eitaa logo
معرفی عرفا و اولیاء الهی گمنام ، که در قید حیات نیستند
1.7هزار دنبال‌کننده
496 عکس
88 ویدیو
42 فایل
برای معرفی عرفا و اولیا الهی گمنام ، میتوانید ، به آیدی زیر پیام بدهید: @montazar113113 ⛔️کپی بدون ذکر منبع ، مطالب کانال معرفی عرفا و اولیاء الهی گمنام ، که در قید حیات نیستند ،حرام است.
مشاهده در ایتا
دانلود
معرفی مرحوم حاج محمد علی خلجا ( معروف به خلج ) ، شهر : قسمت اول : 🔻نقل قول از افشین قربانی : چندین سال پیش به یکی از دوستان که با آیت الله العظمی بهجت در ارتباط بودند با اصرار عرض کردیم که از آقا اجازه میخواهیم که عنایت کنند و بتوانیم از محضر مبارکشان استفاده نماییم.فرمودند اقا شاگرد نمیپذیرند و احتیاجی نیست این همه راه تا قم بیایید در شهر خودتان قزوین شخص گمنام و بزرگواری از اولیاء الهی به نام حاج آقا خلج زندگی میکنند که مراتب عرفانی ایشان کمتر از آقای بهجت نیست. . مدتها پرس و جو کردیم تا سرانجام این پیر راه رفته ی مجتهد فرزانه را یافتیم اما خانواده ی محترمشان فرمودند ایشان(جناب استاد خلج) به علت کهولت سن توانایی برگزاری جلسات را ندارند و تنها افرادی انگشت شمار آن هم با شرایط خاص محضر ایشان را درک میکنند. . بعد از چندی انتظار و پیگیری در اردیبهشت ماه هشتاد و هشت توفیقی نصیب شد تا در معیت یکی از دوستانم به عنوان همراه(مهمان) به دستبوسی پیر دلسوخته جناب محمدعلی خلج نائل شوم و از اقبال بلندم شرایط مصاحبتهای عرفانی بسیاری بوجود امد.پس از پایان دیدار جلسه اول حاج آقا رو به دوست بنده نموده و فرمودند آقای حداد هر وقت پیش ما امدی این جوان را با خود بیاور.سر از پا نمیشناختم و همانطور که سرم را پایین انداخته بودم از شدت خوشحالی گریه ام گرفت و به محض شنیدن این سخن مبارکشان اولین چیزی که در ذهنم گذشت این بود که شاید در دیدارهای بعدی از حضرت جانان حرفی به میان بیاید و از روابط خاصشان سخن بگویند...همانگونه هم شد...مدتها به محضر مبارکشان شرفیاب شدیم و در هر دیدار از روابط تنگاتنگ خود با دوست سخن میگفتند و پس از سالها توفیق تلمذ در محضر مبارکشان سر انجام در تیر ماه نود و هفت در سن نود و پنج سالگی برای مشاهده ی رخ زیبای یار به دیار باقی شتافتند . 📚معرفی کتابی در مورد ایشان : در زمان حیات مبارکشان بسیار کتوم بودند و به هیچ وجه نمیخواستند نامشان بر سر زبانها باشد اما بعد از ارتحالشان با اجازه ی خانواده ی محترم معظم له کتاب نفیس "کیمیای مراد" شرح زندگی گوهربار آن فانی فی الله به همت اساتید محترم جناب اقایان حدادزادگان و صمدیها در خرداد ماه سال جاری تالیف و به چاپ رسید... منبع : پیج اینستاگرامی apadana__gallery @shia5t
معرفی مرحوم حاج محمد علی خلجا ( معروف به خلج ) ، شهر : قسمت دوم : 🔻حکایت تحصیل ایشان در نجف و دستور امیرالمومنین ع به ایشان جهت بازگشت به ایران : ایشان جهت تحصیل علوم دینی راهی نجف شده بودند ، از مدت اقامت ایشان در نجف اشرف اطلاعی در دست نیست ، آنچه مسلم است برای گذراندن درس اجتهاد نجف بوده اند ؛ ولی حضور در کنار حرم مطهر علی ع و ارتباط معنوی به ایشان به آنجا می انجامد که در عالم رویا حضرت امیر المومنین ع برای حاج آقا مسجل شده و حضرت به ایشان هم کرده که نمی‌خواهد اینجا بمانی و درس اجتهاد بخوانی و مجتهد شوی ، به قزوین برو و به داد آنهایی برس که پای منبر علما نمی‌روند و هم کسانی که روحانیون به آنها توجه نمی کنند. این شد که حاج آقا بدون درنگ به طرف ایران حرکت کرده و به گفته خودشان ۱۷ سال به این امر همت می گمارند و این خود یکی از فرازهای مهم زندگی ایشان می باشد . و در این زمان همانطور که گفته شد ، سال های پر از مشقت و بردباری در برخورد با چند تیپ و تفکر و اخلاق مختلف ، وی را کاملاً در راهش مصمم و آب دیده کرد . افرادی با افکار چپی و وابسته به حزب توده ، افراد مخالف با دین اسلام ، افراد منحرف در دین افراد منحرف اخلاقی و چاقوکش ها ، افراد معتاد و وامانده و غیره . حال ببینید کنار آمدن و کلنجار رفتن ، با هر یک از این گونه های مختلف صبر و تحمل و انرژی می خواهد که حاج آقا با توکل بر خدا و استعانت از ائمه معصومین بر این مهم فائق آمدند . نزدیک شدن این گونه افراد به حاج آقا با رضایت کامل و اشتیاق ، نشان از آن دارد که