معرفی دکترحمید فرزام ، شهر #تهران :
قسمت دوم :
كیهان: جلسات جناب شیخ بیشتر در منزلشان بود یا در جاهای دیگر هم جلسه داشتند؟
دكتر فرزام: جلسات عمومی در شبهای جمعه برگزار میشد. جلسات خصوصی هم دوشنبهها بود كه افرادی مثل من میآمدند و جناب شیخ ارشاد میفرمودند و نصیحت میكردند وطوری هم میگفتند كه طرف صحبتشان شرمسار نشود
اگر هم كسی به جلسات خصوصی وسط هفته میآمد، جناب شیخ راه میدادند و نمیگفتند فقط شبهای جمعه بیا. جلسات در آن زمان كه من 31 یا 32 سال داشتم، دورهای بود. گاهی اوقات در منزل جناب لباسچی در خیابان سپه جلسه برگزار میشد و گاهی در منزل آقای گویا و دیگران. خود بنده هم جناب شیخ را به طور خصوصی دعوت كردم و با چند نفر ازدوستان آمدند. اما در این اواخر كه جناب شیخ حال نداشتند كه جایی بروند، جلسات درمنزلشان برگزار میشد. اول نماز جماعت میخواندند، بعد دعا میخواندند و بعد زیارت عاشورا.
كیهان: اندرز ویژهای هم برای شما داشتند؟
دكتر فرزام: بله یكبار به من به طور خصوصی گفت كه خجالت نكشم، گفت: باید حواست جمع باشد كه زود تحت تأثیر قرار نگیرد چون عنصر تو طوری است كه یك جاهایی تحت تأثیر قرار میگیرد، كمی رودربایستی میكنی. در بعضی جاها كمی سست عمل میكنی،
نباید اینطور باشی. اگر كسی از تو خواهشی كرد كه خلاف شرع بود، باید حواست جمع باشد و زود تحت تأثیر قرار نگیری. راست هم میگفت، چون چنین حالتی را در خودم میدیدم یكبار هم كه با جناب شیخ از خیابان سیروس میگذشتیم، ایشان به بنده فرمودند: نگاهت كه به نامحرم میافتد در تو تأثیر دارد؟ خوشت میآید؟ من سرم را پایین انداختم و تبسم كردم، گفتند: اگر خوشت نیاید كه مریضی! حالا اگر نگاهت افتاد، باید سرت را پایین بیندازی، استغفاركنی و بگویی
« یا خیر حبیب و محبوب صل علی محمد و آل محمد »
این را بگو و دامن خودش را بگیر، آن وقت چیزهایی را میبینی كه تا به حال ندیدهای بعد از قول بزرگی گفتند: آدم به جایی میرسد كه اگر خدا را نمیبیند، فرشتهها را میبیند و افزود: اینها به دید انسان میآیند، به جایی میرسی كه با فرشتهها ملاقات خواهی داشت. حرفهایی كه جناب شیخ میزد، آخرین كلاس عرفان بود و باطن افراد را میدید.
🍃دکتر فرزارم : در سن 30 سالگی از ضربان قلب و درد آن ناراحت بودم. پیغام دادم به آقای دكتر گویا كه من قلبم ناراحت است و مثل اینكه باید مرخص بشوم؛ وقتی كه این حرف را زدم دكتر گویا ناراحت شده بود و همان روز حرف مرا به جناب شیخ رسانده بود. جناب شیخ تأملی فرموده و گفته بودند: از طرف من به فرزام بگو ناراحت نباش، موهای سر و صورتت هم سفید میشود یعنی به سن هفتاد و هشتاد هم میرسی و من میبینم...
