هدایت شده از معرفی اولیاء الهی و اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات و جلسات تربیتی تبریز و منطقه آذربایجان
معرفی شیخ قربانعلی ترخان(ره) ، استان #آذربایجان_شرقی شهر #اهر :
قسمت اول :
🔹عبد صالح خدا ، مرحوم شیخ قربانعلی ترخان (ره) ، از اولیا الهی گمنام در منطقه اذربایجان بودند ، که حتی در شهرشان نیز ، کمتر کسی ایشان را میشناخت...
ایشان در شهر اهر و در خانواده ای متدیّن که از طبقۀ متوسّط جامعه بودند، در روز عید سعید قربان دیده به این جهان گشودند. پدر و مادر به میمنت تقارن روز تولّد ایشان با عید قربان اسم «قربان علی» را برایشان انتخاب می کنند؛ امّا استادشان «علی» خطاب می کرده اند و دوستانشان «داداش»؛ چون خود به دوستانشان فرموده بودند که مرا «داداش» خطاب کنید و این توصیه بر اساس تعالیم قرآنی است که می فرماید: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ. «همانا مؤمنان با هم برادرند.»
🔹جوانی تحت تربیت ولیّ الهی
ایشان در دورۀ جوانی در محلّۀ مسجد کبود اهر ، مغازه ای ساده داشته اند که روزها در آنجا کاسبی کرده شب ها نیز در همان جا بیتوته می کرده اند. در همان زمان بود که مسئولیّت تعلیم و تربیت معنوی ایشان به یکی از اجلّۀ اولیای الهی به نام آقای میر احمد آقا - رَحمَةُ اللّهِ عَلَیه - محوّل می شود. این لطف و عنایت الهی یا تحت تربیت ولیّ الهی بودن مزد سعی تمام ایشان در زمینۀ جهاد با نفس، تزکیۀ روح، عبادت و اطاعت الهی، حرمت و خدمت به پدر و مادر و همنوع و پیروی از قرآن و عترت بوده است.
🔹مطالبی در مورد حالات مرحوم شیخ ترخان ، به نقل از حاج اقای فروغی از شاگردان ماذون مرحوم ایت الله سعادت پرور :
جناب شیخ قربان علی ترخان(ره) ، سال ها در وصال دوست کوشیدند و ریسمان طاعت یار بر گردن آویختند.
از دورۀ جوانی همّت گماردند تا خداوند از غیب استادی برایشان فرستاد؛ به همراه استادی چون آقای میر احمد آقا(ره) به تهذیب نفس پرداختند و چه بلاها و سختی هایی در این مسیر دیدند تا اینکه متحقّق به این بیان شدند:
اَخْرِجُوا مِنَ الدُّنْيَا قُلُوبَكُمْ مِنْ قَبْلِ اَنْ تَخْرُجَ مِنْهَا اَبْدَانُكُمْ.
و چه سیر و سفرهایی روحانی با استادشان داشتند و چه حکایت در کشف و کرامات از این مرد الهی شنیدیم که آن حقایق در این بیان نمی گنجد.
اهل دلی که حسرت وصال یار را در دل سالکان کوی دوست کاشت و آتش عشق در سینۀ مستعدان برافروخت تا بار سفر بست و به سوی قدسیان شتافت.
🔻باید زمانی سپری شود تا شناخته شود شیخ قربانعلی در این منطقه {که بود.}
که ها گوهر از دستشان رفته است ، نشناختهاند...
خدا شاهد است این مردی که از دنیا رفته دریای کرامات بود؛ دریای کرامات ! اما فاش نکرد؛ کتوم بود...
همین طور هم رفت...
برادرش هم خبر نداشته است کیست ؛ پسرش هم خبر نداشته است کیست ؛ همسرش هم خبر نداشته است کیست تا برسد به {اینکه }شهرش خبر داشته باشد کیست .
🔻مشخصه ی دومش این بود که در دوران جوانی اش شهوت جنسی را به زیر پایش گذاشته بود.
یوسف را ترک شهوت یوسف کرد ، در این باب سخنانی هست که مفصل است ، باید جمع بشویم و بنویسیم تا نسل آینده استفاده کند و بداند که{ انسانی } درخطه خودش ، در همین محیط {زندگی کرده است } ،در همین هوا تنفس کرده اما تا کجا تعالی یافته است.