هیچگونه اجباری در تعلیم و تربیت نبوده و فقط خلوص کامل در خدمت به آنها و از خودگذشتگی و لطف الهی آن را میسر کرده است. اطمینان و اعتماد کار را به جایی رساند که حتی منزل بعضی از این افراد که سابقا لانه شیطان بوده چنان عوض شده بود که در آنجا مجلس روضه و دعای کمیل برگزار می شده و کسانی که هیچ گونه اعتقادی به شریعت و ائمه معصومین نداشتند ، برگزار کنندگان مجالس قرآن و دعا و امور خیر شدند... خاطره ای دیگر از افشین قربانی در مورد ایشان : 🔻دعوت به امام نه خود به لطف خداوند در ایام نوروز توفیقی حاصل شد به دیدارشان مشرف شدیم چند نفر دیگر هم تشریف داشتند . پس از عرض سلام به محضر مبارکشان بنده به رسم ادب و محبت خواستم دست پر مهرشان را ببوسم که ایشان امتناع نموده و بی درنگ دست خود را از دست بند کشیدند. در آن لحظه تذکری در این باره به بنده ندادند. اما پس از چند دقیقه که سایر مهمانان جلسه را ترک کردند و خداحافظی نمودند با اندکی تامل سکوت با کمی تندی و غضب رو به بنده باجملاتی فهماندند علاقه ومحبت خود را برای امام زمان عج خرج کنید. نکات آموزنده ایشان برای بنده این بوده که قدری تامل کردند تا بنده را در خلوت متذکر شوند که در جمع حاضرین احساس خجالت ننمایم و دیگر این که آموختند انسان می بایست تنها دلباخته امام زمانش باشد و دل از اغیار برکند. همان‌گونه که خود فانی در وجود مقدس حضرت صاحب الزمان عج بودند. و سوم اینکه از لحنشان پیدا بود حتی خوف این را داشتند مبادا ذره ای کسی را به خود دعوت کرده باشند و جلوه ایشان در نظر مردم به اندازه سر سوزنی بین انها وامام زمانشان حایل شود. و برعکس خیلی ها که به نام حضرت امروز مردم را به خود دعوت می کنند و دکان و بازار خودخواهی و خودستایی شان گرم است و مریدانشان را اسیر خودیت های خود میکنند. @shia5t
معرفی عبد صالح خدا حاج سید خلیل زرآبادی ، شهر : 🔻حاج سید خلیل زرآبادی فرزند عبد صالح خدا مرحوم « سید موسی زرآبادی (ره) » است. وی فرزند دوم سید موسی بوده که در سال 1298 ه.ق در شهر قزوین به دنیا آمد. 🔻سید خلیل تحصیل را در محضر پدر آغاز نمود و پس از رحلت پدر بزرگوارش سید موسی در همان ساعاتی که در زنده بودن نزد پدر تعلیم می دید ، بعد از فوت هم ، در همان ساعت روح پدر حاضر می شد و درس می داد تا اینکه درس وی تکمیل شد. آقا سید خلیل در علوم خفیه ، غریبه ، کیمیا و سیمیا صاحب نظر بودند و کراماتی چون طی الارض داشتند. ایشان نزدیک به 60 سال از منزلش خارج نشد که این خود جای بسی تاسف و شگفتی است که انسان بزرگی مانند وی گوشه عزلت گرفته است. آقا سید جلیل برادر بزرگ ایشان بارها فرموده بودند : از لحاظ سنی من از آقا سید خلیل بزرگترم ولی از نظر کمالات و علم ایشان بزرگتر است. نزدیکان سید می گویند : ایشان نزدیک به 8-7 سال مریض بودند و در عید سال 85 ، ایشان حالشان وخیم شد که به بیمارستان تامین اجتماعی انتقال دادند و ایشان در آنجا اظهار می کنند که ساعت 12 شب از دنیا می روم و دقیقا ساعت 12 روحش از قفس تن چدا می شود و از پرواز در ملکوت شاد می گردد. صبح هنگام پیکرش را به منزلش انتقال داده و بعد از غسل در منزل با حضور دوستدارانش بدرقه می شود ، وقتی طبق وصیتش که نوشته بود "مرا کنار پدرم دفن کنید" دوستدارانش خواستند قبر را آماده کنند دیدند ، دیوار سمت راست قبر از قبل آماده است. (باید نوشته و گفته شود که وقتی چند سال پیش آقا سید جلیل برادر وی را می خواستند کنار قبر پدر به خاک بسپارند ، دیوار قبر بزرگ سید موسی(ره) خراب می شود و می بینند جنازه آقا سید موسی سالم است) . از کرامات آقا سید خلیل می توان به یکی از شهرهایی که جوانمرگی در آن رواج داشت اشاره کرد که پس از انجام دعا.... در آن شهر دیگر کسی شاهد وفور مرگ جوانان نبود. یا مردی به نام لطیفیان که تومور مغزی دارد و در تهران زندگی می کند به محضر آقا سید خلیل می رسد و سید می گوید برو دکتر و بعد از آزمایشات مشخص می شود که دیگر اثری از بیماری در بدن او نیست. او با آن قربی که در درگاه احدیت داشت ، شفای یک زن فلج را از خداوند می گیرد. بسیاری از مراجع تقلید با شنییدن درگذشت ایشان بسیار ناراحت شدند. نماز وی با حضور م آیت الله العظمی وحید خراسانی اقامه شد و بسیاری در این مراسم حضور داشتند . آقا سید خلیل زرآبادی خواهر زاده آیت الله شیخ مجتبی قزوینی و مرحوم آیت الله شیخ علی اکبر الهیان بود. سرانجام این عبد صالح خدا در شامگاه روز چهارم فروردین ماه سال 1385 خورشیدی در قزوین درگذشت. منابع : sabaahnoor.blogfa.com instagram.com/davoud_norouzii @shia5t
