان که آلبر کامو در <افسانه سیزیف> می‌گويد "آغاز تفکر، آغاز به تحلیل رفتن تدریجی انسان است"، من نیز این زوال تدریجی را احساس می‌کردم. اواخر دهه‌ی هشتاد و متأثر از شرایط اجتماعی و به تأسی از دستور <فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ> (بقره، ۵۴) سلوکی یوسفی، اما خودخواسته پیشه کردم. وبلاگ را حذف و تمام راه‌های ارتباطی با دوستان را بستم، بسیاری از نوشته‌ها و شعرهایم را دور ریختم و از بین بردم و تصمیم گرفتم در تبعیدی خودخواسته به غار افلاطون تنهایی‌ام بروم، تا شاید راه فائق آمدن بر این رنج و ملال وجودی را دریابم. زندان و زندانی و زندان بان خویش شدم. در این سال‌های زندان و تبعید وجودی ورق پاره‌هایی نوشتم که بسیاری هنوز منتشر نشده‌اند. اما یک چیز را دریافتم، در تمام این سال‌های فراق و زندان خودخواسته، تنها چیزی از گذشته که هیچگاه خدشه دار نشد خاطره‌ی خوشم از مصاحبت با ابراهیم بود. ابراهیم از جهان شعر گذر کرد و نهایتا در رمان استقرار یافت، اما سلوک یوسفی با فراق و گمشدگی آمیخته است، فراق فاميل و خانواده و زادگاه، فراق دوستان و آشنایان، و فراق خویشتن و گم شدن در رؤیای یار. در عیار ابراهیمی شاید سلوک یوسفی بی وجه و بی قرار و بی معیار و سبک سرانه به نظر آید، اما به شکلی دیالکتیکی، قرارِ یوسف را گویی در بی‌قراری قرار داده‌اند. @sheykhi_yusef
♦️جناب آقای حسن مجیدیان، نويسنده‌ی محترم کتاب <همیشه مربی>، با ارسال این عکس و متن، دیدگاه خود را درباره‌ی کتاب <فیلم‌نامهٔ هه> ارائه فرمودند:👇👇👇👇 سلام استاد عزیز شاید باید صبر میکردم تا فیلمِ این فیلمنامه را ببینم تا از آن سر در بیاورم و گره گشایی کنم چون چندان از بطن اثر دریافتی نداشتم. با اینحال کتابِ شما برای من شیرین و درس آموز بود و با خودم تخیل کردم که کاش در دایره ی محدود زندگی، یارای مقابله با حمله های بی امان آن سه دسته را داشتم. کتاب تان آرزوی یافتن پیر و استاد را دوباره در من زنده کرد. در هر صورت با همه ی تعلیق و رازآمیزیش، خواندنش برای من خوب و روان و آموختنی بود. بر من فرض بود که از شما تشکر و ستایش داشته باشم. الهی زنده باشید و همواره موفق به نوشتن. ارادتمند حسن مجیدیان 🔸پاسخ من به آقای حسن مجیدیان:👇👇👇👇 سلام برادر عزیز و ارجمند جناب حسن مجیدیان! بسیار ممنون و سپاسگزارم که این کتاب را مطالعه فرمودید و خرسندم از اینکه دیدگاه خود را برای من فرستادید! بازخوردهای مخاطبان فرهیخته ای چون حضرت‌عالی برای من بسیار ارزشمند است و از آن بهره می‌برم. من نیز امیدوارم این اثر روزی جلوی دوربین برود و فیلمی در خور محتوای آن کارگردانی شود. بااحترام یوسف شیخی @sheykhi_yusef
https://www.instagram.com/stories/sheykhi_yusef63/3476171180073432593?utm_source=ig_story_item_share&igsh=MXM5a2pvNm91dGE1cA==
نقد من بر رمان بیروط با عنوان <<قیامت مدینه در غیاب انسان>> در شماره‌ی جدید فصلنامه‌ی روایت ایرانی منتشر شد. @sheykhi_yusef
به گفته دکتر بیژن عبدالکریمی (مدیریت محترم انتشارات نقد فرهنگ)، خوشبختانه استقبال اولیه از کتاب <<فیلمنامه هَه>> بیش از انتظار بود. لذا دوستان ترجیح دادند، تعدادی که قرار بود به عنوان هدیه برای من بفرستند را، برای مراکز پخش که تقاضای مجدد کرده بودند ارسال کنند تا فاصله ای در عرضه کتاب شکل نگیرد. تعداد دیگری نیز از این کتاب منتشر شده. لذا عزیزانی که هنوز کتاب را سفارش نداده‌اند می‌توانند برای سفارش کتاب اقدام کنند. ضمن سپاس از لطف و محبت خوانندگان محترمی که نظراتشان را به آیدی من فرستاده اند و کتاب را معرفی کرده‌اند، امیدوارم دیگر عزیزانی که این کتاب را خوانده‌اند دیدگاه‌ها و نظراتشان را ارسال نمایند. با مهر و احترام @sheykhi_yusef63 @bijan.abdolkarimi https://www.naqdefarhang.com/product/%d9%81%db%8c%d9%84%d9%85%d9%86%d8%a7%d9%85%db%80-%d9%87%d9%8e%d9%87/
