eitaa logo
معرفی عرفا و اولیاء الهی گمنام ، که در قید حیات نیستند
1.3هزار دنبال‌کننده
496 عکس
88 ویدیو
42 فایل
برای معرفی عرفا و اولیا الهی گمنام ، میتوانید ، به آیدی زیر پیام بدهید: @montazar113113 ⛔️کپی بدون ذکر منبع ، مطالب کانال معرفی عرفا و اولیاء الهی گمنام ، که در قید حیات نیستند ،حرام است.
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🌱 مرحوم درباره سابقه تاریخی شبستان قدیمی می‌فرمود: «حاج حسین مس فروش... چهل سال پیش به من می گفت: من چهارده ساله بودم که به مسجد حاج ملا جعفر می‌آمدم. می‌گفت: من آن زمان جوان بودم؛ سحرها که به اینجا می‌آمدم، توی آن شبستانِ (قدیم)، برای نماز شب جا نبود. نه افرادی با قیافه شماها؛ بلکه قیافه امیر کبیر. ریش، کلاه پوستی، عبا و قبا؛ وقتی این افراد وارد مسجد می‌شدند، اول کلاهش توی مسجد می‌آمد و بعد خودش. آن انتها که الان یک دفتر ساخته اند، کفش‌کن بود. طاقش کوتاه بود. می‌گفت: اول کلاهش می آمد. نیم متر کلاه امیر کبیری؛ کلاه های قدیم. خودشان هم قد بلند بودند. یکی از این افراد، بود؛ جد حاج . یک عکسی دارم که حاج سید باقر کسایی با در این عکس هستند. ۲۹۰ قمری این عکس افتاده.» آیت الله مجتهدی در ادامه فرمودند: «آقا سید باقر که ۲۵ سال آخر عمرش رخت خوابش را جمع کرده بود. آن وقت بچه هایش یکی شده آیت الله خرازی در قم که سال ۷۵ قمری عید غدیر توی حیاط (مدرسه آیت الله مجتهدی) آیت‌الله خوانساری روی سرش عمامه گذاشت و حاج صاحب هم منبر رفت. اینها فامیلی اصلی شان کسائی بود. چون عبا می‌فروختند. از آنجا که بعدها توی بازار خرازی داشتند به آنها خرازی گفتند.» 🎤 بیانات آیت الله مجتهدی (ره) در آذرماه ۸۴ 📷تصویر سمت راست: در کنار فرزندان و برخی از اخیار. حاج سید باقر کسایی هم در تصویر دیده می‌شود. سال ۱۲۹۰ق. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
🔹در جستجوی صاحب الزمان(ع) مرحوم حاج سید مهدی خرازی یکی از نزدیکترین شاگردان به آقا شیخ مرتضی بود و از بسیاری از اسرار آقا شیخ مرتضی و دوستان و رفقای ایشان باخبر بود. او در مورد آقا سیدکریم نیز مطالبی را می شنیده است. در ابتدا قبول و پذیرش میزان عنایات خاصه بقیة الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به آن مرد پینه دوز برای او مقداری سخت بود اما با توجه به ارادتش به آقا شیخ مرتضی این امر را انکار و تکذیب هم نمی کرد. حاج مهدی خرازی مدتی شاگردی به نام مرحوم آقای حاج حسن خراسانی داشت. او از فرزندان مرحوم حاج میرزا ابوالفضل خراسانی امام جماعت مسجد آذربایجانیهای بازار تهران بود. آقای خراسانی با توجه به شئونات پدرش بسیاری از علما و فضلای تهران را می شناخت و از اسم و رسمشان آگاه بود. یک روز سیدی بسیار جلیل القدر از جلوی مغازه آنها رد می شود، آن آقا سید، عبایش را بر سرش کشیده بود و شالی سبز رنگ به دور کمرش داشت. با مشاهده چهره ملکوتی آن سید یک حالتی از بهت و حیرت و سپس یک تلاطم و انقلاب بی سابقه روحی در آقای خرازی پیدا می شود او بلافاصله از آقا حسن خراسانی سوال می کند: این آقا کیست؟ شما او را می شناسی؟! حسن آقا نیز با تعجب و حیرت می گوید: نه من ایشان را نمی شناسم و تا به حال این آقا را ندیده ام به احتمال قوی می توانم بگویم ایشان از علما و فضلای تهران نیست و به نظرم این آقا مسافر باشد. زمانی که آن آقا از جلوی چشمهای آنها رد می شود به یکباره به قلب حاج سیدمهدی الهام می شود شاید این آقا... حاج سیدمهدی از ورزشکاران باستانی کار و آدمی ورزیده و چالاک بود. او با عجله از مغازه اش بیرون می آید و به دنبال آن آقا راه می افتد. اما هر چه به این طرف و آن طرف نظر می افکند هیچ اثری از وی پیدا نمی کند. او با عجله و شتاب و با حسرت و پریشان حالی قسمتهایی از بازار را زیر و رو می کند اما هیچ ردی از آن آقا نمی یابد. بعد از لحظاتی بی اختیار به یاد آقا سیدکریم پینه دوز می افتد، به دلش می افتد شاید نشانی از آن آقای بزرگوار در جلوی مغازه آقا سیدکریم پیدا کند. با عجله به نزد آقا سیدکریم می رود و آنچه را دیده و احساس کرده است برای او بیان می کند و از آقا سیدکریم خواهش و تمنا می کند تا او نیز لب به سخن باز کند و هر آنچه می داند به او بگوید. حاج سیدمهدی خرازی، از اولاد حضرت زهرا علیها السلام و از سادات باتقوا و و راز نگهدار و از تربیت شده ها و از دوستان خاص آقا شیخ مرتضی زاهد بود. با توجه به خصوصیات ایشان ، آقا سیدکریم پینه دوز لب باز می کند که: آری! آن آقای بزرگوار همان آقا و مولای ما حضرت بقیة الله الاعظم حجت ابن الحسن العسکری علیه السلام بوده ‌است و تا چند لحظه قبل در اینجا تشریف فرما بوده ‌است. حاج سیدمهدی خرازی نقل می کرد: راستش من بعد از ملاقات با آقا سیدکریم، همچنان در یک حیرانی و سردرگمی بودم تا اینکه یکی دو شب بعد، در عالم خواب دیدم آن آقای بزرگوار با همان سیمایی که در بیداری دیده بودم در کنار آقا سیدکریم پینه دوز ایستاده اند و سپس سروش غیبی به صدا درآمد که این آقا، حضرت بقیة الله الاعظم حجة ابن الحسن العسکری (عج الله تعالی فرجه الشریف) است. و با این خواب یک اطمینان قلبی خاصی نسبت به این امر در من پیدا شد. @shia5t