معرفی ایت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی خراسانی ، شهر : قسمت اول : 🔻 عبد صالح خدا ، آیت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی خراسانی(ره) فرزند حجت الاسلام و المسلمین، آقا شیخ احمد تنکابنی است که در سال 1318 هجری قمری در قزوین متولد شد. 🔻ایشان از شاگردان مرحوم سید موسی زرابادی هستند. ایشان تحصیلات مقدماتی را در همین شهر به پایان رسانید و پس از آن در حدود سال 1330 هجری قمری به همراه پدر راهی نجف اشرف گردید و حدود هفت سال در آن سامان مقدس اقامت نمود و از محضر اساتید و عالمان بزرگی مثل سید محمدکاظم یزدی و میرزا محمد شیرازی کسب فیض نمود. سپس شیخ در سال 1337 هجری قمری از عتبات مقدسه به ایران بازگشت و به مدت دو سال در زادگاه خود بماند. شیخ سپس به قم آمد و 2 سال نیز در این شهر علم بماند و از درس خارج شیخ عبدالکریم یزدی (م: 1355ق) استفاده کرد. آنگاه رخت به مشهد کشید و در آستانه فیّاض ولایت رضوی ماندگار گشت. وی چهل سال از عمر خویش را در مرکز مهم علمی شهر مقدس مشهد صرف تربیت شاگردان نمود. و حاصل این دوره، تربیت دهها تن عالم و فاضل و مدرس و واعظ و محقق است که در سایه مهر آیین این فرد بزرگ پرورش یافتند. ☘️ مرحوم قزوینی عنایتی خاص بر تلاش و کوشش و استفاده مردم از دانش پژوهان داشت . از این رو توازن در شیوه زندگی را برای شاگردان خود تجویز می کرد . یکی از شاگردان ایشان نقل می کند: «من شب ها مطالعه می کردم . یک شب مطلب مشکل بود; من به زور خود را تا سحر بیدار نگاه داشتم و آب به صورت می زدم تا بیدار بمانم و مطلب حل شود; اما نشد . صبح شد و کسی نمی دانست که من نخوابیدم . حالم خیلی بد بود . صبح منزل حاج شیخ رفتم . وقت خداحافظی حاج شیخ گفتند: بنشین! آن وقت فرمودند: من در درس ها زحمت زیادی می کشیدم و خیلی فشار روی خودم می آوردم و حتی شب غذا نمی خوردم و دیر می خوابیدم . یک روز رفتم که نان بگیرم، یکی از اساتید مرا صدا زد و گفت: آقا مجتبی! می خوا هی از وجودت مردم بهره ببرند یا نه؟ گفتم: بله . ایشان فرمودند: با این روش که تو داری، مردی خواهی بود منزوی و علیل و کنج خانه افتاده و کسی از تو بهره نخواهد برد; مگر می خواهی ریاضت بکشی . بخواب! غذا بخور! چرا صبحانه نمی خوری؟ چرا غذایت نامرتب است؟ علم را کم کم بیاموز و خوب بیاموز; به طوری که وقتی به جایی رسیدی، مردم و طلبه ها از وجودت بتوانند استفاده کنند . حاج شیخ بعد از نقل این داستان گفتند: آقا جان شب نخوابیدن یعنی چه؟ من با خود گفتم حاج شیخ از کجا خبر دارند؟ کسی که از بیداری من مطلع نبود . گفتم: چه کنم؟ فرمودند شب را بخواب » . 🍃تشرف به محضر امام رضا(ع) مرحوم حاج آقا جلیل زرآبادی می‌گوید: من از زبان خود حاج شیخ شنیدم که می‌گفتند: یک بار به حرم حضرت رضا(ع) مشرف شدم، نماز خواندم و بعد از نماز زیارت جامعه می‌خواندم، همان‌طور که مشغول خواندن زیارت بودم، پرده‌ها و حجاب‌ها کنار رفتند و ضریح اول و دوم کنار رفت. احساس کردم که من هستم و حضرت رضا(ع) که روی سریر خوابیده‌اند، سپس متوجه شدم حضرت سر مبارک خود را بالا آوردند و نظر و نگاه خاصی به من فرمودند و بلافاصله صحنه تمام شد. مرحوم شیخ هر وقت به حرم می‌رفتند، یکی از حاجت‌های ایشان این بود که حضرت غیر از توجه عامی که به زوار خود دارند، توجه و عنایت خاصی به ایشان کنند که این دعا مستجاب می‌شود 🌿درمان غده ی یکی از شاگردان حاج سید جعفر سیدان نقل می کنند: در ایام تحصیل در مشهد غده ای پشت گردنم در آمده بود که مختصری درد می کرد. نزد دکتر شاملو (پدر پروفسور شاملو) برای معالجه رفتم و در همان ایام ، در درس اشارات آقا شیخ مجتبی قزوینی که در منزل تدریس می کرد شرکت می کردم. روزی سر درس به دلیل دردی که آن غده داشت مرتب به آن دست می کشیدم. پس از پایان درس ایشان فرمود: بنشین کارت دارم...! فرمود:چیه؟ چرا مرتب دست به گردنت می کشی؟ جریان را گفتم. ایشان انگشت خود را به اطراف آن غده گذاشت و گفت: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، ام ابرموا امرا فانا مبرمون . جمله ای هم اضافه کرد که نفهمیدم. از منزل ایشان که بیرون آمدم هیچ اثری از آن غده نبود. 🍂شنیدن تسبیح برگها حاج شیخ تسبیح و تقدیس برگهای درخت را شنیده بود که این ، تفسیر « إن من شیء إلا یسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم » است ، و ایشان آن را یافته بودند . ما نمی دانستیم حاج شیخ کیست . لطف حاج شیخ باعث شد ما در صراط امام زمان (عج) قرار گرفتیم و کار های زندگی ما و مشکلات ما توسط حضرت مهدی (عج) حل شد و می شود ، تا کسی مورد لطف واقع نشود به جایی نمی رسد . @shia5t
معرفی ایت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی خراسانی ، شهر : قسمت دوم : 🌿شیخ دارای کرامات و چشم حقیقت بین بود; استاد محمد رضا حکیمی می گوید : «حاج شیخ از سفر قبله بازگشته بودند (یادم نیست سفر اول بود یا دوم) و روزی در خدمتشان بودم و دو به دو نشسته بودیم; فرمودند: در یکی از طواف ها دیدم نوری از درون کعبه معظمه خارج شد، و به طرف مشاهد مشرفه (حرم مدینه، حرم نجف . .). رفت و آن جاها را نورافشانی کرد و دوباره به کعبه بازگشت .» 🍃 راه نجات بدان! راه نجات و رسیدن به مقاصد عالیه، تقوی و توسل به ائمه هدی، خاصه ولی عصر روحی و ارواح العالمین له الفداء - می باشد; مکرر این دو کلمه را برای شما توضیح داده ام . 1 . مواظبت و مراقبت کامل در فعل واجبات و ترک محرمات باید داشته باشید . 2 . نماز توسل به ولی عصر - عجل الله تعالی فرجه الشریف - در خود مفاتیح صفحه 45 مطلق است، و شرایط ندارد; هر وقت می شود خواند; مکرر با توجه تام بخوان! در هر امر مهمی بخوان تا نتیجه بگیری; «من دق بابا و لج ولج; کسی که در خانه شخصی بزرگ را بکوبد و جدیت کند، داخل خواهد شد» و یک دعا از مفاتیح، با حال و توجه به معانی آن بخوان! 3 . این دو امر مهم را با سوره ای از قرآن ترک نکن; امیدوارم آخرالامر به اهمیت این دستور برخوری و بفهمی . . . 🍃 ریشه امیدواری ریشه امیدواری دو امر مهم است: اول معرفت پروردگار متعال به ربوبیت و اوصاف کمال و جمال; چنان که ذات مقدس، به توسط قرآن مجید و پیغمبر اکرم (ص) وائمه هدی (ع) بیان فرموده; نه چنان که علماء بشر به آراء و عقول ناقص خود مشی کردند . دوم شناسایی خود، به عبودیت و فقر و عجز و احتیاج و بیچارگی و ناتوانی و قصور و تقصیر و تمام و کمال رجاء که باعث نجات باشد و توسل و تشبث به ولایت اهل بیت عصمت (ع) و عمل به دستورات و فرامین آن وجودات مقدس و شکی نیست که هر مقام و کمالی را خواسته باشیم، باید متوجه و متوسل به مقامت ولایت ائمه (ع) باشیم; «من اراد الله بدا بکم و من وحده قبل عنکم و من قصده توجه بکم » . به خصوص در زمان غیبت، باید متوسل به ذیل عنایات ولی عصر (عج) باشیم و وجود مبارکش را لیلا و نهارا متذکر و فراموش و غفلت نکنیم و بدانیم که از جانب ذات اقدس ربوبی - جلت آلاؤه - ولی امر و واسطه بین خالق و خلق، اوست و فیوضات به برکت وجود مبارکش به ما می رسد و آن چه بخواهیم، باید به برکت آن حضرت بخواهیم . 🍂یک نکته اخلاقی آقا سیدی بود بجنوردی ، از طلاب شریف و درسخوان ، عیالش نزدیک به وضع حمل شد و نیاز شدیدی پیدا کرد . آمد پیش حاج شیخ که حال من اینطور شده چه کنم ؟ ایشان می فرمایند : این فرش خرسک را بردار و ببر بفروش و پول آن را خرج کن . توضیح اینکه اتاق پذیرایی ایشان 2فرش 3×2- از نوع خرسک - مفروش بود که ایشان یکی را برای برآورده شدن حاجت این سید طلبه به او هدیه کردند . علامه حکیمی گفتند : من در اینجا بودم که سید فرش را جمع کرد و برد ، سپس حاج شیخ گفتند : فعلا جای آن را باکیسه گونی فرش کنید تافکری برای آن برداریم . @shia5t
معرفی ایت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی خراسانی ، شهر : قسمت سوم : 🍂وفات وی در روز دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۴۶–۲۲ ذی‌الحجه ۱۳۸۶ پس از تحمل یک بیماری طولانی که حتی قادر به تکلم نیز نبود، درگذشت. پیکرش در حرم حضرت امام علی بن موسی‌الرضا ع درصحن عتیق (انقلاب فعلی) به خاک سپرده شد. مزار ایشان اکنون در طبقه پایین صحن رضوی واقع در دارالاجابه، می باشد. منابع : hawzah.net fa.wikipedia.org qudsonline.ir parsine.com @shia5t