⚡️ سیر مطالعاتی جریان شناسی به پیشنهاد یکی از جریان شناسان زبده دانشگاه تهران 📚 برای جریان شناسی اسلامی با تمرکز بر سلفیه، کتاب آقای دکتر مهدی فرمانیان استاد تمام دانشگاه ادیان و مذاهب قم با عنوان «جریان شناسی سلفی گری معاصر» را پیشنهاد می کنم. فکر می کنم این کتاب رساله دکتری ایشان بوده است. علاوه بر این، آثار دیگر ایشان هم بسیار ارزشمند و متقن است بویژه در بعد شناخت عقیدتی. 📚 درباره شکل‌گیری و ساختار جنبش اخوان، کتاب دکتر فرهی، استاد دانشگاه بین المللی مذاهب اسلامی تهران، با عنوان «جنبش اخوان المسلمین» را پیشنهاد می کنم. فکر می کنم این کتاب پایان نامه ایشان با راهنمایی دکتر آقاجری بوده است. -📚 درباره شناخت هویتی و اجتماعی اخوان، کتاب دکتر خلیل العنانی استاد دانشگاه جان هاپکینز آمریکا با عنوان «داخل الإخوان المسلمين الدین والهوية والسياسة» را پیشنهاد می کنم. گمانم است که این کتاب به فارسی هم ترجمه و منتشر شده است. -📚 برای شناخت اخوان با رویکرد تبیینی و تبلیغی، کتاب یوسف قرضاوی با عنوان «الإخوان المسلمون سبعون عاما في الدعوة والتربية والجهاد» را پیشنهاد می کنم. این کتاب چند سال قبل توسط انتشارات احسان به فارسی منتشر شده است. 💠 عجالتا این چند کتاب اکنون به ذهن بنده رسید. باز اگر به صورت موردی بفرمایید مثلا درباره اخوان یا هر گروه اسلامی دیگر، کتاب های بسیار زیادی وجود دارد که می تونم در خدمت باشم. 🆔 @IslamEast 💥 مسْلِمْنا (کانال علمی‌تخصصی مسائل جهان اسلام) در تلگرام، ایتا و بله: ➣ @Muslimnair ؛ @muslimnair ➣ واتس اَپ: https://chat.whatsapp.com/H7nizlXGUrP2CtEK6UrE2J
♦️یحیی به سِن نخواهد مُرد ✍یوسف شیخی ۲۷ مهر ۱۴۰۳ "آن موشى که کوه زاد/همانا خود تویی!‏" (فردریش نیچه، خطاب به حافظ) 🔸به شهید یحیی سِنوار یحیی تو زنده‌ای! و مرگت به سِن به کت شلوار و حتی به سِن نخواهد... مَردی به مرگ و حتی به سِن پشتِ میز روی مبل به مرگم که مَرد به سِن نخواهد... سوگند حتی به زندگی که مَرد نخواهد... سوگند به سِن که زندگی به مَرد و حتی بدون دست یحیی به مرگ نخواهد... و آسمانِ خاک که زمین، نه و حتی به مین آفتابِ زیرِزمین، نه به بمب، به مین و حتی به سِن نخواهد... عیسی به غسلِ تو مسیحاست یحیی! به رزمِ تو عیسی مسیحاست حتی به یک دست و موشی که کوه، نه که شیر زاد یحیی که شیر زاد به کت شلوار به سِن و سِنوار پشتِ میز روی مبل به یک دست حتی به یک دست و حتی به سِن نخواهد... یحیی به سِن نخواهد... مَرد به سِن نخواهد مُرد @sheykhi_yusef
7.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ارتش اسرائیل با دست ، فیلمی از زندگی یحیی سنوار را منتشر کرده که خسته و سر تا پا بر روی مبلی نشسته و یکه و تنها با آخرین توانی که مانده، تفنگ بدون فشنگش، می‌کند. ■ خداوند نمی گذارد لحظه های ناب مردان بزرگ فراموش شود. حتی خود دشمن با دست خود می شود. ■ آنها نمی دانند که با این کارشان، یحیی سنوار را کردند. چرا که این یک فکت تاربخی است که هایند که ملّت ها را می سازند و آرمان ها را جلو می برند. و این فیلمِ کوتاه، بگمانم، از قویترین و ماندگارترین روایت هایِ تاریخِ فلسطین است! ■ این تراک کوتاه، شاید حماسی ترین حماسه های حماس را روایت کرد. یحیی جهانگیری @YAHYAJAHANGIRI 🔗