🔹هلاک شد کسی که در امر آخرت خویش ارشاد کننده ای ندارد عبد صالح خدا مرحوم حاج سیّد مهدی خرازی به بنده ( احمد شهامت پور ) فرمودند: روزی در معیّت آقا شیخ مرتضی زاهد به محضر آیت اللَّه بروجردی رسیدیم. پس از تعارفات معمولی در حالی که معظم له احترام خاصی نسبت به مرحوم شیخ قائل بود ، مرحوم آقا شیخ مرتضی با کسب اجازه از حضرت آیت اللَّه حدیثی را بعد از آنکه استخاره نمودند در محضر ایشان قرائت نمودند بدین مضمون: «هلک من لیس له حکیم یرشده و ذل من لیس له سفیه یعضده؛هلاک شد کسی که در امر آخرت خویش ارشاد کننده ای ندارد و سفیهی که او را در امر دنیا کمک نماید». اشاره به اینکه حضرت آیت اللَّه حتی شما که در این مقام و منزلت هستید احتیاج به ارشاد و هدایت مافوق خود دارید چرا که وَفَوْقَ کُلِ ذِی عِلْمٍ عَلِیمٌ 📚خاطراتی از صالحان @erfanvaakhlagh
📚خاطراتی از صالحان نوشته احمد شهامت پور @kotob113
📌برای دسترسی به کتاب "خاطراتی از صالحان" ؛ به صورت پی دی اف و فرمت های مختلف دیگر ، می توانید به لینک زیر مراجعه فرمایید : ghbook.ir/index.php?option=com_dbook&task=viewbook&book_id=866&Itemid=167&lang=fa این کتاب در بردارنده حکایات و خاطراتی از صالحان و عارفان می باشد که در پنج بخش تدوین شده است. بخش اول این کتاب شامل: خاطراتی از صالحان؛ عارفانی چون شیخ مرتضی زاهد، مرحوم هادی مقدس، مرحوم فخر تهرانی، سید مهدی خرازی، آیت الله سید محمد رضا بروجردی، شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی، میرزا مهدی اصفهانی،سید کریم کفاش، سید رضا دربندی، ملاقاسم رشتی، میرزای قمی و علامه مجلسی. @kotob113
معرفی عبد صالح خدا و عاشق و دلباخته ی امام زمان حاج ملا اقا جان زنجانی ، شهر : 🔻حاج ملا اقا جان از اولیا الهی و از عاشقان امام زمان عج بودند... محمود عتیق معروف به حاج‌ملاآقاجان زنجانی در سال ۱۲۵۲ هجری شمسی به دنیا آمد و در سال ۱۳۳۵ هجری شمسی در گذشت. مزار ایشان در حال حاضر ، تبدیل به زیارتگاهی معروف در زنجان شده است . ایشان از علمای بزرگ شهر زنجان بودند. او در روستای آق‌کند از توابع زنجان به دنیا آمد. وی علوم دینی را در مدرسهٔ «سید» زنجان آغاز کرد. نزد علمای بزرگی تلمذ کرد، چون فیاض دیزجی و آخوند ملا قربانعلی زنجانی. در همان دوره بود که شروع به تهذیب نفس کرد. ارادتش به اهل‌بیت مثال‌زدنی بود و از جمله بنده‌های به واقع مخلص و مجاهد خدا بود. 🔻خیلی از بزرگان عرفان، دیدار با ملا آقا جان را از نقاط عطف و تأثیرگذار زندگی‌شان می‌دانستند، بزرگانی چون شیخ جعفر مجتهدی. بعضی از علمای بزرگ، مثل حاج حسن مصطفوی، ایت الله سید موسی شبیری زنجانی، علامه طباطبایی و علامه مهدی دشیری به علم و دانش او اعتراف کرده بودند و او را از نوابغ زمان خود به‌شمار می‌آوردند. او در سال ۱۳۳۵هجری شمسی از دنیا رفت مقبره وی در قبرستان پائین شهر زنجان می‌باشد. 🔹طی‌الارض ملاآقاجان زنجانی دکتر عزیزه عتیق یکی از نوادگان مرحوم ملا آقاجان زنجانی می‌گوید: در یادداشت‌های آن حضرت وجود دارد که روزی در جمعی از شاگردان خود نشته بودند، که ناگهان خبر مهمی از غیب بر ایشان آمد، برخواسته و پس از عذرخواهی مجلس را ترک کردند.» عده‌ای از خواص که متوجه شدند این امر عادی نبود، دلیل را پرسیدند و مرحوم گفت: یکی از علمای اهل نجف وفات کرده بودند که نماز او به من محول شده بود، رفتم و نماز او را خواندم و برگشتم، جمعیت زیادی هم برای تشییع جنازه آمده بودند! یکی از شاگردان مرحوم حاج ملا آقا جان نقل می کند: در مسافرتی که با ایشان به زیارت ائمه عراق ( علیهم السلام) مشرف شده بودم یک روز در نجف به من گفت: بیا برویم بصره که در آنجا مسجدی است باید در آن دو رکعت نماز بخوانیم. من چون در آن روز نمی دانستم بصره با نجف چقدر فاصله دارد، فکر می کردم بصره هم مانند کوفه است که نهایت یک فرسخ بیشتر فاصله ندارد، لذا گفتم: برویم. با هم حرکت کردیم چند قدمی از شهر نجف بیشتر بیرون نرفته بودیم که وارد بصره شدیم در آنجا به مسجدی رفتیم و دو رکعت نماز خواندیم و بیرون آمدیم باز به همان ترتیب چند قدمی که از بصره بیرون آمدیم وارد نجف شدیم. من بعدها که فهمیدم بصره با نجف فاصله زیادی دارد به بصره رفتم تا ببینم آن مسجد در بصره است و آیا آن شهری که دیده ام حقیقتا" بصره بوده است، یا خیر؟ با کمال تعجب دیدم بدون کم و زیاد و با جمیع خصوصیات، بصره همان بصره و مسجد هم همان مسجد است. 🔹تشرف به خدمت حضرت ولی عصر (عج) حاج آقای مظفری نقل می کنند: روزی من از مرحوم حاج ملا آقا جان سؤال کردم که آیا شما در این تازگی خدمت حضرت بقیه الله ( روحی و ارواح العالمین له الفداء ) رسیده اید؟ گفت: بله، چند روز قبل که خدمت آن حضرت رسیدم دیدم با روی بشاشی این جمله را می گویند: «منم که شرق دو عالم و غرب دست من است» و به روی من تبسم می کنند. من هم در جواب، در حالی که اشک شوق می ریختم و به پای مقدسش برای بوسه زدن می افتادم گفتم: منم که دیده به دیدار دوست کردم باز/ چه شکر گویمت ای کار ساز بنده نواز» 🔹نظرات اخلاقی حاج اقاجان زنجانی او معتقد بود همانگونه که خدا هیچ چیز را بدون اسبابش خلق نمی‌کند همچنین ماسوی الله را هم بوسیله نور پاک محمد و آل محمد خلق کرده است . او می گفت انسان نسبت به فرزندان پیغمبر باید عشق بورزد و حتی غیر معصومین آنها را هم به خاطر پیامبر اکرم باید دوست داشته باشداو میگفت هرکجا امامزاده ای باشد ولو اصل و نسبش را ندانی و یا اصلاً کسی از امامزاده ها در آن محل دفن نشده باشد زیارت کن زیرا اولاً آن محل بنام فرزند پیامبر ساخته و معرفی شده و ثانیاً ما روح امامزاده را زیارت میکنیم حال میخواهد بدنش آنجا دفن شده و از بین رفته باشد یا به کلی دفن نشده باشد فرقی نمی‌کند. او میگفت برای اینکه روضه خوان دچار قساوت قلب نشود باید اول: در وقت مطالعه مقتل با وضو باشد و آنرا عبادت بداند . دوم: خود را در محیطی که مقتل بیان کرده تصور کند و مصیبت را لمس و احساس نماید. سوم : به هر نحو ممکن هنگام مطالعه مقتل اشک بریزد تا مانع قساوتش شود. 📚معرفی کتابی در مورد ایشان : کتاب حیات روح ، ناگفته هایی از زبان علما و عرفا در شرح زندگی عاشق دلباخته امام زمان(ع) حاج ملا آقاجان زنجانی ، در شرح حال حاج ملا اقا جان، به چاپ رسیده است ؛ علاقمندان به کسب اطلاعات بیشتر در مورد ایشان ، میتوانند به این کتاب مراجعه فرمایند. @shia5t
دلباخته امام زمان عج حاج ملا آقاجان زنجانی @shia5t
آرامگاه شیخ محمود عتیق ( حاج ملا اقا جان زنجانی ) در قبرستان پائین زنجان @shia5t
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻صحبت های فرزند حاج ملا اقا جان ، در مورد دیدار با پدرشان ، بعد از فوت پدرشان و واسطه ی خیر شدن حاج ملا اقا جان ، حتی بعد از فوتشان... @shia5t
🔹ارتباط با اولیای الهی که از دنیا رفته اند. بعضی از اولیای الهی وقتی در دنیا بودند، نیازهای مردم را روا می‌کردند و مشکلات آنها را به اذن الهی مرتفع می‌کردند . هنگامی که از دنیا رفتند ، برخی آنان را در عالم رؤیا دیده‌اند که می فرمایند:"دست ما الآن بازتر است ما در دنيا محذوراتي داشتيم" 📚 سیره تربیتی انبیا / دفتر دوم حضرت ادریس(ع) / محمدرضا عابدینی @shia5t
معرفی آیت الله سید کاظم لواسانی ، شهر : قسمت اول : عالم ربانی آیت الله سید کاظم لواسانی در سال ۱۳۱۶ در بیروت متولد شدند. پدر ایشان مرحوم سید میرزا حسن لواسانی از علمای بزرگ و برجسته بودند... ♦️گوشه ای از زندگینامه ی ایت الله لواسانی ، برگرفته از مصاحبه شبستان با شیخ اکبر سفاری –کسی که بیست سالی است معتمد و به نوعی پیشکارایشان بود– 🔹اساتید ایشان چه کسانی بودند؟ درس تفسیر را نزد آیت الله خوانساری خواندند. از درس آقایان مدرسی، مجتهدی، علامه محمد حسین طهرانی نیز استفاده کردند. 🔸استخاره های بی نظیر ایشان از فضایل ایشان استخاره های بی نظیرشان بود. بنده بدون استثناء، اثرات استخاره شان را دیدم و چند باری که به آنها توجهی نکردم سخت دچار مشکل شدم. 🔹مهم ترین ویژگی شخصیتی حاج آقا چه بود؟ زهد و تقوای ایشان زبانزد خاص و عام بود. اصلا همه، حاج آقا را با این صفت می شناختند. نیمه های شب از خواب بیدار می شدند و تا طلوع آفتاب مشغول عبادت بودند. حتی زمانی که دچار مشکل جسمانی بودند این عبادت و راز و نیاز ترک نشد 🔸چه شد دیگر به مسجد بازار نرفتند؟ به حاج آقا اطلاع دادند مسجدی در بازار غریب مانده و به این دلیل که ایشان بسیار از غربت مساجد ناراحت می شد تصمیم گرفت به اون مسجد بروند. چندوقتی که گذشت هدایایی به حاج آقا می دادند که چند باری گرفتند و به سرعت در اختیار مستحقین رساندند. این هدایا که ادامه داشت ترسیدند حضورشان در آن مسجد که لله بود بشود للمال. بنابراین تصمیم گرفتند دیگر نروند. یعنی حاج آقا هیچ گونه پولی برای نماز خواندن در مسجد نمی گرفتند؟ به شدت از آخوندهای پولی متنفر بودند و این مطلب را بارها تکرار می کردند. بعد از اتمام حضورشان در مسجد بازار، به ایشان گفتیم در مسجد امام زاده یحیی، تنها نماز مغرب و عشا به جماعت برگزار میشه. به محض اطلاع از این موضوع گفتند از آغاز ماه مبارک رمضان سایر نمازها را می خوانند. پس از اتمام ماه مبارک از ایشان تقاضا کردیم که در بقیه ایام سال نیز نماز بخوانند که پذیرفتند. کمتر عالمی را در این منطقه میشناسم که سه وعده نماز را به جماعت بخوانند. حاج آقای لواسانی از موقوفاتی که وقف عالم مسجد بود استفاده می کردند؟ به هیچ وجه. دو منزل در محله امامزاده یحیی است که به طور خاص وقف عالم مسجد است اما حاج آقا از آنها استفاده نمیکرد. اگر زمانی به ایشان هدیه ای می دادند سریعاً آن را به اهلش میرساندند. پس مخارج شخصی ایشان از کجا بود؟ پولی از طرف حوزه به حسابشان واریز میشد. آن حساب دست بنده بود و بارها و بارها حاج آقا بلافاصله پس از اطلاع از واریز پولی از طرف حوزه میگفتند آن را برداشت کنیم و طولی نمیکشید که آن مقدار اندک را نیز بین مستحقین پخش میکردند. مواردی شده بود که دستور دادند نیمه های شب پول را از عابر بانک بگیریم و بلافاصله آنرا به اهلشون میرسوند. ایشان مدام می گفت میترسم بمیریم و در قیامت بابت پولی که از من به جای مانده، سوال شوم. وجوهات نیز خیلی دست ایشان نمی ماند. 🔹 از روزهای پایانیایشان بگویید؟ شب تولد امام جواد (ع) در سال ۱۳۸۶ سکته کردند و نیمی از بدن فلج شد. این مشکل در کنار بیماری قند و فشار خون، کم کم موجب خانه نشین شدن حاج آقا شد. در این سال ها به هیچ وجه دست از مطالعه و عبادت های بسیار نکشیدند و هفته ای دو یا سه جلسه درس برای طلبه ها داشتند و نماز جماعت نیز برگزار میشد. سرانجام در ۲۸ آذر ۱۳۹۲ که مصادف بود با شب هفت امام حسین (ع) اوضاع جسمی شان وخیم شد و با وجود تلاش پزشکان بیمارستان بازرگانان، دار فانی راوداع گفتند. پیکر ایشان در حرم امزاده یحیی دفن است. حاج آقا اصلا دوست نداشت اطرافیان برای پیدا کردن محل دفنشان به زحمت بیفتند به همین دلیل میگفتند اگه لازم شد بنده را در منزل دفن کنید. البته یک بار به طور خصوصی به بنده فرمودند که در صورت امکان و نداشتن زحمت، تمایل دارند در حرم امامزاده یحیی دفن شوند. که خدا را شکر همین طور شد. @shia5t
معرفی آیت الله سید کاظم لواسانی ، شهر : قسمت دوم : ♦️برخی از خصوصیات اخلاقی ایشان به نقل از فرزند ایشان سید ابراهیم لواسانی : ایشان در تمام ساعات شبانه روز درب منزلشان به روی مردم و گرفتاران باز بودو هرگز کسی را رد نمی کردند و هرکس هر سوال شرعی و یا مشکل روحی و یا عرفانی و سلوکی داشت به لطف خدا حل می کردند و فقط عصرهای جمعه باکسی ملاقات نداشته بر بالای پشت بام می رفتند و مشغول رازو نیاز و ناله به درگاه الهی می شدند. امکان نداشت در هیچ شرائطی نماز شبشان ترک شود و همچنین امکان نداشت کسی بتواند در حضورشان گناه و بالاخص غیبتی بکند... ایشان شرط رضایت خود از اولادشان را رضایت خدا و امام زمان(عج)قرار داده بودند. مدتها در بیابانهای لواسان رفته مشغول ذکر و توجه به درگاه خدا میشدند و امام جمعه لواسان می گفت: مگر این آقا چه کرده که اینطور این مردم اورا قبول داشته تقدیس می کنند. ایشان بااینکه یک عمر در آنجا رفت و آمد داشتند، حتی یک متر زمین از آنان قبول نکرده و اگر چیزی به دستشان می رسید تاآخر بذل می کردند... آیت الله تقوی شیرازی ، با بنده (فرزند آیت الله سید کاظم لواسانی) تماس گرفتند و از من گله کردند که چرا خبر رحلتشان را به ایشان ندادم؛ من عرض کردم خود ایشان سفارش اکید کردند که کسی را به زحمت نینداخته در جایی مثل روزنامه ها و.. اعلام نکنید و این اعلامها اختصاص به ائمه (ع) دارد. و حاج اقای تقوی فرمودند: من در قم هم حجره ایشان بودم و در آنجا فهمیدم که سیم دل ایشان وصل ست و مشکلی داشتم که ایشان حل نمود. @shia5t
معرفی مرحوم حاج محسن عسکری ، شهر : 1️⃣قسمت اول : 💢حاج محسن عسکری ، از دلسوختگان و دلدادگان حسینی بودند که عمر خویش را در مدح و رثای اهل بیت علیهم السلام خصوصا سرور و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام سپری نمودند.علاوه بر مداحی، منش و نوع ارتباط قلبی او با حضرت سید الشهدا نیز زبان زد خاص و عام بود. 🔆این پیر غلام و شاعر اهل بیت (ع) که چهره نام‌آشنای هیئتی‌ها بود، سالیان زیادی در محافل و مجالس اهل‌بیت (ع) مداحی می‌کرد و در محضر بزرگانی همچون آیت‌الله بهجت و آیت‌الله حق‌شناس روضه می‌خواند. 