آیت الله مبشرکاشانی و آیت الله سیدمحمدعلی روحانی
@mobasherkashani
@shia5t
📸ویژه نامه تصویری مرحوم آیت الله سید محمد علی روحانی
http://varesoon.ir/pictures-of-shiite-clerics/2018-11-20-19-26-23/2018-11-20-19-26-23/2018-11-20-19-26-23.html
@shia12t
گوشه ای از مراسم تشییع و نماز عالم ربانی آیت الله سید محمد علی روحانی
@mazaroliya
@shia12t
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام
@shia5t
▪️نهم بهمن ، سالروز وفات عارف متقی ، حاج میرزا محمد اسماعیل خان دولابی تسلیت باد.
@shia5t
معرفی عارف متقی حاج میرزا محمد اسماعیل دولابی ، شهر #تهران :
قسمت اول :
🔸ولادت: ۱۲۸۲ هـ.ش محلّ ولادت: تهران
🔸وفات: ۹ بهمن ۱۳۸۱ ه.ش
🔸محلّ دفن: حرم حضرت معصومه علیها السّلام، صحن عتیق، مقبره ۲
🔸استاد عرفان: محمّدجواد انصاری همدانی
آیت بزرگ معرفت و محبت عارف ربانی حضرت حاج میرزا محمد اسماعیل دولابی شخصیتی است که در ایام جوانی ، جذبه ای از حضرت حق تعالی او را دگرگون ساخت و خاکسار خاندان عصمت و طهارت نمود و در حالی که ایشان در سن جوانی بودند .
🔻مرحوم ایت الله انصاری همدانی درباره ایشان فرمودند :
ایشان به مقام موت رسیده اند
عالم بود بود به علمی که نور است و خدا هدایت هر کس را اراده کند در دل می نهد.
در یک شبی از شبها کهه در محضرشان بودیم ، یکی از حاضران گفت :
آقا این حرفهایی که میزنید الهام است است ، وحی است ، غیب می گویید ، چیست؟
ایشان فرمودند : من غیب نمی گویم ، شما غیب می گویید ، من آنچه را می بینم میگویم. شما ندیده حرف میزنید ، شما برزخ ندیده حرف میزنید ، مرگ ندیده اید موت و علی ندیدهاید حرفش را می زنید و....
🔻به قول عارف بالله مرحوم شیخ عبدالله پیاده که گفته بود : هفته ای نمی گذرد مگر این که ( مرحوم دولابی) خدمت مولایم می رسد.
🔻عمدة الأخیار حاج حسن آقا شرکت فرمودند: یک روز از محضر آقای انصاری همدانی رحمه الله سؤال کردم: آيا می شود در زمان غیبت کبری خدمت حضرت حجّت علیه السلام رسید؟ فرمود: بله. سؤال کردم: آیا در این عصر افرادی هستند که خدمت حضرت برسند؟ فرمودند: بله. گفتم: مثلاً چه کسی؟ فرمود: همین آمیرزا محمد اسماعیل.
منبع :
📚خرمن معرفت
🔻همچنین ایت الله بها الدینی می فرمودند :
روزی در خدمت آقای انصاری بودیم. آقای (شیخ محمود) تحریری صاحب شرح زیارت امین الله آمد. شاگردان هم دور تا دور نشسته بودند. آقای تحریری از اوضاع بعد از مرگ پرسید، آقای انصاری با اشاره به مرحوم دولابی فرمود (به این مضمون) این شخص یک زارع تهرانی است از ایشان بپرس، ایشان سیر برزخی را در همین عالم دیده است.
🔻مرحوم شیخ محمود برهان ، نقل می کنند:
از حاج اقای دولابی پرسیدم که ، با اینکه شما مدرسه نرفته اید این معارف را از کجا آورده اید؟
فرمودند :من هرچه دارم از پدر شما آیت الله شیخ غلامعلی قمی ( از شاگرد آقا سید احمد کربلایی) دارم.
🔻 دکتر محمد مسعود دیاریان از شاگردان اقای حاج اقای دولابی :
جلسات ایشان نه بحث مدونی داشت، نه سیر مشخصی و نه اصلا میشد چیزی نوشت و شاید آخر کار هم سخت بود که بگی چه گفته شده ولی آن چه باید، اتفاق میافتاد بعد از مدتی حس میکردی چیزی درون تو تغییر کرده است که آن چیز، نگاه تو به دنیا، به همه چیز و به خدا بود.
▫️پدر بزرگوارش معتمد محل و منزلشان همواره میزبان علما و برجستهگان بود. در جوانی به شغل کشاورزی اشتغال داشت و از همان ابتدا آثار لطف و عنایت حق به ایشان نمایان بود.