معرفی سید موسی زرآبادی شهر : قسمت اول : 🔻عبد صالح خدا ، سید موسی زرآبادی از علمای برجسته قزوین به حساب می اید. 📝زندگینامه این عالم برجسته در سال 1294 هجری قمری از بانویی صالحه که خود دختر یکی از عالمان قزوین بود، چشم به جهان گشود و پس از دوران کودکی به تحصیل علوم اسلامی در قزوین و تهران مشغول شد. از سید موسی زرآبادی 16 اثر برجا مانده است که همگی آنها مورد استفاده بخش زیادی از طلاب و عالمان علوم دینی قرار دارد. علامه زرآبادی پس از عمری خدمت به دین مبین اسلام و تربیت ده ها شاگرد برجسته که هر کدام در زمان خود عالم بی نظیر بوده اند، در سال 1353 هجری قمری درگذشت و پیکر ایشان در صحن امامزاده حسین (ع) به خاک سپرده شده است. 🍁اساتید، تالیفات و شاگردان ایشان در محضر اساتیدی از جمله آیت الله حاج ملاعلی ایزدی سیاه دهنی، فاضل میرزا حسن کرمانشاهی، سید شهاب الدین شیرازی، حاج شیخ فضل الله نوری، میرزا ابوالحسن جلوه و سایر علما و فضلای آن عصر بهره برده است. از جمله مهم ترین تالیفات سید موسی زرآبادی می توان از تقریرات فقه و اصول، تعلیقه بر بخشی از رسائل، حاشیه بر کفایه اصول جلد یک و دو، حاشیه بر شرح اشارات، اصول دین، کتاب دعا و غیره نام برد. 🔻شاگردان ایشان در مکتب و محضر این عالم بزرگوار شاگردان زیادی از جمله علامه حافظیان ، آیت الله شیخ علی اکبر الهیان تنکابنی، آیت الله شیخ مجتبی قزوینی صاحب "بیان الفرقان"، آیت الله شیخ هاشم قزوینی، آیت الله محمد تقی معصومی اشکوری، آیت الله شیخ علی اصغر شکرنابی و غیره به مراحل بالای زهد، تقوا، علم و عمل رسیده اند. سید موسی زرابادی همچنین استاد علوم غریبه بود و در این رشته شاگردانی چون سید ابوالحسن حافظیان و علی‌اکبر الهیان تربیت کرد. 🔹 آیت الله باریک بین: سید موسی زرآبادی به امور غیبی آگاهی بسیار زیادی داشت آیت الله هادی باریک نماینده فقید ولی فقیه در استان و امام جمعه قزوین با بیان خاطره ای آگاهی سید موسی زرآبادی و شاگردان ایشان را نسبت به امور غیبی توضیح می دهد. آیت الله باریک می گوید که جلسه ای بود و کسی هم آمده بود که می خواست ادعا کند من چیزهایی بلدم ولی سید موسی زرآبادی آگاهی ندارد، در این جا شیخ علی اصغر شکرنابی که از شاگردان سید موسی بود اشاره ای به سینی مسی که در وسط اتاق بود کرد و سینی بلافاصله شروع به چرخیدن کرد، شیخ علی اصغر با این حرکت می خواست نشان دهد من که شاگرد سید موسی می باشم دارای این علم هستم پس شما فکر کنید استاد من دارای چه علم و مرتبه ای در درگاه خدا است. 🔸رؤیای صادق شخصی در عالم رؤیا نزدش حاضر می‌شود و می‌گوید: آقا موسی، ناراحت نباش! هر سؤالی داشتی از من سؤال کن تا جواب بدهم. هر موقع برای شما سؤالی پیش آمد همین قدر که بخوابی من نزد تو حاضر می‌شوم. و به این ترتیب استاد از رنج سؤال آسوده و راحت می‌شود و به مقصود خود نایل می‌گردد و پیشرفت می‌کند. «گفته‌اند وی در کار تحصیل علم همّتی والا داشته است و تلاشی بسیار. برخی از همدرسان او ابراز داشته‌اند که هر موقع از شب که بیدار می‌شدیم چراغ اطاق سید روشن بود.» 🔹وادی ایمن خانم سیّده قدسیه (فیروزه) حافظیان نقل می‌نمودند: «علّامه حافظیان بعد از رحلت سیّدموسی سالی یک بار به قزوین آمده و مشرف به زیارت قبرعلّامه زرآبادی می‌شدند. یک سال ایشان همراه با دایی‌ام سیّدابوالقاسم شریفی برای زیارت قبرسیّدموسی زرآبادی به قزوین آمده بودند. هنگام ورود به صحن امامزاده، جمعی در حال تشییع جنازۀ پیرزنی بودند، دایی‌ام به دلیل حضور در کنار پدرم لحظه‌ای پرده‌ها کنار رفته، مشاهده می‌کنند که پیرزن در حال عذاب کشیدن و فریاد زدن است همین که از کنار مزارعلّامه زرآبادی می‌گذرند، ناگهان آرامشی بر وی غالب می‌شود. دایی بی‌اختیار چندبار تکرار می‌کنند: آقا! آقا! پدرم به ایشان می‌فرمایند: «آرام باش! آنچه تو می‌بینی من نیز می‌بینم! آرامشی که حاصل شد، به برکت حضور روح طیّبۀ آقاسیّدموسی زرآبادی است.» خانم حافظیان نقل می‌کردند بعد از این حادثه بود که دایی‌ام منقلب شده، گوشۀ عزلت اختیار نموده و از دنیا دست کشیدند که البته با نصایح پدر دوباره زندگی خود را از پیش گرفتند. @shia5t