🔻 40 سال در بستر بیماری خوابیده است ؛چشمانش نابینا شده است ؛ اما یک دفعه اعتراض نکرده است؛ پروردگار عالم را حمد کرده است ، این مقامی ساده است ؟!
انسان پنج روز نمیتواند تحمل کند ؛ جزع و فزع و اعتراضش عالم را پر می کند. به مقام شاکریت رسیدن مگر به این آسانی است؟!
اینانند مصداق قلیل من عبادی الشکور !خداوند میفرمایند :
اندک اند بندگان شکورم!
اگر بخواهی به این ایه مصداق بیابی ، اینجور انسانها هستند که شکر برای آنان ملکه شده است ، آنانند که به رویشان در گشودهمی شود.
او انسانی بی رغبت به دنیا بود. اگر تمام دنیا را به دستش می دادی آماده بود بی درنگ همه اش را در راه خدا انفاق کند.
از رفتن به سر قبر او و فاتحه دادن برایش غفلت نکنید؛ یقین دارم بر سر قبرش حاجتت روا میشود؛اینها اهل الله هستند...
📌برای اشنایی بیشتر با ایشان ، میتوانید به وبلاگ و کانال زیر مراجعه فرمایید :
abdossaleh.blogfa.com
t.me/abd_ossaleh
eitaa.com/abdossaleh
@azerbaijantabriz12
هدایت شده از معرفی اولیاء الهی و اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات و جلسات تربیتی تبریز و منطقه آذربایجان
معرفی شیخ قربانعلی ترخان(ره) ، استان #آذربایجان_شرقی شهر #اهر :
قسمت دوم :
🔹 نعمت بزرگ الهی
مرحوم ترخان می فرمودند :
همسر انسان از نعمت های بسیار بزرگ پروردگار عالمیان است.
پسر و دختری که تازه باهم ازدواج کرده اند ، آن قدر همدیگر را دوست دارند که اگر برایشان بگویند کل دنیا را به شما می دهیم از هم جدا شوید ، قبول نمی کنند؛ پس ببینید همسر انسان چقدر ارزش قیمت دارد ؛ بنابراین لازم است که شکر این نعمت بزرگ الهی به طور شایسته به جای آورده شود...
🔹یاد امام زمان
اقای ترخان می فرمودند :
روزی استادم اقای میر احمد اقا ره به من فرمودند :
شما امام زمانتان را دوست ندارید؛
با کمال تعجب و ناراحتی عرض کردم :
بنده وقتی که نام امام زمان عج را می شنوم ، بی اختیار اشک از چشمانم سرازیر می شود؛
استاد فرمودند :
موقعی که غذای لذیذ میخورید ، به یاد حضرت می افتید که کاش ایشان هم تشریف داشتند و از این غذای لذیذ میل می فرمودند؟
عرض کردم :
حضرت افتخار نمیدهند با بنده همسفره شوند.
استاد فرمودند :
مادری که از فرزندش دور است ، با اینکه میداند فرزندش برای غذا خوردن در کنار او حاضر نخواهد شد ، باز سر سفره می گوید کاش او هم بود و از این غذا می خورد ؛ اگر کسی واقعاً عاشق امام زمانش باشد ، همواره اینگونه به یادشان خواهد بود...
🔹معنای نفس مطمئنه
مرحوم شیخ ترخان می فرمودند :
اگر درباره نفس مطمئنه که در قرآن آمده است ۱۵ شبانه روز بی وقفه صحبت کنیم ، تازه معنایش معلوم میشود.
اولین و ابتدایی ترین معنای آن این است که انسان بدون در نظر گرفتن بهشت و جهنم و آخرت ، وجدان خودش را قاضی قرار دهد و با دیگران طوری رفتار کند که دوست دارد دیگران با ان طور رفتار کنند.
🔹بی توجهی به وعده خداوند
اقای ترخان می فرمودند :
زمانی شهرداری اعلام میکند که مثلا تا ده سال آینده در فلان منطقه طرح خیابان کشی اجرا خواهد شد.
همین که مردم و بنگاه ها از این موضوع باخبر میشوند ، قیمت خانه ها و مغازه هایی که به طرح می افتد به شدت کاهش مییابد و قیمت خانه هایی که در آینده بر خیابان واقع میشود به شدت افزایش مییابد و همه بر اساس آن طرح ، برنامهریزی و حساب و کتاب میکنند؛
در حالی که ممکن است شهردار بعدی بیاید و اعلام کند این طرح اقتصادی نبوده و طرح لغو شود .