كیهان: جنابعالی درباره مشكلات و مسایل خودتان هم با جناب شیخ مشورت میكردید، یا كمك میخواستید؟
دكتر فرزام: جناب شیخ درباره بعضی از مسایل، خودشان بدون این كه من بگویم اشاره یا صحبت میكردند، بعضی وقتها هم من طرح مساله میكردم و از ایشان كمك میخواستم جناب شیخ علاوه بر این كه رؤیت میكردند و میدیدند مسایل را، احضار ارواح هم میكردند . این را بعداً فهمیدم و برایتان خواهم گفت. در اوایل ازدواجم، یك روز سرسنگین و بدون خداحافظی با همسرم تقریباً به حالت قهر از خانه بیرون رفتم. آن زمان رییس دبیرستان صبا در تجریش بودم. هنگام غروب با چند نفر از دوستان وضو گرفتیم و برای نماز مغرب و عشا آماده شدیم و به اتاق جناب شیخ رفتیم هنوز یك ربع ساعتی به اذان مغرب مانده بود. جناب شیخ هم وضو گرفتند و آمدند و همین که نگاهشان به من افتاد با حالت تعجب گفتند: قهر میكنی؟! باید تحمل داشت زود از میدان در میروی و بلافاصله شعر مناسبی از حافظ خواندند.
كیهان: در باره احضار ارواح جناب شیخ هم بفرمایید
.دكتر فرزام: بله، در دوره جوانی قرار بود مرا برای تدریس به پاكستان بفرستند و من نگران بودم. چون بچه شیرخوار دو سالهای داشتم و علاوه بر آن در پاكستان، وبا آمده بود. نزد جناب شیخ رفتم و یك دستی زدم، گفتم: میشود شما با پدر و مادرم یک مشورتی بفرمایید درباره این سفر پاكستان؟ جناب شیخ فرمودند: سه تا صلوات بفرست و بعد شروع كردند. من كیفیت سخنانشان را نمیفهمیدم. حرف نمیزدند، فقط سرشان را بالا كرده بودند و من می فهمیدم كه یك جایی دارند حرفهایی میزنند. بعد هم زدند به گریه و من خیلی متأثر شدم و گفتم: اگر میدانستم شما ناراحت میشوید نمیگفتم از پدر و مادرم سؤال كنید، جناب شیخ فرمودند: نه آقا، من درباره ظهور حضرت حجت(ع) از آنها سؤال كردم و گریهام از این جهت بود. بعد فرمودند
مادرت چادر به سرداشت و به لهجه محلی حرف میزد و بعضی از كلماتش را نمیفهمیدم
و فرمودند: حرف آنها این بود كه شما به پاكستان نمیروی و در واقع همینطور شد و فهمیدم كه ایشان احضار ارواح میدانند
@shia5t
معرفی دکترحمید فرزام ، شهر #تهران :
قسمت سوم :
📚برای اشنایی بیشتر با زندگینامه دکتر فرزام ، میتوانید به کتاب زندگینامه ی ایشان مراجعه فرمایید...
🍂درگذشت
سرانجام دکتر حميد فرزام شامگاه روز يکشنبه، نوزدهم خردادماه ۱۳۸۷ هش درگذشت.
مراسم تشييع پيكر دکتر حميد فرزام صبح روز سهشنبه،۲۱ خرداد از فرهنگستان زبان و ادب فارسي به سمت بهشت زهرا (س) برگزار شد. و در قطعهي فرهيختگان بهشت زهرا (س) به خاك سپرده شد.
@shia5t
📚کتاب زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی دکتر حمید فرزام
@shia5t
🔹قطره ای از بحر فضائل امیرالمومنین علیه السلام
شيخ صدوق رَحِمَهُ الله در كتاب «امالى» از ابن عبّاس نقل مى كند كه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمود:
من سرّه أن يجمع اللَّه له الخير كلّه فليوال عليّاً عليه السلام بعدي وليوال أولياءه وليعاد أعداءَه.
كسى كه دوست دارد خدا تمام خير و خوبى را براى او جمع كند بايد ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام را بعد از من بپذيرد و اولياء آن حضرت را دوست داشته باشد و با دشمنان او دشمنى كند.