معرفی سید موسی زرآبادی شهر : قسمت دوم : 🔹کـرامـات 🔻1-مرحوم شیخ مجتبى قزوینى نقل کردند که در روز تشییع جنازه مرحوم زرآبادى یکى از ارادتمندان ایشان خیلى بى تابى مى کرد و به سر و صورت خود مى زد. بعدها مرحوم حاج شیخ مجتبى از ایشان سبب بى تابى را پرسیده بودند، ایشان گفته بود: یک روز من خدمت آقاى زرآبادى عرض کردم: آقا! دعا بفرمایید خداوند زیارت جدّ بزرگوارت امام حسین(علیه السلام) را برایم قسمت کند. روز بعد که نماز صبح را در محضر ایشان خواندیم، هنگامى که مى خواستم از مسجد بیرون روم، به من اشاره کردند که بنشین. تعقیبات ایشان تمام شد و در خدمتشان از مسجد بیرون آمدیم. به من فرمود: مایل هستید به زیارت جدّم مشرّف شویم؟ گفتم: نهایت آرزوى من است ولى باید کارهایم را ردیف کنم و وصیّتنامه ام را بنویسم. ایشان فرمود: نیازى به این ها نیست بیا برویم. آن گاه، قدم زنان به یکى از نقاط دور افتاده ى قزوین رفتیم و در آن جا چیزهایى را زیر لب خواند. سپس به من فرمود: چشمهایت را ببند. وقتى چشمهایم را باز کردم خودم را در صحن مطهّر امام حسین(علیه السلام) دیدم. هنگامى که از زیارت حضرت سیدالشهداء و قمر بنى هاشم و على اکبر و سایر شهدا ـ سلام الله علیهم اجمعین ـ فارغ شدیم در صحن مطهّر امام حسین(علیه السلام)به من فرمود: مایل هستید به زیارت جدّم امیرمؤمنان(علیه السلام) مشرّف شویم؟ اظهار اشتیاق نمودم باز هم فرمود: چشمهایت را ببند. هنگامى که چشمهایم را گشودم خود را در صحن مولاى متقیان امیرمؤمنان(علیه السلام) یافتم، پس از زیارت امیرمؤمنان(علیه السلام) دست مرا گرفت و فرمود: چشمهایت را ببند. چون چشمهایم را باز کردم خود را در همان نقطه از قزوین که ساعتى قبل در محضر ایشان قدم زنان به آن جا رفته بودیم، یافتم. مؤلف کتاب «اجساد جاویدان» نکات زیر را براى توضیح افزوده اند: الف - کسى که در محضر مرحوم زرآبادى با طىّ الارض مشرّف عتبات شده «مشهدى اکبر نعل بُر» نام داشت که در خیابان مولوى قزوین مغازه داشته است. ب - هنگامى که مشهدى اکبر وارد حرم مطهّر حضرت سید الشهداء(علیه السلام) مى شود با خانواده قندچى تلاترى ملاقات مى کند که از یک هفته پیش به کربلا مشرف شده بودند، آقاى قندچى از مشهدى اکبر مى پرسد: شما کى مشرّف شدید؟ او مى گوید: ما همین الآن مشرّف شدیم. ج ـ مشهدى اکبر نعل بُر در مجالس سوگوارى سیدالشهداء شرکت مى کرد و به عشق زیارت سالار شهیدان کفش ها را جفت مى کرد. نظر به اینکه سنّش بالا رفته بود و دیگر امید نداشت که زیارت عتبات عالیات نصیبش شود هر وقت کفش هاى عزاداران را جفت مى کرد، در دلش خطاب به امام حسین(علیه السلام) مى گفت: یا حسین! چه شد؟ مشهدى اکبر مى گوید: هنگامى که از عتبات عالیات بر گشتیم و خود را در دو راهى رشت و همدان در مدخل قزوین دیدیم، مرحوم زرآبادى به من فرمود: مشهدى اکبر! دیگر نگو یا حسین چه شد؟! 🔻2- مرحوم حاج شیخ مجتبى قزوینى نقل کردند که یک روز مرحوم زرآبادى علماى شهر را به نهار دعوت کردند، بعد از نماز ظهر و عصر علما و پیش نمازها آمدند. سفره را انداختند تا از مهمان ها پذیرایى کنند، دیدند یک نفر درب منزل را مى کوبد، درب را باز کردند دیدند یکى از اهالى روستاى زرآباد قزوین با الاغ آمده، و سراغ مرحوم آقا موسى زرآبادى را مى گیرد. مرحوم زرآبادى رفتند درب منزل، آن شخص گفت: آقا! یک نفر از اهالى روستا فوت کرده و مرا فرستادند تا شما را ببرم براى خواندن نماز میّت. ایشان گفتند: بسیار خوب. و رو کردند به اطرافیان و گفتند: تا شما سفره را بچینید و غذا را آماده کنید من مى آیم. آن فرد با آقا موسى روانه شد. طولى نکشید که دیدند مرحوم آقا موسى نفس نفس زنان آمدند. پرسیدند: آقا! شما رفتید؟! گفتند! بله! رفتم، نماز میّت خواندم و آمدم و هنوز سفره آماده نشده بود. بعد که سؤال کردند! چرا این قدر نفس نفس مى زنید و عرق مى ریزید؟ ایشان گفتند: هر کار غیر عادى مشکلاتى هم دارد. @shia5t