پروردگار عالمیان که هیچگاه خلف وعده نمیکند و آنچه وعده داده است قطعا اتفاق خواهد افتاد ، میفرماید روزی من ، کوهها ، زمین ، خورشید ، ستارگان و همه ی این تشکیلات را برهم خواهم زد و قیامت خواهد شد پس تا فرصت دارید به حساب و کتابتان برسید ؛
اما بیشتر مردم به آن اهمیت نمی دهند...
@azerbaijantabriz12
هدایت شده از معرفی اولیاء الهی و اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات و جلسات تربیتی تبریز و منطقه آذربایجان
معرفی مرحوم حاج شیخ یعقوب امید حیدر نژاد ، استان #آذربایجان_شرقی شهر #مراغه :
🔻صاحب اسرار عجیبه و ملکات فنون غریبه، آگاه به دقایق خلع بدن و علوم ماوراء، مرحوم حاج شیخ یعقوب حیدر نژاد در شهر علم و ادب، مراغه دیده به جهان گشودند.
ایشان از خردسالی به قرآن کریم و کتب روایی و علی الخصوص نهج البلاغه علاقه خاص نشان داده و دائم در محضر این دو کتاب بودند.
ایشان از ده سالگی وارد عالم خوفناک ریاضات و علوم غریبه و خصوصا علم هیپنوتیزم و مانیه تیزم شده و موجبات حیرت همگان را فراهم آوردند. عمدهء ریاضت ایشان در غار مخوف هامپوئیل مراغه بوده است که میفرمودند بیست سال شبانه روز طول کشیده است.
ایشان در علم سیمیا یدی طولا و در جفر، صاحب مستحصله و در رمل و استخارات واجد الهامات بودند.
حاج اقای حیدر نژاد ، در علم خلع بدن به شدت صاحب قدرت عزرائیلی بوده چنان چه به سادگی روح افراد دیگر را نیز قبض فرموده و سیر می دادند. ایشان معتقد بودند که مریخ زمانی مسکون بوده و با موجودات ساکن در مریخ ملاقاتی داشته اند. ذوق سرشار ایشان باعث شد که در حدود 50 دفتر شعر بنگارند که با یک رباعی از این بزرگ مرد کلام خود را تمام می کنیم:
دردا که در دیار شما درد یار نیست
آنجا که درد یار نباشد دیار نیست
منصور دار گر ببرندم به سوی دار
مستانه جان دهم که جهان بر قرار نیست.
منبع :
t.me/lam_mim_channel_1
@azerbaijantabriz12
هدایت شده از معرفی اولیاء الهی و اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات و جلسات تربیتی تبریز و منطقه آذربایجان
معرفی شیخ احمد حجتی میانجی ، استان #آذربایجان_شرقی شهر #میانه :
قسمت اول :
♦️جويبار فضيلت
عبد صالح خدا مرحوم آيت الله شيخ احمد حجتى در 1297ه.ش در شهر میانه چشم به جهان گشود.
ایشان از اولیا الهی در شهر میانه بودند و در زمره مجتهدان و فاضلانى است كه عمر بابركت خويش را در راه كسب دانش فقه و تدريس علوم دينى صرف كرد و همزمان با تلاش هاى فكرى، ضمن دورى از جنجال هاى تبليغاتى، به تهذيب نفس و اعراض از تعلقات دنيوى پرداخت و به موفقيت هاى معنوى و عرفانى رسيد.
در خانواده اى اهل علم و اجتهاد پرورش يافت و بر اثر مراقبت هاى خاص اخلاقى و تقيد به مسايل شرعى، نور معرفت را به قلب خويش تابانيد و از طريق موعظه و نصيحت و توصيه هاى عرفانى، علاقمندان و مشتاقان را به حقايق قرآنى و روايى متوجه ساخت. او تقرب به خداوند و رسيدن به ساحل رستگارى را در اجتناب از معاصى، اداى فرايض در اول وقت، پرهيز از مكروهات، روى آوردن به مستحبات و نوافل، تلاوت قرآن و مداومت به دعا و توسل مى دانست و با الهام از حقايق مسلم قرآنى و نكات ژرف روايى عقيده داشت كه:
«انسان در صورتى به حق واصل مى شود و در طريق صراط مستقيم قدم مى نهد كه انگيزه هاى خود را از آن چه غيرخداست، پاكسازى كند، اغيار را از خانه دل بيرون براند، همه چيز را براى خداوند و كسب رضاى او بخواهد، با دوستان و دشمنان بر حسب معيارهاى الهى برخورد كند و جاذبه و دافعه اش مبتنى بر موازين شرعى و اسلامى باشد».