🍁تاجرزاده‌ای که با عنایت حضرت زهرا (س) روضه‌خوان شد اهالی هیئت و منبر دهه ۴۰ و ۵۰ تهران، خوب به یاد دارند جوان تُرکی را که از تبریز به تهران آمده و در آغاز راه مداحی و مرثیه‌سرایی، همدم «حاج اکبر ناظم» شده بود. «حاج محسن عسگری» متولد تبریز و نوه «جاج مهدی» هیئت‌دار معروف و تاجرزاده صاحب نام تبریزی بود که آرزو داشت تنها نوه‌اش خادم مجلس امام حسین (ع) شود. به همین دلیل به بهانه پخش قند و چای و مشارکت در کارهای هیئت پای محسن نوجوان را به مجلس سیدالشهدا (ع) باز کرد. حاج محسن خود در این باره می گوید : «بعد از مدتی به اعتبار پدربزرگم و دلسوزی بزرگ‌ترهای هیأت، یواش یواش مرا با دادن قند و کارهای کوچک در کارهای هیأت مشارکت دادند. از همان دوران کودکی علاقه زیادی به ادبیات و به خصوص حفظ اشعار مذهبی داشتم. کافی بود مداحی یک بار شعری را بخواند تا بلافاصله آن را حفظ کنم. حتی بعضی وقت‌ها اشتباهات آن‌ها را می‌گرفتم یا وقتی هنگام مداحی یکی از مداحان شعری را فراموش می‌کرد من در بین جمعیت ادامه شعر را زمزمه می‌کردم تا یادش بیاید و بخواند.» حاج محسن مادرش را در کودکی از دست داد و همین فراق، پای او را به مجالس روضه باز کرد تا به قول خودش «به امام حسین (ع) و هیئت پناه ببرد» معتقد بود نوکر و مداح امام حسین (ع) باید تحصیلکرده و با سواد باشد و از این رو تلاش کرد تحصیلات خود را ادامه دهد. علاقه فراوانی به ادبیات و شعر داشت. از آنجایی که در تبریز فرصت تحصیل در این رشته را نداشت، تحصیلات خود را در رشته کشاورزی ادامه داد اما ادبیات و شاعری را رها نکرد و سال‌ها نزد استاد «ذهنی زاده» از بزرگان تبریز شاگردی کرد. 🔻این مداح آذربایجانی سال ۴۵ به تهران آمد و همان اوایل حضورش در تهران با «حاج اکبر ناظم» آشنا شد و مدت‌های زیادی از محضر این مرثیه‌خوان اباعبدالله (ع) بهره برد. با وجود آنکه به مرثیه‌خوانی علاقه داشت اما خودش هم می‌دانست صدای گیرایی ندارد از این رو به حضرت زهرا (س) متوسل شد و از ایشان استمداد طلبید تا عنایتی کنند و الحق هم که حضرت پاسخ این توسل را به نیکی عنایت کردند. حاج محسن که به نوعی صاحب سبک دکلمه‌خوانی در مجالس روضه سیدالشهدا (ع) است، از آغاز روی آوردن به این سبک را این‌طور تعریف می‌کند: «بعد از این توسل بر حسب اتفاق در جلسه شعری که آقای ذهنی‌زاده از شعرای خوب تبریز داشت شرکت کردم. تصادفا در جلسه‌ای ایشان سرماخوردگی عجیبی داشت. به ایشان پیشنهاد کردند که بخوان، گفت مریض هستم و نمی‌خوانم. گفتند یک چهار خطی بخوان. ایشان شروع کرد با اینکه سینه‌اش خیلی خراب بود کلمه کلمه یک رباعی خواند، مثلاً یک کمی رباعی می‌خواند و سرفه می‌کرد. با آن حال خواند و مجلس تقریباً گرفت. آنجا پیش خودم گفتم که این می‌تواند نوعی سبک باشد. چرا من اینجوری نخوانم. حالا که صدا ندارم.» و اینگونه بود که دکلمه‌خوانی در هیئات مذهبی رواج یافت و بسیاری از مرثیه‌سرایان تلاش کردند این سبک حاج محسن عسگری را به مجالس خود بیاورند. 🍃یاد گرفتن راه و رسم عاشقی و ادب نوکری در آستان حسینی ، از رسول تُرک بیشتر مداحان قدیمی و جوانان نسل امروز «رسول ترک» را با روایت‌های حاج «محسن عسکری» می‌شناسند. حتی تنها کتابی که زندگینامه حاج رسول است با راهنمایی‌ها و صحبت‌های او گردآوردی شده است. البته این به آن معنا نیست که حاج محسن را با رسول ترک می‌شناسند، بلکه سینه این پیرغلام اهل‌بیت (ع) لبریز رازهایی از زندگی افرادی است که زندگی خودش در محوریت نخست قرار دارد. حاج محسن عسکری از روزهای جوانی‌اش که به تهران آمد و گذرش به هیأت آذربایجانی ها افتاد تا وقتی با «رسول ترک» آشنا شد و با دیدن گریه‌ها و عشق‌ورزی خالصانه‌اش به اباعبدالله (ع)، رسم عاشقی را آموخت تا روضه‌خوانی در محضر بزرگانی از جمله «آیت‌الله بهجت» و «آیت‌الله حق‌شناس» «علامه امینی» تلاش کرد ادب نوکری را به جا بیاورد و معتقد بود «حالا که حضرت حسین (ع) آنها را به نوکری خود قبول کرده، همه مداحان و هیئتی‌ها باید این قبولی را مراعات کنند. دستگاه امام حسین (ع) خیلی بالاتر از این‌هاست. این جایش خیلی قابل تأمل است که دعوت شدیم ولی کاری کنیم اسم‌مان را قلم نزنند. دفعات بعد از قلم نیفتیم و همیشگی باشیم.» @shia5t
معرفی مرحوم حاج محسن عسکری ، شهر : 2️⃣قسمت دوم : 🌿بزرگترین رویداد زندگی مرحوم حاج محسن عسکری از زبان خودش «وقتی به تهران آمدم، یک روز در حالی که خیلی خسته شده بودم در خیابان‌های تهران از این طرف به آن طرف می‌رفتم و راه را گم کرده بودم. گذرم به هیأت آذریبایجانی ها افتاد. آنجا بود که با حاج رسول آشنا شدم و رسم عاشقی را آموختم. او یکی از عاشقان و شیفتگان حسینی و واقعاً دیوانه امام حسین علیه السلام بود. وقتی او به گریه می‌افتاد، انگار چهره‌اش و شکل صورت او را به دیوانگی و عاشقی امام حسین علیه السلام نقش می‌بستند.» «اگر گاهی کسی او را به‌طور مثال در روزهای تاسوعا و عاشورا می‌دید که با مشت بر سرش می‌زد برایش زننده نبود. او هر کاری را که در عزاداری‌ها انجام می‌داد، برای کوچک و بزرگ و زن و مرد و پیر و جوان گریه‌آور بود؛ حتی اگر کسی تا آن موقع برای امام حسین علیه السلام اشکی نریخته بود، زمانی که حاج رسول را در حال گریه و ناله می‌دید به گریه می‌افتاد.» ــــــ همه افرادی که مثل حاج محسن ضجه‌ها و حالت‌های عاشقانه رسول ترک را