eitaa logo
معرفی عرفا و اولیاء الهی گمنام ، که در قید حیات نیستند
1.8هزار دنبال‌کننده
496 عکس
88 ویدیو
42 فایل
برای معرفی عرفا و اولیا الهی گمنام ، میتوانید ، به آیدی زیر پیام بدهید: @montazar113113 ⛔️کپی بدون ذکر منبع ، مطالب کانال معرفی عرفا و اولیاء الهی گمنام ، که در قید حیات نیستند ،حرام است.
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام @shia5t
▪️نهم بهمن ، سالروز وفات عارف متقی ، حاج میرزا محمد اسماعیل خان دولابی تسلیت باد. @shia5t
معرفی عارف متقی حاج میرزا محمد اسماعیل دولابی ، شهر : قسمت اول : 🔸ولادت: ۱۲۸۲ هـ.ش محلّ ­ولادت: تهران 🔸وفات: ۹ بهمن ۱۳۸۱ ه.ش 🔸محلّ­ دفن: حرم حضرت معصومه علیها السّلام، صحن عتیق، مقبره­ ۲ 🔸استاد عرفان: محمّدجواد انصاری همدانی آیت بزرگ معرفت و محبت عارف ربانی حضرت حاج میرزا محمد اسماعیل دولابی شخصیتی است که در ایام جوانی ، جذبه ای از حضرت حق تعالی او را دگرگون ساخت و خاکسار خاندان عصمت و طهارت نمود و در حالی که ایشان در سن جوانی بودند . 🔻مرحوم ایت الله انصاری همدانی درباره ایشان فرمودند : ایشان به مقام موت رسیده اند عالم بود بود به علمی که نور است و خدا هدایت هر کس را اراده کند در دل می نهد. در یک شبی از شبها کهه در محضرشان بودیم ، یکی از حاضران گفت : آقا این حرف‌هایی که می‌زنید الهام است است ، وحی است ، غیب می گویید ، چیست؟ ایشان فرمودند : من غیب نمی گویم ، شما غیب می گویید ، من آنچه را می بینم می‌گویم. شما ندیده حرف میزنید ، شما برزخ ندیده حرف می‌زنید ، مرگ ندیده اید موت و علی ندیده‌اید حرفش را می زنید و.... 🔻به قول عارف بالله مرحوم شیخ عبدالله پیاده که گفته بود : هفته ای نمی گذرد مگر این که ( مرحوم دولابی) خدمت مولایم می رسد. 🔻عمدة الأخیار حاج حسن آقا شرکت فرمودند: یک روز از محضر آقای انصاری همدانی رحمه الله سؤال کردم: آيا می شود در زمان غیبت کبری خدمت حضرت حجّت علیه السلام رسید؟ فرمود: بله. سؤال کردم: آیا در این عصر افرادی هستند که خدمت حضرت برسند؟ فرمودند: بله. گفتم: مثلاً چه کسی؟ فرمود: همین آمیرزا محمد اسماعیل. منبع : 📚خرمن معرفت 🔻همچنین ایت الله بها الدینی می فرمودند : روزی در خدمت آقای انصاری بودیم. آقای (شیخ محمود) تحریری صاحب شرح زیارت امین الله آمد. شاگردان هم دور تا دور نشسته بودند. آقای تحریری از اوضاع بعد از مرگ پرسید، آقای انصاری با اشاره به مرحوم دولابی فرمود (به این مضمون) این شخص یک زارع تهرانی است از ایشان بپرس، ایشان سیر برزخی را در همین عالم دیده است. 🔻مرحوم شیخ محمود برهان ، نقل می کنند: از حاج اقای دولابی پرسیدم که ، با اینکه شما مدرسه نرفته اید این معارف را از کجا آورده اید؟ فرمودند :من هرچه دارم از پدر شما آیت الله شیخ غلامعلی قمی ( از شاگرد آقا سید احمد کربلایی) دارم. 