معرفی سید موسی زرآبادی شهر : قسمت سوم : 🍂وفات : سرانجام تقدیر محتوم فرا می‌رسد و حضرت سید، داعی الهی را پاسخ می‌گوید و در روز دوم ماه ربیع الثانی، سال ۱۳۵۳ ق، از این جهان تاریک و محدود و گذران به جهان روشنایی و نامحدود و پایدار رخت می‌کشد ... و پیکر پاک وی در صحن امامزاده (شاهزاده) حسین علیه السلام ـ در قزوین ـ به خاک سپرده می‌شود و اکنون آرامگاه سید مورد توجه آشنایان و خواص است. 🔻سالم ماندن جسد پاک و مطهّر ، سید موسی زر ابادی بعد از فوتشان از کرامات باهره ى این عالم ربّانى، جسد پاک و مطهّر وى مى باشد که پس از 62 سال تر و تازه کشف شد. داستان از این قرار است: هنگامى که مى خواستند جسد پاک و مطهّر مرحوم حاج سید جلیل زرآبادى را در جوار پدر بزرگوارش دفن کنند ناگهان روزنه اى به قبر شریف آن عالم جامع و بزرگوار باز مى شود، و جسد آن عالم ربّانى، تر و تازه پدیدار مى گردد و کرامتى بر کرامتهاى بى شمارش افزوده مى شود. شاعر شیدا و عاشق و دلسوخته ى اهل بیت(علیهم السلام) آقاى على اکبر ثقفى، که جسدتر و تازه ى مرحوم زرآبادى را با چشم خود دیده بود این گونه شرح داد: هنگامى که پیکر پاک مرحوم حاج سید جلیل زرآبادى را به طرف آستان مقدس امامزاده حسین تشییع مى کردند، من از انبوه تشییع کنندگان پیشى گرفتم و به صحن مطهّر رفتم تا ببینم آیا لحد حاضر است یا نه؟ وقتى به صحن مطهّر رسیدم دیدم مشهدى اکبر بنّا ـ که بنّاى اختصاصى آستانه ى مقدسه بود ـ در کنار قبر شریف مرحوم زرآبادى قبر کنده ولى به هنگام کندن قبر، دیواره لحد فرو ریخته و جسد مطهّر مرحوم زرآبادى پدیدار گشته است. مشهدى اکبر بنّا، که مشغول چیدن دیوار لحد بود تا مرا دید، گفت: بیا جسد پاک و مطهّر آقا را ببین. جسد مرحوم زرآبادى را مشاهده کردم که صحیح و سالم بود. گویى در بسترش آرمیده است. بدن، سفید و شفّاف مانند بلور بود کفن پوسیده بود ولى پیکر پاکش هیچ تغییرى نکرده بود. آقاى ثقفى افزود: مشهدى اکبر بنّا از مدّتها پیش دچار پا درد بود، دستش را به بدن مرحوم زرآبادى کشید، سپس آن را به زانوان خود کشید، از آن لحظه پا دردش بر طرف شد و دیگر دردى احساس نمى کند. 📌برای اشنایی بیشتر با ایشان ، میتوانید به فیلم مستند زندگینامه ایشان مراجعه فرمایید : قسمت اول : b2n.ir/776986 قسمت دوم : b2n.ir/894069 منابع : moosazarabadi.blogfa.com wikifeqh.ir fa.wikipedia.org tasnimnews.com nbo.ir @shia5t
معرفی کربلائی خلیل ایمانی معروف به عمو خلیل ، شهر : 🔻عمو خلیل ، از اولیا الهی گمنام در شهر قزوین بودند. عمو خلیل از مصاحبین مرحوم حاج سیدخلیل زرابادی بودند.وی عارفی دلسوخته بود که محب امام زمان عج بشمار می رفت.روی سنگ قبر ایشان هم نوشتند که قنبر امام زمان بودند... ایشان امی بودند و شغل ایشان باغ داری بود ، هرشب جمعه دعای کمیل داشتند و هرسال مراسم تعزیه برگزار میکردند ؛ ایشان بسیار قوی و مخلص بودند. از بزرگان و اهل علم و دانشگاه خدمت ایشان می رسیدند تا از نورانیت ایشان بهره ببرند... قدیمی ترین قبرستان قزوین ، قبرستان نوبلی است که قدمت کهن ترین قبر یافت شده در آن به حدود 295 سال پیش باز می گردد؛ مزار عمو خلیل نیز در این قبرستان است و مردم ، اعتقاد خاصّی به او دارند . در وصیّت وی نیز آمده است که هرکه می خواهد به قبر من ، نزدیک شود ، باید از فاصله ی ده متری ، صلوات بفرستد. منبع : irangasht.org t.me/seyyedzarabadiqazvini @shia5t
🔻مزار بانوی پرهیزکار ، مرحومه صالحه بیگم مجابی بنت سیدهاشم ؛ از سادات صحیح النسب و مستجاب الدعوه... واقع در ، ورودی آرامستان نوبیلی شهر @shia5t
معرفی عرفا و اولیاء الهی گمنام ، که در قید حیات نیستند
معرفی کربلائی خلیل ایمانی معروف به عمو خلیل ، شهر #قزوین : 🔻عمو خلیل ، از اولیا الهی گمنام در شهر ق
🔻کربلایی خلیل ایمانی اهل و از خوبان عالم ؛ در مورد ایشون خیلی حرف هست مثلا ایشان زیر خاک رو تا عمق پنج یا شش متری می دیده ، از صورت طرف عمرش رو تشخیص میداده ، نزد حضرت خضر شاگردی کرده بوده ، از حافظین قزوین بوده و دسترسی به اسم اعظم داشته به قول ایت الله محسنی ملایری که می گفتند حضرت به او فرموده بوده ما هر چیزی به سایرین داده ایم رو همه رو یکجا به کربلایی خلیل داده ایم و ایشون نزد آقا امام زمان آبرومند و مقرب بوده . یک ماه قبل از شهادت شهید رجایی ، شهادت ایشون رو پیش بینی کرده بوده و درباره فوت چند نفر از مراجع تقلید گفته بوده هر کدام کی فوت میکنن . دارای مکاشفات و طی الارض بوده . ایشون دائم البکا بوده و به قول آقای علوی ، قنبر امام زمان بودند . مکاشفات ایشان بسیار قوی بوده و از بسیاری از مطالب اطلاع قلبی داشت و از احوالات انبیا و علما و صلحا ؛ گویا همواره با آنها و در کنار آنها بوده. انگشتری ای داشته که ، اگر کسی چیزی گم میکرده ، مانند یک صفحه تلویزیون در پشت نگین انگشتر گمشده اش را میدید و محل گمشده اش رو پیدا میکرد... روحشون شاد منبع : پیج اینستاگرامی amir_bazzazi @shia5t