وى كه مدام به مجاهده با نفس و پرهيز از تمايلات دنيايى مشغول بود و خود را به فضايلى آراسته ساخته بود. آرزوى قرب به خداوند، بدون اعمال صالح و رفتار پسنديده و احسان و نيكوكارى، را خواسته اى دور از منطق مى دانست. براى رسيدن به كمالات روحانى، گوشه نشينى و عزلت و قهر با جامعه را روا نمى ديد. تنها هنگامى افراد را به پرهيز از مصاحبت با مردمان توصيه مى كرد كه اين روند سد راه خودسازى و تهذيب شود و غبار گناه را بر آيينه دل بنشاند.
آيت الله حجتى تأكيد مى كرد زيارت اولياى الهى مستحب است، ولى اطاعت از فرامين پروردگار و رسولان و جانشينان آنان امر واجبى است و انسان بايد نخست وظايف واجب خود را به شيوه اى مطلوب به جاى آورد و سپس به امورات ديگر مبادرت ورزيد، تا از مقربين درگاه حق گردد و به طور معنوى و حقيقى با اولياى الهى انس يابد زيرا قرار گرفتن در «كاروان ابرار» از اين طريق به دست خواهد آمد. آشنايى با زندگى و تفكرات اين فقيه عارف براى مشتاقان فضيلت سودمند خواهد بود.
🔹تلنگر
شیخ احمد میانجی ، در قم به مدرسه دارالشفا رفت و برخى دروس حوزوى را در خدمت ميرزا سعيد اشراقى آموخت. اما به دليل تنگناهاى مالى و برخى مشكلات ديگر مدتى فراگيرى دانش دينى را رها كرد و به خدمت سربازى رفت و پس از اتمام اين دوره، در وطن به كار سنگ تراشى مشغول شد. بيست و سه بهار را پشت سر نهاده بود كه رويدادى او را بار ديگر مشتاق تحصيل كرد. گويا رفته بود تا براى منزل نفت تهيه كند كه مى بيند جمعيت زيادى با احترام و عزت خاصى جنازه اى را تشييع مى كنند.
مى پرسد: «شخص متوفى كيست؟» يكى از مشايعين پاسخ مى دهد: «ملا قنبر، پدر آقا ميرزا صالح كه مرد عالم و باسوادى بود، به سراى ديگر شتافت.» او هفته ديگر هم نظاره گر تشييع جنازه اى مى شود اما اين بار تعداد آنانى كه دنبال جنازه بودند، بسيار اندك به نظر مى رسد و از آن شكوه و جلال قبلى چيزى نمى ديد، مى پرسد: «تازه گذشته كيست؟» پاسخ مى دهند: «مرد ثروتمندى است كه چندين آبادى دارد و اكنون از آن همه دارائى، كفنى با خود برده است».
ميرزا احمد خود مى گويد: «به خانه آمدم و در فكر فرورفتم. با خود نجوا كردم كه: احمد! اگر درس بخوانى، ملاقنبر مى شوی، در غير اين صورت هر چه از اموال دنيا جمع آورى كنى، ديگر نمى توانى بالاتر از اين مرد ثروتمند بشوى، پس روى آوردن به درس و مدرسه بهتر است. تصميم گرفتم تحصيلات خود را ادامه دهم؛ البته اين امور را خداوند با لطف خود ترتيب مى دهد. گفتم: هر چند كُند پيش بروم، اقلاً براى مردم مى توانم روضه اى بخوانم و مشتاقان را نصيحت كنم. لباس عادى را به كنارى نهادم و به خياط سفارش دادم دو دست لباس ويژه يك طلبه برايم تهيه كند. نخست نزد اخوى مشغول تحصيل شدم و بعد به زنجان رفتم و در حوزه علميه اين شهر به تحصيل پرداختم. حوزه زنجان چندان جاذبه اى نداشت.
@azerbaijantabriz12
هدایت شده از معرفی اولیاء الهی و اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات و جلسات تربیتی تبریز و منطقه آذربایجان
معرفی شیخ احمد حجتی میانجی ، استان #آذربایجان_شرقی شهر #میانه :
قسمت دوم :
🔹معرفی استاد توسط امام علی ع
🔻يك شب در رؤيايى راستين مشاهده كردم حضرت امام على علیه السلام دوزانو نشسته است. سلام عرض كردم و روبرويشان نشستم. در آن حال به سيدى خطاب فرمودند كه: «به ايشان درس بگوييد.»