🔻 دکتر محمد مسعود دیاریان از شاگردان اقای حاج اقای دولابی : جلسات ایشان نه بحث مدونی داشت، نه سیر مشخصی و نه اصلا میشد چیزی نوشت و شاید آخر کار هم سخت بود که بگی چه گفته شده ولی آن چه باید، اتفاق می‌افتاد بعد از مدتی حس می‌کردی چیزی درون تو تغییر کرده است که آن چیز، نگاه تو به دنیا، به همه چیز و به خدا بود. ▫️پدر بزرگوارش معتمد محل و منزلشان همواره میزبان علما و برجسته‌گان بود. در جوانی به شغل کشاورزی اشتغال داشت و از همان ابتدا آثار لطف و عنایت حق به ایشان نمایان بود. ▫️جذبه­‌ی محبّت اهل بیت علیهم ­السّلام همواره دلیل و راهنمای او بود و این محبّ صادق را با مشاهد مشرّفه و مجالس خاندان عصمت و طهارت علیهم ­السّلام مأنوس ساخته بود. ▫️عشق و ارادت خاصّی به حضرت سیّدالشهداء علیه ­السّلام داشت. از خودشان نقل است: «یک بار بعد از گریه کردن بسیار بر امام حسین علیه ­السّلام آمدم ایوان جلو اتاق دراز کشیدم؛ ناگهان دیدم ملائکه فوج فوج از آسمان می­‌آیند و داخل سینه‌ی من طواف می‌کنند و بر می­‌گردند!» ▫️سالیان متمادی مجالس او محفل انس و محبّت و مورد توجّه و اقبال عموم تشنگان معنویّت و اخلاق بود؛ او با زبانی ساده و شیوا مطالب عرفانی و اخلاقی را بیان می­‌کرد. ▫️کسانی که در محفل این پیر فرزانه حاضر می‌شدند، گویی گمشده‌ی خود را در این جلسات هفتگی می­‌یافتند؛ چنان محبّت اهل بیت علیهم ­السّلام را در دل‌ها به جوش می­‌آورد که به محض بردن نام حضرت سیّدالشهداء علیه ­السّلام ناله‌ها بلند می‌شد و وقتی اشاره‌ای به وجود مقدّس حضرت حجّت اَرواحُنا‌ ­لِتُرابِ­ مَقدَمِهِ ­الفِداه می­‌کرد، اشک­‌ها سرازیر می‌شد؛ می­‌فرمود: «غم یعنی انتظار، یعنی کیست که مرا بخنداند؟ غمی که در سرّ و نهان انسان است و آن را به مردم نشان نمی‌دهد؛ عبادت می­‌کند، نماز می‌خواند، مثل مردم لبخند می‌زند تا اذیّت نشوند؛ هر جا گریه می­‌کنند او هم گریه می‌کند؛ امّا آن غم علاج نمی­‌شود. آن غم، ظهور حضرت ولیّ­ عصر اَرواحُنا­ لِتُرابِ­ مَقدَمِهِ ­الفِداه را می‌خواهد، جمال امامش و ملاقات وجه­­ الله را می‌خواهد. آن­ وقت مثل گل باز می­‌شود» @shia5t
معرفی عارف متقی حاج میرزا محمد اسماعیل دولابی ، شهر : قسمت دوم : ▫️در شرح سابقه‌ی سلوکی ایشان در مقدمه کتاب مصباح الهدی از زبان آن بزرگوار ذکر گردیده است: ▪️«اوّل، اهل عبادت، ‌مسجد رفتن، محراب ساختن و امام جماعت بردن بودم. بعد اهل توسّل به اهل‎ بیت علیهم ‎السّلام و گریه و عزاداری و اقامه‎ی مجالس ذکر اهل بیت علیهم ‎السّلام شدم. تا اینکه در پایان به شخص برخوردم و به او [آیت‎الله شیخ محمّدجواد انصاری همدانی] دل‌ دادم و از وادی توحید سر در آوردم. خداوند لطف فرمود و در هر یک از این کلاس‎ها افراد برجسته و ممتاز