امالى صدوق: ص۲۷۰ ح۲، م۳۲؛
بحار الأنوار: ۵۵/۲۷ حدیث ۹؛
بشارة المصطفى: ص ۱۵۰ و ۱۷۶؛
ترجمه(القطره): جلد۱،صفحه۲۱۶.
منبع :
t.me/sediq_akbar
@shia5t
معرفی دکتر حاج حسن فرشچی (توکلی ) ، شهر #تهران :
🔻دکتر حاج حسن فرشچی معروف به توکلی ، از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط و از اولیا الهی بودند.
ایشان همچنین از دوستان حاج اقای الطافی نشاط ( از اولیا الهی معاصر در همدان ) نیز بودند.
شغل دکتر فرشچی ، دندانپزشکی بود.
🔻مرحوم شیخ رجبعلی خیاط ، به دکتر فرشچی احترام ویژه ای قائل بودند و به ایشان می فرمودند
شما بعد از من هستید و کسی به اندازه تو از خدا و معصومین ع و امام رضا ع لذت نمی برد...
🔹صورت برزخی
دکتر حاج حسن توکلی نقل می کند:
روزی من از مطب دندانسازی خود حرکت کردم که جایی بروم؛ سوار ماشین شدم؛ میدان فردوسی یا پیشتر از آن ماشین نگه داشت، جمعیتی آمد بالا، سپس دیدم راننده زن است، نگاه کردم دیدم همه زن هستند، همه یک شکل و یک لباس! دیدم بغل دستم هم زن است! خودم را جمع کردم و فکر کردم اشتباهی سوار شده ام (و) این اتوبوس کارمندان است. اتوبوس نگه داشت و خانمی پیاده شد، آن زن که پیاده شد همه مرد شدند!!
با اینکه بنا نداشتم پیش شیخ (رجبعلی خیاط) بروم ولی از ماشین که پیاده شدم رفتم پیش مرحوم شیخ؛ قبل از اینکه حرفی بزنم شیخ فرمود:
دیدی همۀ مردها زن شده بودند! چون مرد ها به آن زن توجه داشتند همه زن شدند!
منبع : کتاب کیمیای محبت
🍂وفات
ایشان سرانجام در تاریخ 10فروردین 1379 روحش پر کشید و پیکر مطهر این منتظر واقعی امام زمان عج در 12 فروردین در بهشت رضای مشهد به خاک سپرده شد.
📚معرفی کتابی در مورد ایشان :
کتاب منتظر توسط اقای حبیب الله ابراهیمی ، در شرح احوالات و کرامات ایشان به رشته تحریر در امده است.
علاقمندان به اشنایی بیشتر با زندگینامه ی ایشان ، میتوانند به این کتاب مراجعه کنند.
کتاب منتظر در پست پایین ، جهت مطالعه ی علاقمندان به صورت پی دی اف ، قرار داده خواهد شد.
@shia5t
4_6019407939633153258.pdf
3.62M
📚کتاب منتظر ( شرح احوالات و کرامات دکتر حاج حسن فرشچی (توکلی ) )
@shia5t
دکتر حاج حسن فرشچی (توکلی )
@shia5t
مزار مرحوم دکتر حاج حسن فرشچی (توکلی ) در مشهد
ادرس مزار ایشان :
مشهد ، بهشت رضا ، بلوک 53 ردیف 16 شماره 3
@shia5t
مزار مرحوم دکتر حاج حسن فرشچی (توکلی ) در مشهد
ادرس مزار ایشان :
مشهد ، بهشت رضا ، بلوک 53 ردیف 16 شماره 3
@shia5t
🔹قطره ای از بحر فضائل امیرالمومنین علیه السلام
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند:
(در معراج) از هیچ آسمانی گذر نکردم مگر اهلش را مشتاق دیدار علی بن ابی طالب سلام الله علیه دیدم
و در بهشت هیچ پیغمبری نبود مگر اشتیاق دیدار علی بن ابی طالب سلام الله علیه را داشت.
