منتظران ظهور "تولید دارو تختی"
درخواست مادرنوزاد عزیز تازه به دنیا آمده
بچه ام ذات ریه داره 60 درصد ریه اش عفونت داره یه تنگی دریچه آئورت و چند تا رگهای قلبش هست
برای بچه ام دعا کنید شفا بگیره
باهم برای شفای همه ی بیماران خصوصا نوزادسفارش شده صلوات همراه حمد شفا میخوانیم.🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻
🆔️ @shahed_zolfaghari
تشکر از خیر محترم
#مبلغ279 هزار تومان نقدی پرداخت کردند
1400/4/20
قبول حق🙏
#خادم_الزینب
@shahed_zolfaghari
تشکر از خیر محترم
#مبلغ25 هزار تومان نقدی پرداخت کردند
1400/4/20
قبول حق🙏
#خادم_الزینب
@shahed_zolfaghari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺ساعاتی پیش، لندن
🔹 قبل از بازی انگلیس و ایتالیا
هواداران انگلیسی در حال به گند کشیدن شهر لندن ( جالبه هنوز نه باختن و نه بردن)
یک صدم این اتفاق در ایران میافتاد، کشورهای دیگه یقیه کوروش بزرگ رو برای بیفرهنگی ایرانیان گرفته بود و یه سری ایرانی هم در حال تحقیر ایران بودند
🆔️
🏴مراسمسالروز آسمانی شدن| |شهیدمدافع حرم بهرام مهرداد🏴 . 🕕سه شنبه۲۲تیرماه؛ازسـاعت۱۸:۳۰ الی۲۰ . 🔲قطعه ۵۰ بهشت زهرا،مزار شهید . |بــــرادران| |خواهـران| 🔶عزیزاناستفادهاز #ماسکبهداشتی جهتحضــــوردرمراسم #الزامیست . لطفا اطلاع رسانی نمایید...
🔻عایشه میگوید روزی با رسول خدا در خانه نشسته بودیم دیدم صدای دق الباب آمد ! رسول خدا به من اشاره کردند که در خانه را باز کنم رفتم دیدم پدرم بر ما وارد شد پیامبر اشاره کردند بنشین
🔻دو مرتبه صدای دق الباب آمد !در را باز کردم یکی دیگر از صحابی وارد شد پیامبر اشاره کردند بنشین
🔻مرتبه سوم که صدای دق الباب آمد پیغمبر فرمود خودم در را بازمیکنم
در را باز کردند حضرت علی وارد شدند پیغمبر سر و روی علی را بوسیدند و جای خود را به او دادند
🔻از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیدم چرا ایندفعه به من اجازه ندادید در را باز کنم
🔻پیغمبر فرمود اولین باری که در زده شد جبرئیل نازل شد و فرمود بنشین
دومین دفعه هم جبرئیل از جانب خدا دستور آورد بنشین
🔻سومین دفعه برادرم جبرئیل نازل شد و فرمود برخیز که صد و بیست و دو هزار ملک پشت در دعوا میکنند که چه کسی در را به روی علی باز کند یا رسول الله خودت برو و آن ها راآرام کن و در را باز کن .
«جانم علی»
📚 صحیح بخاری ج ۲ صفحه۶۲۱
📚 صحیح مسلم جلد ۳ صفحه ۴۵۲
📚 ابن حجر عسقلانی ج ۱ ص ۱۹۸
🔺(( هرسه منبع از معتبر ترین کتب اهل سنت)))
🌸 نثار وجود نازنین حضرت علی علیه السلام صلوات
*وصیت نامه بسیار عجیب یک شهید*
________
________
✍️وصیت نامه بسیار عجیب یک شهید:
به مردم بگویید امام زمان (عج) پشتوانهی این انقلاب است.
بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقهی کردستان عراق بودیم که به طرز غیرعادی جنازهی شهیدی را پیدا کردیم.
از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی در آوردم، داخل کیف، وصیتنامه قرار داشت که کاملا سالم بود و این چیز عجیبی بود.
در وصیتنامه نوشته بود :
من سیدحسن بچهی تهران و از لشکر حضرت رسول (ص) هستم...