آن کلاس را به من نشان داد، ولی کاری کرد که هیچ‎ جا متوقّف نشدم، بلکه تماشا کردم و بهره بردم و عبور کردم تا اینکه به وادی توحید رسیدم. در طول این دوران همیشه یکّه‎شناس بودم و به هر کس که دل می‎دادم، خودم و زندگی و خانواده‎ام را قربان او می‎کردم تا اینکه خود او مرا به بعدی تحویل می‎داد و من که وی را بالاتر از قبلی می‎دیدم، از آن پس دور او می‎گشتم» می فرمودند : «به هر تقدیر، همه‎ی عنایاتی که به من شد، از برکات امام حسین علیه‎السّلام بود. از راه سایر ائمّه علیهم السّلام هم می‎توان به مقصد رسید، ولی راه امام حسین علیه‎السّلام خیلی سریع انسان را به نتیجه می‎رساند. چون کشتی امام حسین علیه‎السّلام در آسمان‎های غیب خیلی سریع راه می‎رود. هر کس در سیر معنوی خود حرکتش را از آن حضرت آغاز کند، خیلی زود به مقصد می‎رسد» ▫️سرانجام این عارف متّقی در شب دحوالارض و در نهم بهمن ماه سال ۱۳۸۱ هجری شمسی خرقه‌ی خاکی را رها ساخته و از این عالم هجرت کرد. روحش شاد. @ahlevela_channel @shia5t
💠اشاره ‎ی اجمالی حاج اسماعیل دولابی به به سرگذشت سیر عرفانی خویش : ✍️بخش اول 🍃در ایام جوانی همراه پدرم به نجف اشرف مشرف شده بودم. در آن زمان به شدت تشنه علوم و معارف دینی بوده و با تمام وجود خواستار این بودم که در نجف بمانم و در حوزه تحصیل کنم؛ ولی پدرم که مسن بود و جز من پسر دیگری که بتواند در کارها به او کمک کند نداشت، با ماندنم در نجف موافق نبود. 🍂در حرم امیرالمؤمنین علیه السلام به حضرت التماس می‌کردم ترتیبی دهند که در نجف بمانم و درس بخوانم و آن قدر سینه‌ام را به ضریح حضرت فشار می‌دادم و می‌مالیدم که موهای سینه‌ام کنده و تمام سینه‌ام زخم شده بود. حالم به گونه‌ای بود که احتمال نمی‌دادم به ایران برگردم. به خود می‌گفتم یا در نجف می‌مانم و مشغول تحصیل می‌شوم یا اگر مجبور به بازگشت شوم همین‌جا جان می‌دهم و می‌میرم. 🍃با علمای نجف هم که مشکلم را در میان گذاشتم تا مجوزی برای ماندن در نجف از آنها بگیرم به من گفتند که وظیفه تو این است که رضایت پدرت را تامین کنی و برای کمک به او به ایران بازگردی. در نتیجه نه التماس‌هایم به حضرت امیر علیه السلام کاری از پیش برد و نه متوسل شدنم به علما مرا به خواسته‌ام رساند. تا اینکه با همان حال ملتهب همراه پدرم به کربلا مشرف شدیم. 🍂در حرم حضرت اباعبدالله علیه السلام در بالاسر ضریحِ حضرت همه چیز حل شد و هرچه را می‌خواستم به من عنایت کردند، به طوری که هنگام مراجعت حتی جلوتر از پدرم بدون هرگونه ناراحتی به راه افتادم و به ایران بازگشتم. 