▫️جذبهی محبّت اهل بیت علیهم السّلام همواره دلیل و راهنمای او بود و این محبّ صادق را با مشاهد مشرّفه و مجالس خاندان عصمت و طهارت علیهم السّلام مأنوس ساخته بود.
▫️عشق و ارادت خاصّی به حضرت سیّدالشهداء علیه السّلام داشت. از خودشان نقل است:
«یک بار بعد از گریه کردن بسیار بر امام حسین علیه السّلام آمدم ایوان جلو اتاق دراز کشیدم؛ ناگهان دیدم ملائکه فوج فوج از آسمان میآیند و داخل سینهی من طواف میکنند و بر میگردند!»
▫️سالیان متمادی مجالس او محفل انس و محبّت و مورد توجّه و اقبال عموم تشنگان معنویّت و اخلاق بود؛ او با زبانی ساده و شیوا مطالب عرفانی و اخلاقی را بیان میکرد.
▫️کسانی که در محفل این پیر فرزانه حاضر میشدند، گویی گمشدهی خود را در این جلسات هفتگی مییافتند؛ چنان محبّت اهل بیت علیهم السّلام را در دلها به جوش میآورد که به محض بردن نام حضرت سیّدالشهداء علیه السّلام نالهها بلند میشد و وقتی اشارهای به وجود مقدّس حضرت حجّت اَرواحُنا لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفِداه میکرد، اشکها سرازیر میشد؛ میفرمود: «غم یعنی انتظار، یعنی کیست که مرا بخنداند؟ غمی که در سرّ و نهان انسان است و آن را به مردم نشان نمیدهد؛ عبادت میکند، نماز میخواند، مثل مردم لبخند میزند تا اذیّت نشوند؛ هر جا گریه میکنند او هم گریه میکند؛ امّا آن غم علاج نمیشود. آن غم، ظهور حضرت ولیّ عصر اَرواحُنا لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفِداه را میخواهد، جمال امامش و ملاقات وجه الله را میخواهد. آن وقت مثل گل باز میشود»
@shia5t
معرفی عارف متقی حاج میرزا محمد اسماعیل دولابی ، شهر #تهران :
قسمت دوم :
▫️در شرح سابقهی سلوکی ایشان در مقدمه کتاب مصباح الهدی از زبان آن بزرگوار ذکر گردیده است:
▪️«اوّل، اهل عبادت، مسجد رفتن، محراب ساختن و امام جماعت بردن بودم. بعد اهل توسّل به اهل بیت علیهم السّلام و گریه و عزاداری و اقامهی مجالس ذکر اهل بیت علیهم السّلام شدم. تا اینکه در پایان به شخص برخوردم و به او [آیتالله شیخ محمّدجواد انصاری همدانی] دل دادم و از وادی توحید سر در آوردم. خداوند لطف فرمود و در هر یک از این کلاسها افراد برجسته و ممتاز آن کلاس را به من نشان داد، ولی کاری کرد که هیچ جا متوقّف نشدم، بلکه تماشا کردم و بهره بردم و عبور کردم تا اینکه به وادی توحید رسیدم. در طول این دوران همیشه یکّهشناس بودم و به هر کس که دل میدادم، خودم و زندگی و خانوادهام را قربان او میکردم تا اینکه خود او مرا به بعدی تحویل میداد و من که وی را بالاتر از قبلی میدیدم، از آن پس دور او میگشتم»
می فرمودند : «به هر تقدیر، همهی عنایاتی که به من شد، از برکات امام حسین علیهالسّلام بود. از راه سایر ائمّه علیهم السّلام هم میتوان به مقصد رسید، ولی راه امام حسین علیهالسّلام خیلی سریع انسان را به نتیجه میرساند. چون کشتی امام حسین علیهالسّلام در آسمانهای غیب خیلی سریع راه میرود. هر کس در سیر معنوی خود حرکتش را از آن حضرت آغاز کند، خیلی زود به مقصد میرسد»
▫️سرانجام این عارف متّقی در شب دحوالارض و در نهم بهمن ماه سال ۱۳۸۱ هجری شمسی خرقهی خاکی را رها ساخته و از این عالم هجرت کرد. روحش شاد.
@ahlevela_channel
@shia5t
💠اشاره ی اجمالی حاج اسماعیل دولابی به به سرگذشت سیر عرفانی خویش :
✍️بخش اول
🍃در ایام جوانی همراه پدرم به نجف اشرف مشرف شده بودم. در آن زمان به شدت تشنه علوم و معارف دینی بوده و با تمام وجود خواستار این بودم که در نجف بمانم و در حوزه تحصیل کنم؛ ولی پدرم که مسن بود و جز من پسر دیگری که بتواند در کارها به او کمک کند نداشت، با ماندنم در نجف موافق نبود.