پدر و مادر عزیزم! شهدا با اهل بیت ارتباط دارند.
اهل بیت، شهدا را دعوت میکنند...
پدر و مادر عزیزم!
من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت میرسم.
جنازهام هشت سال و پنج ماه و ٢۵ روز در منطقه میماند.
بعد از این مدت، جنازهی من پیدا میشود و زمانی که جنازهی من پیدا میشود، امام خمینی در بین شما نیست.
این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما میگویم.
به مردم دلداری بدهید.
به آنها روحیه بدهید و بگویید که امام زمان (عج) پشتوانهی این انقلاب است.
بگویید که ما فردا شما را شفاعت میکنیم .
بگویید که ما را فراموش نکنند.
بعد از خواندن وصیتنامه دربارهی عملیاتی که لشکر حضرت رسول (ص) آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم.
دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و ٢۵ روز از آن گذشته است.
✍️راوی: سردار حسین کاجی
________
________
📚برگرفته از کتاب خاطرات ماندگار؛ ص١٩٢ تا ١٩۵
@shahed_zolfaghari
📣📣📣📣📣📣📣
خیلِ کثیری از مومنین نگران محرماند !
از رندی پرسیدم
برای اربعین و محرممان چهکنیم ؟
گفت :
به غدیرمان وابسته است
اگر در غدیر خوب نوکری کنیم
رزق محرم و اربعین را خواهیم گرفت!!!
*غدیر در راه است مبلغ باشیم*
کاری کنیم طنین علیَّا ولیُّ الله در عالم پخش شود!
*ﻣﻴﺪانید ﺭﻭﺯی ﻛﻪ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺷﺪﻩ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﻏﺬا و ﻭﻟﻴﻤﻪ ﺑﺪهند ﻋﻴﺪ ﻏﺪﻳﺮِ ﻧﻪ ﺩﻫﻪ ﻣﺤﺮّﻡ!!!*
ﻣﻴﺪاﻧﻴﺪ ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﺭﻭﺯی ﻛﻪ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺷﺪﻩ ﺑﻪ ﻫﻤﺪیگه ﻋﻴﺪی ﺑﺪیم و ﻫﻤﺪیگه ﺭا ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ کنیم ﻋﻴﺪ ﻏﺪﻳﺮِ ﻧﻪ ﻧﻮﺭﻭﺯ!
*[از عید قربان تا مباهله جشن غدیریه بگیریم]*
خطبه غدیریه را چاپ کنید و پخش کنید!!!!
ستون اسلام و تشیّع غدیر است
اما متاسفانه برای این ستون و استحکامش کم کاری کردیم
از هر مناسبتی که داریم غدیر واجب تر و مهمتر است
ولایت امیرالمومنین علیه السلام را جار بزنیم
شور به پا کنیم
*ﺑﻪ ﻓﻘﺮا ﺑﺎ ﻧﺎﻡ و یاد اﻣﻴﺮاﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﺭﺳﻴﺪگی کنیم*
برای غدیر کم گذاشتیم انکار شد وقت بلند شدن است
اللهـمعجـللولیڪالفـرج
@shahed_zolfaghari
سلام علیکم محضر همه ى بزرگواران
بیاییم یک زنجیره ای درست کنیم و هر کدوممون آیه شریفه امن یجیب رو پنج بار بخونیم
حال مردم استان سیستان وبلوچستان اینروزاخوب نیست .
حال کشورمون خوب نیست .
حال مردم کشورمان خوب نیست .
برای سلامتی وبهبودی حال هموطنانمون و بهبودی بیماران کرونایی وسلامتی کادردرمان :
*أعوذ بالله من الشيطان الرجيم*
*اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ*
🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻
*اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ*
🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻
*اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ*
🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻
*اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ*
🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻
*اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ*
🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻
ممنون میشم برای گروههاتون ارسال کنید که تعداد بیشتری خونده بشه
کشورمون بازدوباره مريض بدحال زیاد داره ممنونم از دعای خیرتان 🙏🙏🙏
@shahed_zolfaghari
معاون استاندار: چمن کاری در استان تهران ممنوع شد
عبدالرضا چراغعلی معاون هماهنگی امور عمرانی استاندار تهران :
به دلیل مشکلات کمبود آب، چمن کاری توسط شهرداریها در استان ممنوع شد.