🍃در ایران اولین کسانی که برای دیدن من به عنوان زائر عتبات، به منزل ما آمدند، دو نفر آقا سید بودند. آنها را به اتاق راهنمایی کردم و خودم برای آوردن وسایل پذیرایی رفتم. وقتی داشتم به اتاق برمی‌گشتم، جلوی درِ اتاق پرده‌ها کنار رفت و حالت مکاشفه‌ای به من دست داد و درحالی‌که سفره دستم بود، حدود بیست دقیقه در جای خود ثابت ماندم. دیدم بالای سر ضریح امام حسین علیه السلام هستم و به من حالی کردند که آنچه را می‌خواستی، از حالا به بعد تحویل بگیر. 🍂آن دو آقا سید هم با یکدیگر صحبت می‌کردند و می‌گفتند او درحال خلسه است. از همان‌جا شروع شد؛ آن اتاق شد بالای سر ضریح حضرت و تا سی سال عزاخانه اباعبدالله علیه السلام بود و اشخاصی که به آنجا می‌آمدند، بی‌آنکه لازم باشد کسی ذکر مصیبت بکند، می‌گریستند. 🍃در اثر عنایات حضرت اباعبدالله علیه السلام کار به گونه‌ای بود که خیلی از بزرگان مثل مرحوم حاج ملاّ آقاجان زنجانی، مرحوم آیت الله شیخ محمدتقی بافقی و مرحوم آیت الله شاه‌آبادی، بدون اینکه من به دنبال آنها بروم و از آنها التماس و درخواست کنم، با علاقه خودشان به آنجا می‌آمدند. 🍂بعد از آن مکاشفه به ترتیب به چهار نفر برخوردم که مرا دست به دست به یکدیگر تحویل دادند. اولین فرد آیت ‌الله سید محمد شریف شیرازی بود. همراه او بودم تا این که مرحوم شد. وقتی جنازه او را به حضرت عبدالعظیم(س) بردیم، آیت ‌الله شیخ محمدتقی بافقی آمد و بر او نماز خواند. من که دیدم شیخ هم بر عزیزم نماز خواند و هم از مرحوم شیرازی قشنگ‌تر است، جذب او شدم؛ به گونه‌ای که حتی همراه جنازه به قم نرفتم. 🍃خانه شیخ را پیدا کردم و از آن پس با شیخ محمدتقی بافقی مرتبط بودم تا اینکه او هم مرا تحویل آیت الله شیخ غلامعلی قمی ـ ملقّب به تنوماسی ـ داد. من هم که او را قشنگ‌تر دیدم، از آن پس همراه وی بودم. 🍂در همین ایام با آیت الله شاه‌آبادی هم آشنا و دوست شدم و با وی نیز ارتباط داشتم. تا اینکه بالأخره به نفر چهارم [آیت الله شیخ محمد جواد انصاری همدانی] برخوردم که شخص و طریق بود. 🍃او با سایرین متفاوت بود. چنین کسی از پوسته بشری خارج شده و آزاد است و هر ساعتی در جایی از عالم است. او در وادی توحید به سر می‌برد؛ یک استوانه نور است که از عرش تا طبقات زمین امتداد دارد و نور همه اهل بیت علیهم السلام در آن میله نور قابل وصول است. @shia5t
💠اشاره ‎ی اجمالی حاج اسماعیل دولابی به به سرگذشت سیر عرفانی خویش : ✍️بخش دوم 🍂اول، اهل عبادت، مسجد رفتن، محراب ساختن و امام جماعت بردن بودم. بعد اهل توسل به اهل بیت علیهم السلام و گریه و عزاداری و اقامه مجالس ذکر اهل بیت علیهم السلام شدم. تا اینکه در پایان به شخص برخوردم و به او دل دادم و از وادی توحید سر در آوردم. 🍃خداوند لطف فرمود و در هر یک از این کلاسها افراد برجسته و ممتاز آن کلاس را به من نشان داد، ولی کاری کرد که هیچ جا متوقف نشدم، بلکه تماشا کردم و بهره بردم و عبور کردم تا اینکه به وادی توحید رسیدم. 