من آن عالم را تا آن زمان نديده بودم، تا آن كه به قم مهاجرت كردم و روزى اطلاع دادند كه پسر حضرت آيت الله حجت كوه كمرى مى خواهد به نجف عزيمت كند. طلبه ها به منزلش رفتند. من هم رفتم.
گفتند: حضرت آيت الله بروجردى هم تشريف مى آورند. همين طور هم شد و ايشان كنار آيت الله حجت نشستند. ناگهان با مشاهده آن مرحوم رؤياى مورد اشاره در ذهنم تداعى شد و ديدم ايشان همان سيدى است كه در خواب، حضرت على علیه السلام سفارش مرا به او فرمود و جاى شگفت اين جاست كه حضرت آيت الله بروجردى مدام مرا مى نگريست و گويا مى خواست با ديدن من واقعه اى را در ذهن خود مرور كند. احساس كردم آن بزرگوار هم شبيه اين رؤيا ديده است و مرا به ايشان معرفى كرده اند.
چون به درس ايشان آمدم، عنايت زايدالوصفى به من كرد و در برخى امور با اين جناب مشاوره مى كرد. حدود هشت يا نه سال درس خارج را نزد آيت الله بروجردى آموختم. سپس با اصرار دوستان به ميانه رفتم. روزى كه قصد مسافرت داشتم، ايشان نمى گذاشتند و اصرار داشتند در قم بمانم، حتى فرمودند: هر امكاناتى كه بخواهى، برايت فراهم مى كنم، اقامت در اين ديار برايتان مفيدتر است. و خطاب به اطرافيان فرمود: من از ايشان (آيت الله حجتى) اميد اجتهاد دارم.
🔹افاضات معنوى
🔻شیخ احمد حجتی با تبعيت از تعاليم آسمانى اسلام، رياضت نفس، اعراض از معاصى و تمسك به ساحت مقدس اهل بيت عصمت و طهارت علیهم السلام، نور معنويت را به اندرون خويش تابانيد و به مراتب عالى عرفان و سير و سلوك رسيد؛ تا جايى كه از اين روزنه نورانى كه با عبادات و تهجد پديد آورده بود، جايگاه خود را در بهشت مشاهده مى كرد.
🔹ديده ملكوتى
🍃حجة الاسلام والمسلمين سلامتى مى گويد: «با اتفاق آيت الله حجتى در اروميه - منزل يكى از دوستان - بوديم. شخصى وارد شد و از ايشان خواست او را نصيحت كند. شيخ خطاب به وى گفت: برو نماز خود را در اول وقت به جاى آور. بعد مشخص شد آن فرد نمازش را نخوانده بود!».
🍂يكى ديگر از شاگردانش نقل مى كند: «نماز صبح را حوالى طلوع آفتاب خواندم؛ وقتى خدمت آيت الله حجتى مشرف شدم، گفت: لب طلايى نماز مى خوانى؟! اول متوجه نشدم، ولى بعد فهميدم ايشان با حالات باطنى مرا در حال نماز ديده است».
🍁ارتحال ملكوتى
سرانجام اين فقيه و مجتهد وارسته كه از اولياى الهى بود، در اواخر اسفند ماه سال 1376 ه.ش به سراى باقى شتافت و اهل ملكوت پذيراى روح پاكش شدند. پيكرش پس از مراسم تغسيل و تكفين و نماز ميت به توسط حضرت آيت الله بهجت، تشييعى باشكوه شد و آنگاه در قبرستان نو در قم - حوالى مرقد كربلايى كاظم - به خاك سپرده شد.
منبع :
wiki.ahlolbait.com
📚معرفی کتاب در مورد ایشان :
برای اشنایی بیشتر با ایشان میتوانید به کتاب "حدیث عشق و عرفان: زندگینامه و اندیشه عرفانی عارف و زاهد آیهالله حاج شیخ احمد حجتی میانجی" مراجعه فرمایید.
@azerbaijantabriz12
معرفی مرحوم شیخ سلیمان بصیری ، استان #آذربایجان_شرقی #شهر #ملکان روستا #یورقونلو :
🔻عبد صالح خدا و صاحب مقام تشرف ، مرحوم شیخ سلیمان بصیری از اولیا الهی گمنام در منطقه ی آذربایجان بودند...