معرفی عرفا و اولیاء الهی گمنام ، که در قید حیات نیستند
معرفی عبد صالح خدا حاج سید خلیل زرآبادی ، شهر #قزوین : 🔻حاج سید خلیل زرآبادی فرزند عبد صالح خدا مر
ادامه مطالب مربوط به معرفی مرحوم حاج سید خلیل زر ابادی ، شهر : 🔻مرحوم حاج سید خلیل زرآبادی قزوینی ، از زهاد و صلحا قزوین بودند... 🔹"تعلیم جامع المقدمات بعد از فوت" آقا سید خلیل زرآبادی (فرزند و شاگرد مرحوم سید ) می فرمودند : کتاب جامع المقدماتی داشتیم ؛ پدرم به من فرمودند: برای درس شما را پیش احمد آقا عماد و یا کس دیگری می فرستم و یا به مدرسه بروید و درس بخوانید ! من هم با زبان بی زبانی گفتم : آقاجان ! اگر خودتان به من درس می دهید من حاضرم اما دیگری ، نه ! مرحوم آقا هم با آن علمیتی که داشتند ، قبول کردند و جامع المقدمات را به من درس می دادند که فقط در زمان حیاتش نبود ، بعد از موتشان هم ایشان تشریف می آوردند و به من درس می دادند!!!! البته نه فقط جامع المقدمات بلکه همه علوم را ایشان درس می دادند ....... 📚 دانای اسرار ص ۲۲۳ 🔸"چه پسرهایی و چه پدری......." مرحوم سید جلیل زرآبادی با آن همه کرامات و عظمت ، نقل می کردند که در ایام کسالتشان ، برادر کوچک تر ایشان آقا سید خلیل زرآبادی دعایی را بر حبه قندی می خواندن و به آن می دمیدند و به من می دادند و به برکت آن حبه قند مریضی از من دفع می شد. و مرحوم آقا سید جلیل مکرر می فرمودند : (من از برادرم آقا سید خلیل بزرگترم ، ولی از نظر کمالات و علم ایشان بزرگ تر است .) آقا سید خلیل در علوم غریبه ، خفیّه ، کیمیا و سیمیا صاحب نظر بود و تشرفاتی در و داشتند . 🔻از مرحوم حاج سید خلیل آقا زرآبادی نقل شد که ما بعد از مرگمان دستمان برای دستگیری از دوستان بازتر است... 🔹ارتباط با ایت الله العظمی وحید خراسانی فردی موثق نقل کرد در حدود چهل سال قبل همراه مرحوم سید خلیل زرآبادی و کربلایی خلیل ایمانی به جانب قم حرکت کردیم.ما شب را در خانه دوستی بسر بردیم ولی مرحوم آقا سید خلیل به منزل حضرت ایه الله وحید خراسانی رفت.فردا که هر سه با هم به قزوین برکشتیم از آقا سید خلیل علت رفتن وی به خانه آقای وحید را پرسیدیم ایشان گفت آقای وحید گیری در کیمیا داشتند که من را خواستند تا بروم رفع کنم. 🗣عبد صالح خدا مرحوم حاج اقای گل محمدی که از شاگردان شیخ جعفر مجتهدی بودند، در مورد فرزندان سید موسی زر ابادی فرموده بود : آقا سید موسی زر آبادی دو تا پسر داشتند. یکی از پسرهای ایشان، به نام آیت الله سید خلیل زرآبادی بود که او هم به رویه پدرش از منزل بیرون نمی آمد، مگر به وقت ضرورت. امّا برادر دیگرش آیت الله سید جلیل زرآبادی رویه اش معمولی بود. این افراد معمولاً مشغول به ذکر و دعا و عبادت بودند و همّ و غمشان این بود که فقط با خدا انس بگیرند. 🔸اطلاع سید خلیل زرآبادی از روزه ی میهمان همراه یکی از دوستان (آقای محمود قصابترابی) برای اولین بار خدمت حاج آقا سید خلیل زرآبادی رسیدم، در همان بدو ورود مجذوب سادگی زندگی و عظمت و وقار آن بزرگوار شده بودم. پس از سلام و احوالپرسی و جلوس در خدمت حاج آقا، نوه ایشان 4 عدد چایی برای ما آورد. دوستم گفت: رامین جان ما که سه نفریم، چرا 4 تا چایی آوردی؟ حاج آقا با اشاره به یکی از استکان ها فرمودند: صاحب این چایی پشت درب است، می آید، اگر صائم(1) نباشد چایی را میل می کند. پس از چند لحظه زنگ منزل به صدا درآمد و شخصی به داخل منزل راهنمایی شد. (ایشان یکی از همکلاسی های خودم در زمان مدرسه راهنمایی بود که پس از چند سال او را دوباره در آنجا دیدم) دوستم همان استکان را جلوی او گذاشت. ساعتی بعد حاج اقا فرمودند: بفرمایید چاییتان سرد شد. آن شخص گفت: من روزه هستم. حاج آقا گفتند: در روزهای آخر ماه شعبان نزدیک اذان ظهر اگر کسی روزه مستحبی دیگری را افطار بدهد هر دو نفر ثواب می برند. آن شخص نیز قبول کرد و افطار نمود.(2) (1) روزه (2) واقف الاسرار الهی، صفحه 152 منبع : ansabtoba.blogfa.com 📌برای اشنایی بیشتر با ایشان ، میتوانید به لینک زیر مراجعه فرمایید : eitaa.com/shia5t/164 @shia5t