🍃در طول این دوران همیشه یکه‌شناس بودم و به هر کس که دل می‌دادم، خودم و زندگی و خانواده ام را قربان او می‌کردم تا اینکه خود او مرا به بعدی تحویل می‌داد و من که وی را بالاتر از قبلی می‌دیدم، از آن پس دور او می‌گشتم. 🍃به هر تقدیر، همه عنایاتی که به من شد، از برکات امام حسین علیه السلام بود. از راه سایر ائمه(ع) هم می توان به مقصد رسید، ولی راه امام حسین علیه السلام خیلی سریع انسان را به نتیجه می‌رساند. چون کشتی امام حسین علیه السلام در آسمان‌های غیب خیلی سریع راه می‌رود. هر کس در سیر معنوی خود حرکتش را از آن حضرت آغاز کند، خیلی زود به مقصد می رسد. 🍂حاج میرزا محمد اسماعیل دولابی به منظور تربیت و ارشاد تشنگان زلال معرفت، قریب چهل سال در تهران جلسات هفتگی متعدد را اداره کرد که در آنها مردم از قشرهای گوناگون، فارغ از هر گونه تفاوت‌های خلقی، با یگانگی و صفا در کنار هم نشسته و از زلال معارف ولایی و توحیدی که از عالم غیب به واسطه وجود ایشان به سوی طالبان حقیقت و معنی جاری می‌شد سیراب می‌شدند. @shia5t
💠 گوشه‌هایی از سبک تربیتی و حال و هوای جلسات عرفانی مرحوم حاج میرزا محمّد اسماعیل دولابی 🔻 بخش اوّل : ▫️مرحوم حاج میرزا محمّد اسماعیل دولابی به منظور تربیت و ارشاد تشنگان زلال معرفت، قریب چهل سال در تهران جلسات هفتگی متعدّد را اداره کرد که در آنها مردان و زنان از اقشار گوناگون، از نوجوانان و جوانان گرفته تا کهنسالان و سالخوردگان، از روحانیّون گرفته تا تحصیل‌ کرده‌های دانشگاهی، از دانش‌آموزان دبیرستانی گرفته تا اساتید حوزه و دانشگاه، از افراد کاملاً غیر سیاسی گرفته تا طرفداران و فعّالان جناح‌های متضادّ سیاسی، فارغ از هرگونه تفاوت‌های خلقی، با یگانگی و صفا در کنار هم نشسته و از زلال معارف ولائی و توحیدی که از عالم غیب به وساطت وجود ایشان و به زبان آن بزرگوار به سوی طالبان حقیقت و معنی جاری می‌گشت سیراب می‌شدند. ▫️از ویژگی‌های مکتب تربیتی و سبک جلسات مرحوم دولابی، رضوان الله تعالی علیه، به موارد زیر می‌توان اشاره کرد: 🔹الف) محور اصلی در نگرش و روش عرفانی آن بزرگوار، محبّت خدا و خوبان خدا بود و چنان اشخاص را شیفته‌ی جمال الهی و حسن و نیکویی پیامبر اکرم و اهل بیت کرامش علیهم السّلام می‌کرد که به سهولت از دام جاذبه‌های دنیوی و حتّی اخروی می‌رهیدند و تمامی آرمان و اندیشه‌ و تلاش و همّت ایشان بر تقرّب و وصال خدا و خوبان خدا متمرکز می‌شد. 🔸ب) در مجالس آن بزرگوار چنان روح توحید در وجود حاضران دمیده می‌شد که جز خدا، احدی را در عالم مؤثّر نمی‌دیدند و با ایجاد محبّت و حسن ظن و اعتماد به خدا و خوبان خدا، تمامی مقدّرات الهی را به شیرینی و با دل شاد پذیرا گشته و رضا و شکر بر تمامی وجودشان حاکم می‌شد. 