📗الریاض النضره، ج 3، ص 120
منبع :
t.me/sediq_akbar
@shia5t
معرفی دکتر محمد محققی ، شهر #تهران :
🔻ایشان از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط بودند.
🍃دکتر فرزام از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط ، در مورد دکتر محققی نقل میکنند :
در اوایل ازدواجم، یك روز به عیال گفتم میخواهم بروم نزد جناب شیخ رجبعلی خیاط و اگر دیر كردم نگران نشوید. روز دوشنبه بود.
رفتم آنجا و دیدم مردی نورانی آنجا نشسته است. صحبت كه ادامه پیدا كرد، متوجه شدم كه او شخصیتی دارای مراتب علمی عرفانی و صاحب كمالات و وارد به مسایل فقهی است كه در علوم قدیمه و علوم دینی هم صاحب نظر است، طوری كه بنده شاگرد او هم حساب نمیشدم.
جناب شیخ هم به ایشان بسیاراحترام میگذاشتند و بسیار باعث تعجب من شده بود كه این مرد كیست؟
شبهای جمعه هم او را آنجا ندیده بودم.
تعجبام این بود كه چرا این آقا با آن همه دانش و معرفت پیش جناب شیخ آمده، او كه از این صحبتها مستغنی است.
با خودم گفتم، من باید اینجا بیایم تا درس بیاموزم، ایشان چرا؟
به هرحال، نزدیك غروب كه شد ایشان بلند شدند و من هم به دنبال او راه افتادم. از در كه بیرون رفتیم، گفتم:
حضرت آقا! میخواهم افتخارآشنایی بیشتری با شما پیدا كنم، گفت:
من محمد محققی هستم. بعد معلوم شد كه ایشان دكتر محمد محققی، استاد دانشگاه و نماینده آیتالله بروجردی در خارج از كشور برای ساختن و اداره مسجد هامبورگ هستند.
آن زمان من حدود 30 سال داشتم و آقای دكتر محققی حدود 50 سال داشتند.
🔻 بعد به ایشان گفتم:
آقا شما مستغنی هستید، چرا نزد استاد میآیید؟
گفتند: ای آقا! بیا و ببین اینجا چه خبر است! گفتم چطور؟ گفت: این شیخ به ظاهر خیاط است، اما بیا ببین به چه مقامی رسیده، به جایی رسیده كه رؤیت میكند و میبیند! بعد گفت: در اولین جلسهای كه نزد جناب شیخ رفتم، اولین سؤال ایشان این بود كه اسم شما چیست؟
گفتم محمد، محمد محققی، بعد پرسید شغل شما چیست؟
گفتم: معلم هستم. گفت: غیر از معلمی؟
گفتم: استاد دانشگاه هستم. گفت: من میبینم كه شما با یك شیئی كروی سر و كار دارید.
آقای محققی گفتند: این حرف را که شنیدم خیلی تعجب كردم، چون من برای امرار معاش از دوره جوانی كره جغرافیایی میساختم و حتی خویشان و همسایگان هم خبر نداشتند. ولی حالا میشنیدم كه این مرد در اولین برخورد به من میگوید شما با یك شیئی كروی سروكار دارید.
🍂 وفات
دکتر محققی در 61 سالگی و در حالی که عمر چندانی نکرده بود بر اثرسکته قلبی چشم از جهان فرو بست و به دیار جاودانه سفر کرد. پس از انجام مراسم با شکوهی در قبرستان ابوحسین قم مقبره «بقعه العلماء» دفن گرید.
📌برای اشنایی بیشتر با زندگینامه دکتر محققی ، میتوانید به لینک زیر مراجعه فرمایید :
b2n.ir/639182
منبع :
گفتگوی کیهان فرهنگی با دکتر حمید فرزام ، شماره 203 شهریور1382
@shia5t