مقرر شد شهرداریها نسبت به جایگزینی گونههای مناسب اقدام و از کاشت عرصههای جدید چمن در استان تهران خودداری کنند./ ایرنا
asriran.com
@MyAsriran
آمارهایی که نشان میدهد دولت دوازدهم دچار ضعف مدیریت بوده و هست
#برای_مردم
هدیه ویژه
هفته عفاف و حجاب
دوخت انواع چادرهای ساده و مدلدار به مدت یک هفته با ۲۰ درصد تخفیف
مزون حجاب سرمه
۰۹۹۰۱۸۰۰۷۴۳
🌹🌹🌹🌹🌹
@shahed_zolfaghari
🌿🌺﷽🌿🌺
🦋شب باش : در پوشیدن خطای دیگران
زمین باش : در فروتنی
خورشیدباش : در مهر و دوستی
کوه باش : در هنگام خشم و غضب
رودباش : در سخاوت و یاری به دیگران
دریاباش : در کنار آمدن با دیگران
خودت باش : همانگونه که می نمایی...
: ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺭﺍ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻧﮑﻨﯿﺪ:
ﺍﻭل ﺁﻧﭽﻪ نیستید، ﺩﻭﻡ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁﻧﭽﻪ ﻫﺴﺘﯿﺪ.
همیشه یادمان باشد که نگفته ها را میتوان گفت ولی گفته ها را نمیتوان پس گرفت!..
چه سنگ را به کوزه بزنی چه کوزه را به سنگ بزنی .
همیشه شکست با کوزه است.
🌿
@shahed_zolfaghari
💢 *از اعتياد و تارک الصّلاة بودن تا شهادت*
*🔴روايت بسيجي پاسداري که مظلومانه شهيد شد و خانواده اش در تشييع و تدفين پيکر پاکش شرکت نکردند!!!🌷💢*
❤️ *بسيجيِ پاسدار مهندس مهيار مهرام* ❤️
✅از دوره دبستان تا دوره دبيرستان باهم بوديم. ما ۳ تا رفيق بوديم که هيچ وقت از هم جدا نمي شديم. توي محلّه يوسف آباد تهران، شب و روز باهم بازي مي کرديم و درس مي خوانديم. البتّه هوش و استعداد مهيار از همه دوستان ما بيشتر بود. او کمتر از ما درس مي خواند و نمره اي بهتر از ما مي گرفت. از طرفي خانواده ي آن ها، خيلي اهل مُد روز و... بودند.
من و شهريار و مهيار، سال ۱۳۵۲ باهم ديپلم گرفتيم. پدر مهيار بلافاصله کارهاي پسرش را انجام داد. مهيار از ما خداحافظي کرد و رفت. او در دانشگاه برايتون انگليس در رشته هوافضا مشغول تحصيل شد.
سال ۱۳۵۴ بود که روزنامه ها نوشتند: يک دانشجوي ايراني به نام مهیار مهرام در انگليس به خاطر مصرف زياد مواد مخدر به حالت کما رفت!
خيلي براي دوست قديمي خودم نگران شدم. اما خدا را شکر او حالش خوب شد و سال ۱۳۵۶ به ايران برگشت. همسر انگليسي او هم به نام جِين همراهش آمده بود.
مهيار و خواهران و برادرانش در قيد و بند مسائل ديني نبودند. مهيار مدتي در شرکت فيليپس و بعد در دفتر شرکت هواپيمايي پان آِمريکَن در تهران مشغول شد. با پيروزي انقلاب، دفتر هواپيمايي تعطيل شد و مهيار در يک هتل مشغول به کارشد.
در زماني که آيت الله خلخالي با معتادان مواد مخدر برخورد مي کرد، مهيار دستگير و زنداني شد. در زندان و بين معتادهايي که ترک کرده بودند مسابقه اي برگزار شد و نفرات اول آزاد شدند. مهيار هم از زندان آزاد شد.
در اين فاصله جنگ شروع شده بود، من هم راهي مريوان شدم و همراه با حاج احمد متوسليان و در واحد مهندسي سپاه، مشغول فعاليّت بودم.