دیده‌اند به‌محض شنیدن نام او به یاد آقا و مولای رسول ترک، حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام می‌افتند. حاج محسن با یادآوری نام دوستش در حالی که حس عجیبی در وجودش می‌نشیند، می‌خواند: «عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست/ تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست/ اجزای وجودم همگی دوست گرفت/ نامی است ز من بر من و باقی همه اوست» 🌱به حرف‌ها توجه نکن این پیرغلام اهل‌بیت علیه السلام با بیان اینکه اگر چشمی برای دیدن و گوشی برای شنیدن باشد آنچه در مجالس امام حسین علیه السلام هست همه معادلات زندگی افراد را تغییر می‌دهد و سامان می‌دهد صدایش به لرزه می‌افتد و می‌گوید: «خوب یادم می‌آید یکی از افرادی که در زمان طاغوت همیشه به هیأت می‌آمد، سرهنگ آقا صفی بود. با اینکه همیشه لباس‌های مرتب و به روز تن می‌کرد، ولی با لباس فرم به مجالس روزهای جمعه می‌آمد. خیلی دوست داشتم دلیلش را بدانم اما جرأت نمی‌کردم بپرسم. زمانی خیلی بار انتقادات از ایراد گرفتن شاعران و مداحان هیأت‌های تبریز روی من بود. یک روز سرهنگ جلوی مرا گرفت و گفت: می‌دانی چرا من با این لباس نظامی و رسمی به هیأت امام حسین علیه السلام می‌آیم؟ من که مدت‌ها این سؤال در سرم بود، گفتم: بفرمائید چرا؟ دستش را بر شانه گذاشت و گفت: به این دلیل که همه بدانند در دستگاه امام حسین علیه السلام اگر سرهنگ هم باشی سربازی بیش نیستی و باید نوکری کنی. بارها دیده‌ای که من با این لباس، دیگ غذا را جابه‌جا می‌کنم. حتی کفشداری هیأت را می‌کنم. می‌دانی چقدر بابت این کارهایم مرا از طرف ارتش بازخواست کرده‌اند؟ شاید به‌اندازه موهای سرت؛ ولی باور کن هر بار دستشان به گرد پایم هم نمی‌رسد. چون به اهل‌بیت علیه السلام چسبیده‌ام. اگر دستت می‌اندازند که ایرادشان را می‌گیری تا مجلس امام حسین علیه السلام پربار شود غصه نخور؛ برو مداح شو و خودت بخوان. درس‌ات را بخوان. چه عیبی دارد در دستگاه امام حسین علیه السلام مهندسی نوکر باشد.» 🍀وقتی مداح شدم وقتی انسان در مسیر درست حرکت کند به‌جایی می‌رسد که چاره‌ای جز تسلیم شدن ندارد. این پیرغلام اهل‌بیت علیه السلام در حالی‌ که دستانش را به نشانه تسلیم بالا می‌برد، می‌گوید: «اینجا بود که تصمیم گرفتم مداحی را شروع کنم و تحصیلاتم را تا جایی که می‌توانم ادامه دهم. اوایل که شروع به خواندن کردم، صدایم گیرایی نداشت. مجلس خراب‌کن بودم. یک روز یکی از کفش جفت‌کن‌های هیأت به من گفت: فلانی تو مجلس را خراب می‌کنی؛ از این هفته دیگر خودت نیا. چون همه به من می‌گویند که بگو این آقا دیگر نیاید. آن موقع از شنیدن این حرف خیلی ناراحت شدم و دلم شکست. در آن حال به حضرت زهرا (س) متوسل شدم تا عنایتی کنند.» حاج محسن نرم نرم ادامه می‌دهد: «آقای ذهنی‌زاده از شاعران خوب تبریز در جلسه ما می‌خواند. یک روز که ایشان سرماخوردگی عجیبی داشت به ایشان پیشنهاد کردند که بخواند. گفت که مریض است و نمی‌تواند بخواند. گفتند یک چهار خطی بخواند. ایشان با همان حال بیمار و میان سرفه‌هایش خواند. مجلس تقریباً گرفت. آنجا بود که با خودم گفتم این می‌تواند نوعی سبک باشد. چرا من این‌جوری نخوانم. حالا که صدا ندارم. الآن خیلی افراد هستند که عین من می‌خوانند. بعد از اینکه من این‌طوری خواندم، این‌جور خواندن باب شد.» حاج محسن می‌گوید که قریب به ۵۰ سال در هیأت‌های فارسی‌زبان مثل «فاطمیون» و «بنی‌فاطمه» می‌خواند: «دکلمه‌خوانی در قدیم نبود؛ بیشتر شاعران برای محافل خودشان، دکلمه و با صدا می‌خواندند. یکی از ویژگی‌های خواندن در بین فارس‌ها و آذری‌زبان‌ها صداست.» @shia5t
معرفی مرحوم حاج محسن عسکری ، شهر : 3️⃣قسمت سوم : 🎙گوشه ای از مصاحبه عقیق با مرحوم حاج محسن عسکری : ❓چطور شد که شما پایتان به مجالس فارسی زبان باز شد؟ روز ششم محرم زمان هویدا هیئت دولت قرار بود بیاید مسجد آذربایجانی ها. آقای فلسفی در مسجد آذری ها منبر می رفت، قرار شده بود که بعد از ایشان یک نفر یک ربع بخواند چون نمی‌شد هیات دولت خیلی در مجلس بماند.قبلاً برنامه شده بود که یک نفر انتخاب بشود که بعد از آقای فلسفی بخواند. گفتند که کی بخواند؛ چون چند خواننده قوی بود در تهران. آقای حاج حسین برنجی و آقای حاج حسین جهاز چی و چند نفر خواننده معروف در تهران بود. اما قرعه به نام من افتاد. در آن روز خوشبختانه شعری قوی كه آقای ذهنی زاده ساخته بود و فرستاده بود را خواندم؛ این را رادیو صبحش پخش کرد. این پخش شد و حاج عباس زریباف از هیات بنی فاطمه آمدند دنبال من. يك قسمت از شعر که یادم هست این بود: آزادگان عالم و مردان روزگار شیران شرزه در همه میدان کارزار در مکتب حسین علی خوانده اند و بس درس شجاعت و عزت و شرف و وقار گردن به بند بندگی کس نمی نهم گر زیر تیر دشمن و گر بر فراز دار دنیا به دیده دلشان پست و بی بهاست نام نکوی مرد به از قصر زرنگار در مکتب حسین صغیر و کبیر نیست گو پیر سالخورده و گو طفل شیرخوار اینها را خواندیم و مرحوم سراج شنیده بود و آمدند دنبالم و رفتیم و با ايشان آشنا شدیم و انصافاً خیلی حق گردن من دارد شيخ رضاسراج. ❓دوست داشتید که پسر داشتید و جای شما را می گرفت. مداح می شد. دوست داشتم پسندم آنچه را جانان پسندد. ولی اگر پسر داشتم در این شرایط نمی گذاشتم مداح شود. چون فضای هیئات امروز را نمی پسندم. ❓خیلی سیاه نمی بینید، نیمه خالی لیوان را نمی بینید؟ خیلی سیاه می بینم و حق دارم. ببینید امام حسین(ع) شهید نشده که من مغازه زرگری باز کنم. من نمی گویم که پول گرفتن ایرادی دارد .ائمه دادند و اینها هم گرفتند، فروختن ایراد دارد. تعیین کردن ایراد دارد. هر چی بدهی کم است و هر چه بگیرد زیاد است. اگر بخواهد امام حسین(ع) را بفروشد هر چی بدهد کم است. اما اگر بخاطر دلش باشد هر چی بگیرد زیاد است. ❓به نظر شما مداحی یک چیز ذاتی است یا اکتسابی؟ می خواستم بدانم که اگر من کلاس بگذارم و مداحی را آموزش دهم آیا آخرش مداح از آن بیرون می آید یا نه؟ اولاً این را باید بدانند که خیلی ها بودند آمدند که خیلی فوری هم فراموش شدند. خیلی ها ماندگار شدند. خیلی از شاعرها را که معروف شدند معلوم است که امضا کردند و معروف شده. این شعر«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»را هر کسی که یک مقدار ادبیات بداند می فهمد نه مراعات نظیر دارد و نه قواعد ادبیات ولی معروف شده. معلوم است که خودشان امضا کردند و این را گرفتند . خوانندگی هم همین است . من گاهاً در خلوت خودم می گویم که یا اباعبدالله بعد از پنجاه سال نمی توانی به من بگویی برو. پنجاه سال من را نگه داشتی. اگر به دردت نمی خوردیم همان روز اول ما را رها می کردی. علاقه را گرفتن و یا توفیق را ازما گرفتن که برای این ها سخت نبود و کاری نبود. قبول کرده منتها باید این قبولی را مراعات کنند.همه مداحان و هیئتی ها . بدون دعوت نمی شود جایی رفت . بدون اجازه پیش مدیرکل نمی شود رفت. دستگاه امام حسین(ع) خیلی بالاتر از این هاست. مسلماً اجازه داریم بیاییم. منتها این جاش خیلی قابل تأمل است که دعوت شدیم ولی اسم مان را قلم نزنند.دفعات بعد از قلم نیفتیم. همیشگی باشیم. @shia5t
معرفی مرحوم حاج محسن عسکری ، شهر : 4️⃣قسمت چهارم : 🎙گوشه ای از مصاحبه عقیق با مرحوم حاج محسن عسکری : ❓شعر های خودتان را هم می خوانید در جلسات؟ خیلی جوان بودم و به آقای ذهنی زاده خیلی علاقه داشتم و شعر های ایشان را بیشتر می خواندم. تابستان بود و خانواده اش رفته بود ارومیه و من رفته بودم که پیش ایشان باشم. نصف شبی دیدم که صدای ناله و زاری و گریه می آید. خوابیده بودم. خیال کردم که ایشان برای نماز شب بیدار شدند . نفس هایم را حبس کردم که حال ایشان را نگیرم. نیم ساعت گذشت که دیدم نه فقط گریه می کند. یک تکانی خوردم که متوجه شد که من بیدار شدم. گفت که داداش بیدارت کردم. گفتم که حاج آقا من بیدار بودم. گفت که داداش حالا که بیدار شدی یک بیت شعر به ذهنم رسیده، اجازه بده چراغ راروشن کنم حیف است. تا اسم شعر را شنیدم مثل فرفره پریدم و کاغذ و مداد را آوردم و حالا ۳ نیمه شب،این یک بیت را از روی یک روایتی که از خانم زینب(س) نقل است که آن شب یک بیت شعر کرده بود، نوشته بود که «به سایه ی شتری زآفتاب برده پناه/کسی که عالم امکان به زیر سایه ی اوست» خیلی شعر است. دقیقاً ۳۰ سال بعد از این شعر زنده بود. شاید بیش از ۳۰۰ تا بیت شعر گفته بود ۳۰ سال بهش التماس کردم که بابا این بیت را دو تا کن که ما ازش استفاده کنیم.می گفت که آن حال بیاد تا من بیت دومش را بگویم. رهبر جمله زیبایی دارد ولی متأسفانه زیاد پرورده نشد. در یکی از مجالس مقدمه محرم فرمودند که مداح مادح خودش می باشد. یعنی چه. یعنی من علی را نمی توانم معرفی کنم خودم را معرفی می کنم. من علی را اینقدر شناختم و لیاقت علی شناسی بیشتر از این نداشتم. خودم را مدح می کنم علی را نمی توانم معرفی کنم. قدرت شناختم از علی این قدر است. «کرده خدا بهشت را خلق برای فاطمه/بوی بهشت نشنوی جز به رضای فاطمه» نظرم در این بیت شعر است. «منطق لال من کجا مدح و ثنای او کجا/ کرده خدای لم یزل مدح و ثنای فاطمه» اگر یک کنکور پروین شناسی بگذارند من را نمی گذارند که تو از پروین چه می دانی. یک کنکور حافظ شناسی باشد مولوی شناسی باشد باید کسی که دکتری حافظ شناسی داشته باشند برود. می خواهم بگویم که پروین اعتصامی را معرفی نمی توانم بکنم آمدم حضرت زهرا(س) را معرفی کنم. آمدم حضرت سید الشهدا(ع) را معرفی کنم. نه خودم را معرفی می کنم که من اینقدر حضرت سیدالشهدا(ع) را می شناسم به عنوان شاعر. هر وقت توانستم که چنین شعری بنویسم چاپ می کنم. ❓حاج آقا فرمودید که ۵۱،۵۲ سال دم زدن در دستگاه ابا عبدالله و خواندن در غم و شادی اهل بیت(ع) و نوکر این خانه بودن چیزی هست که از اهل بیت(ع) بخواهید به شما بدهند یا نگهش دارند؟ سر امام حسین(ع)، سر مبارک، دست خیلی ها افتاده. دست شمر افتاد، دست خولی افتاد، دست راهب افتاد، چقدر فرق کرد. آن سعادت دنیا را در یک شب گرفته ، او یک عمر ساربان امام حسین(ع) بوده، شب آخر آمده انگشتش هم بریده و رفته. بعد از پنجاه سال یا دویست سال هم که باشد باید تو خوف و رجا بود. باید بگوییم که اللهم اجعل عواقب اموری خیرا. 🍁کاش آقا به استقبالم بیایند از حال خیلی از نوکران اباعبدالله علیه السلام شنیده‌ایم که لحظه آخر عمر زمزمه و حالی خاص داشتند. عسکری درباره آخرین آرزوی زندگی‌اش می‌گوید: دوست دارم و امیدوارم که لحظه مرگم آقا به استقبالم بیایند و من هم بلند شوم و بگویم آقا ممنونتم. ۵۰ سال است که می‌خوانم و حالا مزد این‌ها را می‌خواهم. در طریق نشر دین و بسط کیش/ با وقار زینبی رفتم به پیش/ یا بلند می‌شوم می‌گویم که آقا من همان هستم که ۵۰ سال است که می‌خوانم: جانبازی و مرگ سرخ و شمشیر/ بهتر ز حیات ننگ و تحقیر/ بیعت نرسد به روبه از شیر/ باران اگرم ببارد از تیر/ این ره بروم که راهم این است. در طریق نشر دین و بسط کیش / با وقار زینبی رفتم به پیش یا بلند می شوم می گویم که آقا من همان هستم که پنجاه سال است که می خوانم: جانبازی و مرگ سرخ و شمشیر/ بهتر زحیات ننگ و تحقیر بیعت نرسد به روبه از شیر/ باران اگرم ببارد از تیر این ره بروم که راهم این است 🍂سرانجام ایشان 28 آبان ماه 1399 شمسی ، بعد از نزدیک به پنجاه سال شاعری و مدیحه سرایی اهل‌بیت (ع) ،بر اثر بیماری به دیدار حق شتافت و در شهر تبریز ، در قبرستان وادی رحمت ، قطعه صدیقین به خاک سپرده شد. @shia5t
☀️تغییر مسیر زندگی افراد ، در راه اهل‌بیت علیه السلام ادامه مطلب در پست بعدی👇👇👇 @shia5t
☀️تغییر مسیر زندگی افراد ، در راه اهل‌بیت علیه السلام 👤مرحوم حاج محسن عسکری از دلسوختگان حسینی : 🔻خیلی‌ها دقیقاً این شرایط را با تمام وجودشان لمس کرده‌اند که وقتی کسی در مسیر امام حسین علیه السلام قدم برمی‌دارد، زندگی‌اش آسان و روان می‌شود. «امثال حاج رسول (تُرک) که مورد عنایت امام حسین علیه السلام قرار گرفته‌اند، زیاد هستند ولی متأسفانه برخی افراد فکر می‌کنند اینها بر مبنای خواب یا ساختگی است. باید بگویم که این دست از آدم‌ها سخت در اشتباه هستند. چون نمی‌توانند فراتر از مسائل دنیوی را ببینند و درکی در برابر واقعیت‌های عرفانی داشته باشند. ولی برای دیدن این داستانی که تعریف می‌کنم به تبریز بیایند تا نشانشان دهم. در یکی از شب‌های ماه مبارک رمضان ۲ مرد مست از کوچه ما عبور می‌کردند. در خانه ما باز بود. آنان وارد شدند. وقتی دیدند که ما روضه می‌خوانیم گوشه‌ای نشستند و بدون توجه شروع به صحبت با هم کردند. وقتی مجلس تمام شد یک لیوان وسط هیأت دیدند. یکی از آن‌ها گفت: این را بردار زیر پای کسی نرود. آن ۲ نفر با همان حال از هیأت بیرون رفتند. همان شب هر دوی آن‌ها یک خواب مشترک می‌بینند که حضرت عباس علیه السلام در مجلسی که حضرت زهرا (س) نشسته‌اند، فهرست خادمان مجلس را برای بانو قرائت می‌کند. حضرت زهرا (س) هم پاداشی برای هر یک در نظر می‌گیرد. وقتی اسم‌ها تمام می‌شود خانم می‌فرماید: کسی دیگر نمانده است؟ حضرت ابوالفضل علیه السلام می‌فرماید: ۲ مرد مست هم بودند که با کمال بی‌ادبی در مجلس نشسته بودند. خانم می‌گوید: اسم آن ۲ نفر را هم به‌عنوان خادم بنویسید. یکی از آن‌ها لیوانی را بر سر راه گریه‌کنان پسرم دید و به دیگری گفت که آن را بردارد. فردای آن روز آن ۲ نفر پیش من آمدند و با چشمی گریان خوابی را که دیده بودند تعریف کردند. من هم به آن‌ها گفتم: شما راهی را رفتید که اشتباه بود. اما حالا می‌توانید برگردید و از رستگاران و صالحان شوید و توبه کنید. اکنون آن ۲ نفر از خادمان دستگاه امام حسین علیه السلام هستند.» @shia5t
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطره ی مرحوم حاج محسن عسکری از مرحوم آیت الله بهجت در مورد عظمت مقام حضرت زهرا سلام الله علیها 👤مرحوم حاج محسن عسکری : این شعر را در مجلسی در خدمت مرحوم آیت الله بهجت خواندم که : بوسه اش نی ز روی عادت بود بلکه از امر حق اطاعت بود بعد از مجلس خدمت آیت الله بهجت رسیدم و در مورد درستی یا نادرستی خواندن این غزل سوال کردم؛ ایشان فرمود: هر جا دیدی خریدار دارد ، حتما این غزل را بخوان از زبان بنده هم نقل کن : رسول‌خدا حتی یک‌بار هم برای بوسیدن دست حضرت زهرا سلام الله علیها دست ایشان را بالا نیاوردند، بلکه همیشه خودشان خم می‌شدند و دست خانم را می‌بوسیدند... @shia5t