🔹ج) در پرتو محبّت و حسن ظنّ به خدا و خوبان خدا، در جلسات آن بزرگ، یأس و ناامیدی از وجود هر شکست خورده‌ی در عرصه‌ی امور دنیوی و از روح و جانِ هر از پای فتاده‌ی در مصاف با نفس و شیطان و امور معنوی، زایل و روح امید و نشاط در ادامه‌ی راه حیات و طیّ طریق عبودیّت در کالبد حاضران دمیده می‌شد. 🔸د) فضای معرفتی حاکم بر جلسات آن بزرگ به نحوی بود که به تعبیر خود آن عزیز، همه را دست خالی می‌کرد و از هر کس هر چه را داشت می‌گرفت. اگر شخص کوله‌باری از گناهان و معاصی بر دوش خود احساس می‌کرد چنان حقیقت استغفار در روح و جانش جریان می‌یافت و غفّاریّت خدا را مقدّم بر استغفار خویش می‌دید که تردید در بخشیده و پاک شدن خود از گناهان را سوءظنّ به خدا و بی‌ ادبی به حضرت حق مشاهده می‌کرد و اگر کوله‌باری از طاعات و عبادات بر دوش داشت، از یک سو چنان کرده‌های خود را در برابر عظمت حقِّ خدا حقیر و ناچیز می‌یافت و از سوی دیگر آن‌ سان حول و قوّه و پیکر و نیروی خود را در حول و قوّه‌ی الهی فانی و خود را در طاعات و عبادات خویش بی نقش و سهم و همه را به مصداق «ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللهِ»، کارِ خدا می‌یافت که کوله‌بار خویش را از کمترین طاعت و عبادت تهی می‌دید. 🔹و) زیبابینی و مثبت‌نگری و تمرکز در جنبه‌های مثبت همه‌ چیز، روحیّه و نگرشی بود که در جلسات مرحوم دولابی به حاضران القاء می‌شد و در اثر آن، افراد می‌آموختند که چگونه در دل هر تلخی و مرارت، شیرینی و حلاوت، و در درون هر عُسر و سختی، یُسر و راحتی، و در دل هر آشفتگی و پریشانی، حکمت و نظام‌مندی را کشف کنند و بدین‌گونه علاوه بر اینکه همه‌ی آتش‌های عالَم، بر آنها گلستان ‌شود، به آمادگی لازم برای راه یافتن به زیبایی‌های بزرگتر هستی، و شهود جمال مطلق الهی و تجلیّات اعظم آن، یعنی انوار مقدّس معصومین علیهم السّلام نایل شوند. @ahlevela_channel @shia5t
💠 گوشه‌هایی از سبک تربیتی و حال و هوای جلسات عرفانی مرحوم حاج میرزا محمّد اسماعیل دولابی 🔻 بخش دوم : 🔸ز) فضای لطیف جلسات مرحوم دولابی چنان روح‌نواز و آرامش‌بخش بود که به هر خسته‌جانِ از راه رسیده‌ای که در تعارض‌ها و کشاکش‌های دنیوی، توان و طراوت روحی خود را باخته و به تعب و رنجوری دچار گشته بود، آرامشی وصف ناشدنی و طراوتی تصوّر ناپذیر می‌بخشید و لااقل شخص را در ساعاتی که در جلسه حضور داشت، از غم گذشته و نگرانی آینده رها می‌ساخت و به روح او امکان تنفّسی نشاط ‌بخش می‌داد. فضای جلسات آن یار سفرکرده به گونه‌ای بود که اساساً زمان در آن احساس نمی‌شد و هرچه هم به طول می‌انجامید هیچ ‌یک از حاضران اندکی خستگی در خود احساس نمی‌کرد. 🔹ح) فروتنی و تواضع، محبّت و صمیمیّت، چهره‌ی باز و سیمای متبسّم از یک سو، و هیمنه و شکوه و عظمت و هیبت خدایی مرحوم دولابی از سوی دیگر، آیینه‌ی جمال و جلال الهی بود که هر بیننده‌ای را از یک سو جذب و شیفته‌ی او نموده و از سوی دیگر به اجلال و تعظیم وا می‌داشت. 