شیخ سلیمان گمنام بود و بی ادعا ؛ از دوستان شیخ سلیمان میتوان به حاج اقای ناصری از اهل معنای شهر ری اشاره کرد...
شیخ سلیمان ، هم صاحب مقام تشرف بود و هم طی الارض داشت ، ایشان در جوانی به اینها رسیده بود...
🍃قدرت هایی در درمان برخی بیماری ها به ایشان عنایت شده بود و محل رجوع مردم منطقه اذربایجان ، برای درمان برخی بیماری ها بودند؛ دعایی داشت همیشه میخواند بر بطری آبی ، برای درمان بیماری درمان بیکاری ناباروری برای رزق برای ازدواج و کلی مسائل؛ و ان آب را مدت و زمان تعیین میکرد که مصرفش به چه شکلیست . و کار میکرد ونتیجه میداد . پزشکان منطقه از تبریز و مناطق دیگر مراجعه میکردند به خدمتشان.هر کسی خانه اش میرفت انهایی که قبلا امده بودند ، بطری تقریبا همراه داشتند...
🌿کارش تقریبا شده بود خدمت به خلق الله؛ از شبانه غذا بردن و بردن مبالغی که مردم به ایشان نذر میکردند به در خانه فقرا و نیازمندان که البته ، چند نفری از این موضوع خبر داشتند...
شیخ سلیمان بسیار خاکی و مهمان نواز بود . منزلش زیاد رفت و امد بود ، خانه اش میتوانستی بمانی و شب را بخوابی و از یخچال منزلش هر چه خواستی برداری. بسیار اهل شوخی محترمانه بود و حرف های جدی هم برای تنبیه افراد ، به لحن شوخی میگفت...
🍁گوشه ای از نصایح و صحبت های شیخ سلیمان
🔹اهمیت لقمه پاک
شیخ سلیمان ، خیلی تاکید داشتند بر اینکه گوشت و خون باید درست باشد ، تا عمل و ذهن و روح به سمت خدا حرکت کنند.می فرمودند : با لقمه شبهه ناک نمیشود...
فرموده بودند : تا گوشت و خون انسان پاک نشود و خلط ناپاک از خون جدا نشود، انسان نمی تواند به سمت خدا حرکت کند. انسانِ طالبِ عرفان ، اول باید مَرکبِ بدن را ، از اضافات اکل شبهه ناک و حرام پاک کند ، تا بتواند مسیر معنوی را شروع کند. وجود انسان اگر پاک بود ، در نماز توجهش جایی نمی رود و با خدا می ماند. پرهیز نگه داشتن از اینکه انسان هر چیزی و هر جایی نخورد و هر حرفی نزند شرط لازم معنویت است. پرهیز شرط است در حرکت به سمت معبود.
تمام فکر و روح و قلب و وجود انسان با این خون کار می کند و اگر این خون خلط لقمه حرام داشته باشد انسان نمی تواند اصلا به سمت خدا حرکت کند.
خیلی به لقمه پاک تاکید داشتند و می فرمودند ، همین لقمه حرام است که نمی گذارد انسان به جایی برسد...
🔸یقین
اولیا الهی به درجه ای از یقین می رسند که میدانند هیچ آسیب و ضرری به آنها نمی رسد مگر آنکه به اذن الهی باشد. و افراد طالب معنویت باید این درجه از توکل و یقین به ارادت الهی را در وجود خود محقق کنند.
🔹اهمیت ازدواج در رشد معنوی
نخ تسبیح حرکت معنوی برای جوان( که به سن ازدواج رسیده است) ، ازدواج است. بدون حرکت بر مداری که معبود برای انسان تدارک دیده و با مشغول شدن به درس و بحث و کار نمی توان حرکت معنوی داشت. در واقع باید ریشه وسوسه های شیطانی را از وجود قلع و قمع کرد ، تا دل رهسپار وادی معنا شود.
🔸توجه به محبت خدا
انسان در مسیر زندگی از خدا امری را می طلبد و خدا خواسته اش را اجابت می کند و آنجاست که اگر توجه شود محبت خدا به انسان جلوه می کند و آنکه آن محبت بسیار با ارزش تر از آن خواسته اش هست...در واقع توجه به محبت الهی چهره باز می کند.
🍂وفات
سرانجام ایشان در 22 فروردین سال 1400 شمسی ، در سن 83 سالگی دار فانی را وداع گفتند...
@shia5t