ارتباط ما با يکديگر کمتر شده بود. او موضع گيري هاي سياسي ضدّ نظام داشت و از منافقين حمايت مي کرد. اما با اين حال، وقتي به مرخصي آمده بودم، به ديدن مهيار رفتم.
خانم او ايران را ترک کرده و به انگليس رفته بود. پدر مهيار با من صحبت کرد و گفت: پسرم به خاطر مهندسي در رشته هوا و فضا، قصد استخدام در يگان بالگرد صدا و سيما را داشت، اما به خاطر موضوع اعتياد، نمي تواند استخدام شود. پدرمهيار با ناراحتي از من خواست کاري براي مهيار انجام دهم.
با مهيار صحبت کردم. گفتم: من مي خوام برم جبهه، مياي با هم بريم؟ او هم که توي حال خودش نبود گفت: باشه.
خانواده مهيار از او قطع اميد کرده بودند، با اين خبرخوشحال شدند. انگار مي خواستند يک جوري از دست او راحت شوند!
فردا صبح، قبل از اذان آمدم منزل آنها ، يک ساعت طول کشيد تا مهيار از دستشويي بيرون بيايد! حسابي خودش را ساخت! پدرش يک شيشه آب سياه به من داد و گفت: اين شيره سوخته ترياک است. هر روز ۳ بار به او بده تا تَرک کند.
بعد مکثي کرد و گفت: البته اين دفعه چهاردهم است که قصد ترک کردن دارد! ايشان قرص هاي واليوم نيز به من داد و گفت: در شرايط خيلي سخت اين قرص ها را به او بده.
وقتي راه افتاديم، با خودم گفتم: عجب اشتباهي کردم، حالا آبروي خودم را هم مي برم.
بعد گفتم: مهيار، تو اگر شده الکي دولّا راست شوي، بايد بغل من بايستي نماز بخواني، وگرنه بر مي گرديم.
شب رسيديم به يکي از مقرها. من مشغول نماز شدم. مهيار هم که حسابي خمار بود، زير چشمي من را نگاه مي کرد.
بعد از نماز برگشت و گفت: ببين، نمازت غلط بود. تو يه بار دولّا شدي، اما ۲ بار سرت رو زمين گذاشتي!
با تعجّب نگاهش کردم. يعني اين پسر رکوع و سجود و اعمال نماز را هم بلد نيست!؟
فردا رفتيم يکي از مقرهاي سپاه مريوان، به دوستم گفتم: اين آقا که همراهم آمده مريضه، اگه حالش بد شد يه دونه از اين قرص ها بهش بده.
آن روز وقتي من نماز مي خواندم، مهيار هم کنار من ايستاد. او هيچ چيزي از نماز بلد نبود. به من گفت: توي نماز چي ميگي؟ بين ۲ نماز چه دعايي مي خوني؟
روز بعد بردمش يه مقرّ ديگه و همينطور تا ۷ روز او را جا به جا کردم تا کسي به مشکل او پي نَبَرد.
روز هفتم حال و روز مهيار بهتر شد. گفت: من ديگه ترک کردم، ديگه خماري ندارم .
پدرش به من گفته بود وقتي مهيار ترک کنه، به خوراک مي افته و بايد حسابي غذا بخوره.
من هم چند کارتن تن ماهي با روغن زيتون براي مهيار گرفتم. او حسابي غذا مي خورد.
✅مهيار را به يکي از مقرهاي کوهستاني بردم. آنجا بالاي ارتفاع بود و چند متر برف نشسته و شرايط بسيار سختي داشت.
آن ايام زمستان سال ۱۳۶۰ بود. مهيار در آن مقرّ کوهستاني در کنار چند بسيجي و مجاهد عراقي در واحد مخابرات مشغول شد.
هوش و استعداد خاصي داشت. رمزهاي بي سيم را سريع حفظ مي کرد. شب اول از سرما ترسيده بود. اما رفته رفته به آنجا عادت کرد .
مدتي بعد به سراغ او رفتم. با بسيجي ها
حسابي جور شده بود. با برخي از آنها صحبت مي کرد و مسائل و مشکلات ديني خودش را مي پرسيد.
به نماز خواند