🔸هـ) تکیه‌ی اصلی آن بزرگ در سلوک الی الله بر محبّت و عشق بود و به استناد حدیث اولوالالباب که متن آن در بخش مسیر سلوک کتاب شریف «مصباح الهدی» آمده است، روش اهل تحصیل و ریاضت و عبادت را توصیه نمی‌فرمود، به این خاطر که اغلب، فرد را مغرور علم و عمل خویش ساخته و در نتیجه سالک، بیشتر، خود را رونده می‌بیند و کمتر به اینکه خدا برنده‌ی اوست توجّه می‌کند. ایشان معتقد بود که آن مقدار از سختی و شداید را که شخص برای تعالی و تکامل نیاز دارد، خداوند به طور طبیعی در جریان زندگی او پیش می‌آورد و اگر انسان شداید و مصائب زندگی خود را با روح تسلیم و رضا، به گوارائی پذیرا باشد و در ارتباطات خود با دیگران براساس محبّت و اخلاق شایسته رفتار کند و تکالیف معمول شرعی خود را انجام داده و حلال و حرام الهی را مراعات کند و در حدّی که رغبت و شوق دارد به صورت متعادل به مستحبّات بپردازد، به کمال نایل می‌شود و نیازی به تدارک و تحمیل ریاضات خاص و تصنّعی نخواهد داشت. لذا روش تربیتی آن بزرگ با زندگی معمول شخص در جامعه کنونی کاملاً قابل جمع بود و همچون روش برخی اهل ریاضت و خلوت و چلّه‌نشینی و ...، فرد را از جریان عادی زندگی خارج نمی‌کرد. 🔹ط) زبان بی‌تکلّف و به دور از اصطلاحات مرحوم دولابی، در عین تو در تو بودن و عمق توصیف ناشدنی کلام وی، این امکان را فراهم می‌ساخت که هم نوجوانان و تازه‌واردان به فضای جلسات، احساس کنند برای فهم آنچه ایشان بیان می‌کرد، با دشواری مواجه نیستند و در نتیجه در حدّ خود، از آن بهره‌مند شوند،‌ و هم راه‌یافتگان و سالکان پرسابقه و عالمان و فرهیختگان پرمایه، از بیانات وی، گوهرهای ناب معرفت به دست آورند. نگاه عمیق و عبرت‌آموز مرحوم دولابی، این امکان را برای وی فراهم ساخته بود که از ساده‌ترین رخدادها و پدیده‌های این عالم، بلندترین درس‌های معرفت و حکمت را بیاموزد و با اشاره به آنها، دست‌پروردگان خود را نیز به برخورداری از چنین دید و نگاهی رهنمون شود. @ahlevela_channel @shia5t
📌برای اشنایی بیشتر با حاج اقای دولابی و استفاده از مطالب ایشان ، میتوانید به کانال های زیر مراجعه فرمایید : eitaa.com/doolabi t.me/medolabi 📌برای دسترسی به سخنرانی های حاج اقای دولابی به صورت صوتی ، میتوانید به لینک زیر ، مراجعه فرمایید : b2n.ir/960366 🎦برای دسترسی به سخنرانی های حاج اقای دولابی به صورت تصویری ، میتوانید به لینک زیر ، مراجعه فرمایید : b2n.ir/947809 📚همچنین برای اشنایی بیشتر با سخنان و مطالب ایشان به صورت مکتوب ، میتوانید به کتاب های ، طوبای محبت و مصباح الهدی مراجعه فرمایید. @shia5t
📚مصباح الهدی: در نگرش و روش عرفانی اهل محبت و ولاء مؤلف: مهدی طیب ناشر: سفینه @kotob113