🍂در حرم امیرالمؤمنین علیه السلام به حضرت التماس میکردم ترتیبی دهند که در نجف بمانم و درس بخوانم و آن قدر سینهام را به ضریح حضرت فشار میدادم و میمالیدم که موهای سینهام کنده و تمام سینهام زخم شده بود. حالم به گونهای بود که احتمال نمیدادم به ایران برگردم. به خود میگفتم یا در نجف میمانم و مشغول تحصیل میشوم یا اگر مجبور به بازگشت شوم همینجا جان میدهم و میمیرم.
🍃با علمای نجف هم که مشکلم را در میان گذاشتم تا مجوزی برای ماندن در نجف از آنها بگیرم به من گفتند که وظیفه تو این است که رضایت پدرت را تامین کنی و برای کمک به او به ایران بازگردی. در نتیجه نه التماسهایم به حضرت امیر علیه السلام کاری از پیش برد و نه متوسل شدنم به علما مرا به خواستهام رساند. تا اینکه با همان حال ملتهب همراه پدرم به کربلا مشرف شدیم.
🍂در حرم حضرت اباعبدالله علیه السلام در بالاسر ضریحِ حضرت همه چیز حل شد و هرچه را میخواستم به من عنایت کردند، به طوری که هنگام مراجعت حتی جلوتر از پدرم بدون هرگونه ناراحتی به راه افتادم و به ایران بازگشتم.
🍃در ایران اولین کسانی که برای دیدن من به عنوان زائر عتبات، به منزل ما آمدند، دو نفر آقا سید بودند. آنها را به اتاق راهنمایی کردم و خودم برای آوردن وسایل پذیرایی رفتم. وقتی داشتم به اتاق برمیگشتم، جلوی درِ اتاق پردهها کنار رفت و حالت مکاشفهای به من دست داد و درحالیکه سفره دستم بود، حدود بیست دقیقه در جای خود ثابت ماندم. دیدم بالای سر ضریح امام حسین علیه السلام هستم و به من حالی کردند که آنچه را میخواستی، از حالا به بعد تحویل بگیر.
🍂آن دو آقا سید هم با یکدیگر صحبت میکردند و میگفتند او درحال خلسه است. از همانجا شروع شد؛ آن اتاق شد بالای سر ضریح حضرت و تا سی سال عزاخانه اباعبدالله علیه السلام بود و اشخاصی که به آنجا میآمدند، بیآنکه لازم باشد کسی ذکر مصیبت بکند، میگریستند.
🍃در اثر عنایات حضرت اباعبدالله علیه السلام کار به گونهای بود که خیلی از بزرگان مثل مرحوم حاج ملاّ آقاجان زنجانی، مرحوم آیت الله شیخ محمدتقی بافقی و مرحوم آیت الله شاهآبادی، بدون اینکه من به دنبال آنها بروم و از آنها التماس و درخواست کنم، با علاقه خودشان به آنجا میآمدند.
🍂بعد از آن مکاشفه به ترتیب به چهار نفر برخوردم که مرا دست به دست به یکدیگر تحویل دادند. اولین فرد آیت الله سید محمد شریف شیرازی بود. همراه او بودم تا این که مرحوم شد. وقتی جنازه او را به حضرت عبدالعظیم(س) بردیم، آیت الله شیخ محمدتقی بافقی آمد و بر او نماز خواند. من که دیدم شیخ هم بر عزیزم نماز خواند و هم از مرحوم شیرازی قشنگتر است، جذب او شدم؛ به گونهای که حتی همراه جنازه به قم نرفتم.
🍃خانه شیخ را پیدا کردم و از آن پس با شیخ محمدتقی بافقی مرتبط بودم تا اینکه او هم مرا تحویل آیت الله شیخ غلامعلی قمی ـ ملقّب به تنوماسی ـ داد. من هم که او را قشنگتر دیدم، از آن پس همراه وی بودم.
🍂در همین ایام با آیت الله شاهآبادی هم آشنا و دوست شدم و با وی نیز ارتباط داشتم. تا اینکه بالأخره به نفر چهارم [آیت الله شیخ محمد جواد انصاری همدانی] برخوردم که شخص و طریق بود.
🍃او با سایرین متفاوت بود. چنین کسی از پوسته بشری خارج شده و آزاد است و هر ساعتی در جایی از عالم است. او در وادی توحید به سر میبرد؛ یک استوانه نور است که از عرش تا طبقات زمین امتداد دارد و نور همه اهل بیت علیهم السلام در آن میله نور قابل وصول است.
@shia5t